به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 30
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 شهریور 97 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    894
    سطح
    15
    Points: 894, Level: 15
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 56.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    از ٢٦ مهر اينجا چيزى ننوشتم، تو اين مدت هر جور كه فكرشو بكنيد به همسرم محبت كردم... واقعا از خود گذشتگى كردم، اما اصلا نتونستم حتى يه ذره تو زندگيم تعيين كننده باشم يا رشته امور دستم بياد، حتى همون يك ذره اعتماد به نفسى كه داشتم از بين رفته. من واقعا دختر مستقل و زيبايى بودم، اما الان احساس مى كنم هم روحيه و هم جذابيتمو از دست دادم، از همه لحاظ براى شوهرم حيف بودم ولى اون با غرور و اعتماد به نفس واقعا زيادش منو تو دستاش گرفته و مثل عروسك بازى ميده
    واقعا خسته شدم از دروغهاش، از اين كه هر لحظه ممكنه پيش كسى باشه و به دروغ به من بگه تو جلسه هستم يا كار دارم، يك عالمه نشانه ازش دارم كه داره بهم خيانت مى كنه ولى اصلا زير بار نميره و با طفره رفتن و توضيح ندادن مدام به من ميگه مشكل روانى دارى و بايد برى دكتر
    خودمو به خريت مى زنم و الكى ميخندم، وانمود مى كنم طورى نشده، عشقمو بهش صدبرابر كردم ولى حتى ذره اى نتونستم تاثير گذار باشم، واقعا اينقدر حالم بد بود كه تو دو هفته شش كيلو كم شدم و غذا از گلوم پايين نمى رفت اما به جاى اين كه حتى يه ذره براش مهم باشه مى گفت بهتر، هر چى كمتر غذا بخورى لاغرتر بشى من بيشتر دوست دارم. حتى دنده هاتم از گرسنگى بزنه بيرون برام جذابه، بعد خيلى بيخيال سهم غذاى منم ميخورد يا زنگ مى زد از بيرون فقط يه پرس غذا براى خودش سفارش ميداد براى سورپرايز و آشتى يه نيم ست برام خريده كه اى كاش نمى خريد، چون از لحظه اى كه به دستم داده مجبورم كرد كه بندازمش حتى موقع خواب، بعد از اون هر دفعه حرف مى زنم ميگه تو متوهمى اگه من دوستت نداشتم برات اينو نمى خريدم، گردنبنده شده برام آينه دق، احساس مى كنم نحسه ... حتى بهم توضيح نميده چرا دروغ ميگه، ميگه فايده نداره من هر چى بگم تو فكرت همينه، ديگه اينقدر ضجه مى زنم قرص آرام بخش ميخورم ميفتم يه گوشه ميخوابم تا بلند شم باز الكى بخندم وانمود كنم هيچى نشده
    باز از پنجشنبه دعواى وحشتناكمون شروع شد، سر اين كه من يه ذره غر زدم بعد بهانه دستش اومد كه تو چرا براى تولد من مهمونى تو خونه برگذار نكردى و من بايد تولدمو كارمندام تو شركت برام بگيرن واقعا مثل يه بچه پنج ساله در صورتى كه قبلش به من گفته بود من اصلا نميخوام تو زحمت بندازى خودتو، اخلاقشو باهام نحس كرد تا امروز ظهر با وجودى كه حالم اصلا خوب نبود منو برد گذاشت خونه پدرم خودش ميخواست بره مجلس ختم، در صورتى كه ختم نرفت و به دروغ گفت رفتم، هر چى بهش زنگ زدم جواب نداد تا شب خودش بعد از دويست تا تماس من زنگ زدم گفت جلسه فورى پيش اومد رفتم فلان جا، تو ترافيك موندم شما شام بخورين، در صورتى كه ما صبر كرديم و مدام گفت يه ربع ديگه ميرسم، نيم ساعت ديگه مى رسم، ساعت ده و نيم شب اومد، ديدم يه دسته گل دستشه به دروغ گفت براى تو خريدم، در صورتى كه قبلش به قول خودش تو ترافيك بود نميدونم از گلفروشى چطور سر در آورد! باز خفه خون گرفتم، شام خورديم اومديم خونه هى ميگفتم آخه تو كى گلفروشى رفتى؟ ميگفت سر راه! ميگفتم من ميگم زود بيا تو ميگى الان مى رسم، ما ده بار زير غذارو خاموش روشن كرديم تو يهو رفتى گلفروشى! يهو گير داد كه چرا دسته گلى كه برات خريدم نياوردى گذاشتى خونه مامانت، لياقت ندارى. ديگه برات نميخرم، كه اينقدر برام عجيب بود برا يه دسته گل آدم اينطورى كنه گفتم لابد يكى برات خريده اينطورى مى كنى، عصبانى شد منو زد پرت كرد تو دستشويى درو روم قفل كرد، كه اينقدر با لگد كوبيدم به در دستشويى شكست.
    اينقدر حالم بده شد اين دفعه خودش ترسيد كوتاه اومد، من باز خفه خون گرفتم ، گفتم ببخشيد من مريضم تو راست ميگى من توهم مى زنم وسط هق هق من كه ضربان قلبم داره سيصد تا مى زنه ميگه بچه گونه حرف بزن قربون صدقه م برو... بعدم با وجودى كه خواهش كردم يه كم بيدار بمونه حرف بزنيم من حالم بهتر شه گوش نكرد طبق معمول در عرض پنج دقيقه با خيال راحت خوابيد انگار هيچى نشده من باز الكى ميخوام احمق شم بگم اشتباه از منه واقعا نميدونم چيكار كنم... ولى ديگه شوهرم بهم دست ميزنه حس مى كنم دستهاش كثيفه، يهو جيغم ميره هوا حال خوبم برام جهنم ميشه... نميدونم چطورى با احساسم كنار بيام، خيلى همديگه رو دوست داريم يا شايدم فقط من دوسش دارم چون اون ميگه من بلد نيستم دوست داشته باشم كسيو... واقعا نميخوام زندگيمون اينطورى جهنم باشه، چيكار كنم يا من بى رگ بشم يا اون فقط خودشو وقف من كنه و به كسى نگاهم نكنه. اينم بگم كه من از نظر اكثر آدمها واقعا چهره زيبايى دارم و اينو بارها از زبون همه شنيدم به جز زبون همسرم، به نظرش اصلا زيبا نميام، و حتى اگه كسى جلوى اون ازم تعريف كنه ميگه نه بابا كجاش زيباست! يا اين مگه خوشگله؟ عه نه بابا پس خوشگل نديدين! بهم ميگه چاقالو در صورتى كه من چاق نيستم و فقط يه كم تو پرم، كه البته بهتره بگم بودم چون دارم مثل شمع آب ميشم با اين حال بازم ميگه چاقالو و استدلالش اينه كه چاقالو يعنى عزيزم! اصلا محبت بلد نيست، نميدونم چيكار كنم!

