ممنون مريم عزيز كه برام نوشتي
كاملا درست ميگين. من تو مسيري افتادم كه نتيجه اش جداييه ولي ته دلم ميخاست برميگشتم به زندگيم
اين هفته همسرم بايد بخاطر محكوم شدن مهريه هزينه دادرسري كه من پرداخت كردم رو بده و اعتراضش رد ميشه و بخشي از اون سي ميليون كه من دادم برميگرده و همسرم همش دنبال اين بود كه اون هزينه رو نده
من الان گير افتادم بين خانوادم و كارهايي كه كردم و خواسته ي ته قلبم
از طرفي ميدونم كه همسرم هيچ تغييري نكرده و بدتر هم شده
ولي واقعا خوب شد بخاطر طلاهام شكايت نكردم. حدود چند دقيقه مونده بود كه وكيلم ثبت كنه و براش پيامك دادگاه بره. تو نوبت شوراي حل اختلاف بود كه گفتم دست نگه دار
به اون دوست مشتركون تبريك يلدا گفتم كه يك راه ارتباطي باز شه ولي اون دوستمون چيزي نگفت
بعد از پرداخت هزينه دادرسري توسط همسرم حكم قطعي ميشه و بايد درخواست اجراي مهريه رو بدم كه پول جابجا بشه
همه اين كارها بدتر همسرم رو جري ميكنه
همسرم حتي تهديد هم نمي كنه
كلا رفته فاز بي محلي
به همه هم گفته جواب منو ندن
من همه ي ذهنم درگيره اونه. حتي ديشب زلزله اومد اولين كسي كه يادش افتادم اون بود ولي همسرم كلا كشيده كنار
علاقه مندی ها (Bookmarks)