به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 9 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 104
  1. #81
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من واقعا دوسش دارم و به اشتباهاتم پی بردم، حتی الان که باهام نیست واقعا رفتارام تغییر کرده، من بچگانه فکر میکردم راجع به شکل رابطه اما واقعا دوسش داشتم، خوب هر آدمی ایراداتی داره اما اینکه حس کنی فقط بودن یک نفر هست که میتونه آرامش مطلق بهت بده معنیش هرچی میخواد باشه مهم نیست، فقط میدونم که اگه همین الان برگرده میتونه ببینه که چقدر تغییر کرده افکارم و رفتارام، اون هم به من علاقه داشت در حدی که واقعا بخواطر من از خیلی چیز ها حاضر بود بگذره و به عینه دیدم، اختلافاتمون هم میگم فقط بخواط افکار کودکانه من بود که حتی الانم از خودم شرمم میشه که چقدر کودکانه فکر میکردم، الان با تمام وجود دوست دارم برگرده و پشتش باشم و محکم ازش حمایت کنم، ای کاش میدونست که چقدر برام مهمه، یعنی اگه شما حتی از روی کنجکاوی برگشتید فکر میکنید اون هم یروزی یه تماسی با من بگیره؟ از بابت وابستگی اون رو نمیدونم اما من واقعا دوسش دارم، من آدمی نیستم و نبودم که موقعیت روابط مختلف رو نداشته باشم و حتی همین الان، اما حتی یک ثانیه نمیتونم به فرد دیگه فکر کنم چون جذابیت های رفتاریش و خصوصیات اخلاقیش واقعا برام همه چیز بود، شاید بد جلوه کرده باشه این دوستی ها بخصوص از سمت پسرها اما من واقعا ایمان دارم که قلبا بهش علاقه دارم و میتونم زندگی آرومی براش فراهم کنم و از گذشته درس های زیادی گرفتم، واقعا دوست دارم این نکترو بدونم احتمال داره باهام تنثماس بگیره؟

  2. #82
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 14 فروردین 95 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-6-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    2,870
    سطح
    32
    Points: 2,870, Level: 32
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگه نظر من رو میخواین بدونید احتمالش خیلی کمه

  3. 2 کاربر از پست مفید S_H تشکرکرده اند .

    Hadi99g (دوشنبه 16 فروردین 95), mgbs1990 (شنبه 14 فروردین 95)

  4. #83
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط S_H نمایش پست ها
    اگه نظر من رو میخواین بدونید احتمالش خیلی کمه

    پس یعنی میگید با صبر درست میشه؟

  5. #84
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mgbs1990 نمایش پست ها
    دوستان به نظرتون اگه من زنگ بزنم به مادرشون و اجازه بگیرم یک بار حضوری خودش رو ببینم و باهاش راجع به همه چیز صحبت کنم کار معقولیه؟ اصلا به نظرتون مادرش اجازه میده؟ خیلی حالم بده، فکر میکنید با خودش حضوری صحبت کنم میشه درستش کرد؟
    اگر مشکلشون اونطور باشه که من حدس زدم ( پنهان کاری مادر و دختر و خشم پدر ) بعیده که مادرشون به شما جواب مثبت بدن
    الان همه به تبعیت از دستور پدر به شما پاسخی نخواهند داد

    شما یه کم صبر کن تا پدرش مطمئن بشه دخترشون با شما قطع ارتباط کرده
    ناراحتی و نگرانیش برای دخترش کمتر بشه
    و پذیرش شما را بعنوان خواستگار داشته باشه

    بعد تماس بگیرید برای خواستگاری
    یا واسطه بفرستید ( اگر شهر کوچیک هستید و واسطه محلی ... می تونید پیدا کنید ...)

    +++

    در کنار اینها اضافه کنید
    شرایط خودتون را !!

    شما هنوز موافقت مادرتون را ندارید
    پس بی خودی دوباره به اون دختر و خانواده اش نزدیک نشید و بعد دنبال موافقت مادرتون باشید
    اول از سمت مادرتون صددرصد مطمئن بشید

    +++

    نگران نباشید که اونها همه چیز را تمام شده بدونن
    دیر نمی شه

    اگر به سرنوشت و قسمت و ... هم اعتقاد دارید
    به این فکر کنید که شاید این دختر قسمت شما نیست
    شاید با ازدواج با شما فرزندانی داشته باشه که مشکل دار بشن و بعدها پشیمون بشید
    ولی با ازدواج با دیگری فرزندان سالمی داشته باشه ... شاید این اتفاقها افتاده که ایشون و شما بعدها در جواب چرای فرزندانتون نمونید ...


