نوشته اصلی توسط
minno
میدونم خانم بی نهایت هم همین نظر را داشت ولی با مخالفت روبه رو شد . عزیزم شما مدت هاست داری سعی می کنی شوهرت را تغییر بدی ولی موفق نشدی چون وابستگی توی ذاتشه و مادر شوهرت به این خصوصیتش دامن می زنه . شما مشکلی نداری که بهت بگن این کار را بکن درست میشه اون کار را بکن بهتر میشه .
شاید تلخ باشه ولی زندگی شما همین شکلیه . البته مطمئن باش با بچه دار شدن شوهرت تا حدودی بهتر میشه . اگه می خوای باهاش زندگی کنی بهتره بپذیریش این همه غصه خوردن به جز اینکه مریضت کنه فایده ای برات نداره.
عزيزم بچه اوردن خيلى فراتر ازين حرفاس، نميخوام از بچخ بيچاره استفاده كنم ك رابطه ى مشكل دار منو بالاشو درست كنه، دوس دارم وقتى بياد به زندگيمون ك جفتمون پذيرششو داشته باشيم و انقد باهم ب تفاهم وسيده باشيم ك اون اذيت نشه.
- - - Updated - - -
بچه ها ميدونم اين مشكلم ربطى به تاپيك نداره، اما چن وقته درگيرشم. ي زمان شوهرم با هيچ زوجى حاضر نبود رفت و امد كنه، من خيلى دوس داشتيم با دوستاى جوونمون رفت و امد كنيم. اما نميومد، الان چن وقته بهتر شده، هنوز به خيليا گير ميده ولى بازم خوبه.
مشكل اينحاس در بيين اينهمه ادم، با يه زن و شوهرى ك من اصصصلا تاييدشون نميكنم خيلى حور شده. من قبلا با خانوم اين دوستش خيلى موب بودم، خودش ميكفت باهاش نگرد، من زياد گوش نكردم، تا اينكه يه موردى ازين خانوم ديدم، ك جقد راحت با مرداى ديگه ارتباط برقرار ميكنه و اصلا شوهرشو تحويل نميگيره و همه ش دنبال كاراى مجرديه!!!
منم ديگ كم كم به بهانه كلاس مقاشى رابطه مو كم كردم باهاش. حالا برعكس شوهررم با اينكخ مشكل اين خانومو ميدونم، عاشق اينا شده، ول كن ميس اينهمه بواش توضيح دادم عزيزم اينا وصله ما نيستن گوش نميده كه نميده.من با شوهرش مشكلى نداشتم، اما ي شب ك رفتين بيزون و با شوهرم يكم مشروب خوردن، يه حركاتى ديدم از شوهرش ك فهميدم زن و شوهر لنگه همه ن!! زيادم خواستم يخت نگيرم ك شوهرم خودش ول كنه، تا اينكه امشب خانومش به من كفت مردا باهم برنامه انتاليا چيدن!!! كن واقعا جا خوردم، و اصلا نميتونم برم، از طرفيم به شوهرم بگم لح ميكنه و تو برخورد با بقيه دوستامون منو اذيت مسكنه و مثل هميشه ميگه تو با همه مشكل دارى!!!
به خدا بهترين دوستاوى از بهترين خونواده ها داره، اما به واسطه ى شغل حديدمون ك كارش با اين اقا يكيه گير داده ب اينا، من چ كار كنم؟؟ كمكم كنيد
تو سفر قيلى همين خانوم واسم تعريف ميكرد، منو شوهرم همه ش حدا بوديم و شوهرش با دخترا ميپريده و خودش همه شافتاب ميگرفته و با پسرا لاس ميزده. من با بد حجابيش مشكل ندارم، اما اينكه اصلا خيانت و بد نميدونن و هيچ خط قرمزى ندارن ميترسم.
شوهرم مجردى خواس بره نداشتم، الانم با اينا اگه مستقيم ايراد بگيرم مطمعنم عصبانى ميشه
ميترسم، خيلى ميترسم انقد اين كاراشو نو ببينيم كه واسه ماهم طبيهىعى شه و قبحش بريزه
يا راهي خواهم يافت
يا راهي خواهم ساخت
علاقه مندی ها (Bookmarks)