بعد از چندين سال تلاش بلاخره جدايي رو انتخاب كردم آيا درست تصميم گرفتم ؟

[مصباح الهدی]

سلام زندگی موفق عزیز
از خوندن شرایطی که داری واقعا ناراحت شدم.

ان شاالله که مشکلت زود تر حل بشه نظر من هم اینه که شرایطتت طوریه که حتما با آقای مدیر مشورت کنی.



برات دعا می کنم دوست خوبم

[zendegiye movafagh]

من فقط بهش به اس دادم كه هنوز آبله مرغون دخترمون خوب نشده
اونو ببر بيرون براش ميوه بخر
من نمي خوام

[باران بهاری11]

سلام وقتتون بخیر
خیلی وقته نبودم نمیدونم چطور شروع کنم..
زندگی موفق جان از اینکه هنوز مادری مثل شما تو این سرزمین وجود داره خوشحالم از این امیدواری و ایستادن پای زندگی..
خاهشا جلو بچه دعوا نکنید و نذارین بفهمه لاقل تظاهر کنید خیلی آسیب زاست..
نمیدونم تایپیکهای خانم بی نهایت و خانم بالهای صداقت رو خوندین؟ راه حلهای خوبی درپیش گرفتن و خوشبختانه موفق هم بودن.. صلابت خوبی در پیش گرفتن واقعا الگو هستن برامون.. خانم بی نهایت د مورد شاغل بودنشون..
در مورد پروانه نمیتونید از جایی بپرسین بعد از لغو امکان دوباره پروانه گرفتن هس و پروسش چطوره؟البته حتی لغو موقت پروانه هم بهتره با مشاور مشورت کنید..
در مورد خیانت هم معمولا مشاور بعد از صحبت با ایشون تشخیص میده آیا میشه خوب بشه و یا جز ویژگیهاش شده و باید این روند رو تحمل کرد یا جدا شد.. گاهی جدایی بهتر از جنگ و ظلاق عاطفی هست..
به هرحال ب خودتون زمان بدین و برای آرامش خودتون تلاش کنید تا بهترین تصمیم رو بگیرین..
براتون دعا میکنم امیدوارم خدای مهربون بهترینهارو براتون رقم بزنه.

[zendegiye movafagh]

خدا خودش كمك كنه احساس نا اميدي شديدي دارم احساس مي كنم در هر دو حالت باخت با منه
اگه بخواد زندگي كنه كه مجبورم اخلاق بد و خيانت هاشو تحمل كنم چون حداقل تا چندين سال ديگه كه بعيد مي دونم تغييري كنه مگه اينكه معجزه اي اتفاق بيفته يا بره مشاوره كه از محالاته چون خيلي تلاش كردم اصلا قبول نمي كنه بره مشاوره
اگه جدا هم بشم يا بايد تنها بمونم و دخترم رو بزرگ كنم يا اگه ازدواج كنم دخترم رو از من مي گيره و معلوم نيست تو چه محيطي مي خواد بزرگش كنه

از دست خودم ناراحتم من هميشه آدم اميدواري بودم و تو تحصيلات و در بين دوستان و خانواده آدم موفق و خوش حالي بودم
از اين وضع خوشم نمي ياد مي خوام تغيير كنم ازين فاز بيام بيرون
از اينكه خودمو بدبخت ببينم احساس خوبي ندارم
اما اون تازه باشگاه رو دوباره شروع كرده قرار مدارا سر جاش مدام بدن رو روغن مالي مي كنه و عطر و ادكلن و حتي به لباس زير
اين كاراش حالمو به هم مي زنه
چه صبري خدا داره خوش به خالش

[بی نهایت]

سلام خانم زندگی موفق

متاسفانه در جریان تاپیک های فبلیتون نیستم.

اما اونچه به ذهنم می رسه :

تلاش های شما در این زندگی قابل تقدیره ،

اما
.
.
فکر میکنم شما در زندگی مثل یک مرد قوی و با اعتماد به نفس بالا بودید. در یک زندگی مشترک مرد - مرد عشقی نمی تونه رشد کنه.

