به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    1. شوهرت میدونه رفتارش اشتباهه. خر که نیست.
    2. نخواه که از شوهرت اعتراف بگیری.
    3. خودت رو به هیچ وجه دشمن خالهه نشون نده.
    4. اول بفهم تو ذهن شوهرت چه خبره. آیا احساس میکنه به خاله اش مدیونه؟ ایا اونو مث مادرش میدونه؟ آیا شوهرت هم نیازمند شدید محبت هستش مث خالهه؟
    5. دوم مشکل واقعی و صورت مسئله اصلی رو که شناختی حالا بیا و از طریق اون خالهه رو پیش شوهرت بشکن! همین.

    ببین اول برو تو جبهه ی همسرت. بدون افراط و تشویق البته. فقط دشمن این رابطه نباش. حرفی علیه خالهه نزن. فقط با بی اعتنایی به موضوع به راحتی در جبهه ی همسرت قرار میگیری.
    .
    بعدش نیاز همسرت رو آسیب شناسی کن. ببین آیا همه ی مشکل از اینه که شوهرت نمی تونه بگه نه؟
    یا اینکه خودش هم طالب رابطه است؟ اگر هست چرا؟
    .
    با آرومی و مهارت برای خالهه دلسوزی کن. طفلکی مشکل داره. طفلکی مریضه.
    .
    چرا به یه آدم مریض حسودی میکنی؟ خودت رو دست بالا بگیر و با حرفات و رفتارت و بزرگواری هات به شوهرت بفهمون که اون با یه مریض طرفه.

    .
    .
    مرحله ی بعد : به شوهرت بگو که بهش افتخار میکنی که داره به یه مریض کمک می کنه تا اون درمان بشه و حالش بهتر بشه. به شوهرت بگو که اون خیلی مهربونه که داره برای خاله اش وقت مییذاره تا خاله ی بیمارش حالش خوب بشه و به زندگی طبیعی با همسرش برگرده.
    .
    آخرین مرحله : بعد از این که شوهرت همه ی این ها رو پذیرفت :
    1. تو خیرخواه اون و خاله اش و مادرش هستی.
    2. تو اون و خاله اش و مادرش رو دوست داری.
    3. تو دلت برای خاله ی طفلکی اون می سوزه.
    4. تو همسرت رو که دلش برای خاله ی طفلکیش میسوزه درک میکنی.
    5. تو همسرت رو که داره به خواست مادرش(و نه به خواست خودش) و از روی دلسوزی از راه دور برای بیماری روانی خاله اش تلاش می کنه درک میکنی.
    6. همسر تو مرد توانایی هست و نیت خیر داره.
    7. خاله ی اون نمی تونه محبت شوهر خاله رو درک کنه و مشکل داره. طفلکی شوهر خاله.
    .
    .
    حالا باید به شوهرت بقبولونی که خاله به یه دکتر روانپزشک احتیاج داره تا دوباره بتونه کنار همسرش آرامش داشته باشه. بگو اینطوری که اون درمان نمیشه و شاید حالش بدتر بشه.
    .
    .
    اگر شوهرت شما رو دلسوز و مورد اعتماد ببینه نهایتا حرفتون رو می پذیره.

  2. کاربر روبرو از پست مفید she تشکرکرده است .

    asemani (شنبه 26 مرداد 92)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 آذر 92 [ 08:53]
    تاریخ عضویت
    1392-4-22
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    512
    سطح
    10
    Points: 512, Level: 10
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 20 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    she عزيز ممنونم. كاش زودتر از اينا باهات آشنا شده بودم. راستش الان ديگه شوهرم از حساسيتم نسبت به خالش آگاه شده (واسه همين داره ازم پنهون ميكنه، ديگه همه چيزش پنهوني شده غافل از اينكه منو حساس تر كرده) . منم آدمي نيستم كه بتونم خلاف تفكرم نقش بازي كنم يعني اگه از كسي خوشم نياد يا ازش نارحت باشم نميتونم قربون صدقش برم خصوصاً كه مثل روز برام روشنه داره راجع به رابطه با خالش اشتباه ميكنه. آخه چرا مردا اين چيزا رو نميفهمن؟ چرا حسادت خالشو نيتشو ديوونه بازيهاشو نميبينه؟ اييي خدا، الهي سرش بياد اين بدبختي كه تو زندگي من انداخته
    امروز دارم ميرم مشاوره، دعا كنيد به يه راه حلي برسيم.
    يعني من اينقدر خارو ذليل شدم كه تو يه همچين رابطه اي گير بيوفتم؟ كه مجبور بشم واسه شوهرم مثله بچه ها توضيح بدم اشتباهه اشتباهه. بابا اون انتظارايي كه مادرت ازت داره با انتظاراتي كه از يك مرد متاهل ميشه داشت درتضاددده
    الهي شوهرهاي خودشون باهاشون همين كارارو بكنن. شوهر ذليل گيرشون اومده كه واسه زندگي بقيه تعيين تكليف ميكنن ديگه

