به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 13 1234567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 129
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array

    Icon19 مشکل منو شوهرم روز به روز داره بیشتر میشه

    سلام دوستان.
    من مشکلمو تو کارگاه چگونه منفعل نباشیم مطرح کردم اما قرار شد یه تاپیک جدا باز کنم که بیشتر بتونم راهنمایی بگیرم.
    من 20 و نامزدم 22 ساله ایم.2سال و نیم نامزدیم.همسایه 15ساله و دیوار به دیواریم و قبل از ازدواج 2 سال باهم دوس بودیم.چون وضع مالی خونواده هردومون بسیار خوب بود هیچکدوم با این ازدواج مخالفتی نداشتن و میگفتن ما تا اخر عمر همه جوره حمایتتون میکنیم.فقط خونواده من و پدر ایشون مشکل کم سن بودن همسرمو داشتن.اما بالاخره این ازدواج به اصرار شوهرم و مادرش سرگرفت.
    من یه خواهر دارم و یه برادر.یه مادر ساده و بی سروزبون(شدیدا منفعل)و یه پدر پرخاشگر(در حق مادرم خیلی بد کرد).
    همسرم یه خواهر داره و یه مادر بسییییار حسود و سیاست مدار و یه پدر فوق العااااده زن ذلیل.
    از ثانیه ای که ازدواج سرگرفت مادرشوهرم شروع کرد به سنگ انداختن و حسادت.پدر و مادر منم که بیی تجربه(فرزند اولم).هی احترام میذاشتن و بی احترامی میدیدن.
    اگه بخوام کارای مادرشوهر و شوهرمو اینجا بگم باید یه طومار بنویسم.پس میگذرم.
    شوهرم از روز اول دنبال بهونه بود یه سره با تک تک اعضای خونواده من دنبال یه مشکل میگشت و هر دفه با یکی در میفتاد.مام میگفتیم بچه س و بهش گیر نمیدادیم.تا این که پدرم عصبانی شد سر تهمتی که شوهرم به من زد بهش یه حرف خیلی بد زد.(واقعا اونام شورشو دراورده بودن).اونام هزارجور تلافیش کردن اما...
    منو شوهرمم تصمیم گرفتیم با خونواده هامون قطع رابطه کنیم شایدحل شه.تو این مدت نامزدم میومد اتاق خوابم طبقه پایین میخوابید و میرفت.هرجام کسی از فامیلو میدید تا جا داشت زور میزد که سلامم نده.
    مادرم یه ماه پیش ازش خواست که دیگه نیاد خونمون.گفت ما واللا اینجور رسم و دوران نامزدی نداریم که دوماد اینجوری بیاد و بره.
    حالا اوضاع بهتر که هیچ بدترم شده.مشکلات من زیاده.اما سوالایی که الان واقعا مغزمو داره میترکونه ایناس:
    1.وظیفه من در مقابل نیاز جنسی ایشون چیه؟؟؟؟؟
    اون انتظار داره من برم خونشون یا خونه باغ یا هرجای دیگه ای بخوابم باهاش.میگه ما نباید به خاطر خونواده ها از هم بگذریم.هر دفه ام من میگم این راهش نیست و باید به خونواده ها احترام بذاریم و کینه هارو بذاریم کنار و از اول شروع کنیم تا بتونیم به این زندگی ادامه بدیم.اما اون میگه من ازخونوادت خوشم نمیاد و این نتیجه رو میگیره که من دارم به خاطر خونوادم اونو از خودم محرووم میکنم.از همه بدتر اینکه میگه داری مجبورم میکنی بهت خیانت کنم.
    2.بعضی وقتا احساس میکنم از لحاظ روانی سالم نیس.از کجا مطمین شم اینو؟؟؟
    مشاوره نمیاد.اینم بگم تو بچگی مادرش همیشه تو روش میگف من ازین بچم متنفرم اما دخترمو دوسدارم.تا روزی که ما ازدواج کردیمم با مادرش کاردو پنیر بودن.مادرش زیر دست نامادری بوده و یه سری مشکلا داره.میگم نکنه اون بی محبتی های مادرش روش اثر گذاشته و انگار عقده ای یا روانی شده.

