به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 40
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 تیر 94 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1392-1-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    455
    امتیاز
    3,873
    سطح
    39
    Points: 3,873, Level: 39
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    873

    تشکرشده 1,282 در 361 پست

    Rep Power
    58
    Array
    سلام
    چرا بیچاره؟ اسمی بهتر تو این دنیا پیدا نمیشد؟ برای چی اینجا اومدی؟ بخاطر پیدا کردن راه چاره. درسته؟ نوشتی بزرگترین مشکلت اینه که میترسی. اما در نوشته ها نوعی تنبلی هم به چشم میاد.
    چند تا نکته به ذهن من میرسه : اول از همه اینکه فکر میکنی دنیای شما مثل اینکه با دنیای همه آدما متفاوته. اگر اینطور باشه ، باید بگم نگاهته که متفاوته. مثلا هیچ درک درستی از گلوله مشقی نداری. دوست خوبم گلوله مشقی تنها صدا داره. چیش تو سرت گیر میکنه و منفجر میشه. گلوله مشقی یه ترقه نظامیه و اصلا مرمی نداره. همین و بس.
    بگذریم. ببین ، همه ما یه وقتایی میترسیم. یکی از سوسک میترسه ، یکی از بی پولی ، یکی از رسوایی ، یکی از جنگ و مرگ ، شما از درد ، من از ارتفاع ، یکی هم از تسلیم شدن و باختن.
    بهترین کاری که میتونیم بکنیم اینه که مثل یه مبارز رو در روی ترسمون بایستیم. چشم تو چشمش. فکر کنیم روی تشک المپیک با این ترسمون حریف شدیم و برای کسب مدال طلا باید شکستش بدیم. دستمون رو مشت کنیم ، دندونمون رو به هم فشار بدیم و با یه نفس عمیق تو سینه با خودمون عهد کنیم که "این من نیستم که بازنده این مسابقه میشه. باید از این جنگ پیروز بیرون بیام."
    شما از درد میترسی. حق داری . درد چیز ناخوشایندیه. دقت کردی جوشکارا موقع کار ذرات ریز مذاب روی بدنشون میریزه اما عکس العملی نشون نمیدن. فکر میکنی نمی سوزن. نه اونا هم میسوزن. اما با تمرین آستانه تحمل دردشون رو بالا بردن. اما من و شما فکر می کنیم پوستشون کلفت شده.
    مدیر همدردی اشاره خوبی کردکه این دنیا علاوه بر چیزهای تلخش خوبی هایی هم داره که برامون قابل تحملش میکنه. به عقیده من برای بدست آوردن چیزهایی که دوست داری تلاش کن. مثلا نوشتی به مزرعه داری علاقه مندی. من جات بودم فعلا به صورت پاره وقت میرفتم تو یه گل فروشی مشغول به کار میشدم. تا همین شروع کوچیک پله ای بشه برای هدف بزرگتر مثلا داشتن یه مزرعه پرورش گل.
    حرف آخرم اینه که بدترین چیز در دنیا تسلیم شدنه. هیچ کس برای یه بازنده هورا نمیکشه. مگر اینکه باختی از روی مردانگی و سربلندی داشته باشه.
    بازنده نباش دوست من.
    پندار نیک . گفتار نیک . کردار نیک

  2. 5 کاربر از پست مفید majid_k تشکرکرده اند .

    anisa (سه شنبه 10 تیر 93), bichare22 (دوشنبه 09 تیر 93), sanjab (جمعه 23 خرداد 93), مصباح الهدی (جمعه 23 خرداد 93), شیدا. (جمعه 23 خرداد 93)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 01 [ 00:35]
    تاریخ عضویت
    1393-3-17
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,664
    سطح
    62
    Points: 8,664, Level: 62
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 56 در 36 پست

    Rep Power
    26
    Array
    دوستان! رفتن پیش روانپزشک سودی نداره.تنها راه نجات خودکشی است.مثلااگه قرص خودشی باشه که فضا نوردا ازش استفاده میکنند خوبه شنیدم که درد نداره ولی قرص برنج درد داره.

    کسی میدونه چطوری میشه این قرص رو تهیه کرد؟

    راستی یک چیزی که نگفتم به شما میگم شاید بیشتر منو بشناسید.یکی از فکرایی که کردم اینه که مثل قاتلان زنجیره ای اطرافیانو بکشم.البته فکر پلیدیه ولی اینجوری یک هدفی برای زندگیم مشخص کردم اینجوری میتونم از ادمای دروغگو انتقام بگیرم.اما احساس میکنم شاید واقع ادمای بدی نباشند!!! و فقط به من دروغ گفتن و دوم اینکه دیگران بهشون احتیاج داشته باشند):

    خب میبینید؟ خودکشی بهترین راه است. البته نمیخواستم بگم اما افکارم رو نوشتم):

  4. #23
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 خرداد 03 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,437
    امتیاز
    287,971
    سطح
    100
    Points: 287,971, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,608

    تشکرشده 37,112 در 7,017 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام ba chare 23 گرامی
    اومدی نسازیا!!!
    همه ما رفتیم سربازی تو ولی میخوای جر بزنی
    همه ما بدون تقلب درس خوندیم. حالا تو به خاطر تقلبت می خوای جر بزنی
    فکر آسب رسوندن به خودت بودی اومدی تاپیک زدی، اما حالا عنوان تاپیک رو بی خیال شدی، می خوایی بری تو کارهای زنجیره ای!!!

    من هم که خدا نکرده مدیر تالار هستیم، قدم رنجه کردیم برات پست زدیم، به همه جواب دادی، ما رو بی خیال شدی و جواب ندادی... ، من الانه که دچار خود کم پست بینی بشم برم یه بلایی سر خودم بیارم. حالا جواب ندادی، هیچی ، آخه جوانمرد یه تشکری پا پست ما می زدی تا متوجه میشدم اصلا منو دیدی!!!!


    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام
    دوست عزیز همانطور که meinoush بهتون توصیه کرده است شما می توانید به کمک روانپزشک تا اندازه زیادی از این مسائل و افکار را حل کنید.
    مزه دنیا به همین سختی هاش هست.
    همه ما پسرا، اولش دوست نداریم سربازی برویم ولی این شتری که روی همه ما یا اکثر ما می خوابه
    همه خانمها هم دوست ندارند درد زایمان بکشند، اما همه یا اکثرشون تن می دهند.
    هیچ کدوم نمی خواهیم اشتباه کنیم ، گاهی دچار خطا میشویم.
    یه جوری ما بچه های آدم هممون هم دردیم. اینجا هم اگر سری به تاپیک ها بزنی متوجه می شوی که هممون یه جورایی مشکل داریم.

    اما کنار این اشک ها لبخند هایی هست که امیدوارمون می کنه.
    کنار سختی ها ، راحتی هایی هست که بهمون حال میده.
    کنار همه این رنجها لذتهایی هست که ما رو شارژ می کنه.

    کنار دریا به جای ترس از موج و آب و ...، کافیه که تنت رو به آب بزنی.

    دوست دارم یک فهرستی از چیزهایی که علاقمندی برایمان بنویسی.
    چه چیزهایی به تو انرژی و نشاط می ده.
    از پدر و مادر و دوستانت بگو
    از فیلمهایی که دوست داری
    از سرگرمی های که بهت هیجان می ده.
    از توانمندیهایت برایمان بگو.

