چطوری دوباره فراموشش کنم و برگردم به روزهای خوبم ؟

[meinoush]

خیلی خوبه که بهتری
پس دیگه فکرتو و خودتو جمع و جور کن
حالت بحرانی رو رد کردی دیگه بقیه اشو نذار تو ناراحتی بمونی
اون دختر خانم رو هم هی نکش وسط ذهنت. اون زمان اون همه آرامشی که الان می خوای و می گی داشتی نتونست باعث شه که با هم ازدواج کنین. دلایلی کافی لابد داشتین هر دوتون. به هر جهت تصمیمتون جدایی بوده. پس توی ذهنت هم تمومش کن. مگر اینکه بخوای باهاش ازدواج کنی. می خوای؟
اون آرامش هم که مدتش کم بود بعد از جدایی هم تو رو آزار داد هم اون دختر خانم رو. پس بی هزینه نبوده.
ازدواج هم بی هزینه نیست. کسایی هم که ازدواج کردن هزینه هایی دادن. حالا ممکنه توقعاتشونو پایین اورده باشن. ممکنه خیلی کار کرده باشن. ممکن هم هست همه چی رو راحت به دست اورده باشن چون خونواده ی خوب و مهربون و پولدار داشتن اما همین خونواده هم یه سرمایه است. یه هزینه است که داره میشه حالا از زحمت خود شخص نباشه یکی دیگه مثلا پدر اون شخص یه روزی هزینه داده واسه این چیزا. اینم یه جور سرمایه است. مثل زیباییه یه دختر. خودش براش تلاش نکرده اما سرمایه است. اینم یه چیزیه که داره و با من که ندارم این سرمایه رو متفاوته. درسته که تلاش نکرده ولی به هر حال تو دستش از من بیشتر داره پس بایدم نتیجه ی بهتر داشته باشه.
منظورمو می فهمی؟ به کسی نیاز نیست حسادت کنی.

سعی کن راه حل هایی که سلامت هم باشن الان که حالت بهتره پیدا کنی برای مواقعی که خیلی خیلی حالت بد میشه استفاده کنی. هر کی یه جوریه. شما 3 راه گفتی برای خوشحال کردن خودت. اما واقعیت اینه که خیلی بیشتر هست اما نمیشناسی. راه های سالم و مفید.

برای این کار دو شکل هست. یه سری راهکارا برای پیشگیری از حال ناخوشایند هست یه سری ها هم برای موقعی که ادم خیلی حالش بد میشه و اورژانسی. حالا تو ببین بر اساس روحیاتت چی برات خوبه. من با چیزای کوچیک سعی می کنم روزای بحرانی رو بگذرونم. البته دو بار اخر برام کاملا سخت بود صبر کردن. بعضی از راهکارا رو نوشتم واست که به دردت نمی خوره. حتی بوی عطر جدید هم روحیه ی منو می تونه یه کم بهتر کنه. دلجو دلتنگ هم پیشنهاد پرورش درخت لیمو ترش داد.

موفق باشی.

[pasta]

ممنون دوستان خوبم.
امروز با دوستم بودم. یه مسئله کاری بود اما باعث شد کلا حال و هوام عوض شه.
همین راه رفت و برگشت و کلا با هم بودن از ظهر تا حالا خیلی خوب بود.
می تونستم نرم اما خواستم حال و هوام عوض شه و خوشبختانه موثر بود.
البته.قبل از رسیدن به جای مورد نظر بهم پیشنهاد کرد اگه چیزی (الکل) واسه امروز می خوای بگو تهیه کنم. خواست مثلا کمک کنه.
منم گفتم نه نمی خواد.
جاتون خالی خیلی خوب بود همین قرار کاری و خیلیم موثر بود.

