گفتم باشه، حرفي ندارم، تو برو من يه فكري به حال خودم مي كنم.
در حرفتون ثابت قدم باشید، شوهر شما تا زمانی که اسمتون توی شناسنامه اش هست، مسئول شماست.
آخرشم گفت ما فقط يه چيز مشترك داريم، اونم پرونده هاست، چه كارش مي كني، گفتم هيچي انجامش مي دم .
این دیگه چه اشتراکی هست؟ چرا شما باید پرونده ها رو پیگیری کنی؟ خیلی خیالش رو راحت نکن که حتمن انجامش میدی.
من خيلي با آرامش باهاش حرف زدم، اصلا عصباني نشدم، گريه نكردم، اما خدا مي دونه چقدر حرص خوردم!
چقدر عالی.
چطوري حس مسووليت پديريش رو تحريك كنم؟
هیچ مسئولیت اضافی رو قبول نکن.
چطوري بهش بفهمونم خانواده اش حمايت عملي ازش نمي كنن؟، روحياتش به اونا نزديك نيست، تخصص هم كه بگيره ازشون دورتر مي شه... چطوري بهش بفهمونم كه خانواده اش،حاميش، همدمش ، همسرشه؟
یه ذره به حرفی که داری میزنی فکر کن!! خانواده به خصوص مادر خط قرمز هر مردیه. شوخی بردار نیست. به هیچ وجه وارد این وادی ها نشو. خانواده اش هر جوری که هستن شما باید از اونا تعریف کنی، دوستشون داشته باشی و بهشون احترام بذاری.
بذارشون روی سرت! (خیلی سخته، ولی تاثیرش توی زندگیت فوق العاده است.)
الان يه علت اصراري هم كه داره به جدايي اينه كه مامانش گفته به خاطر بي حجابي من الان ١ سال و نيمه نيومده ديدن پسرش! و به خاطر برخوردي بوده كه بين من ومامانش تووي كرمان به وجود اومده، چطوري تووي ذهنش تاثير خانواده اوليه اش رو در زندگي آينده اش كمرنگ كنم؟ نمي خوام بي انصافي كنم يا اونو از خانواده اش جدا كنم، اما وقتي آدم خانواده مستقل تشكيل مي ده، واقعيت اينه كه تاثير خانواده اوليه كم مي شه و در مورد همسرم بيشتر هم هست به خاطر اختلافاتي كه با اونا داره!
بگو هر حجابی که مادرت دوست داره من رعایت می کنم. فقط همین. بخش اصلی مشکلی که شما رو به مرز طلاق رسونده مگر ناراحتی مادرش نیست؟؟؟ تاثیر خانواده اولیه هیچ وقت کم نمیشه.
الان چه كار بايد بكنم؟ وقتي بره شهرستان من تنهايي تهران چه كار كنم؟ از پس اجاره خونه خودم بر بيام و هنينجا بمونم يا چون گفته كاري به كارت ندارم، بدون اينكه بدونه وسايل رو جمع كنم و برم شهر محل قبوليش؟
اصرار داره براي طلاق اما وقتي بهش مي گم من توافقي ندارم ، مي گه داري لج مي كني، مي گم لج نيست وقتي رضايت ندارم چطوري توافق كنم؟ بهش مي گم هر تصميمي بگيري بهش احترام مي ذارم اگه بري دادخواست بدي من حرفي نمي زنم، مانعت نمي شم، مي گه من دادخواست نمي دم كه بعدا همه تقصيرا رو بندازي گردن من و بگي تو اهل زندگي نبودي!!!! تو رو خدا مي بينين؟ اصلا حرفاش منطقي نيست! از يه طرف مي گه من مسووليتي در قبال تو ندارم، از يه طرف وقتي مي گم باشه تو برو من يه فكري به حال خودم مي كنم، فشار مياره كه بايد بگي چه كار مي خواي بكني!!!
بله همسر شما پیش قدم نخواهد شد. مسئولیتش رو نمی تونه بپذیره. همین حرفایی که زدی خوبه. هیچ کاری نمیخواد بکنی.
لطفا دوستاي خوبم بهم بگين كه چه كار بايد بكنم؟ لطفا موردي و مصداقي بهم بگين كه چي بگم و چه كار كنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)