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    وای عزیزم اینجوری که داری نابود میشی. این بار غم رو یک تنه به دوش نکش چون مریض میشی و هیچ کس به دردت نخواهد خورد جز خودت. سریعا سریعا به یه مشاوره خبره مراجعه کن و ازش کمک بخواه بدون نظرش کاری نکن.
    اولین قدم اینه که شما اول باید مطمعن بشی که داره خیانت میکنه اینجوری توی شک و تردید زندگی کردن خیلی سخته
    در ضمن در طول روز که ایشون نیستن اصلا توی خونه نشین اگه دوست صمیمی داری باش قرار بزار و برید بیرون، به دیدن طبیعت برو یا کنار آب اگه رودخونه توی شهرتون هست همه اینها بهت آرامش میده و دیگه اون قرص های آرامبخش رو نخور
    یه چیز دیگه توی این شرایط خیلی مراقب باش که باردار نشی

  3. #13
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام شبنم جان

    قبل از هرچیزی برای بهبود زندگیت، جدایی، طلاق و ...هر تصمیم دیگه ای اینو بدون باید بدن سالمی داشته باشی تا بتونی درست فکر کنی و تصمیم بگیری.یه بدنی که با ارامبخش و مسکن و بی غذایی و کم غذایی داره روزها و شبها رو میگدرونه مسلما نمیتونه با عقل تصمیم بگیره و همه تصمیمات عاطفی و احساسی خواهد بود.
    فکر نکن من درک نمیکنم.خوده منم از اون تیپ ها هستم که وقتی غصه میخورم بلافاصله کم غذا میشم و ممکنه مدتها نتونم غذا بخورم
    ولی این کار جز ضرر چیزی نداره

    شبنم جان
    نشونه هایی که ازش حرف میزنی د رمورد خیانت همسرت رو برای ما هم بگو..شاید اشتباه میکنی و شایدم کاملا درست میگی.