  4. کاربر روبرو از پست مفید سمان تشکرکرده است .

    she (شنبه 26 مرداد 92)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    عزیزم خوبه که داری میری پیش مشاور.
    .
    هنوز هم دیر نیست برای اینکه نظر شوهرت رو نسبت به احساست عوض کنی. باور کن مردها خنگ تر از این حرفا هستند. اگر نبودند ما وضعمون این نبود.
    .
    خیلی خیلی ببخشیدا ولی اونی که ناتوان و به قول شما ببخشیدا ذلیله من و شما هستیم نه شوهر خاله ی شوهرت!
    این شما هستی که خودت رو تا حد یه آدم مریض پایین آوردی و به جای اینکه اصلن آدم حسابش نکنی میگی اون هووی منه!!! یعنی در سطح توست و حتی از تو هم عزیزتر. چون عملن این تو هستی که داری به اون حسودی می کنی!!
    .
    .
    جایگاه خودت رو در زندگی مشترک دوباره به دست بیار. مطمئن هستم که اگر حساسیت های تو نبود، اگر تو نبودی که دائم شعله ی این رابطه رو گرم تر کنی با حرف ها و نظرات و مخالفت هات الان این وضع رو نداشتید.

  6. 2 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 26 مرداد 92), ساحل75 (یکشنبه 27 مرداد 92)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 آذر 92 [ 08:53]
    تاریخ عضویت
    1392-4-22
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    512
    سطح
    10
    Points: 512, Level: 10
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 20 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب معلومه نسبت بهش حساس ميشم. وقتي چشم ديدن رابطه مارو نداره. وقتي مدام چوب لا چرخم ميزاره و يه برنامه برام درست ميكنه. ميخواد بهم ثابت كنه شوهرت منو بيشتر دوست داره، ما به هم خيلي نزديكيم! همه هم كه همراهيش ميكنن و طرف اونو گرفتن. پس زنش اين وسط چيكاره هست كه بخواد با خالش معاشقه كنه؟؟!!‌ وقتي كاري به كار كسي نداشته باشي ولي طرف كاري به كار زندگيت داره معلومه نميتوني ساكت باشي خصوصاً وقتي شوهرت از رو سادگي كاراشو به حساب حسن نيتش ميذاره.
    يعني مثل بچه ها ميخواد باهات يكي بدو بكنه. ميره تو فيس بوك فال ميگيره زيرش مينيوسه: ( باورم نميشه اسم "شوهر من" دراومده، "شوهر من" هميشه داره بهش فكر ميكنه، عاشقتم فلاني!) بنظرتون وقتي كسي تو روزهاي اول زندگي آدم كه تازه ميخوان رابطشون رو محكم كنن و زندگيشون رو بسازن ميره با دوست دختر سابق طرف دوستي برقرار ميكنه حسن نيت داره؟ يعني با اين سنش نميفهمه داره آتيش ميزنه به زندگيشون؟! وقتي از روز اول عقدت همش ميخوان برات خط و نشون بكشن كه عاشق خالشه و توي بهترين روزهاي زندگيت توجه شوهرت ازت گرفته بشه. انگار خالش واجبتره.
    من آتيششونو داغتر نكردم. اتفاقاً مشكلم اينه كه انقدر صبر ميكنم كه به مرحله انفجار ميرسم و ديگه نميفهمم دارم چيكار ميكنم.