کار کردنتون ، موفقیت هاتون ، برنامه ریزی هاتون و نظمتون در زندگی و در مقابل شکست های پی در پی همسرتون نقش مردانگی همسرتون رو روز به روز ازش گرفته و در عوض نقش مردانگی شما پر رنگ تر شده.

با توصیفاتی که از همسرتون کردید بیشتر ایشون رو در نقطه ضعف و استیصال می شه دید تا جایگاه اقتدار و ظلم و بهانه جویی.

چرا فکر می کنید کار کردن و پر کردن جاهای خالی وظیفه شماست؟

چرا فکر می کنید اگر شما کار نکنید فاجعه رخ می دهد؟

دراین شکی نیست که که امکانات آسایش می اورد و نبودش رنج و سختی.

اما بزرگ ترین نعمت در زندگی مشترک آرامش و امنیت خانه و خانواده می باشد.

در زندگی مشترک یک اصلی هست به نام تقسیم وظایف در حوزه مسوولیت ها.

مسوولیت ها ونقش یک زن در زندگی چیست؟

مسوولیت ها ونقش یک مرد در زندگی چیست؟

زمانی که یکی از طرفین وارد حوزه مسوولیت های دیگری بشه تعادل اون زندگی به هم می خوره و از طرفی دیگه نمی تونه از عهده وظایف خودش به خوبی بر بیاد.

همسر شما داره با صدای بلند خواسته اش رو به شما می گه کاری به بهانه جویی ها ندارم اما خواسته اش کاملا مشخص است. ایشون یک زن در نقش همسر ویک مادر برای فرزندش می خواهد.

کاملا مشخصه که چقدر از خودتون در زندگی مایه گذاشتید و خودتون رو حتی نادیده گرفتید ، اما تلاش های شما مصداق آب در هاون کوبیدنه.

حرف های من خدای نکرده موجب رنجشتون نشه اما بدونید خودم زمانی مثل خود شما بودم وکاملا می فهمم که چقدرسخته این همه از خودگذشتگی داشته باشیم بعد کسی از راه برسه بگه آب درهاون می کوبی.

معلومه که توانایی های بالایی داری وصبر زیاد واهل زندگی هستی.

واینکه طلاق برایت ناخوشاینده و آمادگیش رو نداری و بیشتر به سمت بازسازی راغبی.

من با نظر دوستان که می گن تحت هر شرایطی کارت رو حفظ کن مخالفم .

منظورم هم این نیست که در انفعال کامل کارتون رو رها کنید و هر چه همسرتون می گه رو انجام بدید.

وحتی منظورم این نیست که تحت هر شرایطی در این زندگی بمانید.

در شرایط فعلی که حریم ها ریخته شده و همسرتون نسبت به رفتارش هیچ احساس پشیمونی و ناراحتی نمی کنند کمی کار سخت تره.

در این شرایط لازمه بیشتر از هر موقع صبور باشید و از ایجاد بحث و جدل اجتناب کنید.

اولین قدم این هست که از این روابط اس ام اس ای اون هم برای موارد چنین مهمی بیرون بیایید و از ایشون بخواهید که یک فرصتی رو در نظر بگیره که دو نفری در یک جایی به غیر از منزل و بدون حضور فرزندتون صحبت کنید و راجع به زندگی تون تصمیم گیری کنید.جدی و قاطع به دور از هر گونه عصبانیت وبحث این خواسته رو عنوان کنید.

هر گونه پاسخی به درخواست های ایشان را موکول کنید به آن جلسه .

سعی کنید این جلسه را ترتیب بدهید.

در ان جلسه مشخص نکنید که قصد ادامه دارید یا طلاق ، یا قصدکنار گذاشتن یا نگذاشتن کارتون .

