به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 36
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array
    دوست عزیز
    هم شما و هم همسرت از همون روز اول همه چیز رو درباره اختلافات فرهنگی و مذهبیی که بینتون وجود داره، می دونستین.
    پس خیلی ابراز تعجب نکن!
    خودت منتظر یه همچین روزی بودی.
    بنظر من برو یه بار دیگه دلایل ازدواجت با این آقا رو بررسی کن، ببین این فرد چی داشت که علی رغم اختلافات اولیه، حاضر شدی باهاش ازدواج کنی.
    نقاط مثبت همسرت رو مرور کن و سعی کن با کمک مشاور مشکلاتت رو حل کنی.
    عجولانه تصمیم نگیر و سعی کن احساسات و هیجانت رو کنترل کنی.
    مطمئن باش اگر آرومش کنی آروم میشه، پس نگران عروسی و مراسم ها نباش،
    به این فکر کن که آیا میتونی یه عمر باهاش بمونی یا نه. این خیلی مهم تره.

    موفق باشی
    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونانکه بایدند
    نه بایدها . . .

    هر روز بی تو
    روز مباداست!



  2. 4 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 19 تیر 94), sasha (پنجشنبه 18 تیر 94), فرشته مهربان (جمعه 19 تیر 94), مصباح الهدی (شنبه 20 تیر 94)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    5,161
    سطح
    46
    Points: 5,161, Level: 46
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    588

    تشکرشده 383 در 141 پست

    Rep Power
    47
    Array
    بچه ها خدا منو ببخشه نصفه شبى نشستم دارم با معلم موسيقيم چت مى كنم
    عقده اى شدم رفت، اين آدم از بس به من گير داده دارم از اونور بوم ميوفتم... شما ميگين اون حساس شده خب منم حساس شدم، من دختر عزيز دردونه ى بابام ميخواد منو برداره ببره مثل مامان بزرگش زندگى كنم، پولهامم دو دستى تقديمش كنم، خجالت نمى كشه چند وقت پيش از من پرسيد چقدر پس انداز دارى!
    يعنى خشك شدم من كه دخترم تا الان روم نشده بگم چقدر پول دارى، اصلا زشت ميدونم اين سوالو!
    دلم براش تنگ شده ولى دلمو زير پاهام له مى كنم و يه جورى از زندگيش ميرم كه تا آخر عمرش حسرتم به دلش بمونه، هر كه طاووس خواهد جور هندوستان كشد، هر كه هم نخواهد با قمرى و كفتر چاهى بايد بسازه

    چه جورى آرومش كنم؟ خودش بايد تا الان آروم مى شد، زنگ بزنم؟ اس ام اس بدم؟ من الان هر كارى كنم بعدا مى زنه تو سرم، بچه ها عشقم داره ذره ذره جونمو مى مكه، مى ترسم برم يه بلايى سر خودم بيارم
    ویرایش توسط sasha : جمعه 19 تیر 94 در ساعت 00:05

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام ساشا جان


    به نظر من دقیق شو ببین این چند روز اخیر حرف خاص یا رفتاری از خودت نشون ندادی که همسرتو عصبی کرده باشه که حالا داره این جوری خودشو تخلیه روانی میکنه، آخه یکم عجیبه که یه نفر یهو 180 درجه تغییر بکنه.


    یکم آروم باش زود تصمیم نگیر.سعی کن فعلا خونوادت رو درگیر مسایل بین خودتون نکنی. پدر و مادر از رو دلسوزی ممکنه بعضا کارهای اشتباهی انجام بدن که خدای نکرده باعث از بین رفتن حرمتها بشه.مخصوصا نذار حرمت بین همسر و پدرت از بین بره.به احتمال خیلی زیاد شما با هم عروسی خواهید کرد پس نذار از الآن دوماد تو روی پدرزن بایسته و برعکس.



