به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 83
  1. #51
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اردیبهشت 95 [ 00:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-01
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    2,990
    سطح
    33
    Points: 2,990, Level: 33
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    308

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    33
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Sh.mohtasham نمایش پست ها
    ا از يه طرف مي گه من مسووليتي در قبال تو ندارم، از يه طرف وقتي مي گم باشه تو برو من يه فكري به حال خودم مي كنم، فشار مياره كه بايد بگي چه كار مي خواي بكني!!!
    لطفا دوستاي خوبم بهم بگين كه چه كار بايد بكنم؟ لطفا موردي و مصداقي بهم بگين كه چي بگم و چه كار كنم؟
    خب بهش بگو
    واقعا هنوز تصمیم نگرفتم که چی کار کنم
    همه چیز اینقدر داره سریع پیش میره که من نمیتونم خودم را هماهنگ کنم

    اگه صاحب خونه ای بخواد مستاجرش را بلند کنه 2-3 ماه زودتر باید خبر بده که مستاجر بتونه یه فکری بکنه حالا تو یه زندگی مشترک که با وابستگی شدید عاطفی شروع شده و هنوز این رابطه عاطفی وجود داره چطور می خوای این سرعت تصمیم بگیری و برنامه بریزی که چی کار کنی !!!!

    بگو
    من اصلا ارامش نداشتم کارمم طوریه که منو از نظر عاطفی و احساسی و ذهنی اذیتم می کنه همش درگیری و دادگاه و بزن وببر و...
    بگو یه فرصت بهم بده که بتونم خودم را جمع کنم فکر کنم و تصمیم بگیرم

    زود ار برنامه خودت برا جدایی حرف نزن که بله می خوام اینجا خونه بگیرم و ....


    یه کم زنانگی داشته باش
    مثل یه مرد زود برنامه نریز تز نده بزار خودش فکری برات بکنه

    تنهایی نمی تونم تو یه خونه باشم (بدنامی -ترس - شرایط روحی که الان دارم و...)
    با خانواده ام هم نمی تون ( می پرسن چی شده -اتاق مستقل ندارم-سر بارم - زیر دست میشم و...)
    فقط بگو نمیدونم
    یهو تصمیم گرفتی طلاق و من الان نمی دونم چی کار کنم
    ویرایش توسط کمال : چهارشنبه 11 شهریور 94 در ساعت 00:36

  2. 4 کاربر از پست مفید کمال تشکرکرده اند .

    she (چهارشنبه 11 شهریور 94), گیسو کمند (سه شنبه 17 شهریور 94), دختر بیخیال (جمعه 13 شهریور 94), شیدا. (چهارشنبه 11 شهریور 94)

  3. #52
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    طرز برخوردت نسبت به قبل خیلی بهتر بود عجول نباش بانو مردها وقتی ناراحت هستند یا تحت فشارند بقول معروف یه حرف هایی میزنن نباید خیلی جدی بگیری در مورد طلاق و جدایی و اینجور مسائل شما که دوست نداری طلاق بگیری و جدا بشی از ایشون پس کار خودت را انجام بده مقداری بهش وقت بده شوهرت افتاده روی دنده لجبازی همینکه باهاش بحث نکردی خیلی خوب بود و فضا را آرام نگهداشتی.در مورد گرفتن منزل هم صحبت کرد یادت باشه شما یک بانو هستی همانند یک آقا رفتار نکنید شما مستقل نیستید پس نقش مردها را بعهده نگیرید در مورد گرفتن منزل هم صحبت کردند سیاست زنانه داشته باش شوهرت را همراه خودت داشته باش حرفی میزنه بگو من دوست داشتم پیش تو باشم کنارم باشی وقتی تو هستی خیلی احساس بهتری دارم و آرامش بهتری دارم.اینکه تنهایی برام سخته و میترسم با احساست جلو برو بهش بگو که بودنش در کنار شما چقدر احساس امنیت بهتان میدهد و چقدر باارزش هستش بودنت در کنارم بهش احساس قدرت بده بزار بدونه بودنش چقدر برات مهمه ولی وقتی میخواد بره التماس نکن بمونه یا ازش خواهش نکن فقط بگو اگه میموندی خیلی بهتر بود یا دوست داشتم پیشم بمونی ولی به تصمیمی که گرفتی احترام میزارم.