از این بگویید که چقدر زندگی تون براتون مهمه و حاضرید برای حفظش هر کاری بکنید . و سهم اشتباهات خودتون در این زندگی رو لیست کنید وبپذیرید واینکه حاضرید هر کاری برای ساختن این زندگی بکنید حتی اگه شده کارتون رو رها کنید.

به شرط اینکه با هم به مشاوره برید .


اگر حاضر شدند به جلسات مشاوره بیان که چه خوب و از طریق مشاور سعی کنید ایشون خط مشی اش رو نسبت به خیانت هاش مشخص کنه که آیا حاضر است کنار بگذارد یا خیر؟

اگر حاضر است کنار بگذارد و در عوض برای زندگی خودش هزینه کند وانرژی صرف کند شما هم در عوض کارتون رو رها می کنید .

واگر حاضر نشدند به جلسات مشاوره بیان، بیان کنید که خودتون مشاوره می روید به تنهایی و برای ادامه دادن یا ندادن مشاوره می گیرید. ایشون رو در ابهام بذارید.

جلسات مشاوره رو خودتون بروید تا بتونید به یک تصمیم گیری برای زندگی تون برسید.

مشخص نکنید که قصد طلاق دارید یا ادامه .

[zendegiye movafagh]

در مورد سر كار رفتن من اصلن اينطوري نبوده كه بخوام به خاطر سرگرمي برم ما بدهي هاي زيادي داشتيم كه من مجبور بودم برم
حتي وقتي دبگه باهاش همكار نبودم و خونه بودم براي ما خرجي نمي كرد و خودش كفش يك ميليون و دويست هزار تومني مي خريد
و خودش گفت كه من كار مي كنم براي خودم خرج مي كنم تو هم عرضه داري كار كن تا بتوني خرج كني اين شد كه دوباره رفتم سركارو اون موقع بود كه تا كار من گرفت ايشون دوباره چك و بدهي ها رو انتظار داشت من بدم
مدام از همه جاي خونه ايراد مي گرفت و مي گفت اگه مي ري سر كار پس كو پولت و ...
اما به اين نتيجه رسيدم فعلن خونه بشينم ولي پروانم رو باطل نمي كنم چون اگر بعدش بحث طلاق پيش بباد وقتي پروانه ندارم چطور حضانت بچم رو بگيرم ؟؟؟
از طرفي داشتن پروانه خلاي به زندگي وارد نمي كنه مگر اينكه بهانه گيري باشه
كه اونم چون از من بدش مياد مي خواد بهم آسيب وارد شه اصلا براش مهم نيست چقدر
اما در مورد مشاوره مطمعنم كه نمي ياد من همه راهها رو امتحان كردم ايشون خودش رو عقل كل و نابغه مي دونه و همه ي اطرافيان رو بد
البته ازونجايي كه تا با يكي رفيق ميشه همه اسرار زندگيشو براي طرف تعريف مي كنه مثلا الان براي شريكش همه چي رو گفته كلا دو هفته از قهرمون نمي گذره رفته گفته من اصلن تو خونه نمي خندم !!!
من بعضي وقتا فكر مي كنم با به مشاوره صحبت كنم از در دوستي باهاش وارد شه و در جريان مشكلاتش قرار بگيره
اما وقت زيادي بايد بزارم كه يه مشاور خوب و دلسوز و هم كسي كه حاضر بشه چنين شرايطي رو تحمل كنه پيدا كنم
بحث هزينه ها هم يه طرف

[zendegiye movafagh]

