به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 68
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    اینکه بگویید دوستت دارم کافی نیست. همسرتون نیاز به همدلی دارند. شاید لازم باشه مدتی به تنهایی مهارتهای ارتباطی و مهارتهای همدلی رو یاد بگیرید و پیاده کنید. اینکه به او بگویید دوستت دارم و به پسرش بگویید از تو بدم می آید به نظرتون چقدر به همدلی نزدیک است؟ اینکه هر بار که به شما گیر می دهد زود جوش بیارید چقدر به همدلی نزدیک هست؟ و .....

    لطفا خوب به راه حل ها در پستهای دوستان توجه کنید. شما هر چه دوستان می نویسند باز می آیید و درددل می کنید. البته درددل کردن هم خوبه ولی اگر قصدتان درددل کردن هست بگویید تا ما هم در همان جهت پست بگذاریم.

    ولی اگر قصدتان درددل کردن نیست با جزئیات بگویید چه راههایی را رفته اید و چه جوابهایی گرفته اید. اگر راههایی که رفته اید جواب نداده احتمال زیاد ان راهها را درست اجرا نکرده اید یا راهها برای زندگی شما کاربردی نبوده.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  2. 4 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 18 تیر 93), del (پنجشنبه 19 تیر 93), واحد (پنجشنبه 19 تیر 93), zendegiye movafagh (پنجشنبه 19 تیر 93)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    ببینید فرار کردن از مشکلات اصلا راه حل خوبی نیست خودتون هم که اشاره کردین 2 تا بچه دارین .
    به هر حال به هر دلیلی عشق یا بچگی.. شما چند سال پیش تصمیم به ازدواج با این خانوم گرفتین حالا احساس پشیمونی دارین ولی باید مسئولیت انتخابتون رو به عهده بگیرید . پس از این فکرا بیاید بیرون و دنبال راه حل منطقی باشین حداقل به خاطر بچه هاتون . مطمئننا از الان رفتار شما روشون خیلی تاثیر گذاره
    شما ممکنه از لحاظ شخصیتی هم با خانومتون تفاوت زیاد داشته باشین اما راه هایی واسه کمتر کردن تنش وجود داره.
    اینکه میگم برید روانپزشک واسه هر دوتون میگم هر دوتون شاید به دوره ای درمان احتیاج داشته باشین در خیلی از موارد هم افسردگی درمان پذیره مخصوصا اگر با روان درمانی باشه.
    زیاد به فکر لوس بازیو این حرفا نباشید سعی کنید اول مشکل رو حل کنید عشق و علاقه دوباره پدیدار میشه.
    به فکر بچه هاتون باشین .
    چرا رابطتون با پسرش بده؟ اون یه پسر 18 سالست شما الان 34 سالتونه اگر بخواید میتونید با یادگیری برقراری روابط ، ارتباطتون رو با یه پسر بچه 18 ساله خوب کنید . خواسته هاش چیه ؟
    شما چقد میتونید به خواسته هاش بها بدین؟
    از اول هم که میگید من به این خانوم گفتم با پسرت مشکل دارم هم اشتباه کردین شما وقتی این خانومو قبول میکنید باید خوانوادش هم بپذیرید و از فداکاری ایشون بوده که پسرشون رو به مادرشون سپردن.پس الان اگه متوجه این اشتباه بشید رو روابط بهتر با پسرش کار میکنید .
    همه ی اینه پروسه زمانی داره پس عجله نکنین و خانومتونم راضی کنید ابتدا پیش یه دکتر خوب برید .روحیتون که عوض شه اونوقت میتونین شروع کنید رو روابطتون کار کنید.
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  4. کاربر روبرو از پست مفید anisa تشکرکرده است .

    واحد (پنجشنبه 19 تیر 93)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    سلام دوستان این آقای وحید درشرایط خوبی نیستند و الانم وقت این نیست که با دوتا بچه بجای راهنمایی و راهکار یادشون بندازید که اینقد تفاوت سنی دارند و اولش اشتباه کردن.کمن واقعا ایشون رو درک میکنم من دقیقا رفتار خانم ایشون رو داشتم و بعضیاشو هنوز دارم من که 24پنج سالمه اصلا حوصله شوخی رو ندارم به شوهرم میگم مسخره بازی درنیار اصلا نمیخام به نیازهاش تن بدم دست خودم نیست فقط بخاطر اتفاقات بدگذشته است یه حرف خوشکل خانم فرشته مهربان عزیز به من زدن تو تاپیکم هست برید بخونید بقول ایشون اینا کوفتگیه بعد کار سنگین وتحمل فشار زیاده. فقط بیماریه اول روانپزشک و دارو درمانی بعدم گفتاردرمانی خیلی جواب میده فکرنکنید خانم شما ازاین شرایط راضیه اگر دقیق بشید خستگی روحی و جسمی شدیدی دارن تازه کی گفته چهل سال میانسالیه و ال و بله چهل سال اول چلچلیه .منم با این سنم خیلی وقتا احساس خمودگی و پپیری میکنم پس هیچوقت سن همسرتونو به روش نیارید شما بهش انرژی مثبت بدید شاید چندباری شمارو پس بزنه ولی اگر به جا بهش انرژی بدید خیلی کارسازه.ایشالا ایشونم به روال عادی زنگی برگردن براممنم دعا کنید که مثل قبل شادوشنگول بشم