    همه ما کلی سرمایه درونمون داریم.
    از خودت بیشتر برایمان بگو.
    هدفت چیه؟






    به ما هم جواب بِدی بد نیستااااا
    آخه بگو این باچاره 23 تو دنیا چه کار می کنه؟! چی دوست داره؟! تا حالا چکار می کرده!
    باید اندازه 22 سال حرف داشته باشی. خسیس بازی در نیار حداقل به اندازه چند دقیقه از خودت برامون ریزتر و جزئی تر بگو

    برای مرگ دیر نمیشه.
    ما همه از وقتی به دنیا آمدیم تو صف هستیم.
    زنبیلتو بگذار منتظر باش، تو نوبت هم نزن، لطفاااً

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  5. 15 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    anisa (سه شنبه 10 تیر 93), bichare22 (دوشنبه 09 تیر 93), keyvan (دوشنبه 23 تیر 93), pasta (یکشنبه 01 تیر 93), S.H.I.D.E.H (یکشنبه 01 تیر 93), salehe92 (دوشنبه 09 تیر 93), فرشته مهربان (یکشنبه 01 تیر 93), مصباح الهدی (یکشنبه 01 تیر 93), yasna1990 (یکشنبه 01 تیر 93), آویژه (یکشنبه 01 تیر 93), بی نهایت (یکشنبه 01 تیر 93), شیدا. (یکشنبه 01 تیر 93), شایسته89 (دوشنبه 09 تیر 93), عشق آفرین (چهارشنبه 12 آبان 95), صبا_2009 (یکشنبه 01 تیر 93)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 01 [ 00:35]
    تاریخ عضویت
    1393-3-17
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,664
    سطح
    62
    Points: 8,664, Level: 62
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 56 در 36 پست

    Rep Power
    26
    Array
    .
    تقصیر مرورگر بود که مریض شده بود و نمیشد تشکر کرد تا میبردی بالا میامد پایین!

    خیلی سخته که بخوام از خودم بگم .درونگر هستم شدید .فیلم های جنایی ه داخلش قتل های مرموز میشه میبینم.از دوستانم بگم.من هیچ دوستی ندارم..یکی دارم که اونم مثل خودم است.او هم علاقه ای به ادامه زندگی ندارد.توانمندی؟؟؟): من هیچ توانمندی ندارم.

    برعکسش در جمع من نمیتونم هیچ کاری انجام بدم.کسی که یک ترم دانشگاه با سختی میره چطور توقع دارید سربازی بره.مشکل من فقط سربازی نیست


    الان ماه رمضان است.حاضرم همه ی روزهای سال رو روزه بگیرم ولی برم توی غاری و مثل مرتاض ها از اجتماع دور باشم این هدف منه

  7. کاربر روبرو از پست مفید bichare22 تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 09 تیر 93)

  8. #25
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 14 تیر 93 [ 16:33]
    تاریخ عضویت
    1393-3-12
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    205
    سطح
    4
    Points: 205, Level: 4
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب خودکشی کن خودکشی مغزی یعنی تو الان خودکشی رو می خوای و نیستی رو و راضی به مرتاض بازی هم هستی
    خب حرفی نیست ذهنی خودکشی و خودت رو ملزم به انجام کار اجتماعی ولو رایگان حتی انجام بده سیزیف بار زندگی کن
    هر روز قدرتمند تر میشی در پس خانه هرروز بیمارتر هرروز کاری انجام بده ذهنت را خودکشی کن عملی انجام بده بگذار هرچقدر که می خواهد زندگی در نظرت پوچ باشد ولی تو رابطه خودت را با جهانت با اطرافت تغییر بده هرروز عملی انجام بده برا اجتماع...

  9. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 01 [ 00:35]
    تاریخ عضویت
    1393-3-17
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,664
    سطح
    62
    Points: 8,664, Level: 62
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 56 در 36 پست

    Rep Power
    26
    Array
    ممنون بابت نظرت ای کاش بیشتر توضیح میدادی .

  10. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    268
    امتیاز
    1,216
    سطح
    19
    Points: 1,216, Level: 19
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 1,029 در 261 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام
    دوست گرامی
    معلومه اهل هنر و سینمایی
    من چند سال پیش یک فیلم بسیار زیبا دیدم به نام مه
    فیلم مه(the mist)

    داستان از این قراره که در یک شهر بصورت ناگهانی مه عظیمی تمام شهر رو فرا میگیره که از یک پادگان نظامی انتشار پیدا کرده بود (یه چیزی تو مایه های طوفان گرد و غباری که چند روز پیش ناگهانی تهران رو در بر گرفت)
    و عده ای از مردم به یک فروشگاه پناه میبرن
    و متوجه میشن همراه مه موجودات بسیار ترسناک و هیولا های وحشتناکی وارد شهر شدند و از قضا بواسطه روزنه هایی که داخل فروشگاه بوده چند تا از اونها وارد فروشگاه شدند و نمیتونن به شکل کامل ببینند که هیولاها چه شکلی هستند اما موقعی که هر از گاهی یکی از افراد رو شکار میکنند با قسمت های بسیار وحشتناکی از بدن اون هیولا ها مواجه میشند

    موجودات شروع میکنند به شکار افرادی که داخل فروشگاه هستند و این رنج و مشکلاتی که بوجود میاد بسیار درناک و برای بعضی افراد غیر قابل مواجه هستش و خیلی ها مستاصل و ناامید میشن اما قهرمان داستان که بچه اش همراهشه همچنان مصمم و با امید به فکر رهایی و فرار از دست اونهاست

    برای همین یک عده ترجیح میدند که از فروشگاه فرار کنن و قهرمان اول فیلم هم جز آنهاست که با بچه اش و چند نفر دیگه فرار میکنه

    در حالی که با ماشین مشغول عبور از جاده هستند متوجه میشن که مه فقط در همون حوالی نبوده و کلی انسان توسط این حیوانات در خیابان دریده شدند و هر چی جلو تر میرند بیشتر با این صحنه ها مواجه میشند

    اما بعد از مدتی بنزین ماشین تموم میشه و اونها داخل ماشینی گیر می افتند که مه اطرافشو گرفته و باید آماده بشند تا یک هیولا بزودی ماشین رو خراب کنه و به سرنوشت دیگران دچار بشند

    بشدت امیدشون رو میبازند و دیگه حسابی مستاصل و درمانده میشن

    در نهایت قهرمان داستان تفنگشو از جیبش در میاره و افرادی که همراهش هستند رو میکشه منجمله پسرش رو تا کمتر رنج بکشند

    بعد تفنگ رو روی مغز خودش میزاره تا خودش رو هم یکشه (قطعا اون آدم شرایط سخت تری از تو رو متحمل بوده و تا به اینجای کار نمیشه ازش خرده گرفت)

    مرد دستشو روی ماشه تفنگ میبره و شلیک میکنه اما گلوله ای داخل تفنگ نمونده که خودشو بکشه

    برای همین چون چیزی برای از دست دادن نداره از ماشین خارج میشه و داد میزنه و از هیولا ها میخواد که بهش حمله کنند و اونو بکشند و متوجه میشه صدایی داره از دور میاد

    اما صدا مربوط به کامیونه نه هیولا
    چند کامیونی نیرو های ارتش وارد فضای کادر میشن و اسپری هایی به محیط پخش میکنند که مه رو از بین میبره و فضا رو پاکسازی میکنند

    مشخص میشه اون موجودات و اون فضای وحشتناک حاصل یک آزمایش کنترل نشده ارتش آمریکا بوده و حالا با دارویی که ساختند تمام هیولا ها رو دارند از بین میبرند