    - - - Updated - - -

    اون شب رفتيم مشاوره ولي فقط همه چيز بدتر شد. انتخاب يه مشاور اشتباه چنان ميتونه زندگيت رو توي سراشيبي قرار بده كه خودت نميتوني با اين سرعت خرابش كني. اصلاً توي جلسات مشاوره درك نشدم. با اينكه راجع به موضوع خالهه قبلاً به توافق رسيده بوديم دوباره مشاور شروع كرد به طرح يه سري سوالات مسخره و برگشتيم سر جاي اول.
    خلاصه اون شب چنان نارحت و عصباني شدم كه همه چي گفتم. بعدش هم با گريه و دعوا جلسه رو ترك كردم رفتم پيش بابام. باهاش در دل كردم و يه خورده آروم شدم. بابام بهش زنگ زد و اومد خونمون باهم حرف زدن. انگار شوهرم تازه فهميده بود چه بلايي داره سرم مياد. خودش هم نارحت بود. اين موضوع واسم مثل يه بغض شده بود تو زندگيمون. خلاصه اينكه بعد از كلي نارحتي و دعوا شب بعد با هم آشتي كرديم. خيلي سخت گذشت بهمون. شوهرم بهم قول داده ديگه خالش تو زندگيمون نباشه.

    من زندگيمو دوست دارم، شوهرمو دوست دارم. وقتي ميبينم برام ارزش قائل ميشه حاضرم بخاطرش هر كاري بكنم. اين خيلي سخته كه ببيني زندگي اي كه داري براش تلاش ميكني بخاطر يه نفر ديگه بهم بخوره. نگين كه تو اجازه نده چون وقتي شوهرم اجازه بده دست من خاليه.
    خواستم اينجا از همتون كه كمكم ميدين تشكر كنم. بخصوص she عزيز. انشاء الله روزي برسه كه اينجا از خاطره هاي قشنگ زندگي مشتركمون بنيوسيم. براي همه شما دوست هاي خوبم هم دعا ميكنم. شما هم واسه ما دعا كنيد كه ديگه همه چي تموم شده باشه. كه زندگيمون رو قشنگ تر بسازيم.

  8. 3 کاربر از پست مفید سمان تشکرکرده اند .

    aysu (شنبه 02 شهریور 92), she (یکشنبه 03 شهریور 92), ساحل75 (شنبه 02 شهریور 92)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 92 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    326
    سطح
    6
    Points: 326, Level: 6
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 30 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    معلوم دختر فهمیده ای هستی مطمئنم یه راه حل خوب پیدا می کنی... منم باهات موافقم سکوت کارارو خراب می کنه... ولی کنترلت رو هم از دست نده... صبور باش حیف زندگیت رو به خاطر اون خاله نفهم خراب کنی... اصلا کم نیار کنترلت رو شوهرت بیشتر کن ولی از محبت کم نذار... الان یه مقال می خوندم مردها در 42 سالگی به بلوغ کامل می رسند زنها در 32 سالگی واقعا مجبوریم تمام رفتارهاشون رو زیر نظر بگیریم که صد البته باید محسوس نباشه... معلومه صحبت کردن پدرت خیلی موثر بوده بازم سعی کن از بزرگترها و آدمهایی که حرفهاشون روی شوهرت تاثیر داره کمک بگیری... خودت رو خیلی زجر نده درست می شه همه چی...

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 آذر 92 [ 08:53]
    تاریخ عضویت
    1392-4-22
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    512
    سطح
    10
    Points: 512, Level: 10
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 20 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسي ساناز جان
    وقتي واسه آدم مشكل پيش مياد و هيچ كس درك نميكنه انقدر ناراحتي اونو تحت شعاع قرار ميده كه ديگه نميتوني خوب و بد رو از هم تشخيص بدي. نميدوني كدوم راه درسته، دلت ميخواد به همه چيز گير بدي، به همه بفهموني كه چقدر نارحتي. درست ميگي كه بايد خودمو كنترل كنم، سعي ميكنم اينجوري باشم ولي ميدوني چيه كه منو به مرحله انفجار ميرسونه؟ درك نشدن از سوي همسر. اينكه وقتي سعي ميكني از نارحتيت بگي بجاي كمك تو رو مقصر بدونه.
    دارم سعيمو ميكنم
    دارم سعي ميكنم تاثير اطرافيان روي زندگيمون رو كم كنم. اينكه بيشتر به خودمون و آينده زندگيمون فكر كنيم تا از اين مسائل برامون پيش نياد. ميدونم كه نميشه حذفش كرد اما نحوه برخورد باهاش مهمه. دارم سعي ميكنم ياد بگيرم اما در واقع بايد ياد بگيريم. هر دومون.

