به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 42
  1. #31
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام به عاطفه ی عزیز

    من یکبار دیگر به مسایل مطرح شده نگاهی انداختم و از نظرات ارزشمندی استفاده کردم.
    متوجه شدم با تکیه بر فرضیاتم از اصل مشکل و راه حل درست جدا افتادم.

    از این رو لطفا به نکات مهم توصیه شده توجه کن و مهارت های ارتباطی پیشرفته رو در دستور کارت قرار بده.

  2. کاربر روبرو از پست مفید sahar.66 تشکرکرده است .

    atefeh62 (شنبه 29 اردیبهشت 97)

  3. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مهر 97 [ 15:14]
    تاریخ عضویت
    1397-2-07
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    458
    سطح
    9
    Points: 458, Level: 9
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar.66 نمایش پست ها
    سلام به عاطفه ی عزیز

    من یکبار دیگر به مسایل مطرح شده نگاهی انداختم و از نظرات ارزشمندی استفاده کردم.
    متوجه شدم با تکیه بر فرضیاتم از اصل مشکل و راه حل درست جدا افتادم.

    از این رو لطفا به نکات مهم توصیه شده توجه کن و مهارت های ارتباطی پیشرفته رو در دستور کارت قرار بده.
    سحر جان خیلی خوشحالم که حتی مجازی با شما آشنا شدم که تا اونجایی که از دستتون برمیاد کمکم میکنید ازت ممنونم عزیزم
    توی چند پست پیش بهم گفتی من و همسرم مهارت های ارتباطی لازم رو نداشتیم رفتم سرچ کردم الان دارم مهارت ها رو میخونم امیدوارم شانس اینو داشته باشم که بتونم تو زندگیم ازش استفاده کنم
    پست ها رو تا حالا چند بار خوندم حتما از راهنمایی همه دوستان استفاده میکنم

    مدیر همدردی هم به لطف شما راهنماییم کرد که حتما از راهنمایی ایشون استفاده میکنم
    ولی خواهش میکنم تنهام نزارید اگه چیز دیگه ای به ذهنتون رسید من با جان و دل اماده شنیدن رهنمود ها ی شما هستم

  4. #33
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط atefeh62 نمایش پست ها
    سحر جان خیلی خوشحالم که حتی مجازی با شما آشنا شدم که تا اونجایی که از دستتون برمیاد کمکم میکنید ازت ممنونم عزیزم
    توی چند پست پیش بهم گفتی من و همسرم مهارت های ارتباطی لازم رو نداشتیم رفتم سرچ کردم الان دارم مهارت ها رو میخونم امیدوارم شانس اینو داشته باشم که بتونم تو زندگیم ازش استفاده کنم
    پست ها رو تا حالا چند بار خوندم حتما از راهنمایی همه دوستان استفاده میکنم

    مدیر همدردی هم به لطف شما راهنماییم کرد که حتما از راهنمایی ایشون استفاده میکنم
    ولی خواهش میکنم تنهام نزارید اگه چیز دیگه ای به ذهنتون رسید من با جان و دل اماده شنیدن رهنمود ها ی شما هستم
    عاطفه جان باعث مسرت و ذوق منه که دوستی خوب چون شما پیدا کردم. نسبت به من لطف دارین.
    بله عزیزم مهارت ها خیلی مهمن و خداروشکر امروزه مردم راحت میتونن اونها رو مطالعه کنن ، مشورت بگیرن و در زندگی بکار ببرن.
    چشم در کنار شما هستم و اگر مطلبی کمکی بود در کنار مطالب ارزشمند دوستان قرار میدم. انشالله با توکل بخدا همه چیز درست میشه
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد



  5. کاربر روبرو از پست مفید sahar.66 تشکرکرده است .

    atefeh62 (یکشنبه 30 اردیبهشت 97)