    در همین حال اون مرد تفنگ رو میذاره کنار و بهت زده به همه چیز نگاه میکنه و به فاجعه ای که مرتکب شده بود و کشتن بچه اش و افراد دیگه ای که با خودش بودند و تصمیمی که برای خودش گرفته بود فکر میکنه
    .................................................. .............................
    نمیدونم یک کارگردان (به قول ما هالیوودی) چطور باید نشون میداد که خودکشی پایان مشکلات و راه حل نیست حتی اگر مشکلاتی در زندگی ما باشه که یک لحظه هم نمیتونیم با اونها کنار بیاییم

    من بعد از دیدن اون فیلم درس بزرگی گرفتم که باید تا آخرین لحظه امید داشت حتی در بدترین و وحشتناک ترین شرایطی که خارج از توان ما و ظرفیت ما برای مقابله با اونهاست نباید ناامید بشیم

    دوست عزیز برای هر مشکلی قطعا یک راه حل وجود داره و حتی وقتی خودت و دیگران ازت قطع امید میکنند و دیگه راهی نداری نباید نا امید بشی چون خدا هست

    چون خدا از روح خودش در تو دمیده پس مشکلات و ناتوانی بی معنیه
    ....
    خود من بارها تمایل به خودکشی داشتم ام چند عامل منو بازداشته
    اول پدر مادر خواهر برادرمم ، قطعا اگر من با خودکش از زیر بار مشکلات فرار کنم و راحت بشم مشکل جدیدی برای اونها بوجود میارم و اونها رو خیلی آسیب پذیر تر میکنم

    چونخود اونها به قدر کافی درگیر مشکلات خاص خودشون هستند و همه با هم داخل این مه زندگی میکنیم ولی من با کشتم خودم اونها رو ناامید میکنم و تا اخر عمر دچار زجر میکنم

    نمیدونم مادرم که اینهمه منو دوست داره چطور باید با این ماجرا کنار بیاد
    فقط اونها نیستند دوستان و اطرافیانم رو هم نا امید میکنم

    من حتی اگر بیمار سرطانی باشم که چند روز دیگه قراره از دنیا برم باید به اطرافیانم روحیه تزریق کنم که مرگ من اثر بدی روی اونها نذاره

    ثانیا خداوند در قرآن از خودکشی خیلی بد یاد کرده و مردم رو به صبر در برابر مشکلات تشویق کرده

    قطعا ما بخاطر هدف خاصی پا به این کره خاکی گذاشتیم و اون هدف فقط امتحان کردن واکنش ما در برابر مشکلات بوده

    خدا در قران میفرماید : همراه هر سختی آسانی هست
    شاید اگر قهرمان اون فیلم ایمانش رو به خدا قوی تر میکرد هیچوقت دست به اونکار نمیزد و الان همراه بچه اش و دیگران از پایان مشکلات لذت میبرد

    بعضی مشکلات برای این هستند که ما قدر نعمت هایی که در اختبارمونه رو بدونیم و ازوشن لذت ببریم

    این زندگی با یک چشم به هم زدن تموم میشه و نباید عجله کنیم
    نمیدونم چند سالته ولی قطعا اگه به گذشته نگاه کنی متوجه میشی مثل برق و باد و با یک چشم به هم زدن بیست و خورده ای از زندگیت رفته بدون اینکه ذره ای از سختی ها یا رفاهش رو یادت باشه

    مطمئنا با یک پلک زدن دیگه به پیری میرسی و در نهایت اتفاقی که منتظر همه ماست سراغمون میاد

    خدا در قرآن عنوان میکنه که بعضی از مردم بجای اینکه تلاش کنند توشه مناسبی مهیا کنند عذاب رو به تعجیل میخواهند و اکثر ما هم همینطور هستیم و مدام دم از مرگ و راحت شدن میزنیم

    و چشممون رو به همه نعمت ها میبندیم و یک لحظه به این فکر نمیکنیم که قراره در یک دنیای دیگه با نعمت های بیشمار و زمان بینهایت زندگی کنیم

    دنیا مثل کنکوره
    همش فکر میکنیم که کسی که درس میخونه و زحمت میکشه داره وقتشو تلف میکنه و ما نمیتونیم رتبه خوب بیاریم پس بهتره درس نخونیم و تلاش نکنیم و خودمونو خسته نکنیم
    مدام از سختی که متحمل میشیم مینالیم و دعا میکنیم که زودتر زمان کنکور فرا برسه تا امتحان بدیم و نتایجمون بیاد و راحت بشیم

    اما یک هفته مونده به امتحان همش دعا میکنیم کاش بیشتر وقت داشتیم و بیشتر تلاش میکردیم

    و وقتی که نتایج میاد متوجه سیستم دقیق تصحیح اوراق میشیم که حتی به اندازه یک سوزن هم به کسی ظلم نشده و هر کسی زحمت کشیده مزد تک تک زحماتشو گرفته

    خیلیهامون رد شدیم
    خیلیهامون ضعیف عمل کردیم و قراره چند سال رشته ای درس بخونیم که اصلا دوسش نداشتیم
    و خیلیهامون هم بهترین رشته رو قبول شدند

    وقتی که جوونیم دعا میکنیم هر چه زودتر زندگیمون تموم بشه
    وقتی که پیر میشیم دعا میکنیم کاش توی جوونی عملکرد بهتری داشتیم و اینطوری هدرش نمیدادیم
    وقتی که روحمون از تنمون جدا میشه با هزار ناله و شیون از خدا میخواهیم که اجازه بده برگردیم و کارهای ناتموممون رو انجام بدیم

    و وقتی کارنامه اعمالمون بیاد متوجه میشیم چقدر ضعیف کار کردیم

    (خود من به عینه در خواب لحظه ای رو دیدم که شبیه جدا شدن روح از تنم بود و اون لحظه تنها کاری که از دستم بر میومد این بود که فریاد میزدم خدایا منو ببخش ، شاید با بیدار شدنم از خواب خدا یک فرصت دیگه به من داده !!!)

    قدر همه چی رو بدون ، نعمت ها ، اطرافیان ، عمر ، جوونی و فرصت این دنیا

    .................................................. .........................
    من که منبر رفتم فیلمم برات گذاشتم پس بذار یه مثال فوتبالی هم برات بزنم تا همه حرف های نگفتم رو زده باشم

    تیم کاستاریکا در گروه مرگ رقابت های فوتبال جام جهانی بود با تیم های اروگوئه و انگلیش و ایتالیا که هر کدوم بخت اول قهرمانی بودند

    اگر اون تیم مثل تو فکر میکرد شاید اصلا در مسابقات شرکت نمیکرد

    اما تک تک بازیکن های اون تیم به خدا ایمان داشتند و میدونستند که اگه به اندازه یک سر سوزن تلاش کنند خدا پاداششون رو میده

    پس یک لحظه خودشونو نباختن و مرد و مردونه با خودشون عهد بستند که تمام غولهایی که در گرو هشون هست رو کنار میزنند و صعود میکنند

    انقدر جسارت داشتند که بعنوان تیم اول صعود کردند و امروز هم از یک شانزدهم رد شدند تا جز 8 تیم برتر جام قرار بگیرند

    شاید نتونن قهرمان بشند ولی جسارت و شجاعتشون تا مدت ها سر زبان همه خواهد بود

    دیگه نمیدونم چی باید بگم

    امیدوارم پر حرفی منو ببخشی

    موفق باشی دوست عزیز

    - - - Updated - - -

    سلام
    دوست گرامی
    معلومه اهل هنر و سینمایی
    من چند سال پیش یک فیلم بسیار زیبا دیدم به نام مه
    فیلم مه(the mist)

