حال و احوال یاران همدردی (12)

[m.reza91]

دوما: درسته که قبلنا معلما گزینش کلمات رو رعایت میکردند اما اعضای قدیمی هم نظم تاپیک ها رو رعایت میکردند و تو حال و احوال حالشونو مینوشتن شماهم از حالت بگو

ممنونم تو این هوای سرد نوشیدنی گرم میچسبه.
امروز خیلی خوب بودم. صبح که رفتم بیرون زمینا خیس بود . باد نسبتا تندی میومد هوا هم به نسبت بهمن خیلی سرد نبود.یه رطوبت مطبوع بهاری رو میشد حس کرد ازونایی که مال آخر اسفنده. داشتم به چیزای بی موردی فکر میکردم یه لجظه گفتم حیف نیست خدا همه جا رو آب و جارو کرده من به این چیزا فکر میکنم؟! نهایتا تا برسم از بوی درختای خیس خورده ی خیابونای خلوت لذت میبردم.تمام روز هوا لذت بخش بود؛ آسمون آبی، ابرهای پراکنده و زیبا؛ همینا برای یه روز خوب کافیه و حتی زیاد.
حال عمومیم هم مثه قبله گاهی خوب گاهی نه خیلی خوب ولی به نتایج خوبی دارم میرسم در جدال با خوذم. البته پستای دوستان بزرگدل از جمله شما رو که اینجا میخونم بهتر هم میشم.

مرسی از احوال پرسیت

======
در مورد اولا و دوما هم مطمئنم ادامه بدیم بسته میشیم :). در خصوص نظم تاپیک هم پست خودتون در صفحه ای اول همین تاپیک رو مطالعه بفرمایید

[hamed-kr]

سلام

cry ، خیلی ممنون ، خیلی وقت بود شعر نگفته بودم (همون دو بیتِ).

می تونم بگم که در حال بازنگری به نسبت اساسی هستم!

و البته محتاج دعا .

[باغبان]

cry ، خیلی ممنون ، خیلی وقت بود شعر نگفته بودم (همون دو بیتِ).

می تونم بگم که در حال بازنگری به نسبت اساسی هستم!

و البته محتاج دعا .

توی آسمون چشمم ،،دل من می خواد کبوتر باشه
بهترین حِس تو دنیا اینه ،،، عاقبت به خیری دوستان، روزیشون باشه ،،،،
تو قنوت های نمازت ، تو نمازهای شکسته ، برای کرای دعا کن ، با همون ،دل شکسته،،،




ممنون آقا حامد مراقبت خودتون باشید

[scarface]

دیروز تعمیرکار اومد خونه برادرم. نصب شیرآلات و سرویس بهداشتی و یه سرویس هواگیری و نشتی شوفاژ انجام داد در عرض نصف روز، 500 تومن فاکتور کرد رفت.
یه بنده خدایی بود چند وقت پیش میگفت شده ماهی 500 تومن پس انداز کن ازدواج کن
واقعا دیگه نمیدونم باید خندید یا گریه کرد به این وضع. از بخور بخور حضرات که کم نمیشه. انشالا یه سی چهل سال دیگه من و هم نسلام منقرض میشیم جمعیت کم میشه اوضاع درست میشه :|

[miss seven]

سلام

« امیدوارم حال همتون خوب باشه »

امروز داشتم یه مطلب کوتاه میخوندم درباره ی افرادی که دوستان خوب و صمیمی دارن ... یا حداقل تو زندگیشون یه دوست واقعی خوب وجود داره ...

بعد از خوندن مطلب یه نگاهی به خودم انداختم و فکر کردم واقعا تا حالا دوستی تو زندگیم نبوده که باهاش احساس راحتی کنم و کاملا قابل اعتماد باشه ...
دیدین تو این پروفایلا بعضی از آدما چقدر عکسای دورهمی خودشون با دوستاشون را میزارن ؟
به خودم میگم یعنی ممکنه یه آدم اینقدر دوست صمیمی داشته باشه ؟؟
یعنی آدم های خوب اینقدر زیاده که بشه به هم اعتماد کنن ؟
مثلا شده مواقعی که به من میگفتن : هفت ، تو خودت هم دنبال دوست پیدا کردن نمیری .. اونوقت میگی چرا دوستی ندارم !
میدونین ... آدما همه در نظر اول خوبن ...اگر کمی زمان بگذره و رفتارهای بدشون را ببینی متوجه میشی تنهایی بهتر بود ...
من از بچگی تا الآن تا حالا چند بار شده که دوستانی داشتم و مدتی که میگذره خود واقعی شون را نشون میدن ... مثلا فضولی و کنجکاوی و وابستگی ( هر جا برم دنبالم بیاد) ...حسادت های بیهوده .... نتونن موفقیتت را ببینند ....
هیچی ...
من حسابی دلم گرفت بعد از خوندن اون مطالب و شاید شما هم تا حالا احساس کرده باشین زمانیکه چیزی تو گلوتون گیر میکنه ( بغض) ...

ولی بارها و بار ها و بارها وجود یک دوست صمیمی و قابل اعتماد یا یک خواهر خوب را در زندگیم عمیقا احساس کردم..

یک نفر بهم میگفت : اگر تو یک خواهر داشتی خیلی توی روحیه ت تأثیر مثبت داره ... خود من هم دقت کردم دخترایی که خواهر دارن خیلی شاداب تر و بشاش تر هستن و ....
الته ممکنه استثنا هم وجود داشته باشه و یکی خواهر خوبی نداشته باشه.

......

[Pooh]

سلام.
امیدوارم حال همگی خوب باشه.