  6. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 مرداد 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1396-11-08
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,164
    سطح
    18
    Points: 1,164, Level: 18
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 86 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باید قبول کنید خیلی سخته مردی که زیر پا له شده دوباره بلند بشه.
    خانواده مثل یه درخته و مردها مثل تنه و ریشه ی درخت هستن. مرد شما تنه ی شکسته و زمین خورده ای هست که چند بار تلاش کرده جوونه بزنه و از نو بلند بشه اما هرباز زیر پا له شده. زمان و تلاش زیادی میخواد تا مردتون باور کنه دوباره میتونه جوونه بزنه و یه درخت قابل اتکا واسه ی خانواده ش باشه. شما فقط باید تلاش کنید تا این باور درش به وجود بیاد. زمان زیاد و صبوری میخواد اما شدنیه.
    میدونید چرا ازتون میخوام باهاش حرف نزنید؟ حرف زدن واسه سریع به نتیجه رسیدنه مال وقتیه که رشته های ارتباظی وصل باشه. شما الان فقط باید عمل کنید و امیدوار به نتیجه گیری باشید. هرکاری که میتونید انجام بدید چه نتیجه داد چه نداد ناامید نشید.
    شما اصلا ازش نپرسید چایی بریزم، صبحونه رو آماده کنید و چایی هم بریزید و بذارید جلوش. هرکاری انجام دادید و ناملایمی دیدید هم صبوری کنید و اجازه بدید مردتون سرپا بشه. بهتون قول میدم زمان همه چیز رو درست میکنه.

  7. 2 کاربر از پست مفید reza.m1986 تشکرکرده اند .

    atefeh62 (یکشنبه 30 اردیبهشت 97), tavalode arezoo (سه شنبه 01 خرداد 97)

  8. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 02 [ 01:45]
    تاریخ عضویت
    1396-5-20
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    5,111
    سطح
    45
    Points: 5,111, Level: 45
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    73

    تشکرشده 41 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دعواها و بحث هایی که داشتید به چه علت بود که منجر به دعوا و بعداز اون بیرون کردن ایشون از خونه و شکستن غرورش شد؟فقط ورشکستگی؟
    ورشکستی ایشون به چه علت بود؟تقصیر داشت؟اعتماد بی جا داشت؟
    هرچی بود شما نباید فکرمیکردید که با سرزنش ایشون میتونید جلو ببریدش واقعا تعجب میکنم چرااین راهکار رو انتخاب کردید
    فکر میکنم که به فکر زندگی مشترکتون نبودید که راه های بهتری انتخاب کنید
    یااینکه اصلا به دلایلی دل خوشی ازایشون نداشتید
    حالا فرض براین باشه که زندگی و روابط شما خوب و مشکل این زندگی ورشکستگی شوهر شما باشه