    - - - Updated - - -

    سلام دوستان این آقای وحید درشرایط خوبی نیستند و الانم وقت این نیست که با دوتا بچه بجای راهنمایی و راهکار یادشون بندازید که اینقد تفاوت سنی دارند و اولش اشتباه کردن.کمن واقعا ایشون رو درک میکنم من دقیقا رفتار خانم ایشون رو داشتم و بعضیاشو هنوز دارم من که 24پنج سالمه اصلا حوصله شوخی رو ندارم به شوهرم میگم مسخره بازی درنیار اصلا نمیخام به نیازهاش تن بدم دست خودم نیست فقط بخاطر اتفاقات بدگذشته است یه حرف خوشکل خانم فرشته مهربان عزیز به من زدن تو تاپیکم هست برید بخونید بقول ایشون اینا کوفتگیه بعد کار سنگین وتحمل فشار زیاده. فقط بیماریه اول روانپزشک و دارو درمانی بعدم گفتاردرمانی خیلی جواب میده فکرنکنید خانم شما ازاین شرایط راضیه اگر دقیق بشید خستگی روحی و جسمی شدیدی دارن تازه کی گفته چهل سال میانسالیه و ال و بله چهل سال اول چلچلیه .منم با این سنم خیلی وقتا احساس خمودگی و پپیری میکنم پس هیچوقت سن همسرتونو به روش نیارید شما بهش انرژی مثبت بدید شاید چندباری شمارو پس بزنه ولی اگر به جا بهش انرژی بدید خیلی کارسازه.ایشالا ایشونم به روال عادی زنگی برگردن براممنم دعا کنید که مثل قبل شادوشنگول بشم

  6. 5 کاربر از پست مفید Nilofar mordab تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 19 تیر 93), roze sepid (چهارشنبه 18 تیر 93), saram (چهارشنبه 18 تیر 93), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 19 تیر 93), zendegiye movafagh (پنجشنبه 19 تیر 93)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 تیر 94 [ 17:38]
    تاریخ عضویت
    1393-4-17
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    990
    سطح
    16
    Points: 990, Level: 16
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بازم تشکر می کنم از همه که نظراشونو می گن. من قصدم درد و دل کردن نیست. اگر با جزییات می گم به خاطر اینکه شرایطم رو کامل بدونید. از طرفی، بیشتر کارایی که میگید رو انجام دادم. ولی نتیجه نداده. اما با توجه به اینکه بیشتر دوستان می گن روانپزشک، باشه، من همینکار رو می کنم و ان شا الله جواب بگیرم. فقط اگر کسی تلفنی، ادرسی چیزی دارن که کارش خوب باشه، لط کنه بده، من ممنون می شم. کل زندگی من این بود و از راهنماییاتون متشکرم. حتما بعد از چند جلسه رفتن، میام و نتیجه رو می گم.
    فعلا خداحافظ

  8. کاربر روبرو از پست مفید وحیدوحید تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 19 تیر 93)

  9. #25
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط وحیدوحید نمایش پست ها
    بازم تشکر می کنم از همه که نظراشونو می گن. من قصدم درد و دل کردن نیست. اگر با جزییات می گم به خاطر اینکه شرایطم رو کامل بدونید. از طرفی، بیشتر کارایی که میگید رو انجام دادم. ولی نتیجه نداده. اما با توجه به اینکه بیشتر دوستان می گن روانپزشک، باشه، من همینکار رو می کنم و ان شا الله جواب بگیرم. فقط اگر کسی تلفنی، ادرسی چیزی دارن که کارش خوب باشه، لط کنه بده، من ممنون می شم. کل زندگی من این بود و از راهنماییاتون متشکرم. حتما بعد از چند جلسه رفتن، میام و نتیجه رو می گم.
    فعلا خداحافظ
    دادا نری حاجی حاجی مکه و پشت سرتم نگاه نکنیا
    ماهارو بیخبر نزار دادا منتظر خبرای خوب ازت هستیم.

