به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10

موضوع: خستم

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 خرداد 96 [ 20:41]
    تاریخ عضویت
    1394-5-25
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    827
    سطح
    15
    Points: 827, Level: 15
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خستم

    سلام به همه ی دوستان . من یه دختر 15_16سالم انقدر از زندگی خسته شدم که واقعا میخوام خودکشی کنم من این حس رو حدود 2سال پیشم بهم دست داده بود تا این که چندین بار امتحان کردم و هر دفعه خودم جلوی خودمو میگرفتم به خاطر خیلی چیزا که میترسیدم بعد از مرگم اتفاق بیفته
    بعد از اون رفتم دبیرستان تصمیم رو گرفته بود که دیگه دست به خودکشی نزنم بهش هم عمل کردم ولی هر شب تا صبحش گریه بود برام توی زندگی بی خیال خیلی چیزا شدم
    هیچ وقتم با کسی درد و دل نمیکنم چون میدونم اونا نمیتونن برام کاری کنن و کمی هم غرورم
    الان دارم میرم سوم دبیرستان وحشتناک خودمو گم کردم از بیشتر ادم ها متنفرم تحمل هیچ کسیو ندارم و وحشتناک احساس تنهایی میکنم در حدی که بازم حس خودکشی پیدا کردم اصلا دلم نمیخواد ادم ضعیفی باشم و دست به همچین کاری بزنم ولی واقعا رو مرز جنونم اگه میشه کمکم کنید خودمو پیدا همون شیطون دیونه که وقتی کسی پیشم بود از خنده میمرد ولی الان...

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 اردیبهشت 95 [ 10:56]
    تاریخ عضویت
    1394-3-17
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,083
    سطح
    17
    Points: 1,083, Level: 17
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 24 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    شما تازه اول راهی هنوز وارد دنیای پر هیاهو نشدی ..
    کاش علت رسیدن به این حست رو هم گفته بودی.متاسفانه ما ادما همیشه توقع داریم یکی کنارمون باشه ..بفهمدمون..بهمون محبت کنه..ادما هر قدر هم مغرور باشن به این حسا نیاز دارن .اما ما باید به این تفکر برسیم که تنها کسی که میتونه بهمون کمک کنه خودمونیم..باید خودمون خیلی از نیاز هامونو تامین کنیم.الان تو یه دوراهی هستی میتونی تلاش کنی و فعلا با درس خودتو تو سطح مطلوبی قرار بدی یا اینکه مدام به خود کشی فکر کنی و نهایتش یه حس بدو تجربه کنی.اکثر ادمایی که دست به خودکشی میزنن زمانی که این کارو انجام میدن پشیمون میشن اما خیلی اوقات پشیمونی سودی نداره و اتفاق غیر قابل جبرانی میفته.دوست من خداوند به منو تو حیات داده.هر کس به اندازه فهم خودش باید سهمی از این زندگی ببره.
    ببین خداوند عشق رو تو دل ادما قرار داد این ینی چی؟ینی ما ادما واسه زنده موندن نیاز به یه وابستگی داریم.حالا هر انسانی با توجه به اختیار خودش به یه چیز وابسته میشه..کاش تو فعلا این وابستگی و عشقو به کتابات پیدا کنی.
    من بهت پیشنهاد میکنم کلاس موسیقی سنتی برو..باتوجه به علاقه خودت.بهت اطمینان میدم خیلی از این حسای منفیت از بین میره.موسیقی روحتو نوازش میده و این دقیقا چیزیه که الان بهش نیاز داری
    واست ارزوی بهترین ها رو میکنم

  3. 2 کاربر از پست مفید hamdard66 تشکرکرده اند .

    Ashab (سه شنبه 27 مرداد 94), hhhhhhhani (دوشنبه 26 مرداد 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 خرداد 96 [ 20:41]
    تاریخ عضویت
    1394-5-25
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    827
    سطح
    15
    Points: 827, Level: 15
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از پاسختون

