درود
مادر و خاله بنده رفتن با خانواده دختر خانم صحبت کردن، و بنده این دختر خانم دیده بودم و ازش خوشم اومده بود و به همین خاطر به مادرم گفتم برن با خانواده دختر خانم صحبت کنند تا اجازه بگیریم بنده به همراه خانواده برای خواستگاری اقدام کنیم.
مادرم با مادر دختر خانم تماس گرفتن و مادر دختر خانم استقبال کردن.
" چون خانواده دختر خانم ما رو می شناختن و اصل و نصب بنده و خانواده ام خبر داشتن ، با فراغ بال و خوش رویی اجازه دادن که مادرم همراه با خالم برای اولین جلسه برن دیدن خانواده و دختر خانم"
طبق صحبت های مادرم و خاله صحبت هایی که شده نظر مثبت بودش و برای روز یک شنبه قرار شده بودش بنده به همراه خانواده به خانه دختر خانم بریم ، در این مدت سه روز گذشته بودش.
+++ این هم اضافه کنم پدر دختر خانم به خوبی خانواده بنده و فامیل های بنده رو میشناسند و از هر نظر مورد تایید هستیم .
بعد از سه روز که میشه یک شنبه قرار بود بریم، مادرم روز شنبه تماس گرفتش که ما قرار هستش برای فرا یک شنبه برسیم با پسرم خدمتتون که دختر و پسر همدیگر رو ببیند و با هم صحبت کنند.
ولی در همین حین مادر دختر خانم گفتند ، ببخشید عذر خواهی می کنم دخترم قصد ازدواج نداره نمی خواد ازدواج کنه. ما همگی شکه شده بودیم در حالی خانواده دختر خانم از برخوردشون و دختر خانم میشد این برداشت کرد که قصد دارند ازدواج کنند.
ولی به یکباره گفتند، دختر قصد ازدواج نداره، چون پدر دختر خانم ما رو می شناسند و از خوب بودن ما و خانواده ام مطمئن هستند اجازه دادن و گرنه هر خواستگاری راه نمی دادند طبق صحبت پدر دختر خانم با مادرم.
من نمی دونم تو این سه روز چی شده یک دفع گفتند نه من تعجب کردن در حالی که راضی بودن برای قرار بعدی .
من اصلا تعجب می کنم، وقتی همه چیز مشخص و خانواده رو میشناسید خوب از همون اول بگید نه چرا ما رو امیدوار می کنید به جلسه بعدی .
من درک نمی کنم چرا این رفتار کردند.
دوستان ممنون میشم راهنمایی بفرماید علت این کارشون چی بودش.
علاقه مندی ها (Bookmarks)