    ازدواج اسمش روشه دیگه یعنی زندگی مشترک.پس یکم خانم باید کوتاه بیاد یکم هم آقا.اگه قرار باشه هیچ کس از موضع خودش کوتاه نیاد زندگی کلا میشه لج و لجبازی و میدون جنگ.مطمئنا خیلی از دوستان یا فامیلایی که شما می بینید ظاهرا خیلی خوشبخت و خوشحالن مطمئن باش اونا هم هر کدوم از یه سری از خواسته هاشون کوتاه اومدن.


    من از حرفای شما متوجه شدم که همسرتون بیشتر به پوشش حساسه و این طور هم که متوجه شدم خیلی هم آدم خشکه مذهبی نیست و انتظار رعایت حجاب کامل رو هم از جانب شما نداره فقط در حد عرف انتظار داره.خب شما میتونی خیلی راحت یکم پوششت رو تغییر بدی.یا مثلا میتونی عکسهای شخصی رو از وایبر و این جور برنامه ها برداری.فکر نکنم اجرای این کارا خیلی سخت باشه.بله میدونم شما منظورتون اینه که اگه این چیزارو رعایت کنید ممکنه توقع همسرتون بالاتر بره و بعدا بهتون سخت تر بگیرن ولی من با توجه به چیزایی که شما ازهمسرت در تاپیک های قبلی گفتی فکر نکنم این جور باشه چون قبل از ازدواج هم خواسته هاشون رو در مورد حد و حدود پوشش و...گفته بودن.



    حالا یه چیز بی ارتباط هم بگم.من ظاهر و تیپم کاملا امروزیه و مثل شما هم ارشد دارم و موقعیت شغلی خیلی خوبی دارم ولی همیشه تو ناخوداگاهم در مورد همسر آینده ام یکم سنتی فکر میکنم دوس دارم هر از گاهی بهم امر و نهی بکنه تا من یه چشم جانانه بهش بگم،یا مثلا نسبت به عکسها و پوششم حساسیت نشون بده و...نمیدونم شاید من کلا آدم عجیبی هستم



    در کل همه آقایون مخصوصا از نوع ایرانیش دوس دارن از همسرشون کلمه چشم رو بشنون.باور کن یه چشم گفتن در برابر خواسته های منطقی همسر هیچی از ارزشهای تو کم نمیکنه.حتی با یه چشم گفتن به خواسته های خیلی کوچیکش میتونی خودتو بیشتر تو دل همسرت جا کنی مثلا همین که میگه لگ نپوش بگو باشه چشم سرورم فقط به خاطر تو.



    راستی یه چیزی هم بگم،سعی کن اصلا پشت سر همسرت تو جمع خونواده و فامیل بد نگی.توی پست اولت هم دیدم که در موردش اینجوری گفتی یکم ناراحت شدم.اون الآن همسرته پس احترامش حتی تو دنیای مجازی واجبه(ببخش این تیکه از حرفم یکم شکل نصیحت پیدا کرد،من خودمم از نصیحت زیاد خوشم نمیاد ).چون خودت به دیگران اجازه میدی که بعدا با همسرت چه جوری رفتار کنن مثلا اگه به بقیه این اجازه رو بدی که نسبت بهش بد و بیراه بگن حتی اگه شما آشتی هم بکنید باز هم دیگران به رفتار اشتباهشون با همسرتون ادامه خواهند داد چون شما این اجازه رو بهشون دادی.



    در کل توصیه دوستانه من بهت اینه که خیلی زود و عجولانه تصمیم نگیر.


    موفق باشی و خوشبخت
    ویرایش توسط آی تک : پنجشنبه 18 تیر 94 در ساعت 23:53

  5. 2 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    sasha (پنجشنبه 18 تیر 94), مصباح الهدی (شنبه 20 تیر 94)

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1394-3-15
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    205

    تشکرشده 184 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ما تا یه سنی بچه ایم و انتظار داریم دیگران مدام به ما سرویس بدن. هر چی میخوایم همون باشه و هر چی به دل خودمون میشینه اتفاق بیوفته.