    من دوران سوم راهنماییم وارو یه عشق شدم یه حسی که خودم ازش فرار میکردم چون برام خیلی بد بود اخه یه ادم سرد بودم و اون موقع به خودم میگفتم این حس بلوغه زود میره ولی نرفت و هنوزه که هنوزه عاشقم البته خودم دوست دارم هر چی زودتر تمومش کنم ولی میترسم بعد جدایی حالم بدتر از اینی که هست بشه و یکی از مشکلات من این بود از اون طرف مشکلات خانوادگی
    همیشه سعی کردم همه چی رو با عقل و منطقم حلش کنم ولی واقعا موفق نبودم الان شدم یه ادمی که با کوچکترین مشکلات ناراحت میشه
    عادیه؟؟
    تازگیا از بیشتر ادما متنفر شدم به گونه ای که تحمل هیچ کسو ندارم و این باعث تنهاییم و همچنین درو شدم از جامعه و مشکلات بعدش میشه کسی میدونه دلیلش چیه؟
    دیگه ادما رو نمیتونم بفهم همشون رفتارشون یه جوریه حس میکنم هیچ کدومشون کنار هم زیستنو بلد نیستن

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    سلام...


    گل من میخوام بگم سر کردن با حس دوست داشتن با آینده نامعلومو مبهم خیلی سخت تر از جدایی و فراموش کردن اونه !
    از چیزی که ندیدی میترسی چرا ؟ حالت بدتر که نمیشه خوب ترم میشه ...

    برای شروع یه دلیل و یه انتخاب دیگه کن از مورد علاقه هات و بهش بپرداز و همزمان با اون فکر نکن به کسی رو که دوسش داری میگی مگه میشه ؟ بله که میشه ! فقط یک دلیل برای رها کردن پیدا کن قرار نیست دلیل بزرگی باشه و شروع کن به فعالیتی که علاقه داری کمتر ببینش کم کم هر آنچه از دیده برفت از دل برفت ...

    میبینی زندگی به همین سادگیست پس پیچیده اش نکن سخت نیست سختش نکن برا خودت

    موفق باشی

    - - - Updated - - -

    درستش اینه البته از دل برود هر آنکه از دیده برفت ...

  6. 2 کاربر از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده اند .

    Ashab (سه شنبه 27 مرداد 94), hhhhhhhani (دوشنبه 26 مرداد 94)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم این حس شما یکمش طبیعی هست چون تو دوران بلوغی بعدا کلی بخودت میخندی پیشنهاد من اینه که اگه میخای برا همیشه حتی زمانی که هیچ کسنداری تنها نشی یکار کن اینکه رابطه ات روبا خدا زیاد کن یعنی زیاد باهاش حرف بزن همه دردلات به اون بگو خودش گفته از رگ گردن بهت نزدیکتره سعی کن شروع کنی به خوندن معنی قران اونوقتاز تمام وجودت شادی رو حس میکنی اینا تجربه شخصیمه من هر وقت چیزی نتونم به کسی بگم به خدا میگم و کامل حس میکنم داره میشنوه امتحانش کن 16 سالم بود تا چند سال عاشق یکی شده بودم ولی اون خبرنداشت اینقدر حرفامو به خدا گفتم یه روز دیدم دیگه اونادم برام اصلا مهم نیست و جز خدا کسی لیاقت عاشق شدنرو نداره امتحان کن

  8. 3 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    Ashab (سه شنبه 27 مرداد 94), hhhhhhhani (دوشنبه 26 مرداد 94), khaleghezey (سه شنبه 27 مرداد 94)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 خرداد 96 [ 20:41]
    تاریخ عضویت
    1394-5-25
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    827
    سطح
    15
    Points: 827, Level: 15
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از راهنمایتون

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 05 دی 94 [ 01:41]
    تاریخ عضویت
    1394-5-10
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    715
    سطح
    14
    Points: 715, Level: 14
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 9 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هیچ وقت فکر مامانتو کردی؟ من خودم یه مادرم و دخترم نوجوونه اگه یه روز همچین کاری کنه اگه از غصه دق نکنم و همین جوری نمیرم ولی قطعا بعد از اون دیگه تا دنیا دنیاست همه چیز جلوی چشمم تیره و تاره دختری که وقتی به تاتی تاتی افتاد همش دلم می لرزید نخوره جایی واکسن هاشو که می زدم اگه دردش می اومد اشکم در می اومد دختری که شب و روز لحظه به لحظه شاهد قد کشیدنش بودم روزهای مدرسه رفتن اش با یه کلی ذوق و دلهره می رفتم دنبالش اگه 5 دقیقه دیرتر می اومد دلم هزار راه می رفت و وقتی یاد می گرفت چیزی بنویسه یا بخونه با دندونای افتاده عین جاکولری یه کلی دلم به آسمون پر می کشید

