به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 39
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مرداد 93 [ 21:36]
    تاریخ عضویت
    1393-4-06
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شوهرم حاضره مادر و پدرشم فدای داداش و زن داداشش کنه.6تا داداشن وبی فقط با همینا اینجوره.از لحاظ خانوادگی در سطح بالایی هستن خدایی همشون خوبن فقط این برادر شوهرم داغونه که متاسفانه شوهر منم با ایناست.خودش میگه اگه جلوی داداشم وانستادم به خاطر ابروم بوده که بیشتر کش پیدا نکنه.ولی وقتی داداشش رفت به من گفت گمشو برو میخوام برم با اون دوتا زندگی کنم.هر چیزی حدی داره منم با پسر داییام خیلی صمیمی ام اما حرکات بی شرمانه خیلی فرق میکنه.که تنها با شوهر منم نبوده ظاهرن قبلا با شوهر خواهر شوهرمم خیلی صمیمی بوده جاریم که موجب اعتراض شدید شده

    - - - Updated - - -

    مادری عاشق من با شوخی و راحت بودن مشکل ندارم ولی هر چیزی ی حدی داره.اینکه پاهاشو میندازه دور گردن شوهر من یا دستشو تا ارنج میکنه تو یقه شوهر من و هزارتا حرکت زشت دیگه یا اینکه تو تولدم کلن شوهرم دوربینو گرفته بود رو جاریم که بقیه هم فهمیدن ایا درسته؟؟؟؟

    - - - Updated - - -

    کارای من و حرفامم اصلا درست نبوده ولی خودتون جای من بودید چیکار میکردین؟؟ادم یک بار دو بار تحمل میکنه.وقتی دیگه داری خر حساب میشی معلومه صدات در میاد.اگه من حرفی زدم فقط و فقط در جواب رفتارای زشتشون بوده که خیلی از حد گذشته بود

    - - - Updated - - -

    ناگفته نماند قبل عقدمون جاریم همه کار کرد که کارمون جور نشه.اما شوهرم گفت میخوامش.از اول منو خیلی میخواست ولی حالا...
    منم دیگه دارم ازش سرد میشم دارم به جایی میرسم که بگم به درک واقعا متاسفم برا خودم که شوهرم خیلی بی لیاقته چون من از جونم واسش مایه گذاشتم

  2. کاربر روبرو از پست مفید جوجه23 تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (پنجشنبه 12 تیر 93)

  3. #22
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بانو من که به شما گفتم این خانواده ای که شوهرت به آنها چسبیده است آدم های موجهی نیستند و کارهایشان هم در نظر شوهرت خیلی خوب به نظر می رسد. شوهرت تمام خانواده را ول کرده است و چسبیده به همین دوتا.
    یک بار گفتم اینها آدم های عادی نیستند و حالا هم که گفتی این زن چه حرکاتی انجام می دهد به شما توصیه می کنم خودت را نجات بده. اگر شوهرت اجازه ندهد او می تواند دستش را در پیراهن شوهرت بکند ؟ من تا به حال چنین چیزی نشنیدم. باز هم می گویم نه از روی احساس که از روی تجربیاتی که تا به حال داشته ام اینها خطرناک هستند. و نامزد شما هم بدون دلیل به آنها نچسبیده است. بگذار رک و راست با شما صحبت کنم اگرچه ناراحت کننده باشد : اگر انسان کارها و عقایدش مثل کسی یا گروهی نباشد با آنها صمیمی نمی شود و معاشرت نمی کند و از آنها دفاع نمی کند. پس اگر کسی این کار را کرد خودش هم مثل آنها است و مثل آنها فکر و رفتار می کند. از قدیم هم گفته اند اگر می خواهی کسی را بشناسی نگاه کن ببین با چه کسانی صمیمی است و نشست و برخاست می کند.
    من از شما می پرسم اگر نامزدت با کارهای برادرشوهرت و جاری ات و مادر او مخالفت داشت آیا در خانه آنها ساکن می شد و با زن برادرش کارهای سخیف می کرد و از آنها دفاع می کرد و شما را به طلاق تهدید می کرد ؟ اگر نامزدت بقیه خانواده اش خوب هستند چرا با آنها نشست و برخاست ندارد ؟
    فکر نمی کنی که نامزدت و برادرش هر دو باهم از بقیه خانواده جدا شده اند ؟ یعنی این برادر شوهرت نیست که با بقیه خانواده اش فرق دارد. بلکه نامزدت هم مثل برادرش با بقیه خانواده فرق دارد و برای همین از هم دفاع و با هم زندگی می کنند.