    ایشون اگر مشکلی داشتن که باعث شده در کازشون موفق نباشن که میتونه یه مشکل روحی مثل وسواس یا هرچی باشه
    باسرزنش و سرکوفت حتما بدترهم شده
    شما غرور ایشون رو شکستید و حالا واقعا اگه پشیمونید اگه واقعا با اشتباهتون پی بردید و قصد تکرار ندارید اگه مشکلی با این پبوند ندارید و میخواهید واقعا اون رو اصلاح کنید به اینها اقرار کنید تا حداقل بدونه اگه کوتاه اومد باز نمیخواد به عذاب های قبلی دچار بشه
    منظور من التماس نیست بلکه شجاعت پذیرفتن و اقرار به اشتباه و ....
    بعد هم اگر از صمیم قلب میخواهید زندگیتون سرو سامون بگیره به ایشون بگید که وجودش به زندگی شما و دخترتون چه کمکی میکنه
    البته اگر اونقدر به فکر رفقا هستن که به زندگی لطمه میزنه هم ازشون بخواهید که اینکارو ترک کنند مثلا ممکنه به علت اعتماد بیجا به همین افراد ورشکست شده باشن این رو مستقیم نگید ولی بررسی کنید و ازش بخواهید که یک مرد مستقل و دوستدار خانواده باشه نه یه رفیق خوب و بعدش مرد زندگی
    مرد زندگی به فکر زندگیشه و موقعیت و جایگاه هرکسی رو در زندگیش میشناسه
    یک مقدارهم سعی کنید همسرتون رو به زندگی علاقه مند کنید و نذارید که افسردگی بگیره و به دوست و خدای نکرده دخانیات و فعالیت های بی فایده پناه ببره البته اگر واقعا نیاز به استزاحت داشت هم موافقت کنید
    میتونید دخترتون رو مشاوره ببرید و ازاین طریق یعنی به خاطر دخترتون ایشون رو هم پیش مشاور ببرید و مشاور باهاشون صحبت کنه منظورم اینه که مستقیم نگید نیاز به راهنمایی داره بگید میخواد در مورد دخترتون ازش سوال کنه و بخاطر اون ملاقتشون کنه
    بازهم تاکید میکنم اگر اشتباهی داشتید بهش بفهمونید که متوجه شدید و پشیمونید...نمیشه که به روی خودتون نیارید
    اینجوری وقتی ندونن که آیا اگر به این زندگی برگردن همون مسائل ازار دهنده وجودداره یا برطرف شده خودش به طرف جدایی سوق میده ایشون رو
    فکرکنید بخوان بنویسن دلایل جدایی رو و دلایل برگشت به زندگی مشترک
    اگه دلایل جدایی بیشتر باشن خب فکر برگشت رو کنار میزارن
    مسلما جدایی به دخترتون اسیب میزنه بودن در خانواده ای که پدر و مادر ضعیف و پرخاشگری داره که مدام باهم دعوا میکنن و هم رو تحقیر میکنن هم ضربه میزنه بهش
    پس دلیلی نداره بدون حل این مشکلات کفه ی مربوط به برگشت سنگین تر باشه حتی اگر اسم دخترتون رو بیارید و بخواید بخاطر اون برگرده
    بهتره بگید بخاطر علاقه ای که به هم داشتید و شما هنوز دارید بهتره کنارهم باشید چون بهتراز هم پیدا نمیکنید ... و اونقدر دلایل محکم برای دوست داشتن و پیوند هست که فقط لازمه و منطقیه که ایرادات رو برطرف کنید