    آیا هیچ وقت فکر کسانی رو کردی که دوست دارند ؟ به نظرت اونا بعد از تو چه خواهند شد ؟

    این دنیا با همه عظمت اش خیلی خیلی بزرگه ولی می چرخه و می گرده و می ره و تویی رو که مثل یه خاشاک ازش جدا شدی فراموش می کنه

    من نمی خوام حرفی بزنم که منصرفت کنم فقط می خوام به این فکر کنی که واقعا مادرت بعد از تو چه خواهد شد ؟

  11. 2 کاربر از پست مفید نیلوفرغمگین* تشکرکرده اند .

    hhhhhhhani (دوشنبه 26 مرداد 94), khaleghezey (سه شنبه 27 مرداد 94)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 خرداد 96 [ 20:41]
    تاریخ عضویت
    1394-5-25
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    827
    سطح
    15
    Points: 827, Level: 15
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از راهنماییتون یاس پاییزی
    باعث شدیم مصممتر بشم برای تموم شدن عشق و از کاری که میکنم نترسم ولی امیدورارم بعدش پشیمون نشم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    سلام عزیزم این حس شما یکمش طبیعی هست چون تو دوران بلوغی بعدا کلی بخودت میخندی پیشنهاد من اینه که اگه میخای برا همیشه حتی زمانی که هیچ کسنداری تنها نشی یکار کن اینکه رابطه ات روبا خدا زیاد کن یعنی زیاد باهاش حرف بزن همه دردلات به اون بگو خودش گفته از رگ گردن بهت نزدیکتره سعی کن شروع کنی به خوندن معنی قران اونوقتاز تمام وجودت شادی رو حس میکنی اینا تجربه شخصیمه من هر وقت چیزی نتونم به کسی بگم به خدا میگم و کامل حس میکنم داره میشنوه امتحانش کن 16 سالم بود تا چند سال عاشق یکی شده بودم ولی اون خبرنداشت اینقدر حرفامو به خدا گفتم یه روز دیدم دیگه اونادم برام اصلا مهم نیست و جز خدا کسی لیاقت عاشق شدنرو نداره امتحان کن
    و ممنون از ستاره زیبا که تجربیاتتونو در اختیارم گذاشتی ولی یه موقعی با خدا خیلی صحبت میکردم ولی حالم بدتر از روز قبل شد
    و این باعث شد از خدا دور بشم
    الانم واقعا دارم به عدالت خدا شک میکنم
    البته مقصر اصلی توی زندگیمو خودم میدونم و تنهاییم
    ولی حتما کاری گفتینو انجام میدم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیلوفرغمگین* نمایش پست ها
    هیچ وقت فکر مامانتو کردی؟ من خودم یه مادرم و دخترم نوجوونه اگه یه روز همچین کاری کنه اگه از غصه دق نکنم و همین جوری نمیرم ولی قطعا بعد از اون دیگه تا دنیا دنیاست همه چیز جلوی چشمم تیره و تاره دختری که وقتی به تاتی تاتی افتاد همش دلم می لرزید نخوره جایی واکسن هاشو که می زدم اگه دردش می اومد اشکم در می اومد دختری که شب و روز لحظه به لحظه شاهد قد کشیدنش بودم روزهای مدرسه رفتن اش با یه کلی ذوق و دلهره می رفتم دنبالش اگه 5 دقیقه دیرتر می اومد دلم هزار راه می رفت و وقتی یاد می گرفت چیزی بنویسه یا بخونه با دندونای افتاده عین جاکولری یه کلی دلم به آسمون پر می کشید

    آیا هیچ وقت فکر کسانی رو کردی که دوست دارند ؟ به نظرت اونا بعد از تو چه خواهند شد ؟

    این دنیا با همه عظمت اش خیلی خیلی بزرگه ولی می چرخه و می گرده و می ره و تویی رو که مثل یه خاشاک ازش جدا شدی فراموش می کنه