    همسرت که اینجا نیست اما شمایی که میگی عشقمو بهش چند برابر کردم و ....واقعا چرا براش تولد نگرفتی؟

    یه کاری رو بهت توصیه میکنم اکیدا دیگه انجام نده
    تماس های مکرر تو با همسرت هیچ دردی رو دوا نمیکنه...تا کی میخوای کنترلش کنی؟

    اگر واقعا همسرت سرش به کسی دیگه گرمه فکر میکنی با تماس های تو اتفاقی میفته؟200 تا تماس برای چی؟؟؟

    ببین وقتی که همسرت هم بهت محبت میکنه میزنی توی ذوقش....این همه گلفروشی گوشه و کنار شهره...حالا که به فکرت بوده و برات گل خریده خب رفتارت درست نبوده....

    من و همسرم اختلاف باهم نداریم اما خیلی وقتها شده میگه چرا فلانچیزی رو که برات خریدم استفاده نمیکنی؟این دلیل نمیشه که میخواد منو مجبور کنه....

    فرانسوی ها یک فرهنگی دارن که میگن چیزی رو که براتون میخرن حتی اگر دوست ندارین جلوی اون کسی که براتون خریده استفاده کنین و اگر غیر این باشه شما به اون شخص بی احترامی کردین...و این خودش نوعی قدرشناسیه

    تو دائم میگی داره بهم دروغ میگه....ار کجا انقدر مطمئنی؟مگر اینکه دوربینی گذاشته باشی و همسرت رو دائم رصد کنی !

    شبنم جان رفتارت خیلی بد بود...منم جای همسرت بودم ناراحت میشدم.راست میگه.اون گل رو برای تو خریده بود و تو گذاشتیتش منزل پدرت و این یعنی نهایت بی ارزش کردن کار همسرت.

    به جای اینکه در اون برهه زمانی کاری کنی همسرتو اروم کنی بدتر اتیش تو هیزم خشمش گذاشتی که لابد کسی برات خریده و ...؟!؟!

    چرا میگی من مریضم؟چرا خودت اتو میدی دست همسرت؟فردا میگه خودشم اذعان داره که مریضه...

    در این رفتارت خیلی غلط بوده حرفی نیست اصلا.اما انگ مریض بودن رو به خودت نزن.

    عکس العمل مردها و زن ها در ناراحتی یکسان نیست....شما هم وقتی این همه تنش داشتی بهتر بود میخوابیدی و اونم میخوابید و بعدا صحبت میکردین....

    اگر واقعا مطمئن بحث خیانت هستی باید بهش اثبات کنی و بعده اون مدتی بهش زمان بدی تا خودشو اصلاح کنه....اینجوری زندگی کردن اخر خوشی نداره....ادم یا باید با ارامش زندگی کنه یا اصلا زندگی نکنه....اما همه منوط به اینه که شما مطمئن باشی در مورد این قضیه و روی حدس و گمان نباشه حرفات....

    به جای قرص خوردم و خوابیدن به فکر راه چاره باش...به فکر راهی که بتونی ارامش به دست بیاری

    ارامبخش نخور....عرق بهار نارنج بگیر بخور....گیاه اسطوخودوس دم کن بخور...گل گاو زبون بخور....گلاب بخور....پس فردا این داروهای شیمیایی یه درد جدید بهت میده...هیچ چیز شیمایی مصرف نکن...لبنیات زیاد مصرف کن تا بدنت رو اروم نگه داری و بتونی درست فکر کنی....

    ما هم کنارتیم نترس و نگران نباش
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  4. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (دوشنبه 25 دی 96), شبنم بانو (دوشنبه 25 دی 96)

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    145
    Array
    سلام



    دوست عزیز من اون موقع براتون نوشتم اگه بهش مشکوک هستید سر از کارش در بیارین..


    این حالت دو تا حسن داشت..

    اگه خیانت میکرد که میتونستین مچشو بگیرین





    و اگه واقعا امور کاری بود هم میتونست دید شمارو تغییر بده و از بروز افکار منفی و ظن و گمان شما رو دور نگه داره..