  9. 2 کاربر از پست مفید afsa تشکرکرده اند .

    atefeh62 (یکشنبه 30 اردیبهشت 97), tavalode arezoo (یکشنبه 30 اردیبهشت 97)

  10. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مهر 97 [ 15:14]
    تاریخ عضویت
    1397-2-07
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    458
    سطح
    9
    Points: 458, Level: 9
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط reza.m1986 نمایش پست ها
    باید قبول کنید خیلی سخته مردی که زیر پا له شده دوباره بلند بشه.
    خانواده مثل یه درخته و مردها مثل تنه و ریشه ی درخت هستن. مرد شما تنه ی شکسته و زمین خورده ای هست که چند بار تلاش کرده جوونه بزنه و از نو بلند بشه اما هرباز زیر پا له شده. زمان و تلاش زیادی میخواد تا مردتون باور کنه دوباره میتونه جوونه بزنه و یه درخت قابل اتکا واسه ی خانواده ش باشه. شما فقط باید تلاش کنید تا این باور درش به وجود بیاد. زمان زیاد و صبوری میخواد اما شدنیه.
    میدونید چرا ازتون میخوام باهاش حرف نزنید؟ حرف زدن واسه سریع به نتیجه رسیدنه مال وقتیه که رشته های ارتباظی وصل باشه. شما الان فقط باید عمل کنید و امیدوار به نتیجه گیری باشید. هرکاری که میتونید انجام بدید چه نتیجه داد چه نداد ناامید نشید.
    شما اصلا ازش نپرسید چایی بریزم، صبحونه رو آماده کنید و چایی هم بریزید و بذارید جلوش. هرکاری انجام دادید و ناملایمی دیدید هم صبوری کنید و اجازه بدید مردتون سرپا بشه. بهتون قول میدم زمان همه چیز رو درست میکنه.
    آقا رضا ممنونم ازتون چشم حتما کارهایی که گفتید انجام میدم و ممنونم از دل پاکتون برای قوت قلبی که بهم میدید
    افسا جان
    دعوا های ما اکثرا روی مسایل مالی بوده و این اواخر روی دوست هایی که داشت . شبی که من ایشونو از خونه بیرون کردم دقیقا یک هفته بود مادرمو از دست داده بودم و ایشون دو روز بود که با یکی از دوستاش رفته بود مسافرت (البته به گفته خودشون مسافرت کاری رفته بود ولی این مسافرت های کاری هیچ وقت نتیجه ای نداشت) بدون اینکه هیچ خبری از من یا دخترش این دو روز بگیره شب اومد با اخم و تخم و منم هرچی ازش پرسیدم جواب نداد که کار به اونجا رسید حتی وقتی این کارو کردم دقیقا ده دقیقه بعد بهش زنگ زدم که برگرد ولی نپذیرفت
    توی پست های قبل هم گفتم همسر من به کم قانع نبود یک دفعه یه کار بزرگ رو شروع میکرد با سرمایه اندک که بعد از مدتی به شکست میرسید
    توی کار آخر جفتمون توی یک دفتر بودیم وقتی من میدیدم من ساعت 7 صبح بیدار میشم و به اجبار ایشون این پله های دادگاه رو بالا و پایین میرم تا ساعت 2 بعدظهر بعد با وجود یک بچه میام دفتر و جواب موکل ها رو میدم ولی ایشون به بهانه کسادی بازار توی دفتر نشسته و یه عالمه دوست دور خودش جمع کرده یا تخته بازی میکنه یا حرف میزنن یا فوتبال نگاه میکنه صدام دراومد (البته هنوزم این عقیده رو دارم آدم اگه بخواد خرج زن و بچشو دربیاره از زیر سنگم میتونه )حالا شما این شرایطو درنظر بگیرید بعد یک دفعه بفهمید ایشون تو این اوضاع 20 میلیون هم داده برای اجاره خانه مادرش شما بودید چی کار میکردید؟
    با همه این حرف ها من واقعا پشیمونم و امیدوارم بتونم دوباره زندگیمو جمع کنم
    عزیزم من ازش عذرخواهی کردم (دوبار.یک بار جلوی مشاور و یک بار وقتی خودمون بودیم).در مورد دوستانش واقعا الان نمیتونم بهش حرفی بزنم الان فقط آزادش گذاشتم تا کمترین تنش بینمون باشه
    همسرم میدونه من خیلی بهش علاقه دارم هم خودم بهش بارها گفتم هم دیگران بهش گفتن منم فقط به همین عشقی که بینمون بود امید دارم

  11. کاربر روبرو از پست مفید atefeh62 تشکرکرده است .

    afsa (یکشنبه 30 اردیبهشت 97)

