یکی از اون سوی بینهایت صدایم میزند
یکی که هرگز پیدا نبود و درمن گم شدست
یکی که مرزی برای بودن نمیشناسد
سخنش اینست " من منه توام و تو جز غریبه ای با من نیستی "
تشکرشده 148 در 75 پست
یکی از اون سوی بینهایت صدایم میزند
یکی که هرگز پیدا نبود و درمن گم شدست
یکی که مرزی برای بودن نمیشناسد
سخنش اینست " من منه توام و تو جز غریبه ای با من نیستی "
تشکرشده 3,145 در 958 پست
یه روز اومد تو چشمام به جاده خاکی زد و رفت
نمی دونم واسه چی با عجله اومد و رفت
تشکرشده 148 در 75 پست
تا آیینه رفتم که بگیرم خبر از خود
دیدم که در آن آیینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم ، به تو بر میخورم اما
در تو شده ام گم ، به من دسترسی نیست
تشکرشده 3,145 در 958 پست
تماشایی ترین تصویر دنیا می شوی گاهی
دلم می پاشد از هم بس که زیبا می شوی گاهی
تشکرشده 148 در 75 پست
( کشتین منو شما از بس " ی " نصیبم شده ) ( شوخی کردم )
---------
یه لحظه چشمات و ببند
ببین هنوز دوستت دارم
شبا که خوابت نمیاد
منم بیادت تا صبح بیدارم
---------
تشکرشده 88 در 53 پست
مرا به بال سخن می بری به وادی نور
یقین کنم ملک بی نقاب را مانی
تشکرشده 88 در 53 پست
مرا به بال سخن می بری به وادی نور
یقین کنم ملک بی نقاب را مانی
تشکرشده 148 در 75 پست
یک دریچه برای آواز
یک بهانه برای آغاز
یک غزل از تو بر لب من
من همه زخمه بر تن ساز
تشکرشده 3,145 در 958 پست
زاغکی قالب پنیری دید
به دهان برگرفت و زود پرید:D
تشکرشده 3 در 3 پست
دریدم جگرگاه دیو سپید
ندارد بدو شاه از این پس امید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)