    نمیدونم در این زمینه کاری کردین یا نه..

    اما اگه کاری انجام ندادید از خونوادتون کمک بخواهین تا سر و ته قضیه رو در بیارن..

    تا زمانیکه شما نسبت به ایشون سو ظن دارین به همه اعمال ایشون از این دریچه نگاه خواهید کرد و حتی گل خریدنشون براتون هم ارزشی نخواهد داشت.. چون به حساب خام کردنتون خواهید گذاشت..

    ترس از دست دادنتون در رفتارهای همسرتون مشاهده نمیشه..



    ویرایش مدیر همدردی:
    ما بارها در این مورد مشاوره داده ایم. هرگز در مسائل اینطوری تجسس، مچ گیری، پلیس بازی، تعقیب، و ارسی و ... نداشته باشید.


    به طور کلی ما به همه خانمهایی که سئوال های مشابه در مورد احتمال لغزش و ارتباط همسرشان با جنس مخالف دارند 3 نکته بسیار مهم می گوییم که باید شفاف با همسرشان درمیان بگذارند یا انجام دهند
    1 - بگویید اخیرا احساس های نگران کننده ای نسبت به تغییر رفتار و بعضی منش هایش پیدا کرده اید. و تمایل دارید برای شما شفاف این نگرانی را برطرف کند و قول دهد لغزش و عدم تعهدی پیش نیاید.
    مثلا یواشکی با گوشی صحبت کردن، پیام های بی وقت، تغییر در وضعیت پوشش و آرایش ، تغییر در الگوی رفت و آمد، و مسائل دیگری که شما را نگران می کند دقیقا اشاره کنید و بگویید که اینها نگرانتان می کند. البته محکومش نکنید که اینها یعنی با خانمی ارتباط دارید! نه چنین حرفی را به او نزنید بگویید این کارهای شما من را به عنوان خانم نگران می کند. و آرامشم از بین می رود و مرا حساس می کند.

    2- در کنار نرمش و کلی گویی و هشدار ظریف و لطیفی که در بالا داده اید. با قاطعیت با او به طور کلی صحبت کنید (بدون اشاره به جزئیات، سرنخها، تجسس ها یا ....)
    به او بگویید که : تعهد برایم خط قرمز محسوب می شود. و بگویید که هرگز من نمی توانیم با چنین لغزشی کنار بیاییم. و اگر یک روز احتمالا در معرض لغزش باشد نخست باید شما را از زندگی کنار بگذارد چون به هیچ وجه با این مسئله نمی توانید کنار بیایید.

    3 - عوامل و شرایط و متغیرهایی که همسر را در معرض لغزش قرار میدهد را با خونسردی و آرامش رفع کنید.
    مثلا اگر همسر شما تنوع طلب جنسی هست ، باید تنوعات لازم را داشته باشید. اگر نیاز احترام و تعریف و .... دارد باید این نیازها را بشناسید و ارضاء کنید. اگر تنها در منزل می ماند. یا شما به خاطر کار یا فعالیت های خودتون او را به حال خود می گذارید، باید تغییر روید دهید و با او بیشتر به سر ببرید.
    و به هر حال هر چیزی که زمینه لغزش او را فراهم می کند به مرور کاهش دهید. اما اصلا به رویش نیاورید، تجسس هم نکنید.


    .