    تلاشتو کن ایندفعه زیر نظر متخصص ایشالله که نتیجه میگیری ماهم دعا میکنیم
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    اقا وحید همسر شما حتما حسنهایی داشته که تونسته شما رو جذب خودش کنه . حالا هم ایشون همون ادمه و دلیلی نداره شما از کارتون پشیمون بشید . ایشون هم صد در صد عاشق شما بودند که با شما ازدواج کردند ولی تو این مدت اعمال و رفتار شما و احتمالا خانواده تون این حس رو در ایشون ایجاد کرده که ایشون خودش رو به شما تحمیل کرده یا لایق ازدواج با شما نبوده . به خاطر همین عشق شما رو پس میزنه . یعنی ایشون به این نتیجه رسیده که شما دیگه بهش علاقه ای ندارید و از روی اجبار و یا ترحم دارید باهاش زندگی میکنید . شما خلاف اینو باید بهش ثابت کنید . برادر عزیز خانمها خیلی حساسند مخصوصا خانمی در شرایط همسر شما خیلی زیاد میتونه شکننده باشه . اگر هنوز همسرتون و بچه هاتونو دوست دارید اینو باید در عمل و گفتار بهش نشون بدید . بهش بگید که عاشقش بودید و هستید و خواهید بود .
    خانمی در شرایط همسر شما این ترس رو داره که شما هر لحظه ممکنه ترکش کنی یا بهش خیانت کنی . حتی ممکنه این از طرف اطرافیانتون بهش القا شده باشه . در مورد پسرش باید ایشونو درک کنید و حس تنفر رو از خودتون دور کنید و فکر کنید اگه به جای ایشون فرزند خود شما در اون شرایط بود چه میکردید؟ اصلا فکر کنید اون برادر زنتونه . سعی کنید ارتباطی در همین حد باهاش داشته باشید . این قسمت رو که گفتید پسر همسرتون برای کارتون مشکل ایجاد کرده و زندان رفتید و ... رو اصلا نفهمیدم یعنی چی ؟

  11. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 19 تیر 93), مهربونی... (دوشنبه 23 تیر 93), zendegiye movafagh (پنجشنبه 19 تیر 93)

  12. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    142
    Array
    آقا وحید، اگر تصمیم گرفتید که پیش روان پزشک برید، حتما حتما این رو در نظر داشته باشید که قرص های ضد افسردگی روی میل جنسی به شدت تاثیر میذاره، یعنی به شدت این میل رو در افرادی که این قرص ها رو میخورن، کاهش میده!
    پس، این نکته رو که برای شما مهمه، حتما در جلسه ی اول با دکتر روان پزشک تون مطرح کنید و بخواید که در این زمینه کمکتون کنه!
    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.