  12. #37
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط atefeh62 نمایش پست ها
    آقا رضا ممنونم ازتون چشم حتما کارهایی که گفتید انجام میدم و ممنونم از دل پاکتون برای قوت قلبی که بهم میدید
    افسا جان
    دعوا های ما اکثرا روی مسایل مالی بوده و این اواخر روی دوست هایی که داشت . شبی که من ایشونو از خونه بیرون کردم دقیقا یک هفته بود مادرمو از دست داده بودم و ایشون دو روز بود که با یکی از دوستاش رفته بود مسافرت (البته به گفته خودشون مسافرت کاری رفته بود ولی این مسافرت های کاری هیچ وقت نتیجه ای نداشت) بدون اینکه هیچ خبری از من یا دخترش این دو روز بگیره شب اومد با اخم و تخم و منم هرچی ازش پرسیدم جواب نداد که کار به اونجا رسید حتی وقتی این کارو کردم دقیقا ده دقیقه بعد بهش زنگ زدم که برگرد ولی نپذیرفت
    توی پست های قبل هم گفتم همسر من به کم قانع نبود یک دفعه یه کار بزرگ رو شروع میکرد با سرمایه اندک که بعد از مدتی به شکست میرسید
    توی کار آخر جفتمون توی یک دفتر بودیم وقتی من میدیدم من ساعت 7 صبح بیدار میشم و به اجبار ایشون این پله های دادگاه رو بالا و پایین میرم تا ساعت 2 بعدظهر بعد با وجود یک بچه میام دفتر و جواب موکل ها رو میدم ولی ایشون به بهانه کسادی بازار توی دفتر نشسته و یه عالمه دوست دور خودش جمع کرده یا تخته بازی میکنه یا حرف میزنن یا فوتبال نگاه میکنه صدام دراومد (البته هنوزم این عقیده رو دارم آدم اگه بخواد خرج زن و بچشو دربیاره از زیر سنگم میتونه )حالا شما این شرایطو درنظر بگیرید بعد یک دفعه بفهمید ایشون تو این اوضاع 20 میلیون هم داده برای اجاره خانه مادرش شما بودید چی کار میکردید؟
    با همه این حرف ها من واقعا پشیمونم و امیدوارم بتونم دوباره زندگیمو جمع کنم
    عزیزم من ازش عذرخواهی کردم (دوبار.یک بار جلوی مشاور و یک بار وقتی خودمون بودیم).در مورد دوستانش واقعا الان نمیتونم بهش حرفی بزنم الان فقط آزادش گذاشتم تا کمترین تنش بینمون باشه
    همسرم میدونه من خیلی بهش علاقه دارم هم خودم بهش بارها گفتم هم دیگران بهش گفتن منم فقط به همین عشقی که بینمون بود امید دارم
    اگر اینطور باشه که الان میگید رهاشون کنید تا خودشون به خودش بیاد. حتی اگر با اصرار شما هم برگرده درآینده بدتر و شاید طلبکار هم بشه. همانطور که قبلا هم گفتم کسی که چند مرتبه ورشکست میشه ولی پشتوانه مالی زندگی رو ذخیره نمی کنه تقصیرکار است، این چیزهائی که الان گفتید از آنچه که فکر می کردم بدتر است.
    رفتار شما غلط و اشتباه بوده، به جای خود.شما چندین بار عذرخواهی کرده اید که به نظرم بیش از اندازه و نابجا بوده است (با این تصویری که الان از ایشون ارائه کردید). حتی اگر هم بخواهند برگردند مطمئن بشید متقابلا بابت کاستی های خودشون عذرخواهی کنند و مهم تر اینکه تغییر رویه بدند. وگرنه تا آخر همین آش و همین کاسه است. ایشون زندگی به باد میده، شما باید جمع و جور کنید و منت هم بکشید. آخرش هم یه جا می برید و همه چیز رو تموم می کنید.
    ما مردها غرور داریم درست. ولی آدم باید عقل هم داشته باشه. پاش رو به اندازه گلیمش دراز کنه، نه اینکه با آینده خودش و خانواده اش بازی کنه، اون هم تو این شرایط اقتصادی که پول دارها هم دست به ریسک های خطرناک نمی زنند.

    من باشم اعتنائی بهشون نمی کنم. انگار نه انگار وجود دارند. 2 یا 3 هفته هم بچه رو بر میدارم میرم مسافرت فقط یه یادداشت می گذارم که کجا رفتیم بدون اینکه بگم کی برمی گردیم. بخواد هم آشتی کنه شرط و شروط های لازم رو با تجربه و شناختی که در این مدت بدست آمده باهاشون می گذارم. مهمتر از همه ابدا اجازه نمیدم طلبکار باشه. نه خودم طلبکار میشم نه اجازه میدم کسی که بایت کارهاش خطاکار بوده ازم طلبکار باشه.
    مامان شوهرم هم نمیشم، بچه داری کنم، نازش رو بکشم، با خواهش و تمنا بلندش کنم بره سرکار (یا رویاهای خودش)

    شما خودتون باید تشخیص بدید چه راهی براتون بهتره.