  6. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 شهریور 97 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    894
    سطح
    15
    Points: 894, Level: 15
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 56.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ممنون از همدرديتون... من مطمئنم كه كه شوهرم بهم خيانت مى كنه. مچشو نگرفتم ولى صد در صد مطمئنم به علت حرفهاى ضد و نقيضى كه مى زنه و شواهدى كه خودم جمع كردم، خب الان چكار كنم؟ انكار مى كنه. نميخوام زندگيمو با دستهاى خودم نابود كنه كه، راهنمايى ميخوام كه چطور پاى اون زن رو از زندگى شوهرم ببرم، همسرم اون خونه كه بى هدف اجاره كرده بود رو گفته ميخوام پس بدم، كليدشو ازم گرفته با اين حال من وقتى دوباره همراه خودش رفتم اونجا با وجودى كه خونه رو گند برداشته بود و معلوم بود كسى اونجارو هفته هاست تميز نكرده، ظرف شيرينى داخل يخچال بود، مدام بهم دروغ ميگه و پنهان كارى مى كنه، متاسفانه خواهرش باهاش همكارى مى كنه همسرم يه خواهر كوچيكتر داره كه يك سال از من كوچيكتره و اينجا تنها زندگى مى كنه به علت اين كه خانواده همسرم اكثرا شهرستان هستند، و گاهى به خاطر بيمارى پدر شوهرم به تهران ميان، خواهرش به خاطر درسش و كارش تنهاست و من اصلا نتونستم با اين دختر ارتباط خوبى داشته باشم، متاسفانه در همه چيز وحشتناك با من رقابت مى كنه، تو خريد كردن، لباس پوشيدن، حتى محبت كردن به شوهرم، تمام لباسهايى كه من ميخرم عينا لنگه شونو ميخره، جورى به همسرم محبت مى كنه كه انگار زنشه، مثلا دو روز قبل تولد شوهرم مارو دعوت كرد يه كافه و همونجا براى شوهرم تولد گرفت با وجودى كه اصلا با من هماهنگ نكرده بود، بعد از اون وقتى همكاران شوهرم عكس اون شبو تو صفحه اينستاگرام شوهرم ديدند براش تو شركت تولد گرفتند و تمام اون سورپرايزها و نقشه هايى كه خودم براى تولدش تو ذهنم بود خراب كردند، بعد من سرماى بدى خوردم و شوهرم كه ميدونست چقدر از اين كه نتونستم قبل از همه سورپرايزش كنم و براش مهمونى بگيرم ناراحتم ازم خواست براى تولدش خودمو تو زحمت نندازم، با اين حال من بازم با اون حال خرابم تا يه مسير طولانى مجبور شدم برم تا براى شوهرم هديه بگيرم و كيك سفارش بدم و براش غذايى كه دوست داشت پختم تا خودمون دوتايى جشن بگيريم، اما اون روز همسرم وقتى خونه اومد رفتارش اونقدر زشت بود كه خودمو لعنت مى كردم، بهم گفت كارى نكردم كه اينقدر خودمو لوس مى كنم و يه كيك و هديه و شامه، و توقعش اين بود كه چون مادرش و پدرش تهران بودند من اونها رو هم دعوت مى كردم و من كه جون داشتم براى دو نفر غذا بپزم پس فرقى نمى كرد كه دو تا مهمونم دعوت كنم، بعدم مجبورم كرد كه آخر شب كيك رو برداريم بريم پيش مامانش اينا با اونها بخوريم، كيكى كه اونقدر با وسواس انتخاب كرده بودم كه خودش تا الان ميگه هر كيكى ديدم به پاى اون نمى رسه و چقدر با سليقه و دقت انتخاب شده بود! الان هر دفعه بحث مى كنيم ميگه تو مريض نبودى، فقط از حسادتت به خواهرم نميخواستى اونهارو دعوت كنى تا پاى مادرم رسيد تهران خودتو به بيحالى زدى! بايد ديدى مادرم تهرانه برام مهمونى ميگرفتى اونهارو هم دعوت مى كردى.
    كلا مادر شوهرم بنده خدا خيلى دوسم داره، خيلى زن مؤمن و متين و با شخصيتيه و من از خدام بود كه دعوتش كنم اما واقعا توان نداشتم، جشنى كه آدم براى خودش تو خونه خودش ميگيره كجا و اين كه بخواى مهمون دعوت كنى ولو سه نفر اصلا كجا!
    خواهر شوهرم اما يه عوضى به تمام معناست، و شوهرم به كمك اون خيلى بهم دروغ ميگه، مثلا يهو به بهانه يه كارى شوهرمو روز تعطيل از خونه مى كشه بيرون، در حالى كه بعدا ميفهمم بهانه بوده، و من اينارم واقعا چون خودم زنى هستم كه مو رو از ماست بيرون مى كشم فهميدم وگرنه اينقدر تميز و حساب شده جلو ميرن و با جديت دروغ ميگن كه هر كسى باور مى كنه
    راستى من بعد از دعواى اخيرمون با همسرم احساس مى كنم علاقه اش بهم خيلى كم شده، و متاسفانه هر چقدر احساس مى كنم علاقه اش كمتر شده خودم بيشتر آويزون ميشم و تعداد زنگهام بالاتر ميره، ديروز بازم از كوره در رفتم و يكى دوتا وسيله خونه رو پرت كردم بعد حالم بد شد و ميخواستم برم تو بغلش، با وجودى كه هميشه اينجور مواقع بغلم مى كرد و آرومم ميكرد، هولم ميداد و من هر چى بيشتر ميرفتم سمتش فرار مى كرد! بعد هم كلا باهام سرسنگين شده، ميترسم طلاقم بده چون تهديدم كرده بود اگه رفتارمو نتونم درست كنم حتما ازم جدا ميشه