    - - - Updated - - -

    كاش يكي از كارشناس ها به كمكم ميومد. كاش كمكم ميدادن مشكلمونو حل كنيم :(

  11. کاربر روبرو از پست مفید سمان تشکرکرده است .

    she (دوشنبه 04 شهریور 92)

  12. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 92 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    326
    سطح
    6
    Points: 326, Level: 6
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 30 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم از فرشته مهربان درخواست کن که خیلی عالی راهنمایی می کنه... خیلی خوب درکت می کنم منم گاهی خودم خیلی ضعیف حس می کنم حس می کنم عرضه شوهرداری ندارم،ضعیفم ، نمی تونم بعضی حرفهای منطقی رو به کرسی بنشونم،خیلی عاجزم... الان دقیقا تو این مرحله ام 3/4 روزه غذا نخوردم... ولی چاره ای نیست زندگی همینه سرتا پا مبارزه..
    در مورد وضع تو مادر شوهرت یکی از نقشهای کلیدیه... اصلا نسبت به خودت حساسش نکن... بهش محبت کن،تنهایی باهاش گردش و تفریح برو،هدیه بخر، و مقابله خالهه محکم بایست اصلا کوتاه نیا اون باید رفتارش غیر طبیعیه ولی خیلی ملموس نباشه از خودت ضعف نشون نده،به شوهرت اینو حتما بگو از قدیم گفتند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است... اون اول باید نسبت به انجام وظایفش به تو کوتاهی نکنه بعد که تو رو ارضا کرد نوبت خالهه بشه!!!!!!! وقتی به اون توجه زیادی و غیر عادی می کنه یعنی نسبت به وظایفش در مورد تو کوتاهی کرده...

  13. #18
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شاید من درست متوجه نشده باشم
    اما اینطور که از نوشته های شما فهمیدم، شوهر شما پاسخهای این چنینی به خاله اش نمی ده.
    مثالهایی که زدید همه از طرف خاله بود.
    گویا همسرتون نمی دونه چطور برخورد کنه و این وسط گیر کرده.

    ته دلش از این رفتار خوشحال نیست اما راه اصلاحش را هم بلد نیست.
    علت و نحوه شکل گیری این رابطه را می دونید؟
    خاله از کی از ایران رفته و چطور این رابطه را کنترل می کرده؟
    خودش پسر نداره؟

    بهتره با همسرت بیشتر صحبت کنی و اگر مطمئن هستی که روش برخورد را نمی دونه
    خیلی با احتیاط بهش راه حل بده ( بسته به اخلاق شوهرت، بدتر سرلج نیفته و ... )
    مثلا فیس بوکش را برای مدتی غیرفعال کنه.
    با خاله اش تنهایی و نوشتاری چت نکنه.
    فقط در حد یک تلفن و اون هم زمانش را کم کنه، دفعاتش را کم کنه و همیشه هم با حضور شما باشه.

    این خاله را باید آروم آروم عقب زد.
    چیز خاصی نیست جز یک بیماری.
    چون موضوع خانوادگی هست و همسرت هم رودربایستی داره یک کم زمان می بره برای دک کردنش.