    اما یه روزی بزرگ میشیم و باید خودمون به دیگران سرویس بدیم. یعنی باید بپذیریم که هزینه بدیم در کنار امتیازاتی که میگیریم.

    این از الزامات بزرگ شدنه.مرد و زن هم نداره .

    به نظر من حالا که شما ازدواج کردید یکم مثل یک فرد بزرگ و مسئولیت پذیر رفتار کنید تا زندیگیتون رو خودتون اداره کنید.

    ببینید شما قبل از امضا کردن پای عقدنامه آزاد بودید. اما حالا یک سری چیزها رو به عهده گرفتید. همسرتون رو به عنوان شریک پذیرفتید.

    شما میتونید این شریک رو از سر باز کنید و شراکت رو تموم کنید بدون هیچگونه تلاشی یا نه با موقعیت سنجی و انجام رفتارهای صحیح و به دور از احساس شرایط خودتون رو بسنجید و

    ببینید اگه واقعا راهی برای ادامه هست و راهی منطقی وجود داره اون رو امتحان کنید.

    همسر شما 180 درجه تغییر نکرده. خودشه شما نمیدیدید. همیشه که روز خوش و خنده نیست. عصبانیت و لج بازی و درگیری هم وجود داره.

    شما در این روز که عصبانی هستید چه کار میکنید؟ طلاق میگیرید؟ دنبال دوست پسر و روابط خارج خانواده میرید؟ لج میکنید ؟ دعوای قوم و قبیله ای راه میندازید؟ غرور رو در پیش میگیرید؟

    به هر حال همسر شما هم شاهد رفتارهای شما هست. این رفتارهای شما اگه درست و منطقی نباشه همون طور که شما دارید ارزیابی میکنید ایشون هم شما رو ارزیابی می کنند.

    روی تصمیم های بعدی ایشون اثرگذار خواهد بود.

    شاید اصلا قضیه این طور که شما در کوره ی احساس میدمید نباشه. شاید مشکل جای دیگه است.

    مشاورا میگن تقصیر شماست خوب باشه یا نباشه به هر حال باید یه کاری بکنید دیگه. قبولکنید زندگی شماست.

    بفرمایید که مهریه ی شما چقدره؟ همسرتون توانایی پرداخت مهریه رو دارند یا خیر؟

    خانواده ی همسرتون همه مذهبی هستن و به حجاب اعتقاد دارند؟ فامیل و ...

  7. 3 کاربر از پست مفید :)لبخند تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 19 تیر 94), sasha (جمعه 19 تیر 94), اعجاز عشق (جمعه 19 تیر 94)

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    شما کارهات احساسیه
    این که سوال کرده چقدر پول داری و ... بابت اینه که حس اطمینانی که باید به شوهرت بدی رو ندادی

    یه سوال ، یه مرد برای چی باید ازدواج کنه ، این سوال رو از خودت بپرس !
    اگه بحث نیاز جنسی باشه که الان راحت تر از ازدواجه .
    چرا باید این همه یه مرد مسئولیت قبول کنه که ازدواج کنه ، اینو تا حالا از خودت پرسیدی ؟
    جدا این رو جواب بده

  9. کاربر روبرو از پست مفید داود.ت تشکرکرده است .

    sasha (جمعه 19 تیر 94)