  7. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 00:06]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    815
    امتیاز
    26,013
    سطح
    96
    Points: 26,013, Level: 96
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 337
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,297 در 744 پست

    Rep Power
    203
    Array
    بد اخلاقی ....بی حرمتی.....بی سیاستی.....نق نق ....وقتی جنگ اعصاب تو خونه راه میندازیم

    1.اگه کسی تو زندگی همسرمون باشه .....با همه این کارهای خانوم خونه

    چقدر احتمالش هست همسرمون بترسه و متنبه بشه و بگه خب ترسیدم و خانم دوم و ول میکنه؟؟؟
    یا نه چقدر احتمالش هست بدتر کنه؟؟؟


    2.اگر اشتباه کرده باشیم و تهمت بزنیم ....( مچ گیری به جای شرمنده کردن و ریختن قبح کار و...)
    احتمالش هست که با اوضاع نا بسامان خونههمسرمون تصمیم بگیره که
    خب من که دیگه متهم شدم ...اب از سر ما گذشت.... شاید این دفعه ی زن بهتر گرفتم

    نگرفته باشه ام یادش میندازیم که برو بگیر!!!

    نکنه عملی ازمون سر بزنه که جبرانش سخت باشه

    همه تاپیک و خوندم.....و خیلی تعجب میکنم از پست های قدیمی های تالار!!!!!!!!!!!!

    - - - Updated - - -

    فرض کنیم ثابت کردیم که این اقا خیانت میکنه بعد پیروز مندانه مچش و بگیریم....

    خب پلان بعدی اینکه این اقا نادم و پشیمون به اغوش خونواده برمیگرده و زوج داستان زندگی عاشقانه قبل!!!!! رو ادامه میدن؟؟؟؟؟؟

    با شخصیتی که شما از همسرتون اینجا به ما نشون دادید.....من خیلی بعید میدونم.......اوضاع به وضعی میرسه که چند تا مشاور متخصص شاید بتونن درستش کنن

  8. کاربر روبرو از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده است .

    tavalode arezoo (سه شنبه 26 دی 96)

  9. #17
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 خرداد 03 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,437
    امتیاز
    287,971
    سطح
    100
    Points: 287,971, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,608

    تشکرشده 37,112 در 7,017 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام



    دوست عزیز من اون موقع براتون نوشتم اگه بهش مشکوک هستید سر از کارش در بیارین..


    این حالت دو تا حسن داشت..

    اگه خیانت میکرد که میتونستین مچشو بگیرین

    ویرایش مدیر همدردی:
    ما بارها در این مورد مشاوره داده ایم. هرگز در مسائل اینطوری تجسس، مچ گیری، پلیس بازی، تعقیب، و ارسی و ... نداشته باشید.


    به طور کلی ما به همه خانمهایی که سئوال های مشابه در مورد احتمال لغزش و ارتباط همسرشان با جنس مخالف دارند 3 نکته بسیار مهم می گوییم که باید شفاف با همسرشان درمیان بگذارند یا انجام دهند
    1 - بگویید اخیرا احساس های نگران کننده ای نسبت به تغییر رفتار و بعضی منش هایش پیدا کرده اید. و تمایل دارید برای شما شفاف این نگرانی را برطرف کند و قول دهد لغزش و عدم تعهدی پیش نیاید.
    مثلا یواشکی با گوشی صحبت کردن، پیام های بی وقت، تغییر در وضعیت پوشش و آرایش ، تغییر در الگوی رفت و آمد، و مسائل دیگری که شما را نگران می کند دقیقا اشاره کنید و بگویید که اینها نگرانتان می کند. البته محکومش نکنید که اینها یعنی با خانمی ارتباط دارید! نه چنین حرفی را به او نزنید بگویید این کارهای شما من را به عنوان خانم نگران می کند. و آرامشم از بین می رود و مرا حساس می کند.

