سلام:
مشکل خیلی بزرگی نیست ... من اینجا مشکلات بزرگترم از دوستان دیدم. مثلا ییکی شوهرش معشوقه داره... اون یکی میخواد زن بگیره .... یکی پول نداره.... هر شب یه تاپیک جدید میبینم و به نظرم جای تعجب زیادی داره...مث تاپیک همون خانومی که بخاطر خونه میخواست شوهرش زن بگیره.... یا کسی که بخاطر یه زبان میخواست زنش رو طلاق بده.... من ابدا قصد توهین به کسی رو ندارم من عاشق کمک کردنم اونم بی نهایت ....
اما واقعا گاهی انصاف نیست انقد زندگی رو به کام خودتون و همسراتون تلخ کنید....
همسر شما تنوع طلب هست؟؟؟؟
تا حالا مچش رو با دختری گرفتید؟؟؟
مواد مصرف میکنه؟؟؟
رفیق باز هست؟؟؟؟
تا حالا شمارو کتک زده؟؟؟؟
پول چی؟ بهتون به اندازه کافی میده؟؟؟؟
تا حالا تو زنگیتون هرچی خواستید بهتون داده؟؟؟؟؟
و راجب مادر شوهرتون:
تا الان دعوای لفظی داشتید؟؟؟
بددهن هست؟؟؟
صب تا شب شام و ناهار خونه شماست؟؟؟
تا حالا محبتی در حقتون کرده که به یاد موندنی باشه؟؟؟؟
جواب تموم سوالات منو یا به خودم بدید.... یا جوابش رو با خودت مرور کن و بعد نوشته منو دوباره بخون:
ببین این خیلی خوبه که عاشق مادرشه.... بذار یه چیزی یادت بدم مردی که مادرشو دوس داشته قطعا قابلیت تزریق عشق به زن و بچه اش رو هم داره....
شما زیادی به این قضیه حساسیت نشون میدی...
البته من تاپیک دیگه ای از شما ندیدم. چون زیاد نمیگردم. گاهی در حد دو تا تاپیک میخونم و کامنت میذارم. چون واقعا قصدم کمکه برا تموم دوستان....
خاطر همتونم برام عزیزه....
اما جدی میگم... بشین به این فک کن همسرتو واقعا دوسش داری؟؟؟ اونم دوست داره؟ اگه همسرت اعتیاد نداره و تنها عشق به مادرش داره خب چه اشکالی داره بذار بره دیدنش....
برعکس شمام محبت کن هم به خودش هم به مادرش... اینجوری عمیقا تو دل هردوشون نفوذ میکنی...
مگه قرار چندبار زندگی کنیم که همه میاین از مادر شوهراشون غول میسازن و زندگی رو تلخ مکینن... اونم یه ادمه مث بقیه... مث مادر خودت... ببین من جای تو باشم خیلی شیک و مجلسی با این قضیخ کنار میام... فقط یه بند انگشت سیاست زنونه میخواد. که تو دل شوهرت جا کنی خودتو....
یادت نره ادمای غر غرو زیاد تو دل برو نیستن... ادمای خاص و مهربون تا ابد تو دل بقیه جا دارن....
شما پدر شوهر نداری درسته؟؟؟ البته من حدس میزنم فقط....
اگه حدسم درست باشه. این یه چیز عادیه... پسری که سالها با مادرش بزرگ میشه و بلاخره حواسش به زحمات اون زن هست.... و عشق داره بهش.... اون مادرش هووی شما نیست...
حالا شما هی جای خوابتو عوض کن... فقط از دل شوهرت پرت میشی بیرون و جارو برا کینه و نفرت و عدم علاقه و حتی بقیه زنها باز میکنی...
به جای این کارا خداتو شکر کن که مشکلت خیلی هم بزرگ و جدی نیست... تو باید صبور باشی. با سیاست همسرتو جذب کنی. نه با عوض کردن جای خوابت ....
زندگی کنید دوستان... مادر شوهر غول نیست... فقط ما ادم ها داستان عروس و مادرشوهرو زیادی بزرگ کردیم.... فقط کافیه بیخیال باشیم و زندگی کنیم... شمام حواستو جمع کن...
به پیشرفت فکر کن به موفقعیت... به اینکه همسرت بت اعتماد کنه ناخوداگاه جذب شه سمتت... باهات برا اینده برنامه ریزی کنه... تصورش از تو یه تکیه گاه باشه برا روزای سخت...
ما انسانها اگه اول "خودسازی" کنیم. خودمون رو رفتارهامون رو از نو به روشی دیگر تغییر بدیم. کم کم ادمهای اطرافمون هم خواه ناخواه تغییر میکنن. محبت "محبت میاره" مخصوصا در مورد همسر... دوس پسر نیست که فردا بره درگیر یکی دیگه شه. و یادش بره. البته من اینهارو از زندگی شما حدس زدم که همسرتون اهل زن دیگه نیست.
این یه حقیقته گاهی مغز شدیدا درگیر چیزی میشه و هی بهش واکنش نشون میده.... مث آلرژِی که بدن یه آلرژن رو مد نظر میگیره و هی بهش واکنش میده.... الان شما بخوای نخوای این حس رو به اون خانوم داری... همش حس میکنی عشق همسرت تقسیم شده. برات کم میذاره و چیزای دیگه...
من میگم کم کم خودتو تغییر بده ... از کارای کوچیک شروع کن رو خودت سرمایه گذاری کن... رو اینکه خودتو بهترین کنی... یه برخورد قشنگ با اونا... خدا شاهده انعکاسشو میبینی....
همسرت کم کم کششش بهت زیاد میشه... و اون کم کم تمایلش به تو بیشتر از اون زن خواهد بود. فقط باید صبوری کنید...
دعا میکنم تموم مشکلاتت حل شه ...
امیدوارم حرفام ازار دهنده نبوده باشه. اما هدف من یا بقیه از نوشتن فقط "کمک" کردنه.... شاید من فقط این تاپیکو در نظر گرفتم و چیزی رو نمیدونم...بهرحال به دل نگیرید
در پناه حق
علاقه مندی ها (Bookmarks)