    داستان از این قراره که در یک شهر بصورت ناگهانی مه عظیمی تمام شهر رو فرا میگیره که از یک پادگان نظامی انتشار پیدا کرده بود (یه چیزی تو مایه های طوفان گرد و غباری که چند روز پیش ناگهانی تهران رو در بر گرفت)
    و عده ای از مردم به یک فروشگاه پناه میبرن
    و متوجه میشن همراه مه موجودات بسیار ترسناک و هیولا های وحشتناکی وارد شهر شدند و از قضا بواسطه روزنه هایی که داخل فروشگاه بوده چند تا از اونها وارد فروشگاه شدند و نمیتونن به شکل کامل ببینند که هیولاها چه شکلی هستند اما موقعی که هر از گاهی یکی از افراد رو شکار میکنند با قسمت های بسیار وحشتناکی از بدن اون هیولا ها مواجه میشند

    موجودات شروع میکنند به شکار افرادی که داخل فروشگاه هستند و این رنج و مشکلاتی که بوجود میاد بسیار درناک و برای بعضی افراد غیر قابل مواجه هستش و خیلی ها مستاصل و ناامید میشن اما قهرمان داستان که بچه اش همراهشه همچنان مصمم و با امید به فکر رهایی و فرار از دست اونهاست

    برای همین یک عده ترجیح میدند که از فروشگاه فرار کنن و قهرمان اول فیلم هم جز آنهاست که با بچه اش و چند نفر دیگه فرار میکنه

    در حالی که با ماشین مشغول عبور از جاده هستند متوجه میشن که مه فقط در همون حوالی نبوده و کلی انسان توسط این حیوانات در خیابان دریده شدند و هر چی جلو تر میرند بیشتر با این صحنه ها مواجه میشند

    اما بعد از مدتی بنزین ماشین تموم میشه و اونها داخل ماشینی گیر می افتند که مه اطرافشو گرفته و باید آماده بشند تا یک هیولا بزودی ماشین رو خراب کنه و به سرنوشت دیگران دچار بشند

    بشدت امیدشون رو میبازند و دیگه حسابی مستاصل و درمانده میشن

    در نهایت قهرمان داستان تفنگشو از جیبش در میاره و افرادی که همراهش هستند رو میکشه منجمله پسرش رو تا کمتر رنج بکشند

    بعد تفنگ رو روی مغز خودش میزاره تا خودش رو هم یکشه (قطعا اون آدم شرایط سخت تری از تو رو متحمل بوده و تا به اینجای کار نمیشه ازش خرده گرفت)

    مرد دستشو روی ماشه تفنگ میبره و شلیک میکنه اما گلوله ای داخل تفنگ نمونده که خودشو بکشه

    برای همین چون چیزی برای از دست دادن نداره از ماشین خارج میشه و داد میزنه و از هیولا ها میخواد که بهش حمله کنند و اونو بکشند و متوجه میشه صدایی داره از دور میاد

    اما صدا مربوط به کامیونه نه هیولا
    چند کامیونی نیرو های ارتش وارد فضای کادر میشن و اسپری هایی به محیط پخش میکنند که مه رو از بین میبره و فضا رو پاکسازی میکنند

    مشخص میشه اون موجودات و اون فضای وحشتناک حاصل یک آزمایش کنترل نشده ارتش آمریکا بوده و حالا با دارویی که ساختند تمام هیولا ها رو دارند از بین میبرند

    در همین حال اون مرد تفنگ رو میذاره کنار و بهت زده به همه چیز نگاه میکنه و به فاجعه ای که مرتکب شده بود و کشتن بچه اش و افراد دیگه ای که با خودش بودند و تصمیمی که برای خودش گرفته بود فکر میکنه
    .................................................. .............................
    نمیدونم یک کارگردان (به قول ما هالیوودی) چطور باید نشون میداد که خودکشی پایان مشکلات و راه حل نیست حتی اگر مشکلاتی در زندگی ما باشه که یک لحظه هم نمیتونیم با اونها کنار بیاییم

    من بعد از دیدن اون فیلم درس بزرگی گرفتم که باید تا آخرین لحظه امید داشت حتی در بدترین و وحشتناک ترین شرایطی که خارج از توان ما و ظرفیت ما برای مقابله با اونهاست نباید ناامید بشیم

    دوست عزیز برای هر مشکلی قطعا یک راه حل وجود داره و حتی وقتی خودت و دیگران ازت قطع امید میکنند و دیگه راهی نداری نباید نا امید بشی چون خدا هست

    چون خدا از روح خودش در تو دمیده پس مشکلات و ناتوانی بی معنیه
    ....
    خود من بارها تمایل به خودکشی داشتم ام چند عامل منو بازداشته
    اول پدر مادر خواهر برادرمم ، قطعا اگر من با خودکش از زیر بار مشکلات فرار کنم و راحت بشم مشکل جدیدی برای اونها بوجود میارم و اونها رو خیلی آسیب پذیر تر میکنم

    چونخود اونها به قدر کافی درگیر مشکلات خاص خودشون هستند و همه با هم داخل این مه زندگی میکنیم ولی من با کشتم خودم اونها رو ناامید میکنم و تا اخر عمر دچار زجر میکنم

    نمیدونم مادرم که اینهمه منو دوست داره چطور باید با این ماجرا کنار بیاد
    فقط اونها نیستند دوستان و اطرافیانم رو هم نا امید میکنم

    من حتی اگر بیمار سرطانی باشم که چند روز دیگه قراره از دنیا برم باید به اطرافیانم روحیه تزریق کنم که مرگ من اثر بدی روی اونها نذاره

    ثانیا خداوند در قرآن از خودکشی خیلی بد یاد کرده و مردم رو به صبر در برابر مشکلات تشویق کرده

    قطعا ما بخاطر هدف خاصی پا به این کره خاکی گذاشتیم و اون هدف فقط امتحان کردن واکنش ما در برابر مشکلات بوده

    خدا در قران میفرماید : همراه هر سختی آسانی هست
    شاید اگر قهرمان اون فیلم ایمانش رو به خدا قوی تر میکرد هیچوقت دست به اونکار نمیزد و الان همراه بچه اش و دیگران از پایان مشکلات لذت میبرد

    بعضی مشکلات برای این هستند که ما قدر نعمت هایی که در اختبارمونه رو بدونیم و ازوشن لذت ببریم

    این زندگی با یک چشم به هم زدن تموم میشه و نباید عجله کنیم
    نمیدونم چند سالته ولی قطعا اگه به گذشته نگاه کنی متوجه میشی مثل برق و باد و با یک چشم به هم زدن بیست و خورده ای از زندگیت رفته بدون اینکه ذره ای از سختی ها یا رفاهش رو یادت باشه

    مطمئنا با یک پلک زدن دیگه به پیری میرسی و در نهایت اتفاقی که منتظر همه ماست سراغمون میاد

    خدا در قرآن عنوان میکنه که بعضی از مردم بجای اینکه تلاش کنند توشه مناسبی مهیا کنند عذاب رو به تعجیل میخواهند و اکثر ما هم همینطور هستیم و مدام دم از مرگ و راحت شدن میزنیم

    و چشممون رو به همه نعمت ها میبندیم و یک لحظه به این فکر نمیکنیم که قراره در یک دنیای دیگه با نعمت های بیشمار و زمان بینهایت زندگی کنیم