  13. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 تیر 94 [ 17:38]
    تاریخ عضویت
    1393-4-17
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    990
    سطح
    16
    Points: 990, Level: 16
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بازم ممنونم. در مورد بچش..
    والا به پیر و پیغمبر، بچش بزرگه. به اینجا هم توجه کنید:بچش ازش دور نیست. می تونه صبح تا شب پیشش باشه فقط شبا می ره خونه مادربزرگش که اونم یه کوچه اونورتره. این بچه دارای خانواده پدریه که جونشونم می دن براش.. (یا لااقل ظاهرا اینطوریه). منتها حالا اینطوری شده. اگر از اول به حرفام دقت کنید من گفتم که خانومم از اول هم همینطوری بود. دلیل اینکه چرا من باهاشون ازدواج کردم هم نمی دونم. اما تو.ی دوست داشتنم شک نکنید. اسمشو بزارید دیوونگی. در ضمن من نگفتم پشیمونم. خانوادمم اول خیلی سعی کردن من با ایشون ازدواج نکنم اما به خدای محمد بعد از ازدواج از گل پایینتر بهش نگفتن. شغل اصلی من یه جورایی امنیتیه.. قبل و در حین ازدواج؛ از محل کارم خیلی سعی کردن مانع ازدواج بشن. اما من توجهی نکردم. چون زنم رو دوست داشته و دارم. بعد از ازدواج گفتن که آقا شا حقندارین با یه بچه بزرگ که از خون شما نیست زیر یه سقف باشین. بعه لحاظ امنیتی مشکل داره.. هرچند توی دادگاه نظام، اتهام دیگه ای رو ظاهرا مطرح کردن.. اما به خودم بارها توی بازجویی گفتن که مشکل کجاست. من هیچکس رو در این رابطه مقصر نمی دونم. اما این اعتقاد رو دارم: وقتی مشکلی توی یه خانواده پیش میاد که علتش، از نظر خانواده تو ید اختیارات اعضا نیست، همه باید تلاش کنن. من توی انفرادی امنیتی (که ان شا الله گذر هیچ بنی بشری اونجا نیفته) 5 ماه و 19 روز بازداشت شدم. به خدا توی همون موقعیتم فکر زندذگی زنم بودم. می گفتم خدایا خرجش رو از کجا میاره.. با این مشکلات چکار می کنه و... هرچند بعدش دیدم که صبر و متانت همسرم و بزرگ منشی پدر و مادرم، از نظر مادی نزاشته بود الحمدالله مشکلی از این بابت پیش بیاد. اومدم خونه دیدم پسره برای خودش هیچ چی کم نزاشته بود و اصلا انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و هرچی خواسته با مادر فشار اورده و اون بدبختم با اون وضعیت براش گرفته (مثلا پلی استیشن 2 و...). اذیت محل کارم، هنوز هم با وجودیکه من کاملا در اختیارشونم، ادامه داره... نه اخراج می کنن و نه اینکه می زارن به حال خودم باشن.. با این اوصاف، بازم درد من اینا نیست. من به خانومم حتی قبل از ازدواج گفتم که من از این بچه متنفرم و خانومم گفت که اگر واقعا توی زندگی مشکلی پیش اومد یه فکری می کنم. همون موقع هم قرار گذاشتیم که این پسر وقتی بزرگ شد و به لحاظ حقوقی و عقلی بالغ شد(18 سال) باید از پیش ما بره. نه اینکه بره آمریکا یا اروپا. بره یه کوچه بالاتر که لااقل من هم زیاد احساس خجالت نکنم. به خدا پیش اون، حتی خجالت می کشم با زیر پیراهن بشینم. بگذریم از اینکه طبق گفته اطرافیان پسر، این پسر الان هیچ کمبودی نداره. درسته که یتیمی سخته اما اون از 2 سالگی پدر نداشته و اینکه بگیم از این بابت احساس خلا م کنه فکر نکنم درست باشه....