میخواستم تشکر کنم از همه ی کسانی که در دوران بحرانی کمکم کردند و بهم امید و راهکار دادند. آقا هادی گرامی، آقا حامد بزرگوار، خانم بی نهایت عزیز، فرشته مهربان عزیز، صبا و خندون و بهار زندگی و بهاره جون عزیز، که خیلی کمکم کردند.
من دیروز دفاع کردم، با نمره کامل. ممنونم از همگی عزیزانی که توی اون شرایط کمکم کردند. امیدوارم همگی سلامت و موفق باشند.

[Pooh]

و زن ایرانی عزیز

[miss seven]

سلام دوستان عزیزم وقتتون بخیر

من خیلی وقت بود که تو خونه بودم و یا نهایت میرفتم دانشگاه و دوباره خونه ....

تو این فکر بودم که برای روز مادر برای مادرم هدیه بخرم (لباس ) ....رفتم بیرون و مغازه هارا میدیدم و لباس هارا میدیدم .... متوجه رفتار فروشندگان شدم ... که چقدر بعضی مردم بداخلاق هستند ... یه مغازه رفتم و به خانم فروشنده گفتم میشه لباس هاتون را ببینم و یه دسته لباس که همه داخل پاکت بودند برام آورد و فقط یکی از آنها را باز کرد و من مشغول دیدن بودم و خب به این فکر میکردم که باید لباسی را تهیه کنم که مورد پسند مادرم باشه ....بخاطر همین به نظرم رسید که لباسی را که اون خانم برای من باز کرده بود نپسندیدم و گفتم : خیلی ممنونم زحمت کشیدین و خواستم برم ... که فروشنده گفت : اگه نمیخواهید بخرید اینقدر فروشنده رو معطل خودتون نکنید و از این جور حرفا و بد خلقی .... عذر خواهی کردم و رفتم ..
رفتم مغازه ی دیگه و رفتار خانم و آقا خوب بود و برام انواع لباس را آوردن و یکی را پسندیدم و خریدم و تازه بهم گفتن اگه یه وقت مورد پسندشون واقع نشد میتونید بیایید و طرحای دیگه و هر چیز دیگری که خواستن را ببرند .

میدونید یه چیزی که متوجه شدم این بود ک مغازه هایی که مشتری های همیشگی خودشون را دارند و سرشون شلوغه اغلب رفتارشون به مرور بدتر میشه ( همه را منظورم نیست ، اغلب را میگویم ) با خودشون میگن مهم نیست که یکی خرید نکنه اینقدر کسی هست که از ما خرید کنه.
مثلا من دیگه اون مغازه ای که رفتار مناسبی باهام نشد نمیرم دیگه ...

خیلی از آدما را میشه در کسب و کار شناخت ...رفتار و انصاف و ...

راستی روز مادر را پیشاپیش به همه ی مادرای میهن قشنگم بخصوص مادران تالار همدردی تبریک میگم ...
هیچ واژه و هیچ هدیه ای نیست که جبران ارزش والای شما نزد فرزندانتون باشه .

[زن ایرانی]

سلام.
امیدوارم حال همگی خوب باشه.

میخواستم تشکر کنم از همه ی کسانی که در دوران بحرانی کمکم کردند و بهم امید و راهکار دادند. آقا هادی گرامی، آقا حامد بزرگوار، خانم بی نهایت عزیز، فرشته مهربان عزیز، صبا و خندون و بهار زندگی و بهاره جون عزیز، که خیلی کمکم کردند.
من دیروز دفاع کردم، با نمره کامل. ممنونم از همگی عزیزانی که توی اون شرایط کمکم کردند. امیدوارم همگی سلامت و موفق باشند.

pooh عزیز خیلی خوشحال شدم برات که تونستی موفق بشی و این مرحله رو بگذرونی. امیدوارم ادامه مسبر زندگیت هم پر از اتفاق های خوب و شیرین باشه.
مرسی که من رو هم یادت بود گرچه که کمک خاصی نکردم. موفق باشی

[خندون]

پو، عزیزم بهت تبریک میگم و همیشه خوش خبر باشی، امشب کمی حالم گرفته بود و خوندن خبر دفاعت اونم با نمره کامل خوشحالم کرد.

امشب از اون شبهاست که دلم میخواد تو خلوت شب کنار پنجره به منظره بیرون نگاه کنم و یک پک عمیق به سیگار بزنم و فکر کنم. دونه های برف رقصان و خیلی آرام روی زمین میان و من بهت زده از اتفاقی هستم که امروز برام نمایان شد، واقعا تعجب میکنم از چرخش روزگار که عجیبترین چهره های خودش رو تو این چند سال بهم نشون داد.

پ.ن: سو تفاهم نشه ها، من مطلقا اهل سیگار نیستم و اتفاقا به بوی سیگار هم بسیار حساسیت دارم ولی فیگور سیگار کشیدن فکر کنم مناسبترین فیگور برای بیان عمق اتفاق امروز من بود.

پ.ن ۲: من یک برونگرای دورنگرا هستم و واسه هضم و پذیرش این اتفاق و راه حل جدید فردا قدم میزنم،پیاده روی طولانی فقط میتونه آرامش بخش و جهت دهنده به افکارم باشند. ازین جهت خیلی شبیه به آقایون رفتار میکنم

پ.ن ۳: درس امروز من از زندگی این بود که هر اتفاق میتونه واسه هر کسی بیفته،حتی اتفاقات عجیب و غریب که حتی یک درصد هم به ذهن خطور نمیکنه که برای خود آدم هم اتفاق بیفته به راحتی میتونه اتفاق بیفته.