    بانو همه چیز کاملا مشخص است و عیان است.

  4. 6 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (جمعه 13 تیر 93), khaleghezey (پنجشنبه 12 تیر 93), واحد (شنبه 14 تیر 93), مهربونی... (پنجشنبه 12 تیر 93), آرام دل (پنجشنبه 12 تیر 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 12 تیر 93)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 18:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,365
    سطح
    20
    Points: 1,365, Level: 20
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 62 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوجه23 نمایش پست ها
    شوهرم حاضره مادر و پدرشم فدای داداش و زن داداشش کنه.6تا داداشن وبی فقط با همینا اینجوره.از لحاظ خانوادگی در سطح بالایی هستن خدایی همشون خوبن فقط این برادر شوهرم داغونه که متاسفانه شوهر منم با ایناست.خودش میگه اگه جلوی داداشم وانستادم به خاطر ابروم بوده که بیشتر کش پیدا نکنه.ولی وقتی داداشش رفت به من گفت گمشو برو میخوام برم با اون دوتا زندگی کنم.هر چیزی حدی داره منم با پسر داییام خیلی صمیمی ام اما حرکات بی شرمانه خیلی فرق میکنه.که تنها با شوهر منم نبوده ظاهرن قبلا با شوهر خواهر شوهرمم خیلی صمیمی بوده جاریم که موجب اعتراض شدید شده

    - - - Updated - - -

    مادری عاشق من با شوخی و راحت بودن مشکل ندارم ولی هر چیزی ی حدی داره.اینکه پاهاشو میندازه دور گردن شوهر من یا دستشو تا ارنج میکنه تو یقه شوهر من و هزارتا حرکت زشت دیگه یا اینکه تو تولدم کلن شوهرم دوربینو گرفته بود رو جاریم که بقیه هم فهمیدن ایا درسته؟؟؟؟

    - - - Updated - - -

    کارای من و حرفامم اصلا درست نبوده ولی خودتون جای من بودید چیکار میکردین؟؟ادم یک بار دو بار تحمل میکنه.وقتی دیگه داری خر حساب میشی معلومه صدات در میاد.اگه من حرفی زدم فقط و فقط در جواب رفتارای زشتشون بوده که خیلی از حد گذشته بود

    - - - Updated - - -

    ناگفته نماند قبل عقدمون جاریم همه کار کرد که کارمون جور نشه.اما شوهرم گفت میخوامش.از اول منو خیلی میخواست ولی حالا...
    منم دیگه دارم ازش سرد میشم دارم به جایی میرسم که بگم به درک واقعا متاسفم برا خودم که شوهرم خیلی بی لیاقته چون من از جونم واسش مایه گذاشتم
    منم آخر حرفام گفتم که این دیگه اصلا درست نیست اینایی که میگی شرم آوره چطوری دوسش داری هنوز؟
    شوهرش یعنی آخر بیغیرتیه والا. تو الان از چی این مرد با این حرکات بیشرمانه خوشت میاد؟ اصلا انگار فقط زن گرفته که رد گم کنه وگرنه روابطی که میگی خارج از حد شوخی های ساده توی خانوادس اینایی که میگی لاس زدنه نه شوخی! والا دیگه از این واضح تر نمیشه با کسی لاس زد و من موندم شوهرش این وسط چطور از زنش و داداشش پشتیبانی میکنه! من هیچ حرفی واقعا واسه گفتن ندارم یا من توی خانوادم این کارا عادی نیست یا اینا براشون خیلی عادیه. اگه میتونی تحمل کنی تو هم از این کارا بکنی که بمون اگه نمیتونی واقعا باید تصمیم خیلی مهم وجدی هرچه زودتر بگیری.
    از اینکه بدون غرض ورزی و بی طرف قضاوت می کنید متشکرم.