    اینجور صحبت کردن روی آقایون تاثیر میزاره ولی نه در کوتاه مدت یکمقدار صبوری به خرج بدهید و ثابت قدم باشید میتوانید زندگیتان را حفظ بکنید.
    در مورد برخورد با خانواده ایشون شما نه مادرش نه پدرش و نه معلمش پس نقش انها را ایفا نکنید خودشان به سنی رسیده اند که بتوانند تشخیص بدهند چه کاری انجام دادنش خوبه و چه کاری نه(بعنوان یه مرد متاهل توصیه میکنم اینکار را انجام ندهید فقط نقش همسر را داشته باشید نه معلم و مادر و پدر) شما فقط همراه ایشون باشید.در مورد موضوع حجاب خوب بهتره مقداری البته تا جایی که خودتان هم قبول داردی و برایتان سخت نیست بیشتر به حجابتان اهمیت بدهید قرار نیست چادری بشوید و محجبه کامل.البته تغییر در حجاب بهتره دلیلش خود شخص باشه نه عوامل بیرونی اگه کمک میکنه به زندگی مشترکت ارزشش را داره .

    پ.ن:ببخشید دیگه بنده مرد هستم مشاور هم نیستم همینقدر بیشتر در توانم نبود بانوان تالار همدردی بهتر میتوانند راهنمایی بکنند.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    she (چهارشنبه 11 شهریور 94), شیدا. (چهارشنبه 11 شهریور 94)

  5. #53
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 96 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-27
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    4,516
    سطح
    42
    Points: 4,516, Level: 42
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 97 در 48 پست

    Rep Power
    27
    Array
    باور کنین همسرتون دلش به طلاق نیست ولی خوب غرورش جریحه دار شده میخواد ببخشه ولی نمیتونه اتفاقات رو فراموش کنه ،سعی کنین همینجوری پیش برین حس ام میگه شمارو هم با خودش میبره فقط به هیچ وجه عصبانی نشین بگین من وقتی زندگی و شوهرمو دوست دارم چرا باید درخواست طلاق بدم ،اگه واقعا شمارو نمیخواست وسایلشو جمع میکردو میرفت

  6. کاربر روبرو از پست مفید الهه4 تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 11 شهریور 94)

  7. #54
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 آذر 94 [ 15:39]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    934
    سطح
    16
    Points: 934, Level: 16
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 40 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الهه جان، خانم كمال مهربان و آقاي خالقزي عزيز، خيلي ممنونم ازتون، الهي جان ممنون به خاطر اميدواري كه بهم دادين، خانم كمال ممنون به خاطر توصيه هاتون، آقاي خالقزي ممنون كه تشويقم كردين، به توصيه هاتون عمل مي كنم،
    ديشب مي گفت مي خوام تا آخر عمرم تنها باشم، اصراري به جدا شدن يا پاك شدن اسم از تووي شناسنامه ندارم، مي گفت نه با تو كه دا هيچ زني نمي خوام زندگي كنم از همه زنهاي عالم فراريم،
    من از حرفاش اينطوري فهميدم كه خسته است فقط، از مشكلات مالي، مي ترسه از مسووليت زندگي، مي ترسه با اين مشكلاتي كه براش پيش اومده نتونه زندگي رو اداره كنه يا من در آينده از وضع نا مساعد ماليش ابراز نارضايتي كنم يا غر بزنم بهش....
    الان رفت مشهد، رفت اونجا آروم بشه( جالبه كه اصلا آدم مذهبي نيست و ٢ ماه پيش مدام يه كتابايي مي خووند كه در ضديت با اسلام بود و منم با اينكه اصلا آدم مذهبي نيستم اما به شدت با كتابهايي كه مي خووند و تاثيري كه مي ذاشت روش مخالفت كردم و اصلا راستش شروع غر غر كردنهاي من كه الان كار رو به اينجا رسونده مخالفت من با خووندن اين كتابها بود) بگذريم ، براي ١ يا ٢ روز رفته مشهد تا اونجا پيش امام رضا آرامش بگيره، منم بهش گفتم مي گن امام رضا ضامنه، ديشب در كمال نااميدي از امام رضا خواستم كه خودش ضامنم بشه و ضمانت قولهايي كه به همسرم دادم در خصوص اينكه ديگه واكنش سريع نشون ندم، عصبي نشم و هيچ كاري نكنم كه آزرده بشه رو بكنه، بهش گفتم حالا كه هر چي دارم قول مي دم باورت نمي شه كه مي خوام تغيير كنم، هر چي ازت فرصت مي خوام براي زندگيمون فرصت نمي دي، از امام رضا مي خوام ضمانتم رو بكنه و اگه اونجا لحظه نابي، حال خاصي داشتي بدون كه امام رضا ضمانتم رو قبول كرده، قرآن دستم بود كه از زير قرآن ردش كنم، به همون قرآن تووي دستم قسم خوردم و قول دادم بهش، رفت.... نرم شده بود اما تووي اين ٢ هفته هر موقع نرم مي شه، مي ره بيرون، بعد كه مياد دوباره همون آدم سرد و بي روح قبلي مي شه... خدا كنه اين بار به حرمت حرم و نام امام رضا برگرده و دوباره كنار هم زندگي كنيم، برام دعا كنين لطفا، دوستان دعام كنيد لطفا ، خواهش مي كنم تنهام ندارين و باز هم راهنماييم كنين