    2- در کنار نرمش و کلی گویی و هشدار ظریف و لطیفی که در بالا داده اید. با قاطعیت با او به طور کلی صحبت کنید (بدون اشاره به جزئیات، سرنخها، تجسس ها یا ....)
    به او بگویید که : تعهد برایم خط قرمز محسوب می شود. و بگویید که هرگز من نمی توانیم با چنین لغزشی کنار بیاییم. و اگر یک روز احتمالا در معرض لغزش باشد نخست باید شما را از زندگی کنار بگذارد چون به هیچ وجه با این مسئله نمی توانید کنار بیایید.

    3 - عوامل و شرایط و متغیرهایی که همسر را در معرض لغزش قرار میدهد را با خونسردی و آرامش رفع کنید.
    مثلا اگر همسر شما تنوع طلب جنسی هست ، باید تنوعات لازم را داشته باشید. اگر نیاز احترام و تعریف و .... دارد باید این نیازها را بشناسید و ارضاء کنید. اگر تنها در منزل می ماند. یا شما به خاطر کار یا فعالیت های خودتون او را به حال خود می گذارید، باید تغییر روید دهید و با او بیشتر به سر ببرید.
    و به هر حال هر چیزی که زمینه لغزش او را فراهم می کند به مرور کاهش دهید. اما اصلا به رویش نیاورید، تجسس هم نکنید.


    .



    ================
    پاورقی:
    در خصوص این مراجع یعنه
    شبنم بانو ، به طور خاص نکات مصداقی و مهمی هم وجود دارد که علاوه بر این مطلب باید به آنها رسیدگی شود.
    اگر تمایل دارید می توانید عضو انجمن آزاد شوید تا در انجمن خصوصی وتخصصی آنها را برای شما شفاف بگویم.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  10. کاربر روبرو از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده است .

    نیکیا (چهارشنبه 27 دی 96)

  11. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    شبنم بانو مدیر همدردی لطف کردن گفتنی هارو گفتن ....
    آرامش خودت رو در درجه اول حفظ کن. روندی که در پیش گرفتی تغییر بده و کاری که مدیر همدردی بهت گفتن رو انجام بده. بعد بیا نتیجشو برامون بنویس
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  12. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    145
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها


    ویرایش مدیر همدردی:
    ما بارها در این مورد مشاوره داده ایم. هرگز در مسائل اینطوری تجسس، مچ گیری، پلیس بازی، تعقیب، و ارسی و ... نداشته باشید.


    به طور کلی ما به همه خانمهایی که سئوال های مشابه در مورد احتمال لغزش و ارتباط همسرشان با جنس مخالف دارند 3 نکته بسیار مهم می گوییم که باید شفاف با همسرشان درمیان بگذارند یا انجام دهند
    1 - بگویید اخیرا احساس های نگران کننده ای نسبت به تغییر رفتار و بعضی منش هایش پیدا کرده اید. و تمایل دارید برای شما شفاف این نگرانی را برطرف کند و قول دهد لغزش و عدم تعهدی پیش نیاید.
    مثلا یواشکی با گوشی صحبت کردن، پیام های بی وقت، تغییر در وضعیت پوشش و آرایش ، تغییر در الگوی رفت و آمد، و مسائل دیگری که شما را نگران می کند دقیقا اشاره کنید و بگویید که اینها نگرانتان می کند. البته محکومش نکنید که اینها یعنی با خانمی ارتباط دارید! نه چنین حرفی را به او نزنید بگویید این کارهای شما من را به عنوان خانم نگران می کند. و آرامشم از بین می رود و مرا حساس می کند.

    2- در کنار نرمش و کلی گویی و هشدار ظریف و لطیفی که در بالا داده اید. با قاطعیت با او به طور کلی صحبت کنید (بدون اشاره به جزئیات، سرنخها، تجسس ها یا ....)
    به او بگویید که : تعهد برایم خط قرمز محسوب می شود. و بگویید که هرگز من نمی توانیم با چنین لغزشی کنار بیاییم. و اگر یک روز احتمالا در معرض لغزش باشد نخست باید شما را از زندگی کنار بگذارد چون به هیچ وجه با این مسئله نمی توانید کنار بیایید.