  6. 6 کاربر از پست مفید مادری عاشق تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (جمعه 13 تیر 93), khaleghezey (پنجشنبه 12 تیر 93), واحد (شنبه 14 تیر 93), مهربونی... (پنجشنبه 12 تیر 93), آرام دل (جمعه 13 تیر 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 12 تیر 93)

  7. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    اینکه پاهاشو میندازه دور گردن شوهر من یا دستشو تا ارنج میکنه تو یقه شوهر من و هزارتا حرکت زشت دیگه یا اینکه تو تولدم کلن شوهرم دوربینو گرفته بود رو جاریم که بقیه هم فهمیدن ایا درسته؟؟؟؟
    سرم سوت کشید اینا رو خوندم. فکر کنم من کلا از یک کره دیگه ام! ! تا حالا فکر میکردم از همین کره زمین و جامعه ایران هستم!!!!!!

    شما و شوهرتون از نظر مذهبی در چه حدی هستین؟
    خانواده هاتون چطور؟

    اینها اگه الان آزارتون میده که بعد ها بیشتر اذیتتون میکنه.این چیزارو بشوهرتون هم گفتین؟
    واکنششون چگونه بوده؟
    شما دو نفر پیش مشاور هم رفتین؟

    فکر نمیکنین تفاوت هاتون یکم بیشتر از حد زیاده.
    والا من خانواده غیر مذهبی اما با اخلاق دیدم دیگه در این حد صمیمی نیستن

    شوهرشون اینا رو میبینن و هیچی نمیگن؟

    شما ناظر این موارد بودی اما هیچکار نکردی؟ سکوت کردین؟
    بازم این شما بودین که به شوهرتون اصرار کردین که آشتی کنن باهاتون؟
    فکر نمیکنین خیلی خودتون و کوچیک کردین.
    وقتی شما اینارو میبینین و قاطع صحبت نمیکننین و هوشیارشون نمیکنین یعنی من مشکلی ندارم ادامه بدین.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : پنجشنبه 12 تیر 93 در ساعت 00:09

  8. 5 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (جمعه 13 تیر 93), khaleghezey (پنجشنبه 12 تیر 93), واحد (شنبه 14 تیر 93), مهربونی... (پنجشنبه 12 تیر 93), آرام دل (پنجشنبه 12 تیر 93)

  9. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مرداد 93 [ 21:36]
    تاریخ عضویت
    1393-4-06
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    گفتم که جاریم مشکل داره با داماد شوهرم ایناهم همینجور بوده که بابای شوهر خواهر شوهرم صداش در اومده بوده دختره کلا اویزونه.شوهرم وقتی اون این کارارو میکرد فقط قرمز میشد.البته از وقتی گفتم این چیزارو دیگه پیش نیمد ولی من ذهنم خراب شده نسبت بهشون که شاید رابطه ای بوده

  10. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    یادمه روز عقدم جاریم یک حرکاتی با شوهرم انجام داد (بوس و ....) و البته یک سری دیگه از دخترهای فامیل شوهرم. خیلی ناراحت شدم. اصلا فکرشم نمی کردم. بعد از مدتی که شناخت خوبی نسبت به همسرم پیدا کردم بی خیال قضیه شدم. بعدا متوجه شدم اینکارا بیشتر برای این بوده عکس العمل منو بببینن و یک جورایی رابطه ما رو تنش دار کنن.