    دنیا مثل کنکوره
    همش فکر میکنیم که کسی که درس میخونه و زحمت میکشه داره وقتشو تلف میکنه و ما نمیتونیم رتبه خوب بیاریم پس بهتره درس نخونیم و تلاش نکنیم و خودمونو خسته نکنیم
    مدام از سختی که متحمل میشیم مینالیم و دعا میکنیم که زودتر زمان کنکور فرا برسه تا امتحان بدیم و نتایجمون بیاد و راحت بشیم

    اما یک هفته مونده به امتحان همش دعا میکنیم کاش بیشتر وقت داشتیم و بیشتر تلاش میکردیم

    و وقتی که نتایج میاد متوجه سیستم دقیق تصحیح اوراق میشیم که حتی به اندازه یک سوزن هم به کسی ظلم نشده و هر کسی زحمت کشیده مزد تک تک زحماتشو گرفته

    خیلیهامون رد شدیم
    خیلیهامون ضعیف عمل کردیم و قراره چند سال رشته ای درس بخونیم که اصلا دوسش نداشتیم
    و خیلیهامون هم بهترین رشته رو قبول شدند

    وقتی که جوونیم دعا میکنیم هر چه زودتر زندگیمون تموم بشه
    وقتی که پیر میشیم دعا میکنیم کاش توی جوونی عملکرد بهتری داشتیم و اینطوری هدرش نمیدادیم
    وقتی که روحمون از تنمون جدا میشه با هزار ناله و شیون از خدا میخواهیم که اجازه بده برگردیم و کارهای ناتموممون رو انجام بدیم

    و وقتی کارنامه اعمالمون بیاد متوجه میشیم چقدر ضعیف کار کردیم

    (خود من به عینه در خواب لحظه ای رو دیدم که شبیه جدا شدن روح از تنم بود و اون لحظه تنها کاری که از دستم بر میومد این بود که فریاد میزدم خدایا منو ببخش ، شاید با بیدار شدنم از خواب خدا یک فرصت دیگه به من داده !!!)

    قدر همه چی رو بدون ، نعمت ها ، اطرافیان ، عمر ، جوونی و فرصت این دنیا

    .................................................. .........................
    من که منبر رفتم فیلمم برات گذاشتم پس بذار یه مثال فوتبالی هم برات بزنم تا همه حرف های نگفتم رو زده باشم

    تیم کاستاریکا در گروه مرگ رقابت های فوتبال جام جهانی بود با تیم های اروگوئه و انگلیش و ایتالیا که هر کدوم بخت اول قهرمانی بودند

    اگر اون تیم مثل تو فکر میکرد شاید اصلا در مسابقات شرکت نمیکرد

    اما تک تک بازیکن های اون تیم به خدا ایمان داشتند و میدونستند که اگه به اندازه یک سر سوزن تلاش کنند خدا پاداششون رو میده

    پس یک لحظه خودشونو نباختن و مرد و مردونه با خودشون عهد بستند که تمام غولهایی که در گرو هشون هست رو کنار میزنند و صعود میکنند

    انقدر جسارت داشتند که بعنوان تیم اول صعود کردند و امروز هم از یک شانزدهم رد شدند تا جز 8 تیم برتر جام قرار بگیرند

    شاید نتونن قهرمان بشند ولی جسارت و شجاعتشون تا مدت ها سر زبان همه خواهد بود

    دیگه نمیدونم چی باید بگم

    امیدوارم پر حرفی منو ببخشی

    موفق باشی دوست عزیز

    - - - Updated - - -

    نوشته من بقدر کافی طولانی بود ... مثل تخم مرغ دو زرده هم شد و دوبار تکرار شد!!!!!!!

  11. 5 کاربر از پست مفید معاون کلانتر تشکرکرده اند .

    bichare22 (یکشنبه 22 تیر 93), pasta (دوشنبه 09 تیر 93), salehe92 (دوشنبه 09 تیر 93), شیدا. (سه شنبه 10 تیر 93), شایسته89 (دوشنبه 09 تیر 93)

  12. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 18:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,365
    سطح
    20
    Points: 1,365, Level: 20
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 62 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط معاون کلانتر نمایش پست ها
    سلام
    دوست گرامی
    معلومه اهل هنر و سینمایی
    من چند سال پیش یک فیلم بسیار زیبا دیدم به نام مه
    فیلم مه(the mist)

    داستان از این قراره که در یک شهر بصورت ناگهانی مه عظیمی تمام شهر رو فرا میگیره که از یک پادگان نظامی انتشار پیدا کرده بود (یه چیزی تو مایه های طوفان گرد و غباری که چند روز پیش ناگهانی تهران رو در بر گرفت)
    و عده ای از مردم به یک فروشگاه پناه میبرن
    و متوجه میشن همراه مه موجودات بسیار ترسناک و هیولا های وحشتناکی وارد شهر شدند و از قضا بواسطه روزنه هایی که داخل فروشگاه بوده چند تا از اونها وارد فروشگاه شدند و نمیتونن به شکل کامل ببینند که هیولاها چه شکلی هستند اما موقعی که هر از گاهی یکی از افراد رو شکار میکنند با قسمت های بسیار وحشتناکی از بدن اون هیولا ها مواجه میشند

    موجودات شروع میکنند به شکار افرادی که داخل فروشگاه هستند و این رنج و مشکلاتی که بوجود میاد بسیار درناک و برای بعضی افراد غیر قابل مواجه هستش و خیلی ها مستاصل و ناامید میشن اما قهرمان داستان که بچه اش همراهشه همچنان مصمم و با امید به فکر رهایی و فرار از دست اونهاست

    برای همین یک عده ترجیح میدند که از فروشگاه فرار کنن و قهرمان اول فیلم هم جز آنهاست که با بچه اش و چند نفر دیگه فرار میکنه

    در حالی که با ماشین مشغول عبور از جاده هستند متوجه میشن که مه فقط در همون حوالی نبوده و کلی انسان توسط این حیوانات در خیابان دریده شدند و هر چی جلو تر میرند بیشتر با این صحنه ها مواجه میشند

    اما بعد از مدتی بنزین ماشین تموم میشه و اونها داخل ماشینی گیر می افتند که مه اطرافشو گرفته و باید آماده بشند تا یک هیولا بزودی ماشین رو خراب کنه و به سرنوشت دیگران دچار بشند

    بشدت امیدشون رو میبازند و دیگه حسابی مستاصل و درمانده میشن

    در نهایت قهرمان داستان تفنگشو از جیبش در میاره و افرادی که همراهش هستند رو میکشه منجمله پسرش رو تا کمتر رنج بکشند

    بعد تفنگ رو روی مغز خودش میزاره تا خودش رو هم یکشه (قطعا اون آدم شرایط سخت تری از تو رو متحمل بوده و تا به اینجای کار نمیشه ازش خرده گرفت)

    مرد دستشو روی ماشه تفنگ میبره و شلیک میکنه اما گلوله ای داخل تفنگ نمونده که خودشو بکشه

    برای همین چون چیزی برای از دست دادن نداره از ماشین خارج میشه و داد میزنه و از هیولا ها میخواد که بهش حمله کنند و اونو بکشند و متوجه میشه صدایی داره از دور میاد

    اما صدا مربوط به کامیونه نه هیولا
    چند کامیونی نیرو های ارتش وارد فضای کادر میشن و اسپری هایی به محیط پخش میکنند که مه رو از بین میبره و فضا رو پاکسازی میکنند

