سلام مریم
خیلی قشنگ و مبتنی بر احساسات پاکت واقعیت های زندگیت را توصیف کردی. این به ما کمک می کنه که پاسخ مناسبتری به شما بدهیم.
پاسخهای فاطیما و اکرم حاوی مسائل بسیار مهمی بود. اگر بتوانی چاپ بگیری و بند بند آنرا اجرا کنی ، متوجه می شوی که راههای برون رفت از این مشکلات را به شما نشان داده اند.
اما مسئله مهمی را که می خواهم اشاره کنم اینست که حتی در مشاوره های حضوری این سوء تفاهم پیش می آید. وقتی یک مراجعی می آید و مسائل خود را با همسرش بیان می کند. نقش مشاور با نقش قاضی نزد او جابجا می شود. اگر شما پیش قاضی می رفتید باید بر اساس این مدارک می گفت که شوهر و پدر شوهر شما فلان هستند و جزای آنها فلان است. اما وقتی شما نزد مشاور می آئید، چنین انتظاری ندارید. یعنی ما الان رهنمونی برای پدرشوهرت و شوهرت نمی دهیم. چرا که دسترسی فقط به شما داریم و باید به شما بگوئیم که چه تغییراتی در رفتار و احساس شما منجر به تغییر این اوضاع می شود.
اگر می بینید که فاطیما و اکرم این دو بزرگوار رفتارهایی را به شما پیشنهاد داده اند، خدایی نکرده به این معنا نیست که شما مقصر بوده اید و باید حالا تغییر کنید تا مسائلتون حل بشود. نه ابدا، بلکه به این معنا هست که جهت مدیریت و کنترل روابط خود با شوهر و پدر شوهر خود از یک راههای جدیدی پیش بروی. که آزموده شده و صحیح تر هست.
وقایعی که توصیف کردید، بسیار ظریف هست. این نشان دهنده دیده حساس شما به موضوعات هست. این نعمت بزرگی هست که ما انسانها از آن بهره مندیم ، اما اگر دقیقا کنترلش نکنیم، از درون ما را خرد می کند.
واقعیت این دنیا از نوع دیگری هست، زبری، خار، کنایه، و رفتار ناصواب دیگران بخشی از رفتار این دنیا با ماست. ما نمی توانیم ایده آلهایمان را در یک آزمایشگاه دنبال کنیم. آنچه که شما انتظار می کشید ایده آلهاست. همانهایی که من و سایر دوستانمان هم در پی آن هستیم. اما فکر مرتب به این ایده آلها و اینکه چرا چنان نشد، چرا چنین گفتند ، چرا چنان کردند و ....، همه ما را عذاب می دهند و راهی را برای ما نمی گشایند.
برای گشوده شدن راه به تدبیر بیشتر از احساس نیاز است. و احساس فقط وقتی در مدیریت و هدایت منطق ما قرار بگیرد راهگشاء خواهد بود.
تمرکز زدایی یکی از تکنیک هایی هست که می تواند از نظر منطقی ، روی احساس شما عمل کند و آنرا هدایت کند. شما در سراسر مطالبتون به مسائل خانواده شوهر و شوهرت اشاره کردی.یعنی روی آنها تمرکز کردی. در واقع دنیای بی نهایت خود را محدود به یک بخش بسیار بسیار بسیار کوچک کردی. در حالیکه شما بی نهایت رابطه دیگر در زندگی ، علائق ، تفریحات، و خواسته های خود داری.
به عنوان نمونه: شما یکباره شرایط بازگشایی حرفهای دلت را در تالار ی پیدا می کنی که علاوه بر بازدید کنندگان بی شمار ، افراد زیادی با شما همدردی می کنند و در بضاعت خود همه انرژی خود را می گذارند که با شما در بیرون رفتن از این مشکلات همراه باشند. دوستان تازه پیدا می کنید. و ...
دوستان ، خانواده ، موسیقی ، تفریح ، کتاب و .... همه و همه گسترش حیطه هایی هست که می تواند به رشد شخصیتی شما کما فی السابق کمک کند. جالب اینه که وقتی انرژی احساسی خود را از این موضوع ( خانواده شوهر) ، منحرف می کنی، احساس می کنی آنها هم بهتر با شما برخورد می کنند. چون فرق یک لبخند روی لب و خشم در دل را هر انسانی به خوبی متوجه می شود با لبخندی که از ته دل باشه.
و این ارتباط شما با آنها را نیز بهبود می دهد.
شما برای هر رفتار خانواده شوهرت یک تفسیر و برداشتی ( عموما منفی مطرح کردید) این در روانشناسی و شناخت درمانی به عنوان خطاهای شناختی از نوع همه یا هیچ مطرح می شود. یعنی خود را سفید و آنها را سیاه مطلق تلقی کرده اید. درست هست که خیلی از رفتارهای آنها ناصواب هست و خیلی رفتارهای شما در قبال آنها صواب، اما باید سایر رفتارها را نیز در نظر گرفت. اتفاقا راه تاثیر گذاری روی افراد از بخش مثبت آنهاست نه اصلاح بخش منفی آنها. یعنی اگر شما توانستید نقاط مثبت همسر و خانواده اش را پیدا کنی( حتی اگر به اندازه یک اپسیلون هست)، آنگها می توانی آنقدر روی آنها کار کنی که روز به روز بزرگتر شود.
کافی هست که به جای برچسب زدن منفی روی هر رفتار پدرشوهرت، سعی کنی یک برچسب مثبت بزنی. فاطیما قشنگ اشاره کرد. مثلا وقتی او می گوید موهایت سفید شده. باید بخندی بگویی «باباجون خیلی بلایی ، زود فهمیدی موهامو رنگ کردم! بهم می آد؟! »( به جای تفسیر فضولی در کاردخترانه)
یا به گفته زیرکانه اکرم به جای برچسب خودخواهی و دروغ گویی شوهرت که حقوق اولش را به برادرش داده ، می توانستی اینطور بگویی:« تبریک می گویم، هم اولین حقوقت را ، هم این همه گذشت و مهربانیت را»
به هر حال تمام مطالب که گفتی با همه تلخی، می تواند با برخورد متفاوت شما با آنها (که مبتنی بر منطق مثبت اندیشی ، نه احساس زودرنجی باشه) ، به مسیری هموار جهت برون رفت از این تلخی ها باشه.
من توصیه می کنم به مشاور خانواده به طور حضوری مراجعه کن. ( اگر همسرت هم راضی شد با او برو در غیر این صورت این قدرت را به تنهایی هم داری)، بعد در این جلسات مهارتهای مبتنی بر کنترل احساس ، حل مسئله و مهارتهای ارتباطی و زناشویی را کسب کن و تمرین کن. ( اگر چه بسیاری از آنها را دارا می باشی و لی تمرین آنها تحت نظر یک روانشناس و مشاور می تواند بازدهی آنها را افزایش دهد.
فراموش نکن.
ستاره ها و تیرگی های شب ، به ما می گویند که طلوع خورشیدی هم از پس آن وجود دارد. صبر داشته باش ولی منفعل ننشین......
علاقه مندی ها (Bookmarks)