    صبر کن
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Hadi99g (دوشنبه 16 فروردین 95), maryam240 (جمعه 20 فروردین 95), mgbs1990 (شنبه 14 فروردین 95), tavalode arezoo (شنبه 14 فروردین 95), آرامش خیال (یکشنبه 15 فروردین 95)

  7. #85
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    اگر مشکلشون اونطور باشه که من حدس زدم ( پنهان کاری مادر و دختر و خشم پدر ) بعیده که مادرشون به شما جواب مثبت بدن
    الان همه به تبعیت از دستور پدر به شما پاسخی نخواهند داد

    شما یه کم صبر کن تا پدرش مطمئن بشه دخترشون با شما قطع ارتباط کرده
    ناراحتی و نگرانیش برای دخترش کمتر بشه
    و پذیرش شما را بعنوان خواستگار داشته باشه

    بعد تماس بگیرید برای خواستگاری
    یا واسطه بفرستید ( اگر شهر کوچیک هستید و واسطه محلی ... می تونید پیدا کنید ...)

    +++

    در کنار اینها اضافه کنید
    شرایط خودتون را !!

    شما هنوز موافقت مادرتون را ندارید
    پس بی خودی دوباره به اون دختر و خانواده اش نزدیک نشید و بعد دنبال موافقت مادرتون باشید
    اول از سمت مادرتون صددرصد مطمئن بشید

    +++

    نگران نباشید که اونها همه چیز را تمام شده بدونن
    دیر نمی شه

    اگر به سرنوشت و قسمت و ... هم اعتقاد دارید
    به این فکر کنید که شاید این دختر قسمت شما نیست
    شاید با ازدواج با شما فرزندانی داشته باشه که مشکل دار بشن و بعدها پشیمون بشید
    ولی با ازدواج با دیگری فرزندان سالمی داشته باشه ... شاید این اتفاقها افتاده که ایشون و شما بعدها در جواب چرای فرزندانتون نمونید ...


    صبر کن

    مرسی شیدا، ببخشید دست خودم نیست دلم داره منفجر میشه، همش استرس اینکه بره با کس دیگه یا دیگه منو نخواد دیوونم میکنه، معلون نیست کس دیگه قدرشو بدونه یا نه، اون واسطه هم که گفتید ممکن نیست، ما تهرانیم، هم محلی هم نیستیم، من مادرم رو راضی میکنم اما فقط بهم بگید که نمیره با کس دیگه ای

  8. #86
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 05 آذر 95 [ 12:43]
    تاریخ عضویت
    1394-11-12
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    1,231
    سطح
    19
    Points: 1,231, Level: 19
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 58 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزيزم هر وقت بذيرفتي كه ميتونه با كسه ديكه اي خوشبخت بشه تازه اونموقه عاقل شدي و ميتوني جواب مثبت بكيري
    برادرانه بهت ميكم

  9. کاربر روبرو از پست مفید mohanad28 تشکرکرده است .

    mgbs1990 (شنبه 14 فروردین 95)