    مشخص میشه اون موجودات و اون فضای وحشتناک حاصل یک آزمایش کنترل نشده ارتش آمریکا بوده و حالا با دارویی که ساختند تمام هیولا ها رو دارند از بین میبرند

    در همین حال اون مرد تفنگ رو میذاره کنار و بهت زده به همه چیز نگاه میکنه و به فاجعه ای که مرتکب شده بود و کشتن بچه اش و افراد دیگه ای که با خودش بودند و تصمیمی که برای خودش گرفته بود فکر میکنه
    .................................................. .............................
    نمیدونم یک کارگردان (به قول ما هالیوودی) چطور باید نشون میداد که خودکشی پایان مشکلات و راه حل نیست حتی اگر مشکلاتی در زندگی ما باشه که یک لحظه هم نمیتونیم با اونها کنار بیاییم

    من بعد از دیدن اون فیلم درس بزرگی گرفتم که باید تا آخرین لحظه امید داشت حتی در بدترین و وحشتناک ترین شرایطی که خارج از توان ما و ظرفیت ما برای مقابله با اونهاست نباید ناامید بشیم

    دوست عزیز برای هر مشکلی قطعا یک راه حل وجود داره و حتی وقتی خودت و دیگران ازت قطع امید میکنند و دیگه راهی نداری نباید نا امید بشی چون خدا هست

    چون خدا از روح خودش در تو دمیده پس مشکلات و ناتوانی بی معنیه
    ....
    خود من بارها تمایل به خودکشی داشتم ام چند عامل منو بازداشته
    اول پدر مادر خواهر برادرمم ، قطعا اگر من با خودکش از زیر بار مشکلات فرار کنم و راحت بشم مشکل جدیدی برای اونها بوجود میارم و اونها رو خیلی آسیب پذیر تر میکنم

    چونخود اونها به قدر کافی درگیر مشکلات خاص خودشون هستند و همه با هم داخل این مه زندگی میکنیم ولی من با کشتم خودم اونها رو ناامید میکنم و تا اخر عمر دچار زجر میکنم

    نمیدونم مادرم که اینهمه منو دوست داره چطور باید با این ماجرا کنار بیاد
    فقط اونها نیستند دوستان و اطرافیانم رو هم نا امید میکنم

    من حتی اگر بیمار سرطانی باشم که چند روز دیگه قراره از دنیا برم باید به اطرافیانم روحیه تزریق کنم که مرگ من اثر بدی روی اونها نذاره

    ثانیا خداوند در قرآن از خودکشی خیلی بد یاد کرده و مردم رو به صبر در برابر مشکلات تشویق کرده

    قطعا ما بخاطر هدف خاصی پا به این کره خاکی گذاشتیم و اون هدف فقط امتحان کردن واکنش ما در برابر مشکلات بوده

    خدا در قران میفرماید : همراه هر سختی آسانی هست
    شاید اگر قهرمان اون فیلم ایمانش رو به خدا قوی تر میکرد هیچوقت دست به اونکار نمیزد و الان همراه بچه اش و دیگران از پایان مشکلات لذت میبرد

    بعضی مشکلات برای این هستند که ما قدر نعمت هایی که در اختبارمونه رو بدونیم و ازوشن لذت ببریم

    این زندگی با یک چشم به هم زدن تموم میشه و نباید عجله کنیم
    نمیدونم چند سالته ولی قطعا اگه به گذشته نگاه کنی متوجه میشی مثل برق و باد و با یک چشم به هم زدن بیست و خورده ای از زندگیت رفته بدون اینکه ذره ای از سختی ها یا رفاهش رو یادت باشه

    مطمئنا با یک پلک زدن دیگه به پیری میرسی و در نهایت اتفاقی که منتظر همه ماست سراغمون میاد

    خدا در قرآن عنوان میکنه که بعضی از مردم بجای اینکه تلاش کنند توشه مناسبی مهیا کنند عذاب رو به تعجیل میخواهند و اکثر ما هم همینطور هستیم و مدام دم از مرگ و راحت شدن میزنیم

    و چشممون رو به همه نعمت ها میبندیم و یک لحظه به این فکر نمیکنیم که قراره در یک دنیای دیگه با نعمت های بیشمار و زمان بینهایت زندگی کنیم

    دنیا مثل کنکوره
    همش فکر میکنیم که کسی که درس میخونه و زحمت میکشه داره وقتشو تلف میکنه و ما نمیتونیم رتبه خوب بیاریم پس بهتره درس نخونیم و تلاش نکنیم و خودمونو خسته نکنیم
    مدام از سختی که متحمل میشیم مینالیم و دعا میکنیم که زودتر زمان کنکور فرا برسه تا امتحان بدیم و نتایجمون بیاد و راحت بشیم

    اما یک هفته مونده به امتحان همش دعا میکنیم کاش بیشتر وقت داشتیم و بیشتر تلاش میکردیم

    و وقتی که نتایج میاد متوجه سیستم دقیق تصحیح اوراق میشیم که حتی به اندازه یک سوزن هم به کسی ظلم نشده و هر کسی زحمت کشیده مزد تک تک زحماتشو گرفته

    خیلیهامون رد شدیم
    خیلیهامون ضعیف عمل کردیم و قراره چند سال رشته ای درس بخونیم که اصلا دوسش نداشتیم
    و خیلیهامون هم بهترین رشته رو قبول شدند

    وقتی که جوونیم دعا میکنیم هر چه زودتر زندگیمون تموم بشه
    وقتی که پیر میشیم دعا میکنیم کاش توی جوونی عملکرد بهتری داشتیم و اینطوری هدرش نمیدادیم
    وقتی که روحمون از تنمون جدا میشه با هزار ناله و شیون از خدا میخواهیم که اجازه بده برگردیم و کارهای ناتموممون رو انجام بدیم

    و وقتی کارنامه اعمالمون بیاد متوجه میشیم چقدر ضعیف کار کردیم

    (خود من به عینه در خواب لحظه ای رو دیدم که شبیه جدا شدن روح از تنم بود و اون لحظه تنها کاری که از دستم بر میومد این بود که فریاد میزدم خدایا منو ببخش ، شاید با بیدار شدنم از خواب خدا یک فرصت دیگه به من داده !!!)

    قدر همه چی رو بدون ، نعمت ها ، اطرافیان ، عمر ، جوونی و فرصت این دنیا

    .................................................. .........................
    من که منبر رفتم فیلمم برات گذاشتم پس بذار یه مثال فوتبالی هم برات بزنم تا همه حرف های نگفتم رو زده باشم

    تیم کاستاریکا در گروه مرگ رقابت های فوتبال جام جهانی بود با تیم های اروگوئه و انگلیش و ایتالیا که هر کدوم بخت اول قهرمانی بودند

    اگر اون تیم مثل تو فکر میکرد شاید اصلا در مسابقات شرکت نمیکرد

    اما تک تک بازیکن های اون تیم به خدا ایمان داشتند و میدونستند که اگه به اندازه یک سر سوزن تلاش کنند خدا پاداششون رو میده

    پس یک لحظه خودشونو نباختن و مرد و مردونه با خودشون عهد بستند که تمام غولهایی که در گرو هشون هست رو کنار میزنند و صعود میکنند

    انقدر جسارت داشتند که بعنوان تیم اول صعود کردند و امروز هم از یک شانزدهم رد شدند تا جز 8 تیم برتر جام قرار بگیرند