    شما هم اول از همه مهمه که شناختت رو روی همسرت زیاد کنی. ببین چه طور مردیه؟ به جاریت کاری نداشته باش. اون مهم نیست. هر وقت تونستی با همسرت صمیمی بشی و خوب نقاط قوتش رو بشناسی می تونی زندگیت رو مدیریت کنی. دانستن نقاط قوت، شناخت کامل همسرت و دونستن نقاط منفی و مثبت خودت مثل یک ابزار قوی در دستانت خواهند بود که می تونی با استفاده از اونها مدیریت روابطتون رو در دست بگیری. اما ....
    اما اینجا یک نکته هست و اون اینکه تا اون زمان که شناختت کامل نشده باید صبور باشی و تلاشت بیشتر بر روی استفاده از تواناییهای خودت به تنهایی باشه، بدون قضاوت، پرخاشگری، جدال ، یا حتی حساب باز کردن روی شوهرت.

    فقط من متوجه نشدم شما الان عقد هستی یا عروسی کردید؟ چون در بعضی پستها عنوان شده بود نامزدتون و بعضی ماجراها هم گویا طوری بود که شما در دو خانه جدا زندگی می کنید.
    آیا همسرتون قبل از ازدواج با شما با پدر و مادرش زندگی می کرده یا با برادر شوهرش؟
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  11. 2 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    واحد (شنبه 14 تیر 93), آرام دل (پنجشنبه 12 تیر 93)

  12. #27
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 شهریور 94 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    نوشته ها
    481
    امتیاز
    5,996
    سطح
    50
    Points: 5,996, Level: 50
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 154
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,600

    تشکرشده 1,855 در 418 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    ​سلام من نمیفهمم همه میشناسنش بازم چیزی بهش نمیگند؟!! خیانت واسه خانواده شوهرتون و برادرشوهرت چیز عادیه؟مگه از جاریتون میترسند؟خب کسی چیزی بهش نمیگه اونم به کاراش ادامه میده.دست دادن رو شنیدم ولی پا رو گردن گذاشتن و ... واقعا تعجب میکنم چرا برادرشوهرتون با خانومش برخورد نمیکنه!!!!

  13. 2 کاربر از پست مفید آرام دل تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 13 تیر 93), واحد (شنبه 14 تیر 93)

  14. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مرداد 93 [ 21:36]
    تاریخ عضویت
    1393-4-06
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وقتی به خانواده شوهرم گفتم من این رفتارارو قبول ندارم اونا گفتن ما میدونیم اسما چ لجنیه اما تو مگه به شوهرت اطمینان نداری؟؟؟اخرشم من محکوم شدم که زیادی حساسم.گفتن تهمت میزنی.اخه این واقعا دیگه لاسیدنه.شوهر منم به خاطر رابطه کاری و نمیدونم چه مسایل دیگه سکوت میکرد ولی الان بهتر شده اما بازم تو دلش هستن این دوتا.دارم دیوونه میشم از ی طرف ی چیزایی دیدم که میگم با هم بودن از ی طرف دیگه ی چیزایی دیدم که میگم اشتباه میکنم.شوهر جاریم اخر بی رگه.اگه زنشو تو بغل کسی هم ببینه میگه اجتماعی و روشن فکره.

    - - - Updated - - -

    شوهرم از این ادماست که میگه تحت هر شرایطی باید خانواده کنار هم بمونه و متلاشی نشه ولی دیگه به چ قیمتی؟؟؟این دوتا واسش خیلی عزیزن دارم دیوونه میشم دلم میخواد بکشمشون

    - - - Updated - - -

    شوهرم همه کار میکنه هر جور دوس داره رفتار میکنه وانتظارش از من اینه که فقط ساکت باشم.میگه هر کی بدی کرد تو خوب باش اخه دیگه تا چ حد.

