من عضو جدیدم اما همیشه مطالب رو میخوندم.من یک سال عقد بودم و دو سال قبلش با همسرم دوست بودیم.میدونستم رو خونواده اش حساسه اما... نه تا این حد...شیش ماهه اومدیم سر خونه زندگی خودمون.عروسیمونم به خاطر کورونا لغو شد.در مورد این مساله با مشاورم حرف زدیم ولی....نتیجه بخش نبود.
خونواده همسر من تقریبا هیچ وقت کاری به کار من ندارن.البته اصلا کاری به کار خودشونم ندارن...کلا خوداشونم باهم زیاد حرف نمیزنن چه برسه به من که میرم خونشون...همون دوران عقد همسرم بارها گفت مامانم میگه چرا من همه اش لاک دارم.مگه نماز نمیخونم...خب من کلا نماز نمیخونم.همسرمم اینو میدونست..یا بارها وقتی رفتیم خونشون منو بعدش به خاطر جوراب کوتاه یا روسری ای که یکم رفته عقب بازخواست کرده.
از اون طرف خونواده اش که کلا کار و زندگی ندارن و خب همشون خونه ان هر هفته و البته گاهی هر روز دور هم اند و اصرار که بیاین اینجا.همسرم هم خیلی شده تنها بره اونجا ولی هر آخر هفته دعوا داریم که اونا زنگ میزنند دعوت میکنند و من چون همه هفته سر کارم دوست دارم خونه باشم..یا برنامه خودمو داشته باشم...مشاور گفت مدیریت کنید تا به خواسته هم احترام بزارین.اما اگه این هفته اونا خونه ما باشن باز هفته بعد همسرم مدعی میشه که دعوتمون کردن پاشو بریم و... من حتی خیلس نمیتونم خونه مادر خودم بمونم...ترجیح میدم زودتر برگردم خونه خودم ...میفهمم اونا دوست دارن پسرشون رو ببینن اما من هرگز جلو همسرمو نگرفتم که بره پیششون...اما واقعا تحمل ندارم هر هفته ببینمشون...وقتی هم میبینمشون نمیدونم چرا اما کافیه همسرم دو دیقه از پیشم پاشه بره واقعا ترس همه وجودمو میگیره...خیلی احساس بدی پیدا میکنم...همه اش فک میکنم یه مشکلی دارم اما خب چون میفهمم دایم دارن آنالیزم میکنن مثلا حجابمو یا قد مانتو و ... واسه همین واقعا استرس میگیرم.واقعا دیگه توانمو از دست دادم😭😑آیا باید علی رغم میلم هروقت همسرم خواست اونهارو ببینم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)