  10. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    44
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sasha نمایش پست ها
    بچه ها خدا منو ببخشه نصفه شبى نشستم دارم با معلم موسيقيم چت مى كنم
    عقده اى شدم رفت، اين آدم از بس به من گير داده دارم از اونور بوم ميوفتم... شما ميگين اون حساس شده خب منم حساس شدم، من دختر عزيز دردونه ى بابام ميخواد منو برداره ببره مثل مامان بزرگش زندگى كنم، پولهامم دو دستى تقديمش كنم، خجالت نمى كشه چند وقت پيش از من پرسيد چقدر پس انداز دارى!
    يعنى خشك شدم من كه دخترم تا الان روم نشده بگم چقدر پول دارى، اصلا زشت ميدونم اين سوالو!
    دلم براش تنگ شده ولى دلمو زير پاهام له مى كنم و يه جورى از زندگيش ميرم كه تا آخر عمرش حسرتم به دلش بمونه، هر كه طاووس خواهد جور هندوستان كشد، هر كه هم نخواهد با قمرى و كفتر چاهى بايد بسازه

    چه جورى آرومش كنم؟ خودش بايد تا الان آروم مى شد، زنگ بزنم؟ اس ام اس بدم؟ من الان هر كارى كنم بعدا مى زنه تو سرم، بچه ها عشقم داره ذره ذره جونمو مى مكه، مى ترسم برم يه بلايى سر خودم بيارم
    سلام
    عزیزم آرام باش و شرایطو بحرانی نکن.همه دخترا عزیز پدرشون هستن و با گرفتن یا نگرفتن مراسم این عزتشون خدشه دار نمیشه
    گلم همسر منم تو دوران نامزدی ( و حتی الان!! )مشکل مالی داشت.این در حالیه ک خانواده پدر من تو شهرمون ب تمکن مالی معروفن.مادر منم دلش نمیخواست ک دختر نازپرورده ش بدون مراسم عروسی بره خونه بخت، وای اگه بدونی من چکار کردم ک مادرم راضی بشه باورت نمیشه.
    همون دختر نازپرورده قید مراسم عروسیو ب حرمت عشق همسرش زد.الانم حتی ثانیه ای پشیمون نیستم.من آرایشگاه رفتم لباس عروس پوشیدم آتلیه رفتم با ی مهمونی مختصر رفتم خونه شوهر و بعدش هم ماه عسل.ک اگه بنا ب عرف خانواده م میخواستم عروسی بگیرم ک اون طفلک مدت ها مقروض میموند.
    بهای عشق میتونه گذشتن از عروسی باشه دوست من.امیدوارم عاشق باشی

  11. کاربر روبرو از پست مفید hanie_66 تشکرکرده است .

    sasha (جمعه 19 تیر 94)

  12. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 04:36]
    تاریخ عضویت
    1392-5-12
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,570
    سطح
    22
    Points: 1,570, Level: 22
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 31.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کاش میشد حرفای شوهرتونم شنید..ولی فک‌کنم شما دوس دارین طبق تربیت و آداب و قوانین خانوادگی شما عمل کنه که این موضوع تنش ایجاد کرده.
    از اول باید سعی میکردید هر دو مدیریت کنید و تغییراتی رو بپذیرید.

  13. کاربر روبرو از پست مفید ehsan000r تشکرکرده است .

    sasha (جمعه 19 تیر 94)

  14. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام ساشاخانوم
    من تا اونجا تونستم تاپیکتونو خوندم .ک چطوری اون پسر پولدار رد کردین و چندین مورد دیگه ک نشده بود.اگه فرصد کردین یه سر به تاپیک های منم بزنید.ک مشکل پوشش خانومم و خانوادش بود.
    به نظر من حتما یه مشکلی بین شما پیش اومده ک ایشون حالا اینجوری میکنن.ببینید شما و خونوادتون چیزی خدای ناکرده توهینی کرده باشین
    یا کم محلی کرده باشین بهشون .والا همینجوری الکی ک نمیشه بیاد همه چیرو کنسل کنه.شما به نظرم باهاشون با لطافت صحبت کنین نتیجه خوبی میگیری. لباس نیست ک این نشد اون یکی.فردا از کجا میدونین اون یکی بهتر از این خواهد بود.یکم شما مراعات کنید و یکمم آقانون کوتاه میاد اگه ببینه شما به حرفش ارزش قایل میشین.به نظر من ک به فکر طلاق نباشین این اخرین راهه.ببینید علتش چی بوده ک این اتفاق افتاده.مگه شما تو تاپیک قبلیتونو نگفتی ک بهتر از این دیگه نمیشه .هر چی بگه میپوشم و پوشیه میپوشم و فلان میکنم.پس الان چی شده.یا شمام میخواستن خروج از پل رد بشه بعد بگین من اینم ک هستم.اینجوری ک نمیشه.
    امیدوآرم روابطتون رو به بهبودی پیش بره