  8. 3 کاربر از پست مفید Sh.mohtasham تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 11 شهریور 94), الهه4 (چهارشنبه 11 شهریور 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 11 شهریور 94)

  9. #55
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    دوست عزیز

    وقتی ازدواج کردی و همسرت را با خانواده اش باید بپذیری.
    حتی اگر ایشون به شما می گه اهمیت نده به حرفشون، به نظر من نباید خیلی این حرف را جدی بگیری و باور کنی.
    باید به خانواده اش و اعتقاداتشون و نظراتشون احترام بذاری.
    هر چی برخورد بهتری با اونها داشته باشی، تو زندگی خودت منعکس می شه و همسرت برخورد بهتری با شما خواهد داشت.

    نمی دونم چطور یه خانم با تحصیلات و سن و شرایط شما، تا این حد بی اعتنایی به خانواده همسرش براش عادیه که می ره توی یه اتاق قایم می شه برای این که روسری سرش نکنه. دختربچه لوس و لجباز که نیستید.
    حد حجاب شما و اعتقادات اونا را نمی دونم. ولی بالاخره یه توازن و تعادلی می شد بینش ایجاد کنی.
    نباید می ذاشتی اینقدر بینتون فاصله بیفته.

    حتی مقامات رسمی کشورهای دیگه که می آن ایران با احترام قوانین کشور، حجاب را رعایت می کنند
    احترام گذاشتن به اعتقادات و قوانین دیگران باعث می شه بتونیم راحت تر کنار هم زندگی و تعامل داشته باشیم.

    نباید می ذاشتید این مساله اینقدر بزرگ بشه.
    شرایط بین خودتون که بهتر شد رابطه بهتری با خانواده همسرتون برقرار کنید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : چهارشنبه 11 شهریور 94 در ساعت 12:57

  10. 8 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    andrya (چهارشنبه 11 شهریور 94), iran.rose (چهارشنبه 11 شهریور 94), khaleghezey (چهارشنبه 11 شهریور 94), she (چهارشنبه 11 شهریور 94), گیسو کمند (سه شنبه 17 شهریور 94), الهه4 (چهارشنبه 11 شهریور 94), دختر بیخیال (جمعه 13 شهریور 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 11 شهریور 94)

  11. #56
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تا اینجاش خوب بودی از گذشته و اشتباهاتی که داشتی درس گرفتی خوب پیشرفت داشتی یاد تایپیک بانو سوده88 افتادم وقتی نوشته شما را دیدم خیلی خوبه در تصمیم گیریهیات و رفتارت و گفتارت حرکت های احساسی کمتر شده منطقی تر شدی باثبات تر شدی این خیلی خوبه همینجور یادامه بده

    شوهرت بنده خدا الان بقول معروف نمیدونه با خودش چند چنده از یکطرف به شما و زندگیش علاقه دارم و متوجه هستش چقدر همسر خوبی هستی البته کاستی هایی هم داری و عذاب وجداتن داره از یکطرف مرد هستش و غرور داره و البته تحت فشاره و یکم لجباز
    مردها کلا یکم غرور دارن و لجباز هستند فقط شوهر شما نیست کلا اینجوری ان ذاتشونه سخت تغییر میکنن ایاردی بهشون وارد نیست انتظاری هم نداشته باشید لطفا وقتی مرد روی دنده لج میوفته یا بحث منطق میشه ناخودآگاه تغییر شخصیت میدهند کلا تغییر سیستم میدن توی اینجور مواقع یکم بیشتر هواست جمع باشه با سلاح احساسات برو جلو ولی قبلش محیط را آرام کنید اولین و مهمترین اصل حفظ آرامش هستش.