  15. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 18:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,365
    سطح
    20
    Points: 1,365, Level: 20
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 62 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوجه23 نمایش پست ها
    وقتی به خانواده شوهرم گفتم من این رفتارارو قبول ندارم اونا گفتن ما میدونیم اسما چ لجنیه اما تو مگه به شوهرت اطمینان نداری؟؟؟اخرشم من محکوم شدم که زیادی حساسم.گفتن تهمت میزنی.اخه این واقعا دیگه لاسیدنه.شوهر منم به خاطر رابطه کاری و نمیدونم چه مسایل دیگه سکوت میکرد ولی الان بهتر شده اما بازم تو دلش هستن این دوتا.دارم دیوونه میشم از ی طرف ی چیزایی دیدم که میگم با هم بودن از ی طرف دیگه ی چیزایی دیدم که میگم اشتباه میکنم.شوهر جاریم اخر بی رگه.اگه زنشو تو بغل کسی هم ببینه میگه اجتماعی و روشن فکره.

    - - - Updated - - -

    شوهرم از این ادماست که میگه تحت هر شرایطی باید خانواده کنار هم بمونه و متلاشی نشه ولی دیگه به چ قیمتی؟؟؟این دوتا واسش خیلی عزیزن دارم دیوونه میشم دلم میخواد بکشمشون

    - - - Updated - - -

    شوهرم همه کار میکنه هر جور دوس داره رفتار میکنه وانتظارش از من اینه که فقط ساکت باشم.میگه هر کی بدی کرد تو خوب باش اخه دیگه تا چ حد.
    یعنی الان شماهم با برادر شوهرت لاس بزنی شوهرت مشکلی نداره؟ من خانواده هایی دیدم که ادعای روشنفکریشون میشده و مثلا اینا براشون مهم نبوده ولی باور کنید توی خلوت خودشون چنان آشوبی به پاست که نگو. هیچ انسان باشعور و عاقلی قبول نمیکنه که عشقش با کسی دیگه لاس بزنه. هرکسی عشقشو فقط واسه خودش میخواد. یعنی کار تا این حد مهمه که زندگی به لجن کشیده بشه؟ این دیگه بستگی به خودتو و شوهرت داره و صبرو تحمل شما و اینکه میخوای بالاخره چه بکنی.
    از اینکه بدون غرض ورزی و بی طرف قضاوت می کنید متشکرم.

  16. 2 کاربر از پست مفید مادری عاشق تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (جمعه 13 تیر 93), آرام دل (جمعه 13 تیر 93)

  17. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 اسفند 93 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1393-3-10
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    100

    تشکرشده 352 در 135 پست

    Rep Power
    28
    Array
    پاشو میندازه گردن شوهر تو؟ یا خدااااااا عجب جانوریه! تو چجوری تحمل کردی؟ باید همون لحظه یه برخورد جدی و خشن میکردی که حساب کار دستش بیاد و پاشو بکشه از زندگیت بیرون ... لجنه که لجنه اون که زیاده مرد چرا چسبیده به شوهر تو که متاهله ؟ عجیبه والا ، این چجورشه! لطفا جدی تر با جاریت برخورد کن چون از براد شوهرت آبی گرم نمیشه ...

  18. کاربر روبرو از پست مفید سپیده ی تاریک تشکرکرده است .

    آرام دل (جمعه 13 تیر 93)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حس میکنم هیچکی دوسم نداره
    توسط daryaaram در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 دی 90, 22:34
  2. لطفا گوسفند نباشید
    توسط ani در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 اردیبهشت 89, 19:47
  3. عروسـک
    توسط baran.68 در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 اسفند 88, 19:33
  4. بوسه ها
    توسط گرد آفرید در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 فروردین 87, 22:47
  5. مشکلات من و عروسم
    توسط خاله نرگس در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 اسفند 86, 21:01

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.