  15. کاربر روبرو از پست مفید reza-m تشکرکرده است .

    sasha (جمعه 19 تیر 94)

  16. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 تیر 96 [ 15:40]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    2,779
    سطح
    32
    Points: 2,779, Level: 32
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1

    تشکرشده 37 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من تمام تاپیک های قبلی شما رو خوندم (یعنی دیگه چشمم درد گرفت)

    تو تاپیک های قبلی خیلی از دوستان از جمله مدیران انجمن به شما تذکر داده بودن که هنوز به تکامل شخصیتی لازم برای ازدواج نرسیدین

    اما یه جور یکدندگی تو روحیه شما هست که حاضر نیستین عیب های خودتون رو بپذیرین

    متاسفانه دید شما نسبت به ازدواج خیلی سطحی هست و بدون این که تمامی ابعاد ازدواج رو در نظر بگیرین صرفا میخواید فقط ازدواج کنید (اونم خیلی با عجله)

    مشکلاتی که توی ارتباط فعلی شما به وجود اومده بعید میدونم به راحتی حل بشه ولی امیدوارم از این به بعد چشماتون رو بیشتر باز کنید و به راحتی احساسات خودتون و پسرهای بیچاره رو به بازی نگیرید

  17. 2 کاربر از پست مفید saeed1365 تشکرکرده اند .

    raha20014 (جمعه 19 تیر 94), sasha (جمعه 19 تیر 94)

  18. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 مهر 98 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    6,968
    سطح
    55
    Points: 6,968, Level: 55
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 182
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    700

    تشکرشده 145 در 78 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلامsasha جان عزیزم متاسفم از اتفاقاتی که برات افتاده راستش این خصوصیاتی که همسر شما نشون داده از اولش هم مشخص بود داره ولی به نظر میرسه رفتارهای تند شما وهمچنین تحریک اطرافیان باعث شده که به بدترین شکلش بروز کنه اگه شما تومرحله آشنایی بودین اوضاع فرق میکرد ولی الان عقد کردین پس بهتره آرامش داشته باشی ویه چند روزی بزار بگذره تا اوضاع
    ارومتر بشه بعد بشینین با هم صحبت کنین نمیدونم قبل ازین که عقد کنین آیا سعی کردی از طرز فکرش ،جهان بینیش ،جایگاه زن از نظرش وخیلی موارد دیگه که فوق العاده مهمه آگاه بشی اگه نه که سعی کن حتما دراین موارد بحث کنی دنبال مشاور خوب باش به نظر من دنبال مشاورایی باش که کمتر مذهبی هستند نه مثل دکتر حبشی:)با پرس وجو از دوستان وآشنایان میتونی پیدا کنی موفق باشی گلم

  19. کاربر روبرو از پست مفید danger تشکرکرده است .

    sasha (جمعه 19 تیر 94)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حس میکنم هیچکی دوسم نداره
    توسط daryaaram در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 دی 90, 22:34
  2. لطفا گوسفند نباشید
    توسط ani در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 اردیبهشت 89, 19:47
  3. عروسـک
    توسط baran.68 در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 اسفند 88, 19:33
  4. بوسه ها
    توسط گرد آفرید در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 فروردین 87, 22:47
  5. مشکلات من و عروسم
    توسط خاله نرگس در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 اسفند 86, 21:01

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.