    من نمی خوام حرفی بزنم که منصرفت کنم فقط می خوام به این فکر کنی که واقعا مادرت بعد از تو چه خواهد شد ؟
    اوهوم برا همین تا پای مرگ رفتم ولی برگشتم
    برا همین گفتم بدم میاد ادمه ضعیفی باشم
    برا همین وقتی تو جمع خانوادمم خم به ابرو نمیارم که کسی از دردام ناراحت نشه برا همین تا حالا توی عمر با هیچ کس درد و دل نکردم برا همین با تموم دردام شبا که مطمین بودم همه خوابم بی صدا گریه میکردم برا همین یاد گرفتم گلوم و چشمام پر بغض باشه ولی سفت و محکم باشه صدام برا همین خون گریه کردنو دیدم برا همین به مرز جنون رسیدم ولی هیچ کس هیچی نفهمید . برا همین از تنهایی مجبور شدن به اهنگام پناه بیارم . برا همین هر کاری ازم خواستن کردم ولی خودم تو وجودمم شدم یه ادمه مرده که تمومه ارزوهاش بر باد رفته
    برا همین تموم تلاشمه برگردم به همون ادمه قبل
    من خوم تا دلتون بخواد ادمارو دل داری دادم کلی هارو از خودکشی منصرف کردم ولی خودم داغونم چون مجبورم خیلی چیزارو بفهم درک کنم در حالی که باید فقط سکوت کنم که کسی فک نکنه ناراحت شدم
    چرا چون نخواستم وقتی من غمگینممممم کسی غمگیننن بشه
    (نمیدونم لحن حرفام چطوریه ولی اگه تند رفتم یا جاییش به کسی برخورد ببخشید دست خودمم نبوده)
    و در کل ممنون از این به بعضی چیزا اگاهم میکنید

  13. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو
    توضیحات شما خیلی مبهم و کلی هستش اگر راهنمایی مناسب میخواهید بهتره با جزئیاتب یشتری بنویسید تا دوستان دیگر هم بتوانند شما را راهنمایی بکنند ولی قبلش لطفا عنوان را تغییر بدهید


    لطفا عنوان را بر اساس مشکلي که داريد تغيير بديد.

    دوستان تا وقتي عنوان گوياي مشکل کاربر نيست از گذاشتن نظرات خود داري کنيد


    اينکار سه تا حسن داره يکي اينکه مديران و مشاورين سايت به تاپيک شما سر ميزنن
    دوم اينکه شما با فکر کردن و متمرکز کردن افکار خودتان دليل اصلي مشکل خود را بيان ميکنيد اينجوري متوجه مي شويد واقعا مشکل شما چيست و خودش خيلي به شما در حل جواب کمک ميکند
    و دليل سوم با مشخص شدن دقيق مشکل کاربران سايت بهتر مي توانند شما را راهنمايي کنند

    پ.ن:دوستان و کاربرهای قدیمی سایت لطفا در تایپیک هایی که عنوان مبهم دارند پستی نگذارید تا استارتر اقدام به عوض کردن عنوان تایپیک خودشان بکنند.این موضوع جزو قوانین سایت میشه لطفا بیشتر دقت کنید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  14. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    hhhhhhhani (سه شنبه 27 مرداد 94)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 خرداد 96 [ 20:41]
    تاریخ عضویت
    1394-5-25
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    827
    سطح
    15
    Points: 827, Level: 15
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود بانو
    توضیحات شما خیلی مبهم و کلی هستش اگر راهنمایی مناسب میخواهید بهتره با جزئیاتب یشتری بنویسید تا دوستان دیگر هم بتوانند شما را راهنمایی بکنند ولی قبلش لطفا عنوان را تغییر بدهید



    پ.ن:دوستان و کاربرهای قدیمی سایت لطفا در تایپیک هایی که عنوان مبهم دارند پستی نگذارید تا استارتر اقدام به عوض کردن عنوان تایپیک خودشان بکنند.این موضوع جزو قوانین سایت میشه لطفا بیشتر دقت کنید
    اخه من ع.....
    در کل میخوام این موضوع رو پاک منم میتونم ؟ چطوری؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود بانو
    توضیحات شما خیلی مبهم و کلی هستش اگر راهنمایی مناسب میخواهید بهتره با جزئیاتب یشتری بنویسید تا دوستان دیگر هم بتوانند شما را راهنمایی بکنند ولی قبلش لطفا عنوان را تغییر بدهید



    پ.ن:دوستان و کاربرهای قدیمی سایت لطفا در تایپیک هایی که عنوان مبهم دارند پستی نگذارید تا استارتر اقدام به عوض کردن عنوان تایپیک خودشان بکنند.این موضوع جزو قوانین سایت میشه لطفا بیشتر دقت کنید
    اخه من ع.....
    در کل میخوام این موضوع رو پاک منم میتونم ؟ چطوری؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.