    شاید نتونن قهرمان بشند ولی جسارت و شجاعتشون تا مدت ها سر زبان همه خواهد بود

    دیگه نمیدونم چی باید بگم

    امیدوارم پر حرفی منو ببخشی

    موفق باشی دوست عزیز

    - - - Updated - - -

    سلام
    دوست گرامی
    معلومه اهل هنر و سینمایی
    من چند سال پیش یک فیلم بسیار زیبا دیدم به نام مه
    فیلم مه(the mist)

    داستان از این قراره که در یک شهر بصورت ناگهانی مه عظیمی تمام شهر رو فرا میگیره که از یک پادگان نظامی انتشار پیدا کرده بود (یه چیزی تو مایه های طوفان گرد و غباری که چند روز پیش ناگهانی تهران رو در بر گرفت)
    و عده ای از مردم به یک فروشگاه پناه میبرن
    و متوجه میشن همراه مه موجودات بسیار ترسناک و هیولا های وحشتناکی وارد شهر شدند و از قضا بواسطه روزنه هایی که داخل فروشگاه بوده چند تا از اونها وارد فروشگاه شدند و نمیتونن به شکل کامل ببینند که هیولاها چه شکلی هستند اما موقعی که هر از گاهی یکی از افراد رو شکار میکنند با قسمت های بسیار وحشتناکی از بدن اون هیولا ها مواجه میشند

    موجودات شروع میکنند به شکار افرادی که داخل فروشگاه هستند و این رنج و مشکلاتی که بوجود میاد بسیار درناک و برای بعضی افراد غیر قابل مواجه هستش و خیلی ها مستاصل و ناامید میشن اما قهرمان داستان که بچه اش همراهشه همچنان مصمم و با امید به فکر رهایی و فرار از دست اونهاست

    برای همین یک عده ترجیح میدند که از فروشگاه فرار کنن و قهرمان اول فیلم هم جز آنهاست که با بچه اش و چند نفر دیگه فرار میکنه

    در حالی که با ماشین مشغول عبور از جاده هستند متوجه میشن که مه فقط در همون حوالی نبوده و کلی انسان توسط این حیوانات در خیابان دریده شدند و هر چی جلو تر میرند بیشتر با این صحنه ها مواجه میشند

    اما بعد از مدتی بنزین ماشین تموم میشه و اونها داخل ماشینی گیر می افتند که مه اطرافشو گرفته و باید آماده بشند تا یک هیولا بزودی ماشین رو خراب کنه و به سرنوشت دیگران دچار بشند

    بشدت امیدشون رو میبازند و دیگه حسابی مستاصل و درمانده میشن

    در نهایت قهرمان داستان تفنگشو از جیبش در میاره و افرادی که همراهش هستند رو میکشه منجمله پسرش رو تا کمتر رنج بکشند

    بعد تفنگ رو روی مغز خودش میزاره تا خودش رو هم یکشه (قطعا اون آدم شرایط سخت تری از تو رو متحمل بوده و تا به اینجای کار نمیشه ازش خرده گرفت)

    مرد دستشو روی ماشه تفنگ میبره و شلیک میکنه اما گلوله ای داخل تفنگ نمونده که خودشو بکشه

    برای همین چون چیزی برای از دست دادن نداره از ماشین خارج میشه و داد میزنه و از هیولا ها میخواد که بهش حمله کنند و اونو بکشند و متوجه میشه صدایی داره از دور میاد

    اما صدا مربوط به کامیونه نه هیولا
    چند کامیونی نیرو های ارتش وارد فضای کادر میشن و اسپری هایی به محیط پخش میکنند که مه رو از بین میبره و فضا رو پاکسازی میکنند

    مشخص میشه اون موجودات و اون فضای وحشتناک حاصل یک آزمایش کنترل نشده ارتش آمریکا بوده و حالا با دارویی که ساختند تمام هیولا ها رو دارند از بین میبرند

    در همین حال اون مرد تفنگ رو میذاره کنار و بهت زده به همه چیز نگاه میکنه و به فاجعه ای که مرتکب شده بود و کشتن بچه اش و افراد دیگه ای که با خودش بودند و تصمیمی که برای خودش گرفته بود فکر میکنه
    .................................................. .............................
    نمیدونم یک کارگردان (به قول ما هالیوودی) چطور باید نشون میداد که خودکشی پایان مشکلات و راه حل نیست حتی اگر مشکلاتی در زندگی ما باشه که یک لحظه هم نمیتونیم با اونها کنار بیاییم

    من بعد از دیدن اون فیلم درس بزرگی گرفتم که باید تا آخرین لحظه امید داشت حتی در بدترین و وحشتناک ترین شرایطی که خارج از توان ما و ظرفیت ما برای مقابله با اونهاست نباید ناامید بشیم

    دوست عزیز برای هر مشکلی قطعا یک راه حل وجود داره و حتی وقتی خودت و دیگران ازت قطع امید میکنند و دیگه راهی نداری نباید نا امید بشی چون خدا هست

    چون خدا از روح خودش در تو دمیده پس مشکلات و ناتوانی بی معنیه
    ....
    خود من بارها تمایل به خودکشی داشتم ام چند عامل منو بازداشته
    اول پدر مادر خواهر برادرمم ، قطعا اگر من با خودکش از زیر بار مشکلات فرار کنم و راحت بشم مشکل جدیدی برای اونها بوجود میارم و اونها رو خیلی آسیب پذیر تر میکنم

    چونخود اونها به قدر کافی درگیر مشکلات خاص خودشون هستند و همه با هم داخل این مه زندگی میکنیم ولی من با کشتم خودم اونها رو ناامید میکنم و تا اخر عمر دچار زجر میکنم

    نمیدونم مادرم که اینهمه منو دوست داره چطور باید با این ماجرا کنار بیاد
    فقط اونها نیستند دوستان و اطرافیانم رو هم نا امید میکنم

    من حتی اگر بیمار سرطانی باشم که چند روز دیگه قراره از دنیا برم باید به اطرافیانم روحیه تزریق کنم که مرگ من اثر بدی روی اونها نذاره

    ثانیا خداوند در قرآن از خودکشی خیلی بد یاد کرده و مردم رو به صبر در برابر مشکلات تشویق کرده

    قطعا ما بخاطر هدف خاصی پا به این کره خاکی گذاشتیم و اون هدف فقط امتحان کردن واکنش ما در برابر مشکلات بوده

    خدا در قران میفرماید : همراه هر سختی آسانی هست
    شاید اگر قهرمان اون فیلم ایمانش رو به خدا قوی تر میکرد هیچوقت دست به اونکار نمیزد و الان همراه بچه اش و دیگران از پایان مشکلات لذت میبرد

    بعضی مشکلات برای این هستند که ما قدر نعمت هایی که در اختبارمونه رو بدونیم و ازوشن لذت ببریم

    این زندگی با یک چشم به هم زدن تموم میشه و نباید عجله کنیم
    نمیدونم چند سالته ولی قطعا اگه به گذشته نگاه کنی متوجه میشی مثل برق و باد و با یک چشم به هم زدن بیست و خورده ای از زندگیت رفته بدون اینکه ذره ای از سختی ها یا رفاهش رو یادت باشه

    مطمئنا با یک پلک زدن دیگه به پیری میرسی و در نهایت اتفاقی که منتظر همه ماست سراغمون میاد

    خدا در قرآن عنوان میکنه که بعضی از مردم بجای اینکه تلاش کنند توشه مناسبی مهیا کنند عذاب رو به تعجیل میخواهند و اکثر ما هم همینطور هستیم و مدام دم از مرگ و راحت شدن میزنیم

    و چشممون رو به همه نعمت ها میبندیم و یک لحظه به این فکر نمیکنیم که قراره در یک دنیای دیگه با نعمت های بیشمار و زمان بینهایت زندگی کنیم