    دوستان.اقای sci. لطفا راهنمایی کنید.من تو این دو سال پیر شدم از بس مشکلای مختلفو تجربه کردم.افسردگی گرفتم و انگیزم واسه ادامه ت شده.احساس میکنم هیچوقت شوهرمو در کنارم نداشتم و همیشه د مقابل من و خونوادم بوده.
    دلم به مادرم میسوزه.خیلی غصه میخوره و گریه میکنه واسم.


    با این همه بدی شوهرم باز دوسش دارم و ناخوداگاه بهش حقیو که نداره میدم.انگار جراتمند بودنم در مقابلش محاله.فک کنم عیب من علاقه اشتباس نه انفعال!!
    3.چرا انقد واسم مهمه که بهم حق میده ناراحت باشم یا نه؟/انگار برای ناراحت شدنم نیاز به اجازه اون دارم.


  2. کاربر روبرو از پست مفید الهام20 تشکرکرده است .

    اشنای قدیمی (یکشنبه 19 آبان 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 بهمن 92 [ 17:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-20
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    593
    سطح
    11
    Points: 593, Level: 11
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class500 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام الهام جان امیدوارم مشکلاتت روز ب روز کمتر بشه. ولی عزیز دلم مگه نمیگی با هم (نامزدید؟؟؟)پس دیگه هیچ وظیفه ای اینجا ب دوشت نیست ک بخوای نیاز جنسی ی پسر غریبه رو غریبس دیگه ؟؟؟بر طرف کنی گلم شما ک هنوز اسمتون تو شناسنامه هم دیگه نرفته پس چرا ب خودش اجازه میده یا بهتر بگم تو بهش اجازه میدی درباره خانوادت هر چیزی بگه و نیازاشم بر طرف کنی؟؟؟دختر خوب راهی ک میروی ب ترکستان است.
    تو این بازی بازنده فقط تو و خانوادتیت فقط ....
    ی فکر اساسی کن دوتا راه بذار جلو پاش اول ک تکلیفتون روشن بشه ک چ نسبتی با هم دارین اصلا ؟خوبه فردا بار دار بشی بعد بره با دختری ک مامانش براش انتخاب کرده؟ بعد تو بمونی و ی بچه و ی دنیا حسرت؟ این آقا پسر سن کمی داره برای اینکه الان بهت بخواد بگه از خانوادت جدا بشی یا کارای اشتباه دیگه دختر خوب ب نظر من زودتر تکلیف آبروی خودت و خانوادتو مشخص کن موفق باشی

  4. کاربر روبرو از پست مفید sadaf tanha تشکرکرده است .

    الهام20 (سه شنبه 23 مهر 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array
    صدف جان ممنونم از پاسخت.اما نامزدی تو شهر ما اینطور که شما میگین نیست.ما اسممون تو شناسنامه هم هس.عقدم کردیم.
    فقط تو یه خونه زندگی نمیکنیم.همه مراسمو هم گرفتیم فقط مونده عروسی که هروقت بخوایم بریم خونمون میگیریم.

  6. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 05 خرداد 03 [ 16:55]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,972
    امتیاز
    33,746
    سطح
    100
    Points: 33,746, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,403

    تشکرشده 6,419 در 1,797 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.اول ازهمه کدهایی که جلو نام اشخاص گذاشتی روبردار تاراحت تربتونی باهاشون ارتباط برقرارکنی.پدرپرخاشگر_مادرم نفعل_مادرشوهرحسود_خواهرشوه ر!._پدرشوهر زن ذلیل شوهرکنیه ای و...وقتی این برچسب ها روازجلو نام افرادبر داری با احساس بیشتری میتونی باهاشون حرف بزنی .کلام واحساست هماهنگ میشه واحتمال گفتگوی سازنده ورضایت بخش بالامیره...توی دوره نامزدی باوجود عقدهرچند شوهرت حق داره درخواست رابطه جنسی داشته باشه ولی عرف پذیرفته شده سطح عمیق این روابط رو تا بعدعروسی به تعویق میندازه تاشوهر هم به فکریه سرپناهی برای خودش وخانمش باشه وبعضی دلایل خاص دیگه.اینکه شوهرت باخانوادت چطور رفتارکنه بخشی ازاون برمیگرده به نوع رفتارتو.نه تعصب بیجا داشته باشی به خانوادت نه غیبت وگلایه شون روپیش شوهرت کنی.درمورد سطح روابط جنسی باشوهرت ونوع پاسخت به اوبه نظرم صحبت های دکترو سایرخانمهای متأهل تالارمفیدترخواهدبود.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  7. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 23 مهر 92), Pooh (سه شنبه 23 مهر 92), الهام20 (سه شنبه 23 مهر 92)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    الهام جان درمورد نیاز جنسی با این همه شکی که شما داری اگه یه کاری دست خودت بدی و خدایی نکرده خدایی نکرده نتونین باهم زیر یه سقف برید فقط شما بد میشی. شما الان وظیفه ات هست که نیاز جنسیش رو برطرف کنی چون شرعا زن اون هستی و همه جوره میتونین ازهم لذت ببرین اما بهتره قبلش نسبت به ادامه زندگی باهاش مطمئن بشی.