    - - - Updated - - -

    بگذریم...
    درد من سادگی و حماقته.. بابا درد ما بچش نیست. بچش پیشمون بود و اون همینکارها رو می کرد..
    اوایل با خونوادم درد و دل می کردم. اوناهم که دکتر و مهندس نبودن .. خیلی عامیانه گفتن بچه دار شو تا دلت به زندگی خوش باشه. نمی دونم چرا عقلم کار نمی کگرد. خانومم هم خیلی اصرار داشت برای بچه دار شدن. همون موقع هم خیلی می گفتم فلانی اخم و تخم نکن.. به خدا ما خوشبختیم (من 3 سال بچشو نگه داشتم و اون موقع از این بابت مشکلی نبود) اگه تو بخوای.. اما زنم انگار که حساسه.. گاهی اوقات شبا می گیم می خندیم و من واقعا احساس خوشحالی ی کنم. اما صبح نمی دونم چی میشه. انگار روحیش صبحا عوض می شه. می خوام برم سرکار، تیکه هاش شروع می شه.... یبار انقدر گیر می داد که تو چرا دیر میای... مسیر خونه تا محل کار الانم (یه شرکت کوچیک تو میدون انقلاب دارم) حدودا 35 دقیقس. وای بروزی که ترافیک باشه. به خدا دیگه ول نمی کنه ... تو رفتی به مادرت سر زدی!!!! رفتی پیش پدرت (هرچند اگر برم هم گناه که نه، حتی صوابم داره)... من نه اینکه هیچی نگم. نه. خیلی عصبانی می شم.. ولی به خدا زود جمعش می کنم. بدبختی مرحله دو تازه شروع می شه. سه چهار روز اخم شدید و قهر... آرامشمونو می گیره.. سر هر برنامه ای اخم شدید...
    بابا من نه اون عشق بازیهایی رو می خوام که چند پست قبل یکی از دوستان گفت.. و نه پارک رفتن یا اینو آنور رفتنو. بابا می خوام زندگی کنم. می خوام بزنیم تو سروکله هم، اما فقط به خاطر خودمون. دوست دارم یبار به غذاش گیر بدم.. دوست دارم یبار سر سلیقه بباهم دعوا کنیم. دوست دارم مثل باقی مردم بگیم مادر تو اینجوری گفت و مادر من اونجوری و جر و بحث کنیم.. اینطوری لااقل آدم درد رو می دونه.
    اما اینکه اصلا ندونی و یهو همه چی داغون بشه، زنت اخم کنه... ندونی بچه هات چطوری دارن بزرگ می شن.. به خدا سخته. خیلی سخته. وجدانن مظلوم نمایی نمی کنم. به همه حسودیم میشه، حتی اونایی که دارن طلاق می گیرن.. می گم اینا لااقل به خاطر زندگی خودشون به مشکل خوردن و جبر بیرونی در کار نبوده.. اما ما چی؟؟؟؟؟
    قا پسرش با بهترین امکانات بزرگ شده، دو روز دیگه می ره زن می گیره و با.... به من و بچه هام می خنده.. تازه اون موقع من باید دنبال خاک محکمتر باشم که بریزم تو سرم... چرا؟چون سن رفته بالاتر و حوصله کمتر شده...
    بابا سن برام مهم نیست.. حرف مردم برام مهم نیست.... اینکه عروسی نگرفتم برام مهم نیست. اینکه منو انداختن بازداشتگاه امنیتی و وقتی اومدم بیرون، پسرم دوماهش بود و من حتی صداشو نشنیده بودن هم مهم نیست... اینکه الان اندام داخلیم از اعصاب ضعیف به هم خورده هم مهم نیست ... خونریزی گوش مهم نیست....
    مهم اینکه بچه هام تو ارامش بزرگ شن.. مهم اینه که بدونم زنم ماله خودمه. عیب نداره، اون که همیشه پسرش (جوانش) رو می بینه... من که قبل از ازدواج گفتم اشتباهه بیا ازدواج نکنیم و اون با گریه و وضع بسیار بدی گفت نه من نمی تونم بدون تو باشم.. اینکه اصلا پدر و مادر منو سال به سال می بینه و لی ازشون متنفره هم اهمیتی نداره...اینکه رابطه زناشو.ییمون در حد صفره هم (با اینکه از موارد مهم زندگی زوجین هست) برام زیاد معنا نداره و دلیل مطرح کردن این حرف، گفتن روحیه همسرم بود..
    فقط می خوام زندگی کنم. می خوام زندگی کنم.... خدای بالا سر شاهده، ذره ای مظلوم نمایی نبوده... اینا اتفاقای روزمره زندگیمه..
    فقط می خوام بدونم، آیا بجز طلاق راهی هست؟ ایا واقعا روانشناس می تونه کمکی کنه؟ آیا راهی هست که بیشتر از این قربانی یه جوان رعنای دیگه نشیم. بچه هام قربانی یه بچه که چون اسم یتیم رو یدک می کشه هرکاری می خواذد می کنه، نشن؟
    کمکم کنید. اگه آدرسی دارید از یه روانشناس خوب لطف کنید و بهم بدید.

  14. 2 کاربر از پست مفید وحیدوحید تشکرکرده اند .

    Nilofar mordab (شنبه 21 تیر 93), واحد (شنبه 21 تیر 93)

  15. #29
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    با سلام

    بسیار خوشحالم که پای بند به خانواده هستید و با وجود مشکلات و محرومیت ها در درجه اول به حفظ زندگی و رفع مسائل آن توجه دارید و ... از این بابت شما را تحسین می کنم


    وضعیت شما قابل درک هست و نیاز به پاسخ به سئوالاتی در خصوص جزییاتی هست که توصیه می کنم که از طریق مشاوره حضوری و همچنین مشاوره خصوصی دراینجا بیشتر پی گیر باشید .

    لازم به ذکر هست
    داشتن دو یا چند نام کاربری خلاف قوانین همدردی هست ، لطفاً از طریق تماس با ما یکی از نامها را اعلام کنید که خواستار حفظ آن هستید تا نام دیگری حذف و پستهایش به نام مورد انتخاب انتقال یابد . تاپیک شما به همین خاطر قفل و بعد از روشن شدن وضعیت نامهای کاربری باز خواهد شد

    با تشکر





  16. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 23 تیر 93), khaleghezey (جمعه 20 تیر 93), Nilofar mordab (شنبه 21 تیر 93), واحد (شنبه 21 تیر 93)

  17. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 تیر 94 [ 17:38]
    تاریخ عضویت
    1393-4-17
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    990
    سطح
    16
    Points: 990, Level: 16
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بازم ممنون می شم اگر کسی آدرس یه روانشناس خوب رو به من بده


 
صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.