    دنیا مثل کنکوره
    همش فکر میکنیم که کسی که درس میخونه و زحمت میکشه داره وقتشو تلف میکنه و ما نمیتونیم رتبه خوب بیاریم پس بهتره درس نخونیم و تلاش نکنیم و خودمونو خسته نکنیم
    مدام از سختی که متحمل میشیم مینالیم و دعا میکنیم که زودتر زمان کنکور فرا برسه تا امتحان بدیم و نتایجمون بیاد و راحت بشیم

    اما یک هفته مونده به امتحان همش دعا میکنیم کاش بیشتر وقت داشتیم و بیشتر تلاش میکردیم

    و وقتی که نتایج میاد متوجه سیستم دقیق تصحیح اوراق میشیم که حتی به اندازه یک سوزن هم به کسی ظلم نشده و هر کسی زحمت کشیده مزد تک تک زحماتشو گرفته

    خیلیهامون رد شدیم
    خیلیهامون ضعیف عمل کردیم و قراره چند سال رشته ای درس بخونیم که اصلا دوسش نداشتیم
    و خیلیهامون هم بهترین رشته رو قبول شدند

    وقتی که جوونیم دعا میکنیم هر چه زودتر زندگیمون تموم بشه
    وقتی که پیر میشیم دعا میکنیم کاش توی جوونی عملکرد بهتری داشتیم و اینطوری هدرش نمیدادیم
    وقتی که روحمون از تنمون جدا میشه با هزار ناله و شیون از خدا میخواهیم که اجازه بده برگردیم و کارهای ناتموممون رو انجام بدیم

    و وقتی کارنامه اعمالمون بیاد متوجه میشیم چقدر ضعیف کار کردیم

    (خود من به عینه در خواب لحظه ای رو دیدم که شبیه جدا شدن روح از تنم بود و اون لحظه تنها کاری که از دستم بر میومد این بود که فریاد میزدم خدایا منو ببخش ، شاید با بیدار شدنم از خواب خدا یک فرصت دیگه به من داده !!!)

    قدر همه چی رو بدون ، نعمت ها ، اطرافیان ، عمر ، جوونی و فرصت این دنیا

    .................................................. .........................
    من که منبر رفتم فیلمم برات گذاشتم پس بذار یه مثال فوتبالی هم برات بزنم تا همه حرف های نگفتم رو زده باشم

    تیم کاستاریکا در گروه مرگ رقابت های فوتبال جام جهانی بود با تیم های اروگوئه و انگلیش و ایتالیا که هر کدوم بخت اول قهرمانی بودند

    اگر اون تیم مثل تو فکر میکرد شاید اصلا در مسابقات شرکت نمیکرد

    اما تک تک بازیکن های اون تیم به خدا ایمان داشتند و میدونستند که اگه به اندازه یک سر سوزن تلاش کنند خدا پاداششون رو میده

    پس یک لحظه خودشونو نباختن و مرد و مردونه با خودشون عهد بستند که تمام غولهایی که در گرو هشون هست رو کنار میزنند و صعود میکنند

    انقدر جسارت داشتند که بعنوان تیم اول صعود کردند و امروز هم از یک شانزدهم رد شدند تا جز 8 تیم برتر جام قرار بگیرند

    شاید نتونن قهرمان بشند ولی جسارت و شجاعتشون تا مدت ها سر زبان همه خواهد بود

    دیگه نمیدونم چی باید بگم

    امیدوارم پر حرفی منو ببخشی

    موفق باشی دوست عزیز

    - - - Updated - - -

    نوشته من بقدر کافی طولانی بود ... مثل تخم مرغ دو زرده هم شد و دوبار تکرار شد!!!!!!!
    این فیلم یکی از قشنگ ترین فیلم هایی بود که تاحالا دیدم و توضیحات شما هم بهترین نتیجه گیری بود که تاحالا خوندم که البته خودمم همین نتیجه رو گرفتم. لطفا این فیلم رو بچه ها نبینند ولی بزرگترها حتما باید ببینن.هم از کارگردان و نویسنده این فیلم ممنونم هم شما که اینقدر قشنگ توضیح دادید نقد کردید و نتیجه گیری.
    مرسی دوست عزیز
    از اینکه بدون غرض ورزی و بی طرف قضاوت می کنید متشکرم.

  13. 5 کاربر از پست مفید مادری عاشق تشکرکرده اند .

    bichare22 (یکشنبه 22 تیر 93), pasta (دوشنبه 09 تیر 93), salehe92 (دوشنبه 09 تیر 93), معاون کلانتر (سه شنبه 10 تیر 93), شیدا. (سه شنبه 10 تیر 93)

  14. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 18:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,365
    سطح
    20
    Points: 1,365, Level: 20
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 62 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز پسر گل شما اگه میخواستی خودکشی کنی اینجا نمیومدی دردودل کنی. همه ما مشکلاتی داریم بسیار بدتر از تو که حتی فکرشم نمیتونی بکنی. میگم چطوریه تو که از تنهایی خوشت میاد بری پرستار کسانی بشی که از عهده هیچ کاری برنمیان؟ اوناییشون که پولدارن. بری عین یه مادر تروخشکشون کنی زیر پاشونو تمیز کنی سرشونو بشوری مواظب باشی زخم بستر نگیرن ماساژشون بدی هی باهاشون دلت خواست حرف بزنی اگه نخواست هم لال بمون چون اکثرا براشون مهم نیست فقط تا زندن باید یکی مواظب باشه بدتر نشن. خیلی پولدارا هستن بابا مامان یا بچه ی اینطوری دارن و تا زندس حاضرن میلیون ها پول بدن یکی ازشون مراقبت کنه تا وقت مرگشون. تنبل خان خیلی کارا هست که هم تنهایی هم میتونی انجام بدی فقط لوس و تنبلی همین. برو زندگی بقیه رو هم بخون مشکلاتشونو ببین که میزان لوسی و تنبلی خودتو بسنجی.
    من مثل یه مادر این حرفارو بهت زدم وگرنه میگفتم به من چه بره هرکاری میلشه بکنه. حتی خودشو بکشه. ولی یه دوست ودلسوز همیشه حقایق تلخ رو برات رو میکنه هرچند برات ناگوار باشه. پس تنبلی و لوسی رو بزار کنار تکون بخور...
    از اینکه بدون غرض ورزی و بی طرف قضاوت می کنید متشکرم.

  15. 2 کاربر از پست مفید مادری عاشق تشکرکرده اند .

    bichare22 (یکشنبه 22 تیر 93), شیدا. (سه شنبه 10 تیر 93)

  16. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 01 [ 00:35]
    تاریخ عضویت
    1393-3-17
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,664
    سطح
    62
    Points: 8,664, Level: 62
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    54

    تشکرشده 56 در 36 پست

    Rep Power
    26
    Array
    خیلی ممنون از کمک های دوستان. من فکر میکنم زندگی من متفاوت از زندگی شما دوستان باشد من مال این دنیا نیستم دنیای من دنیای دیگریست. دنیایی که ادم هایی کمی داخلش است.تنبلی و لوسی نیست!فقط دنیای من فرق میکنه !خوشبختی از ان کسی است که از ادم ها دوری کند.حالا هم این تایپیک را میبندم.چطوری بسته میشود؟ای بابا

  17. کاربر روبرو از پست مفید bichare22 تشکرکرده است .

    امیرحسین (دوشنبه 23 تیر 93)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.