    3 - عوامل و شرایط و متغیرهایی که همسر را در معرض لغزش قرار میدهد را با خونسردی و آرامش رفع کنید.
    مثلا اگر همسر شما تنوع طلب جنسی هست ، باید تنوعات لازم را داشته باشید. اگر نیاز احترام و تعریف و .... دارد باید این نیازها را بشناسید و ارضاء کنید. اگر تنها در منزل می ماند. یا شما به خاطر کار یا فعالیت های خودتون او را به حال خود می گذارید، باید تغییر روید دهید و با او بیشتر به سر ببرید.
    و به هر حال هر چیزی که زمینه لغزش او را فراهم می کند به مرور کاهش دهید. اما اصلا به رویش نیاورید، تجسس هم نکنید.


    .



    ================
    پاورقی:
    در خصوص این مراجع یعنه شبنم بانو ، به طور خاص نکات مصداقی و مهمی هم وجود دارد که علاوه بر این مطلب باید به آنها رسیدگی شود.
    اگر تمایل دارید می توانید عضو انجمن آزاد شوید تا در انجمن خصوصی وتخصصی آنها را برای شما شفاف بگویم.
    سلام با احترامی که به شما و کلیه دوستان تالار داشتم و دارم همینجا اعلام میکنم بدلیل ویرایش و انتقاد چند باره شما در باره نظرات من که باعث شده وجهه من خدشه دار بشه, این تالارو ترک کنم..

    کاش این ممارست و پیگیری رو در پست ها و راهنمایی خواستنهای منم داشتید و به اونها هم سر میزدید..

    پشیمانم از وقتی که در این تالار همه روزه گذاشتم ..

    خداحافظ همه دوستان گرامیم..

    من الله توفیق

    ویرایش توسط جوادیان : سه شنبه 26 دی 96 در ساعت 11:55

  13. 3 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    Fariba.89 (سه شنبه 26 دی 96), نیکیا (چهارشنبه 27 دی 96), زن ایرانی (سه شنبه 26 دی 96)

  14. #20
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 خرداد 03 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,437
    امتیاز
    287,971
    سطح
    100
    Points: 287,971, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,608

    تشکرشده 37,112 در 7,017 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها


    سلام با احترامی که به شما و کلیه دوستان تالار داشتم و دارم همینجا اعلام میکنم بدلیل ویرایش و انتقاد چند باره شما در باره نظرات من که باعث شده وجهه من خدشه دار بشه, این تالارو ترک کنم..

    کاش این ممارست و پیگیری رو در پست ها و راهنمایی خواستنهای منم داشتید و به اونها هم سر میزدید..

    پشیمانم از وقتی که در این تالار همه روزه گذاشتم ..

    خداحافظ همه دوستان گرامیم..

    من الله توفیق

    با سلام و احترام
    اثر بخشی این تالار فقط به مطالبی نیست که می نویسیم و می خوانیم. بلکه عمده اثربخشی آن به خاطر تعامل ها و ارتباط هایی هست که در این فضای مجازی تمرین می کنیم.
    که البته مدارا ، سعه صدر، خوش بینی و برداشتهای نیکو از یکدیگر بخشی از این تمرین ها هست که به ما کمک خواهد کرد.

    اینکه یک متخصصی در خصوص یک مسئله مهم و زندگی یک مراجع صریحا نقاط آسیب پذیر را گوشزد می کند اصلا به معنای خدشه دار کردن هیچ عزیزی نیست.
    حتی اگر خدایی نکرده صراحت بنده در خصوص روش برخورد با اشخاص آسیب دیده از خیانت با دیدگاه شما تفاوت دارد و این معنای بدی دارد باز هم روش قهر و اجتناب روش سودمندی نیست.
    بهتر هست در همین چا تمرین های مدارا و کنار آمدن را تمرین کنیم.
    به هر حال ما همه کاربران عزیز را دوست داریم و البته این دوست داشتن موجب نمی شود با برخورد چاپلوسانه و خودخواهانه آنها را اینجا نگه داریم. بلکه اگر تمایل به حفظ کاربران در اینجا داریم برای ارتقاء سطح مهارتهای آنهاست. و اگر این محیط تمرینی برای کسی آسیب رسان باشد ما خواستار آسیب به کسی نیستیم.


    با معذرت از صاحب تاپیک این دو پست حاشیه ای در آن قرار گرفت.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  15. 2 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    نیکیا (چهارشنبه 27 دی 96), زن ایرانی (سه شنبه 26 دی 96)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.