هدف کلی من در زندگی
کسب شناخت بیشتر نسبت به هدف اصلیم در زندگیه...دنبال اینم که بفهمم واقعا قراره چی بشه و امتحان کنم راه هایی رو که کشف می کنم، گاهی کشف هایی میکنم که خیلی جذابه
این کشف ها راه و نگرش جدیدی به من میده و باعث میشه راغب تر بشم نسبت به اینکه باز هم تلاش کنم تا بیشتر بفهمم، آگاه تر بشم نسبت به دنیای پیرامونم.
در این دنیای بی انتها که می دونم به عمق وجودش نخواهم رسید مثل یک نابینا که با حس لامسه وشنوایی اش هر روز چیز جدیدی از دنیا کشف میکنه من هم مشتاقم تا چیزهای
جدیدی از دنیا و خالقم کشف کنم. تا به حال هرچیز جدیدی رو که با مطالعه یا تجربه کسب کردم پازل زندگیم تکمیل تر شده و حس من بهتر ، باز هم دنبال حس های بهتری هستم پس باز
هم می گردم و تلاش میکنم و تجربه میکنم و می آموزم.
این کشف ها واین حس بهتر به من هویت میده، شکوه انسان بودنم رو بیشتر از گذشته حس میکنم ، مثل گیاهی سر از خاک بر میدارم و نمی دونم آیا روزی از درخت های اطرافم بلندتر
خواهم شد؟ با این وجود خیلی درگیر نیستم، درگیر فلسفه خلقت نیستم چون چیزی که یک علف می بیند با چیزی که یک درخت می بیند فرق دارد من تلاش میکنم که بزرگ تر شم تا بهتر
ببینم . نمی دونم الان کجای مسیرم و تا چه حد ظرفیت رشد دارم فقط میدونم که مایل به رشد هستم و روزی خواهد آمد که من به همراه همه ی انسانها از تمام حقیقت هستی آگاه
خواهیم شد.
ممنون از تاپیک خوب شما
اندکی صبر، سحر نزدیک است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)