  13. 2 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    atefeh62 (یکشنبه 30 اردیبهشت 97), بارن (دوشنبه 31 اردیبهشت 97)

  14. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 16 اردیبهشت 01 [ 12:12]
    تاریخ عضویت
    1396-11-30
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    3,807
    سطح
    39
    Points: 3,807, Level: 39
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 20 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امیدوارم تا ب الان ب نتیجه رسیده باشی و اگر رسیدی این کامنت رو بیخیال شو.سلام. روزی شاعری میره پیش رئیس راهزن ها و شعری در وصفش میگه, درکمال ناباوری رئیس میگه لختش کنید. شاعرهم لخت و عصبانی توی سرما راه میوفته میره ولی سگی بهش حمله میکنه, شاعر میخواسته سنگی رو برداره ولی یخ زده بود و نتونست کاری کنه درعوض فحشی داد... رئیس دزدها ک این صحنه رو دید خنده ش گرفت و ب اطرافیانش گفت برید و بهش لباسها و پولی بدید . شاعر گفت مرا به خیر تو امیدی نیست, شرمرسان.(تلخیص ازگلستان) هرچند که زندگی پیچیده تر از این روایت هست ولی شوهرت دقیقا داره میگه مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان. متاسفانه ت هنوز ک هنوز ی زن خودخواه مغرور و متکبری, چرا?چون هیچ توجهی به خواسته شوهرت نداری و همش میخوای حرف خودت رو به کرسی بنشونی(نمونه ش همین ک رفتی پیش مشاور و التماسش کردی اون نخواسته ولی باز مصری که بمونه) نمونه دقیق ترش پاسخت به یاسی بود که گفتی((دوست دارم آرامش داشته باشه ولی در کنار من و دخترش)) این جمله داد میزنه ک هنوز دید قبل دوماه پیشت رو داری و فقط شعار تغییر میدی ک اگر تغییر کرده بودی به نظر شوهرت احترام میذاشتی...
    نتیجه: شوهرت مثل ی سرباز شکست خورده است ک توی میدون جنگی ک تو و روزگار فعلی ایران براش درست کرده باخته و داره اعدام میشه و میمیره حداقل این احترام رو بهش بذار تا با شرافت یک سرباز بمیره(طلاق یاهر تصمیمی ک خودش داره) نه اینکه زجر کشش کنی (با خرید کادو و خواهش کردن و چیزایی ک اشاره کردی ک خوشش نمیاد). به احترام این 15 سال بذار با افتخار بمیره(طلاق یا هر تصمیمی ک میخواد بگیره)...

  15. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    کاربر محترم فرهنگ ،
    این چه مثال و راهنمایی هست برای یه زن زحمتکش و مادر یه دختر . با افتخار بمیره؟
    درست هست که همه گفتن ایشون دست از التماس برداره ولی به معنی این نیست که مرد شو راحت رها کنه . اصولا مردها موجودات ضعیفی هستند خصوصا در زندگی مشترک . فقط یه بار روی دوش آنهاست و اون هم پول درآوردن هست که خدارو شکر در این زمینه هم امروزه باید کمک شون کرد و چه بسا زن هایی که بار مالی خانواده هم به دوششون هست . ایشون اگر بچه نداشتند شاید حرف شما تا حدی درست بود . یعنی هر مردی شکست مالی بخوره باید کم بیاره . ایشون پدر یه دختر هستند و مسول . اینجوری که شما می فرمایید همه انسان های به بن بست رسیده که خودکشی می کنند را باید راحت گذاشت با افتخار بروند دیار باقی . اینجور نیست . هدف زندگی مشترک بودن در کنار سختی ها و خوشی هاست. اینکه یه زن مثل این خانوم سعی در حفظ خانواده اش رو داره متهم کنیم به تکبر و خودخواهی واقعا بی انصافی ست . انگار فقط غرور مردهاست که نباید بشکنه. خیلی زن ها هستند وقتی مرد برشکست میشه یا بیکار زندکی رو که رها میکنن هیچ ، مهریه هم اجرا میزارن و میرن دنبال خوشی شون .شوهر ایشون اگر همچین زنی داشت دیگه رفیق بازی و لوس بازی و کلا هر بازی دیگه یادش میرفت .

