بعضی از ما تصور می کنیم که احساسات ناخوشایند نباید اتفاق بیافتند، بطور مثال فکر میکنیم «من نباید غمگین باشم» یا « اگر احساس تنهایی کنم نشانه ضعف من است».
چنین افرادی بیشتر از دیگران سعی می کنند از شر احساسات منفی خود خلاص شوند بنابراین به "فکر" کردن مضاعف متوسل می شوند تا دیگر "احساس" نکنند و همین نشخوار افکار باعث افزایش نگرانی در آنها می شود.
- پژوهش ها نشان می دهد بین غیرقابل پذیرش دانستن هیجانات منفی و نگرانی رابطه وجود دارد!
---------------
چکار باید کرد؟
قدم اول
بتوانیم به حس و حال ناخوشایندی که تجربه می کنیم نگاه کنیم و روی آن اسم مشخصی بگذاریم. بطور مثال: به جای احساس خوبی ندارم، بگوییم احساس تنهایی و درماندگی می کنم ، کمی هم خشمگینم.
-------------
قدم دوم
بتوانیم احساسمان را با رویدادی که موجب آن شده مرتبط کنیم. بطور مثال: احساس تنهایی و خشم می کنم چون وقتی با تو درددل میکردم طوری پاسخ دادی انگار که اصلا من را درک نکردی.
------------
قدم سوم
یاد بگیرم اگر احساساتم بیش از حد "داغ" یا "سرد" است چطور آنها را کاهش یا افزایش بدهم. در این حالت دیگر نمی ترسم که کنترل آنها از دستم خارج شود.
-------------
قدم چهارم
در مقابل این تمایل که مطابق با احساسم رفتار کنم ایستادگی نمایم. بطور مثال وقتی در روابط عاطفی احساس ناامنی میکنم جلوی این تمایل که رابطه را بهم بزنم بایستم.
---------
قدم پنجم
تماسم را با عواملی که این احساسات منفی را دامن می زنند محدود کنم. بطور مثال درمقابل آدم های سرزنشگر احساس کم ارزشی میکنم پس فاصله ام را با آنها حفظ می کنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)