معیارهات منطقیه،
اما سختگیرانه بودنش به این برمیگرده که شما تا چه حدی در مقابل جزئیاتی که باب میلت نیست کوتاه میای یا تغییرات آینده ی فرد رو می پذیری.
سختگیرانه بودنش به اینه که چطوری میخوای این معیارها رو بدون اینکه دچار سوتفاهم بشی، بررسی کنی.
چطور میخوای بررسی معیارهات رو عملی کنی؟
یکی از راه هاش بررسی خونواده طرف مقابل هست.
تقریبا بسیاری از معیارهای شما با بررسی شرایط خونوادگی فرد، تاحدی قابل پیش بینی هست. البته بسیاری از آدم ها با خونواده هاشون متفاوت و حتی متضاد هستن.
اما اگر کسی ادعا کرد که خونوادش رو تایید میکنه و از الگوهای خونوادش پیروی میکنه، با یه بررسی مختصر، خیلی راحت تر میشه آینده ی اعتقادیی و اخلاقی اون آدم رو پیش بینی کرد.
بیشتر منظورم مسائلی هست که درش اتفاق نظر نیست، مثل نوع نگاه به زن و جایگاهش در خونواده یا مسئله اشتغال زن یا روابط بین اعضای خونواده و مسائلی از این دست.
مثلا یه مادرشوهر شاغل که مورد تایید پسرش هست،
یا یه خواهرشوهر که در زمینه تحصیلی سطح بالایی داره و مورد تایید برادرش هست.
یا گرم بودن اعضای خونواده با هم، میزان دلسوزیشون برای همدیگه و مسائلی مثل این.
بیشتر از اینکه در مورد این مسائل حرف بزنی و حرف بشنوی و شاید گاهی حرفای شعارگونه بشنوی،
بهتر هست چشمات رو باز کنی و به خونواده طرف نگاه کنی.
نوشته اصلی توسط
دختر بیخیال
در پایان من یک نقطه ضعف بسیار بزرگ دارم اونم اینه که شدیدا شدیدا و خیلی خیلی شدیدا به دروغ و خیانت حتی از نوع کمش حساس هستم و بهیچ عنوان در این زمینه گذشت ندارم یعنی در هر مرحله زندگیم که باشم چنانچه کوچیکترین لغزشی از طرف مقابلم ببینم به یکباره تمام احساساتم و فراموش میکنم و نابود میشه و حال سردی بخودم میگیرم.
چون بسیار دختر احساساتی ای هستم و میدونم میتونم همسرم و سیراب محبت کنم و به تمام خواسته هاش پاسخ دهم، یعنی زمانی که همسری انتخاب کنم تصمیم گرفته ام تمام تلاشم و بکنم تا براشون بهترین باشم. برای همین حتی در کنار مقالاتی که در خصوص انتخاب همسر و معیارها هست، دارم سعی میکنم با روحیات آقایون هم آشنا بشم، مهارت های زندگیمم بالا ببرم تا همسر خوبی باشم.
روی این حساب اگر متوجه بشم همسرم از اعتمادم سواستفاده کرده بهم دروغ گفته یا لغزشی در زندگی داشتند تمام احساساتم فرو میریزه و دیگه نمیتونم ادامه بدم.خودم و خوب میشناسم و میدونم اون زندگی دیگه نابود شدس و زندگی نیست.
برای همین بنظرتون جالبه که این مسله و نه حالا در جلسات اول بلکه همون جلسه آخر یا اصلا نزدیکای عقد حتما به خواستگارم بگم حداقل هشدار لازم و داده باشم تا حواسشون تو زندگیشون خیلی جمع باشه!
چون معمولا شنیدم آقایون میگند خانم ها دلرحمن و با دو حرف عاشقانه نرم میشند.
خب چون خیلی احساساتیم دوست ندارم طرفم اینطوری فکر کنند.
این نوع نگاه شما به مسئله خیانت خیلی منطقی نیست.
آدم که در شروع زندگی مشترکش نمی دونه که بعدها ممکنه یه یه مشکلی بخوره و بخواد خیانت کنه!
ضمن اینکه خیانت دلایل بسیار داره، شاید بهتر باشه اجازه بدی بعد از وقوع حادثه در موردش تصمیم بگیری.
در کل اینکه در مقابل بعضی مسائل، اینقدر قاطع و نامنعطف نظر بدیم (عمل کردنش به کنار ) خیلی جالب نیست.
سازگار شدن یا شرایط جدید یه هنره، همونطور که معیارهای اصولی داشتن هم هنره.
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونانکه بایدند
نه بایدها . . .
هر روز بی تو
روز مباداست!
علاقه مندی ها (Bookmarks)