    خوش به سعادتش میره حرم پیش امام رضا امسال یکبار رفتم خیلی دوست دارم قسمت بشه دوباره با خانومم بریم البته اگه بشه و امام حسین بطلبه و منم تنبلی نکنم امسال پیاده برم کربلا تا حالا نرفتم
    بهش زنگ بزن یا پیامک بده به بهانه اینکه رفته حرم بگو میخوام با آقا حرف بزنم یا احوالشو بپرسی و سر نماز هستی من را هم دعا کن.کلا خود من میرم مشهد همسرم زنگ میزنه یا پیامک میده خیلی خوشحال میشم.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  12. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (سه شنبه 17 شهریور 94), دختر بیخیال (جمعه 13 شهریور 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 11 شهریور 94), شیدا. (پنجشنبه 12 شهریور 94)

  13. #57
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Sh.mohtasham نمایش پست ها
    گفتم باشه، حرفي ندارم، تو برو من يه فكري به حال خودم مي كنم.

    در حرفتون ثابت قدم باشید، شوهر شما تا زمانی که اسمتون توی شناسنامه اش هست، مسئول شماست.

    آخرشم گفت ما فقط يه چيز مشترك داريم، اونم پرونده هاست، چه كارش مي كني، گفتم هيچي انجامش مي دم .

    این دیگه چه اشتراکی هست؟ چرا شما باید پرونده ها رو پیگیری کنی؟ خیلی خیالش رو راحت نکن که حتمن انجامش میدی.

    من خيلي با آرامش باهاش حرف زدم، اصلا عصباني نشدم، گريه نكردم، اما خدا مي دونه چقدر حرص خوردم!

    چقدر عالی.
    چطوري حس مسووليت پديريش رو تحريك كنم؟

    هیچ مسئولیت اضافی رو قبول نکن.

    چطوري بهش بفهمونم خانواده اش حمايت عملي ازش نمي كنن؟، روحياتش به اونا نزديك نيست، تخصص هم كه بگيره ازشون دورتر مي شه... چطوري بهش بفهمونم كه خانواده اش،حاميش، همدمش ، همسرشه؟

    یه ذره به حرفی که داری میزنی فکر کن!! خانواده به خصوص مادر خط قرمز هر مردیه. شوخی بردار نیست. به هیچ وجه وارد این وادی ها نشو. خانواده اش هر جوری که هستن شما باید از اونا تعریف کنی، دوستشون داشته باشی و بهشون احترام بذاری.

    بذارشون روی سرت! (خیلی سخته، ولی تاثیرش توی زندگیت فوق العاده است.)


    الان يه علت اصراري هم كه داره به جدايي اينه كه مامانش گفته به خاطر بي حجابي من الان ١ سال و نيمه نيومده ديدن پسرش! و به خاطر برخوردي بوده كه بين من ومامانش تووي كرمان به وجود اومده، چطوري تووي ذهنش تاثير خانواده اوليه اش رو در زندگي آينده اش كمرنگ كنم؟ نمي خوام بي انصافي كنم يا اونو از خانواده اش جدا كنم، اما وقتي آدم خانواده مستقل تشكيل مي ده، واقعيت اينه كه تاثير خانواده اوليه كم مي شه و در مورد همسرم بيشتر هم هست به خاطر اختلافاتي كه با اونا داره!

    بگو هر حجابی که مادرت دوست داره من رعایت می کنم. فقط همین. بخش اصلی مشکلی که شما رو به مرز طلاق رسونده مگر ناراحتی مادرش نیست؟؟؟ تاثیر خانواده اولیه هیچ وقت کم نمیشه.

    الان چه كار بايد بكنم؟ وقتي بره شهرستان من تنهايي تهران چه كار كنم؟ از پس اجاره خونه خودم بر بيام و هنينجا بمونم يا چون گفته كاري به كارت ندارم، بدون اينكه بدونه وسايل رو جمع كنم و برم شهر محل قبوليش؟
    اصرار داره براي طلاق اما وقتي بهش مي گم من توافقي ندارم ، مي گه داري لج مي كني، مي گم لج نيست وقتي رضايت ندارم چطوري توافق كنم؟ بهش مي گم هر تصميمي بگيري بهش احترام مي ذارم اگه بري دادخواست بدي من حرفي نمي زنم، مانعت نمي شم، مي گه من دادخواست نمي دم كه بعدا همه تقصيرا رو بندازي گردن من و بگي تو اهل زندگي نبودي!!!! تو رو خدا مي بينين؟ اصلا حرفاش منطقي نيست! از يه طرف مي گه من مسووليتي در قبال تو ندارم، از يه طرف وقتي مي گم باشه تو برو من يه فكري به حال خودم مي كنم، فشار مياره كه بايد بگي چه كار مي خواي بكني!!!