  10. #87
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    اگه به این زودی بره با کس دیگه ای که تکلیفت معلومه کلا فراموشش کن چون واقعا ازت دل کنده . اما به نظر من بعد از اینکه مادرتو راضی کردی برو خواستگاری حتی شده 3 4 بار و ازشون فرصت بخواه . در مورد تجربه خودم من چندین بار به همسرم (قبل از خواستگاری) گفتم بیخیال شه و دیگه ادامه نمی دم اما نا امید نشد و الان با شناختی که از خونوادش پیدا کردم (اینکه حرف حرف ماست و همه باید به حرف ما باشن چون ما اینجوری می خوایم) می فهمم چقدر سختی کشیده و من چقدر نمک به زخمم پاشیدم. مطمئنا شما تلاشتو کنی جای دوری نمی ره . نگران اینم نباش که میره با کس دیگه اگه شما واقعا می خوایش رسمیش کن . من خودم به شخصه به عنوان دختر نه زنگ نمی زدم ولی انکار نمی کنم که منتظر زنگش باشم . ولی شما باید عاقلانه و رسمی جلو بری و دست از دوستی و عشق و عاشقی و صحبت در موردش حتی برداری تو این شرایط هر چی هم بگی عاشقتم طرف یه پوزخند می زنه می گه ثابت کن . پس تدارک زندگی ببین و نشون بده بزرگ شدی و حرفت و تو عمل نشون بده. نهایتش تو خواستگاری جواب نه می شنوی و منطقی علتش رو می پرسی فک کنم اون موقع راحت تر می پذیری . من هم همسرم فک می کرد دلیل مخالفتم دخالت مادرمه اما بعد فهمید دوست داشتم رو پای خودش وایسه .

  11. 2 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    Hadi99g (دوشنبه 16 فروردین 95), mgbs1990 (یکشنبه 15 فروردین 95)

  12. #88
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی مریم جان و ممنونم از کمکت، کی اقدام کنم هم مادرم رو راضی کنم هم بریم خواستگاری؟ چند ماه صبر کنم به گفته دوستان یا به سرعت عمل کنم؟

  13. #89
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 اردیبهشت 95 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1393-8-07
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,117
    سطح
    27
    Points: 2,117, Level: 27
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    63

    تشکرشده 120 در 67 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    متاسفم که انقد حالتون بده و برخی دوستان بجای کمک سعی میکنن از شما درس عبرت بسازند! من شما را درک میکنم. و با شما هم عقیده هستم.
    یادمه زمانیکه خانواده ی من مخالف بودن همه چی با یک تلفن مادر پسر زیرو رو شد.یعنی همینکه مادر دختر بفهمه طرف جدیه اوضاع خیلی بهتر میشه. بهرحال شما باید تلاشتون رو بکنید. اون دختر از فشارایی که بش اومده بریده و نمیدونه داره چیکار میکنه. فشار از دوطرف.
    شما با مادرتون حرف بزنید. ازش معذرتخواهی کنید که شش سال ایشون را در جریان رابطه قرار ندادید. نباید بخش اگاهی مادر دختر از رابطه را به مادرتون میگفتید. براش توضیح بدید دختر دیگه خسته شده از فشارای خانوادش. و بریده. بگید خودشونو بذارن جای ایشون. حالا با یه تلفن و دوستانه صحبت کردن و بیان کردن اینکه مثلا بخاطر مشخص نبودن وضعیت کاری شما تا الان خاستگاری صورت نگرفته و مقداری تعریف و تمجید از دختر و خانوادش خیلی چیزا حل میشه! فعلا قدم اول را بردارین زودتر. اگه انقد دوسش دارین ثابت کنید. اون بریده.شاید اگه شمام انقد فشار روتون بود میبریدین. دنبال مقصر نگردید.

  14. 3 کاربر از پست مفید kimia fall تشکرکرده اند .

    Hadi99g (دوشنبه 16 فروردین 95), maryam240 (جمعه 20 فروردین 95), mgbs1990 (دوشنبه 16 فروردین 95)

  15. #90
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی کیمیا جان از دک بالاتون و راهنماییتون، آره دیگه کم کم دارم شروع میکنم رضایت قلبی مادرم رو بدست بیارم، نمیخوام با زور و دعوا چیزی رو انجام بدم، کم کم باهاش صحبت میکنم که راضی شه، بعدش نمیدونم چی میشه و تمام افکارم پر از استرس هست، امیدوارم فقط مادرم رو راضی کردم کردم دختر و خانوادش ردم نکنن، چون هم مادرم دیگه اقدام نمیکنه هم دیگه من نابود میشم، خیلی میترسم از همه چیز، واقعا اگر دوباره بگن نه یا خودش بگه دوسم نداره نمیدونم دیگه میتونم زندگی آرومی داشته باشم یا نه


 
صفحه 9 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
    توسط فرشته مهربان در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 خرداد 95, 21:17
  2. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 تیر 94, 01:23
  3. لبریز از ترس
    توسط سارا بانو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 اردیبهشت 91, 19:11
  4. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 06 آذر 89, 16:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.