  14. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    asemani (سه شنبه 05 شهریور 92)

  15. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 آذر 92 [ 08:53]
    تاریخ عضویت
    1392-4-22
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    512
    سطح
    10
    Points: 512, Level: 10
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 20 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون شيدا جان. حس ميكنم كاملاً موضوع رو درك كردين
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    شاید من درست متوجه نشده باشم
    اما اینطور که از نوشته های شما فهمیدم، شوهر شما پاسخهای این چنینی به خاله اش نمی ده.
    مثالهایی که زدید همه از طرف خاله بود.
    گویا همسرتون نمی دونه چطور برخورد کنه و این وسط گیر کرده.
    همسرم قبلاً مثل خالش رفتار ميكرد (مثلا در پاسخ به اينكه خالش گفته بود ميخوام بغلت كنم و تنت و بو كنم نوشته بود" انقدر دلم ميخواد خودمو بندازمت بغلت و واست لوس كنم") اما بعد از ابراز نارحتيم تو چند مرحله كم كم رفتارشو تغيير داد. اما فقط بخاطر اينكه من نارحت نباشم نه اينكه موضوع رو درك كرده باشه. همسرم فكر ميكنه من غيرعادي هستم نه خالش!! چون تا بحال هيچ كس تو خانوادش بهش نگفته رفتارشون اشتباهه و حتي تشويق هم شده. :(

    ته دلش از این رفتار خوشحال نیست اما راه اصلاحش را هم بلد نیست. دقيقاً همينطوره

    علت و نحوه شکل گیری این رابطه را می دونید؟ نه. اما با برادرشوهرم كه صحبت كردم گفت حتي اگه خاله مشكلي هم تو زندگيش نداشته باشه باز هم با شوهرم همينجوري. برداشت من اينه كه كلاً دوست داره با يك نفر همچين رابطه اي داشته باشه و همسر من بهترين همراهي رو باهاش ميكرد.

    خاله از کی از ایران رفته و چطور این رابطه را کنترل می کرده؟ فكر ميكنم نزديك 10 سال باشه. از طريق اينترنت به شكل هاي مختلف. ميل، چت، فيس بوك ، تماس هاي تلفني زياد و sms و روزي چند ساعت ويدئوچت oovoo. حتي يك ايميل براش زده بود با اين محتوا: " عزيزم از اين به بعد با هم به طور خصوصي از طريق اين ميل در تماس باشيم (; " ولي تقريباً همه خانواده ميدونستن و افتخار ميكردن كه همسرم مواظب خالشه و هواشو داره و عاشق همن.

    خودش پسر نداره؟ خير. يك دختر 26 ساله داره كه به تازگي ازدواج كرده.

    بهتره با همسرت بیشتر صحبت کنی و اگر مطمئن هستی که روش برخورد را نمی دونه
    خیلی با احتیاط بهش راه حل بده ( بسته به اخلاق شوهرت، بدتر سرلج نیفته و ... ) فكر ميكنم همينطوره. نميدونه يا اگه ميدونه موقع عمل نميتونه. (خوشبختانه همسرم لجباز نيست فقط بايد موضوع رو درك كنه وگرنه ازم پنهان ميكنه)

    مثلا فیس بوکش را برای مدتی غیرفعال کنه. بعد از موضوع اون دختره،همسرم پيشنهاد منو براي غيرفعال كردن فيس بوك هامون قبول كرد و واقعاً خيلي تاثير داشت ولي راجع به همين موضوع هم مادرشوهرم بهش گفت "خالت گفته دلم گرفت همسرم از فيس بوك رفت! "

    با خاله اش تنهایی و نوشتاری چت نکنه. منم همينو ميخوام ولي وقتي همسرم اين كارو ميكنه خالش شروع ميكنه بهsms زدن. همسرم هم اگه بدونه موضوعي منو نارحت ميكنه بهم نميگه :(

    فقط در حد یک تلفن و اون هم زمانش را کم کنه، دفعاتش را کم کنه و همیشه هم با حضور شما باشه. به مادرشوهرم سفارش ميكنه دلم تنگ شده بگو بيان اينترنت و ....

    این خاله را باید آروم آروم عقب زد. اگه بدونم به جواب ميرسه آروم ميشم اما تو اين راه به كمك اطرافيان خصوصاً شوهرم هم نياز دارم.
    چیز خاصی نیست جز یک بیماری. رفتارش داره منوهم بيمار ميكنه

    چون موضوع خانوادگی هست و همسرت هم رودربایستی داره یک کم زمان می بره برای دک کردنش.

  16. کاربر روبرو از پست مفید سمان تشکرکرده است .

    ساحل75 (چهارشنبه 06 شهریور 92)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.