  16. 2 کاربر از پست مفید رهاوتنها تشکرکرده اند .

    atefeh62 (سه شنبه 01 خرداد 97), بارن (چهارشنبه 02 خرداد 97)

  17. #40
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مهر 97 [ 15:14]
    تاریخ عضویت
    1397-2-07
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    458
    سطح
    9
    Points: 458, Level: 9
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ نمایش پست ها
    امیدوارم تا ب الان ب نتیجه رسیده باشی و اگر رسیدی این کامنت رو بیخیال شو.سلام. روزی شاعری میره پیش رئیس راهزن ها و شعری در وصفش میگه, درکمال ناباوری رئیس میگه لختش کنید. شاعرهم لخت و عصبانی توی سرما راه میوفته میره ولی سگی بهش حمله میکنه, شاعر میخواسته سنگی رو برداره ولی یخ زده بود و نتونست کاری کنه درعوض فحشی داد... رئیس دزدها ک این صحنه رو دید خنده ش گرفت و ب اطرافیانش گفت برید و بهش لباسها و پولی بدید . شاعر گفت مرا به خیر تو امیدی نیست, شرمرسان.(تلخیص ازگلستان) هرچند که زندگی پیچیده تر از این روایت هست ولی شوهرت دقیقا داره میگه مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان. متاسفانه ت هنوز ک هنوز ی زن خودخواه مغرور و متکبری, چرا?چون هیچ توجهی به خواسته شوهرت نداری و همش میخوای حرف خودت رو به کرسی بنشونی(نمونه ش همین ک رفتی پیش مشاور و التماسش کردی اون نخواسته ولی باز مصری که بمونه) نمونه دقیق ترش پاسخت به یاسی بود که گفتی((دوست دارم آرامش داشته باشه ولی در کنار من و دخترش)) این جمله داد میزنه ک هنوز دید قبل دوماه پیشت رو داری و فقط شعار تغییر میدی ک اگر تغییر کرده بودی به نظر شوهرت احترام میذاشتی...
    نتیجه: شوهرت مثل ی سرباز شکست خورده است ک توی میدون جنگی ک تو و روزگار فعلی ایران براش درست کرده باخته و داره اعدام میشه و میمیره حداقل این احترام رو بهش بذار تا با شرافت یک سرباز بمیره(طلاق یاهر تصمیمی ک خودش داره) نه اینکه زجر کشش کنی (با خرید کادو و خواهش کردن و چیزایی ک اشاره کردی ک خوشش نمیاد). به احترام این 15 سال بذار با افتخار بمیره(طلاق یا هر تصمیمی ک میخواد بگیره)...

    دوست عزیز سلام
    شاید حق با شما باشه هر کسی یه مقدار خودخواهی تو وجودش هست حتما منم خودخواهی تو وجودم هست . نمیدونم ازدواج کردید یا نه ولی یه خانواده اونم با وجود یک بچه به این راحتیا نمیشه از هم پاشیده بشه (اونم فقط به خواست یکی از طرفین بدون اینکه به بقیه چیز ها فکر کرد) من با همسرم 15 سال زندگی کردم نمیدونم غلط یا درست نمیتونم به این راحتی از کنار نیمی از عمرم بگذرم ما با هم سختی های زیادی کشیدیم روز های خوب زیادی هم داشتیم ما باهم زندگیمونو ساختیم
    الانم اگه دقت کنید نمیخوام همسرمو تغییر بدم میخوام خودم تغییر کنم فقط امیدوارم چون من فقط از خودم و اشتباهاتم گفتم فکر کنید من تنهایی مشکل داشتم و زندگیمو به اینجا رسوندم
    در هر حال همین که وقت گذاشتید و تاپیکمو خوندید ممنونم


 
صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.