    دوسال زمان خیلی وحشتناکیه برای عقد . خیلی سختی و تنش بوجود میاد چرا عروسی نمیکنین؟

  9. کاربر روبرو از پست مفید ساحل75 تشکرکرده است .

    الهام20 (سه شنبه 23 مهر 92)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 مهر 92 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-18
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلم خسته نباشید!
    اول از همه شما میبایست خونواده هارو با همکاری شوهرت دور هم جم کنین مشکلتونو رک به بهشون بگین!
    دوم اینکه شوهرتون بخاطر یه لذت چند دقیقه ایی حاضره به شما خیانت بکنه!!
    اخه دختر خوب با خودت نگفتی پسری که این همه ضعیفه 2 روز دیگه باهات ازدواج کرد واسش تکراری شدی اگه بت خیانت کرد که میکنه اون موقع چجوری میخوای زندگی کنی؟؟
    داغون میشی !میمری!

    از من گفتن بود.
    (دوستانی که میخوان به نظر من پاسخ بدن لطفا نظرمو یه لایک بزنن که با خبر شم)

  11. 3 کاربر از پست مفید Alireza-Amiri تشکرکرده اند .

    sanjab (چهارشنبه 24 مهر 92), tamanaye man (پنجشنبه 25 مهر 92), الهام20 (سه شنبه 23 مهر 92)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام دوستان.ممنونم از همه تون.
    ساحل عزیز.من نمیخواستم بگم و خجالت میکشیدم.اما الان مجبورم بگم که باکره نیستم.یعنی تو شهر ما نمیدونم این چه مدل نامزدیه که جا افتاده.اما اصن بد نمیدونن این جریانو.

    اقای علیرضا من میترسم.نمیدونم چرا اما هنوز دوسش دارم.میترسم به حرفش گوش ندمو از دستش بدم وبعد تا اخر عمر خودمو سرزنش کنم که اگه من اینکارو میکردم واسش اون اون به گناه نمیفتاد.اخه میدونم و بهم ثابت شده مردی که یه بار خیانت کنه تکرار کردنش دیگه واسش عادت میشه.یعنی میگین بذارم اگه این اتفاق قراره بیوفته زودتر بیوفته؟میترسم :((

    - - - Updated - - -

    ساحل جان ما نمیتونیم بریم خونمون چون:
    1.شوهرم شغل نداره
    2.خونواده هامون با هم قهرن.و ما با خونواد ها مشکل داریم.تازه شوهرم که به خونوادم سلامم نمیده.چجوری عروسی بگیریم وقتی همه با هم قهرن؟؟؟
    هر چقدم با شوهرم صحبت کردم اینطوری ازین جلوتر نمیشه بریم متوجه نمیشه

    - - - Updated - - -

    بله اقای امین.شاید بهتره دیدمو نسبت به ادما عوض کنم.

  13. #8
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگر باکره نیستی خوب می توانی رابطه داشته باشی گرچه ممکن است شوهرت کمتر مسئولیت پذیر شود و دیرتر برای عروسی و شغل اقدام کند. اما چون شما باکره نیستی و توی شهر شما هم ارتباط در دوران نامزدی بد نیست پس این مشکلات را می توانی نادیده بگیری. به شرط اینکه از روش های مطمئن جلوگیری از بارداری استفاده کنی و حتی یک بار هم بدون روش جلوگیری ( مثلا اگر فراموش کرده ای قرص بخوری ) رابطه نداشته باشید.
    ببین به نظر من این یک امتیاز است. اگر بتوانی یک محیط مطلوب و رمانتیک فراهم کنی ( مثلا اتاق خواب را با شمع های زیبا و خوشبو و آیینه و ملافه های زیبا تزیین کنی ، لباسی بپوشی که شوهرت انتخاب کرده و حرف های عاشقانه بزنید ) و در این محیط مطلوب شب ها را با هم سپری کنید به طوری که هر دو به اوج لذت برسید ، می توانید روی همسرتان تاثیر بگذارید و کم کم حرفهایتان را با هم مطرح کنید.
    مادر شما نباید همسرت را از خانه بیرون می کرد. این کار اشتباه بوده است. می توانست با مهربانی به او بگوید : تا اینجا می آیی آن وقت اصل کاری را فراموش می کنی ! یا مثلا می گفت : آخه آقا داماد نمی گی ما دلمان لک می زنه برای اینکه با دخترمان و شوهرش دور هم جمع بشویم ؟

