نوشته اصلی توسط
Pooh
سلام.
من فکر میکنم خانمتون شاید به شما علاقه ی حسی چشمگیر نداشته در ابتدا، ولی براش ارزشمند بوده اید و در شما چیزهایی دیده که لیاقت سپردن جوانی و عمرش رو به شما دیده. شما رو مرد زندگی دیده و خواسته باهاتون ازدواج کنه و اونقدر هم این خواستن قدرت داشته که از رابطه گذشته اش بیاد بیرون. و به قول خودش توبه کرده.
8 ساله داره با گیر دادنها و حساسیت های شما سر میکنه، 8 ساله هی یه اشتباه گذشته اش رو که قبل از عقد با شما بوده رو سر هر چیزی هی به روش اورده اید. کتکش هم زده اید.
او در شما خصوصیاتی دیده بوده که بیاد و باهاتون تصمیم بگیره زندگی کنه. خصوصیاتتون رو دوست داشته که خواسته بیاد. و به این امید اومده که با در کنار هم بودن و مهربانی با هم، احساساتش هم قدرت بگیره نسبت بهتون. اونوقت شما از اول ازدواجتون روش دارید فشار میارید و توقع دارید جونی برای ادامه براش مونده باشه؟
له شده اید؟ چی لهتون کرده؟ اینکه رابطه ای که قبل از شما داشته رو با اومدن شما قطع کرده و شما رو ترجیح داده؟ اینکه نخواسته شما رو از دست بده و علیرغم اصرار اون فرد برای عوض کردن نظرش در مورد شما، باز هم شما رو به او ترجیح داده؟! من بودم جای شما، شاید ناراحت میشدم از اینکه دلم میخواسته با یکی ازدواج کنم که تا قبل من حضرت مریم بوده باشه و افتاب و مهتاب ندیده، ولی یکی نصیبم شده که قبل از من با یکی حرف زده!! ولی احساس له شدن نمیکردم. اتفاقا میفهمیدم من رو به اون ترجیح داده. اتفاقا خوشحال میشدم زنم جوری مقابل اون فرد ایستاده و از اینکه میخواد با من ازدواج کنه با اطمینان و قدرت حرف زده، که اون طرف تا اعماق وجودش سوخته و برای تلافی و انتقام خواسته زن منو خراب کنه و زندگی زنم رو خراب کنه. و اتفاقا خیلی از دست خودم عصبانی میشدم که 8 سال اجازه دادم اون آدم عوضی بی وجدان بی غیرت به هدفش برسه.
برادر من؟ دارید با زندگیتون چیکار میکنید؟؟!!!
به خدا قسم خدا هم با همه بزرگیش، اگه بنده ای واقعا توبه میکرد و خدا نمیبخشیدش، کسی دیگه خداییش رو قبول نداشت و من یکی که بهش کافر میشدم.
خانم شما، به نظر من ثابت کرده که شما رو میخواد و میخواد باهاتون زندگی کنه. ولی زخم هایی که شما با رفتارهاتون بهش زده اید، داغونش کرده.
از چی 8 ساله دارید بازجویی می کنید ازش؟ این بی اعتمادی رو تا کی میخواید ادامه بدید؟ حالا اون توی گذشته اش یه اشتباهی کرده. تا کی باید تاوان بگیرید ازش؟ بس کنید تو رو خدا.
ما ادمها بهتره بپذیریم هممون آدمیم. هممون ممکنه خطاهایی کرده باشیم و خطاهایی داشته باشیم. هیچ کدوممون معصوم نیستیم که بخوایم توقع داشته باشیم ذیگران مبرا از خطا و اشتباه باشن. پس بهتره همدیگه رو ببخشیم.
هیچ کدوم از ما ادمها علم غیب نداریم که کی اون کسی که دلمون بخواد باهاش زندگی کنیم توی مسیرمون قرار بگیره. و همه ما نیازهایی داریم. و ممکنه ضعفمون در مدیریت نیازهامون و یا هیجاناتمون در اوایل جوانی، باعث بشه به هوای اینکه این فرد شاید همونه که قراره باهاش زندگی کنم، وارد روابط غلطی بشیم. برای هر کسی هم ممکنه پیش بیاد. مگر اینکه خیلی فدرت مدیریت نیازهامون رو داشته باشیم. که اصلا کار راحتی نیست و خیلی قدرت و هنر میخواد.... پس باید همدیگه رو هم بتونیم و بخوایم که ببخشیم.
شما هم ببخشیدش و گذشت کنید. به جای اینکه مثل یک مجرم باهاش برخورد کنید، مثل یه تکیه گاه و یک همسر باهاش برخورد کنید. بزرگواری کنید و ببخشید. اون زن رو که 8 ساله توی زندگیتون محاکمه و مجازات شده رو دیگه ببخشید، نکنه مجازات کردنتون بزرگتر از حد خطای او باشه و به ظلم نزدیک بشه.
میتونم درک کنم که براتون سخت بوده، ولی یکم از زوم بودن روی اون فضیه دست بردارید. یکم ذهنتون رو آزاد کنید.... یکم تمرکز بگیرید روی لبخند و صدای خنده فرزندتون، روی چهره همسرتون وقتایی که با مهر به فرزندتون نگاه میکنه، به خونه تون، به بوی غذایی که همسرتون درست میکنه، به لحظات عاشقانه ای که احتمالا با هم داشته اید، سعی کنید به خاطر بیارید.... به یاد بیارید... این خاطرات تشنه ی گذشت شما هستن، تشنه ی قلب شما هستن که بهشون مهر بورزید.... زندگیتون چشم انتظار مهربانی و گذشت شماست تا روشن و اروم بشه.... حتی قلب و احساس خودتون هم میخوان که اون مانع و سد کینه و بی اعتمادی که ذهنتون گذاشته جلوشون و نمیذاره راحت کار خودشون رو کنن، بردارید و ازادشون کنید. تا کی میخواید خودتون رو از ارامش محروم کنید؟
من مطمینم همسرتون به شدت نیاز داره به شما و دلش میخواد که دوسش داشته باشید. ولی ناامید و خسته و زخمی شده. بزرگی کنید و ببخشید گذشته ای رو که همسرتون قدرت برگشت بهش و تغییر دادنش رو نداره. ببخشید خطایی رو که 8 سال تاوانش رو داده. شما دوسش دارید ته دلتون. این خروار بی اعتمادی رو از روی این قلب بردارید و بذارید عشق درونش آزاد بشه و روشنیش به قلب همسرتون هم برسه. مطمینم اگه این کارو کنید خیلی هر دوتون حال بهتری پیدا میکنید.
ببخشید، و بهش بگید از این به بعد مواظبش هستید، و میخواید به هم محبت کنید و زندگیتون رو قشنگ و اروم کنید. نه با منت و فکر اینکه بهش فرصت جبران داده اید. بلکه خود شما هم زیاده از حد اذیتش کرده اید و باید جبران کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)