    بله همسر شما پیش قدم نخواهد شد. مسئولیتش رو نمی تونه بپذیره. همین حرفایی که زدی خوبه. هیچ کاری نمیخواد بکنی.

    لطفا دوستاي خوبم بهم بگين كه چه كار بايد بكنم؟ لطفا موردي و مصداقي بهم بگين كه چي بگم و چه كار كنم؟
    آروم باش. مواظب خودت باش. گل گاو زبون بخور. نترس.

    ببین می تونی یه جوری دل مادرش رو به دست بیاری؟

  14. 6 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 11 شهریور 94), گیسو کمند (سه شنبه 17 شهریور 94), دختر بیخیال (جمعه 13 شهریور 94), رنگین (چهارشنبه 11 شهریور 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 11 شهریور 94), شیدا. (پنجشنبه 12 شهریور 94)

  15. #58
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-06
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    2,999
    سطح
    33
    Points: 2,999, Level: 33
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    101

    تشکرشده 183 در 100 پست

    Rep Power
    33
    Array
    منم یه چیزی بگم با اجازه.

    من فکر میکنم به خاطر اینکه شما رو کتک زد ، پیش خودش شرمنده هست و پشیمونه.
    از شما هم حتما خجالت میکشه به خاطر کاری کرد واسه همین نمیدونه چی کار کنه و بحث جدایی رو پیش میکشه.

    یک درصد هم احتمال بده که میخواد امتحانت کنه که چقدر پاش میمونین.
    کلا هر چی هست ، مربوط به غرور هست.

  16. 4 کاربر از پست مفید maral569 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 12 شهریور 94), she (پنجشنبه 12 شهریور 94), گیسو کمند (سه شنبه 17 شهریور 94), شیدا. (پنجشنبه 12 شهریور 94)

  17. #59
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 آذر 94 [ 15:39]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    934
    سطح
    16
    Points: 934, Level: 16
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 40 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جناب آقاي خالقزي، شيدا جون، شي مهربون، مارال عزيز ، ممنون كه مي خونين و راهنماييم مي كنين، توصيه هاي همه دوستان رو مي خونم و سعي مي كنم عمل كنم بهشون.
    تنهام نذارين ، لطفا به اين سوالم جولب بدين:
    همسرم گفته اجاره رو تا آخر اين ماه مي ده اما بعدش كه مي ره شهرستان ديگه با كار من كاري نداره! گفتم منم مي خوام باهات بيام گفت حقي نداري پاتو بذاري اونجا، گفتم خوب با ايت پولي كه داريم تو هم اگه نخواي اجاره ماهانه بدي نمي تونيم تووي تهران رهن كامل كنين، گفت از خانواده ات كمك بگير ( منظورش هم براي تامين پول پيش خونه بود و هم براي پيدا كردن خونه) گفتم دليلي نداره از اونا كمك بگيرم، گفت پس با همين پول برو پايين شهر خونه پيدا كن، گفتم باشه، بيا بريم پيدا كنيم ، گفت من با تو يه قدمم برنمي دارم ، گفت ديگه با كار تو كاري ندارم، منم گفتم باشه، گفت بگو چه كار مي خواي بكني، گفتم مگه نگفتي كاري نداري؟ منم قبول كردم و گفتم هر چي تو بگي حالا يا صاحبخونه وسايلمو مي ريزه بيرون يا مي رم يه خونه مي گيرم، تو ديگه كاري نداشته باش.... بهتون تووي پست قبلي گفتم رفته مشهد و منم موقع رفتنش چه حرفايي زدم، نرم شده بود، از تووي هواپيما هم برام نوشته بود:
    اكي شد.
    داريم سوار ميشيم.
    حلالم كن بابت تمام كاستي هايي كه داشتم.
    مراقب خودت باش.
    روز و روزگار خوش.
    منم براش نوشتم:
    تو هيچ كاستي نداشتي، در واقع كاستيهات انقدر كم و قابل اغماض بود كه مي شه گفت هيچ كاستي نداشتي.... فقط كاشكي الان كه بيشتر از هر زمان ديگه اي نياز دارم كه باورم كني، بهم اعتماد كني و حمايتم كني، باورت و حمايتت رو ازم دريغ نكني... كاشكي بفهمي كه چقدر بهت نياز دارم، چقدر با همه تار و پود وجودم محتاج حمايتت هستم،كاشكي باور كني كه با همه وجودم با همه دلم دوستت دارم، و با همه وجودم دارم عذاب مي كشم كه ناخواسته آزارت دادم، كاشكي مي شد باورم كني و يه فرصت ديگه بهم بدي براي جبران، براي مرهم گذاشتن به زخماي دل مهربونت.... مي دونم حق داري كه ناراحت باشي، حق داري كه منو از خودت بروني، حق داري....