  14. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    الهام20 (سه شنبه 23 مهر 92)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام نوپو جان.
    راستش مادر من همه جور زحمتو میکشه واسه همه.اما اول که معرفی کردم گفتم خیلی بی سرزبونه.با این وجود چند بار با شوهرم صحبت کرد و ازش خواست ه بیاد و با ما هم وقتشو بگذرونه.حتی خودم بارها اینو ازش خواستم.اما اون اینارو گذاشت به حساب اینکه: پدر و مادر تو عقده احترام دارند.
    اصن ادم عجیبیه.اولویت های زیادی داره تو زندگیش قبل از من و زندگیمون.فقط چشم دیدن خودشو خونوادشو داره.حتی اوایل ازدواج که این همه مشکلم در کار نبود یه بار نشد با ما بر بخوره و عضوی از ما باشه.برعکس اگه بدونین واسه خونوادش چجور ادمیه و وقتی باهاشونه چقد بهش خوش میگذره و میگه و میخنده.یه جورایی فقط با اونا بهش خوش میگذره.

    باورتون میشه الان سه روزه که خواهرش بچه ش دنیا اومده.تواین سه روز همه فکر و ذکرش این بچه س که چجوری میخوابه و چقد نازه و ... اصن حتی یادش نمیاد منم هستم.تو کل روز یادش نمیاد حتی یه زنگ بهم بزنه.بابای بچه انقد ذوق نکرده که این کرده!!!! ذوق به کنار.اما ادم به این راحتی به زنش بی محلی میکنه اخه؟؟؟؟
    بعضی وقتا احساس میکنم اصن واسش سو تفاهم شده که دوسم داره و منو واسه نیازای دیگه ش میخواد.

    - - - Updated - - -

    در ضمن من دنبال راهی میگردم که ضمن اینکه به زندگیم لطمه نخوره رابطه ش با خونوادم هم ترمیم شه..میترسم اینطوری عادت کنه منو بیرون از خونمون داشته باشه.اینکاروظیفه م شه دیگه نیاد خونمون.

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 04 آبان 92 [ 01:50]
    تاریخ عضویت
    1392-7-11
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    63
    سطح
    1
    Points: 63, Level: 1
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من فکر میکنم بخش زیادی از این مشکلات بخاطر سن خیلی کم همسرتون و بی تجربیگی ایشون هست.در مورد روابط زناشویی بهتره که تو دوران عقد یه حد و مرزی رعایت بشه بخاطر خیلی مسایل که خودتون میدونید.اما در رابطه با خانوادتون نباید اجازه بدید که از حالا بتونه بی احترامی کنه که دیگه اگه براش عادی بشه مشکل سازه.

    - - - Updated - - -

    من فکر میکنم بخش زیادی از این مشکلات بخاطر سن خیلی کم همسرتون و بی تجربیگی ایشون هست.در مورد روابط زناشویی بهتره که تو دوران عقد یه حد و مرزی رعایت بشه بخاطر خیلی مسایل که خودتون میدونید.اما در رابطه با خانوادتون نباید اجازه بدید که از حالا بتونه بی احترامی کنه که دیگه اگه براش عادی بشه مشکل سازه.

  17. کاربر روبرو از پست مفید غم بیکسی تشکرکرده است .

    الهام20 (سه شنبه 23 مهر 92)


 
صفحه 1 از 13 1234567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 14 آذر 94, 14:57
  3. نامزدم عصبیه..روز به روز مشکلاتومن بیشتر میشه
    توسط dokhtare_asemoon در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 تیر 92, 18:39
  4. یک ماه پس از جدایی،هنوز مثل روز اول جدایی
    توسط bahar_N در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 10:17
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 88, 08:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.