[parsa1400]

پاستای عزیز سلام

من قبلا پست شما رو خوندم ولی چون با شما هم درد بودم و برا من پرو بال بیشتری داشت و اینکه تازه هم برا من اتفاق افتاده بود نتوستم همراهیت کنم ولی امروز که اومدم و پست های دوستان و بانو مینوش خوندم . منم استفاده کردم

درکت میکنم . و شاید هیچ کس نتونه مزه اون آرمشو برات بیاره . ولی یه راه داره اونم اینکه در درون خودت برگردی به اون زمان و مدتی با همسر رویا هات بگذرونی باهاش بخندی باهاش به آرامش برسی تمام خاطراتتونو مرور کنی هر چیکه هست و نیست و وقتی تموم شد عشقتو ببوسی تو خودت و با عشقت برا همیشه خداحافظی کنی . و دست پاستا رو بگیری و برشگردوی به امروز و هرگز به گذشته فکر نکنی .

سعی کن هر چه زودتر بهترین زندگی برا پاستا فراهم کنی بهترین همسر براش انتخاب کنی تا دوباره به آرامش برسی .

پاستا میدونم سخته .چون یه بار طعم آرامش چشیدی دیگه قرار نداری دیگه آرامش نداری ولی این آرامش هزار بار شیرین ترش تو زندگی آینده ات خواهد بود تو تولد اولین فرزندت خواهد بود .

خودتو پیدا کن . آرامش واقعی فرداست . پس زودتر خودتو بهش برسون . با تلاش و کم کردن این فاصله خودتو به آرامش واقعی برسون .

اون آرامش 4 سال پیش فقط یه پیش غذا بود . غذای اصلی مونده . (غذای روحی ).

موفق باشی .

[pasta]

کی دست به یه حرکت تاریخی بزنم خدا می دونه.
کی کلا خودمو بقیه رو راحت کنم خدا می دونه.

[رزا]

باز چی شده آقا پاستا؟؟؟!!!

[pasta]

باز ؟
مشکل حل نشده بود که بخواد باز چیزی بشه.
چه فایده.
شما که درک نمی کنین.
منظورم از شما کلا مخاطب های این سایت هست.
خسته ام.

[meinoush]

تو خیلی خیلی جوونی
از زندگی اگه بخوای می تونی چند روز خسته باشی
اما بعد برگرد بهش خیلی زود

[pasta]

آخر زندگی چیه مگه ؟
جز بدبختی و جون کندن و به آرامش نرسیدن مگه چیزی دیگه ای هم هست ؟
من نمی خوام اینو.
خسته ام.

[تیام]

سلام.

خوبید؟

من فک میکنم همه شما رو درک کنن. آخه همه حداقل یک بار ناراحتی رو تجربه کردن. ناراحتی هم ناراحتیه، چه ناراحتی شما، چه ناراحتی من و چه ناراحتی شخص x.

ناراحتی از سه علت تشکیل میشه، یه علت شروع داره، یه علت برای ادامه داره و یه علت برا پایان.

شما متاسفانه اقدام تاریخی دم دستتونه. برا همین دارید وسوسه میشید. با هر گونه اقدام تاریخی اشتباه وضعیتتون بدتر خواهد شد. پس صبر کنید و به جای یه اقدام غلط برید سراغ اقدام

درست. یعنی مستقیما برید سراغ پایان.

به هر علتی شما ناراحت شدین و به هر علتی این ناراحتی ادامه داره. حالا برای شما اون خانوم یا خانواده تونه. برا من مسائل شرکت یا خانواده برای شخص x مسائل دیگه.

من واقعا واقعا تصمیم دارم ناراحتی ای که برام شروع شده و تا حالا ادامه داره رو بذارم کنار، چون فقط داره زندگی مو تلخ میکنه و من به هیچ عنوان بهش وابسته نیستم.

شما تصمیمتون چیه؟ واقعا نمیتونید بدون ناراحتی زندگی کنید؟

راستی آواتارتون خیلی هنریه.

[pasta]

سلام بانو تیام عزیز.
من کاری واسه درمانم از دستم بر نمیاد.
دکتر هم منتظر زنگشمم که وقت بده برم واسه شروع دارو درمانی.
اما دیگه قاطی کردم.
خسته ام.
ته زندگی رو می بینم. علت ناراحتی ام خستگیمه.
این هم چیزی نیست که بگم یا علی امروز بذارمش کنار.
باریه که به هیچ عنوان نمیشه زمینش گذاشت.
آواتارم خودمم.