ممنونم
حقيقتا خيلي خيلي خسته شدم
آدمي كه اميد داره هر راهي رو انتخاب مي كنه تا زندگيش درست شه
اما خيلي خسته ام و اميدم رو از دست دادم شايد ١درصد اميدواري مونده اونم به خاطر دختر گلم كه همه زندگيمه
من اوايل پاييز از تو قرآن تو ماشينمون يه دعا پيدا كردم تو اينترنت زدم يه آيه قرآن بود
معنيش اين بود
مه همسراني را كه خدا براي شما قرار داره بر خود حرام مي كنيد و از راه راست منحرف مي شويد و شما مردمب متجاوز و نابكاريد
پايينش هم اسمامون بود
اون موقع ترسيدم سريع زنگ زدم به خواهرم اونم نمي دونست در نهايت با پرس و جو تو آب روان انداختيمش از يه هفته قبلش همسرم نزديكم نيومد تا حالا كه كاملا از نظر جنسي سرد شده خيلي بارها پيش قدم شدم اما پس مي زد خود ارضايي داشت و ارتباط نامشروع
يه بار از بيرون كه اومد حواسش نبود ببخشيد يه بسته كاندوم با كليد و وسايلش انداخت رو ميز يهو انگار كه يادش بيفته اشتباه كرده گفت آخ بعد شروع كرد به داستان تعريف كردن كه چرا كاندوم رو خريده يه داستان خيلي چرت كه اگه يه بچه سيزده ساله بشنوه مي فهمه قضيه چيه
يكي از كاندومها استفاده شده بود جالب اينه كه قبلش هم كلي به خودش رسيده بود و رفته بود بيرون كاملا مشخص بود قرار داشت
وخيلي مورداي ديگه كه دستش رو شده
من كلا دعانوبس نمي شناسم
ولي مي دونم با آدماي حرفه اي طرفم
مادرشوهرم زياد ميره حتي بعد از ازدواجمون به من گفت دعانويس به من گفته بود كه پسرت تهران ازدواج مي كنه و موقع خونه سازي اين عقد اتفاق مي افته و حتي اسم دامادشون و مشخصاتش رو داده بود سه سال قبل از اينكه خواهرشوهرم ازدواج كنه مادرش مي گفت دعانويس گفته اسمش اينه و سيده و ... اوايل برام عجيب بود اما الان باور كردم اما چه كنم كه نه انرژي و توان مقابله دارم نه علمي كه بتونم مبارزه كنم
و مطمعنم خيلي ها ميگن خرافاته چون خودم هم هيچ وقت قبول نداشتم تا اينكه پيش اومد

[مهرآیین]

زندگی موفق جان، داری چیکار میکنی با خودت؟

ذهنت رو از روی دعا و دعا نویسی بردار. اینا همش کذبه، خرافاته. به خدا توکل کن. میدونم شاید هر آدم عاقل و بالغی گاهی اونقدر در زندگی کم میاره که شاید ذهنش به سمت چرت و پرتهای دعانویسها بره. الان اون دعاها کاری نمی تونند بکنند اما تلقین تاثیر این دعاها میتونه موثر باشه. یعنی چی؟ یعنی قدرت تلقین. وقتی که آدم به خودش تلقین مثبت کن دنیا هم براش روشن و پرامید میشه و اگه تلقین منفی کنه دنیا هم پر از ناامیدی میشه.

عزیزم اگه دعانویس کاربلد بود اول از همه زندگی خودش رو نجات میداد!! دعانویسها یه مشت آدمهای سیه چرده و سیه دل و بی سواد هستند. ما انسانهای نورانی و روشنی در دینمون داریم که به شدت انسانها رو از خرافه برحذر داشتند.

گلم فقط مرگه که راه حل نداره. شما که فقط این مشکل رو نداری و در این مشکل تنها نیستی و خیلی ها هم مثل شما اینطور همسری داشته اند اما تفاوت در نحوه برخورد با مشکل است.

یعنی خانم زندگی موفق عزیز فکر میکنه همه راهها رو رفته؟

پریا خانم کار شما خیلی اشتباهه، چرا ذهن مراجع رو مشوش میکنید. به جای اینکه براشون دعا بنویسید فقط و فقط بگید که برای آرامش نماز و قرآن بخونند.

[آخیش]

موفق باشی عزیزم

[zendegiye movafagh]

ممنون از همتون
من فعلن دنبال مشاوره هستم
در كنارش از خدا هم مي خوام كه مشكلمون رو حل كنه