    نمي دونم چرا به شدت اميدوارم برگرده آروم شده باشه، شايد چون موقع رفتن با هم رو بوسي كرديم و خودش دارطلب شده بود برلي روبوسي، شايد چون موقع رفتن هي ازم پرسيد پولي كه گذاشتم كافيه؟ اگه لازم داشتي زنگ بزن برات كارت به كارت كنم، شايد چون موقع رفتن داشت كفشاي جلوي در رو جمع مي كرد منم بهش گفتم يه جفت كفش خودت رو بذارجلوي در كه همسايه ها فكر كنن تو شب خونه اي، گذاشت و هي بهم گفت برو تو در رو محكم ببند( آخه در ورودي خرابه، اگه محكم نبنديش با يه هول باز مي شه)
    كاشكي اين اميدم نا اميد نشه، اما اگر خداي ناكرده برگشت و باز هم اصرار به جدايي داشت، به نظرتون بعد ازرفتنش به شهرستان، منم باتوجه به اينكه گفته باهات كاري ندارم، برم همون شهريه خونه پيدا كنم و بدون اينكه بدونه اونجا زندگي كنم، تا يه مدتي باهاش هيچ تماسي نداشته باشم و بعد مثلا يكي ٢ ماه، كه تقريبا نزديك تولدش مي شه، تووي همون بيمارستاني كه قرار بمونه ( و قراره تووود پاويون همونجا زندگي كنه) سورپرايزش كنم و براش تولد بگيرم؟!
    دوستان لطفا راهنماييم كنيد، لطفا راه درست رو بهم نشون بدين!

  18. کاربر روبرو از پست مفید Sh.mohtasham تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 12 شهریور 94)

  19. #60
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    یا غروره، همونطوری که مارال گفت. بابت کتک و... چون در عنوان تاپیک شما هم با تاکید بیان شده...

    یا بی مسئولیتی هستش با توجه به وضعیت مالیش و اینکه باید مشکلات رو حل کنه...

    یا خودخواهی ... کمکش کردی کنکور رو بده، از شر پرونده های دادگاه خلاص بشه، حالا دیگه کاری باهات ندارم.

    یا بی مهارتی ... یه حرفی زده نمیدونه میخواد چی کارش کنه، خودش رو خوب نمیشناسه، همون که دوستان گفتند نمیدونه با خودش چند چنده.

    ما این آقا رو خیلی کم می‌شناسیم.
    پیام هایی که براش فرستادی خوب بودند، غیر از اینکه داری شل و همچنان از خود گذشته برخورد میکنی. و اون جمله اخر که " حق داری منو از خودت برونی!"
    خانومی تو خوبی زنش هستی و اون حق نداره تو رو از خودش برونه.
    به جای این فکرهای رومانتیک، منطقی فکر کن ببین غیر از صبر چه کار دیگه ای میشه کرد و از کی میشه کمک گرفت.
    ویرایش توسط she : پنجشنبه 12 شهریور 94 در ساعت 15:53

  20. 5 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 12 شهریور 94), گیسو کمند (سه شنبه 17 شهریور 94), اثر راشومون (پنجشنبه 12 شهریور 94), دختر بیخیال (جمعه 13 شهریور 94), شیدا. (جمعه 13 شهریور 94)


 
صفحه 6 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همسرم خيلى بد دهنه و هميشه كتكم ميزنه همش به فكر اينم كه از ش جدا شم
    توسط naghme34 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 18 تیر 94, 00:41
  2. شوهرم جلوي خانوادش كتكم زد...
    توسط همسايه بهشت در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 مهر 91, 12:08
  3. چگونه با همسر بي مسئوليتم زندگي كنم.؟
    توسط neda* در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 17 شهریور 91, 13:37
  4. علت عضويت در سايتهاي همسريابي
    توسط yaya در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: جمعه 27 مرداد 91, 22:58
  5. كتكم زد
    توسط ماندگار در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 44
    آخرين نوشته: شنبه 18 آبان 87, 12:27

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.