به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 88
  1. #61
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    سلام aqua_68

    خوبی ؟

    پستم را خوب خوندی ؟ دقت کردی ؟ توی توی این مدت چیزی هم در راستای پست قبلم به عمل در آوردی ؟



    آگوا جان ، یکی از چیزهایی که به تو و زندگیت و همسرت آسیب میزنه که اگر درست ازش استفاده کنی برعکس میشه ،
    تیزی

    احساسات
    ت هست . همنیجا و همین تالار فرصت خوبی و محل مناسبی برای تمرین هست . می دونم که بعضی پستها اذیتت

    میکنه . می دونم احساساتت جریحه دار میشه . دوستان واقعیتهایی را اما رک و تیز بیان می کنند و تو برآشفته می شوی و

    جبههمی گیری و .... چون ت
    رس از سرکوب شدن داری احساساتت میاد وسط و برات تصمیم میگیره . تصمیم می گیره

    که بزنه توی سر اونی که حرفی زده که خوشایندت نیست . حالا به نظر تو غیر از اینکه بزنی توی سرشون ( جوابشون بدی )

    و چند تا هم بارشون کنی ، چه راه دیگه ای هست . چطور می توانی با این چیزی که خوشایندت نیست برخورد کنی ،

    غیر از تندی و برخورد تند با اون فرد ؟

    دوست دارم راه و روشهای دیگه برخورد را اینجایی که از کسی یا پستی ناراحت می شوی را برایم لیست کنی .


    راستی این تاپیک طولانی و فرسایشی شده . من بزودی یک کپی از آن می گیرم و بعضی پستها را در آن نگه می دارم و

    بقیه را حذف می کنم و در آن تاپیک کپی شده و حذفیات انجام شده روند تخصصی مشاوره را ادامه می دهیم . اماشرطش

    اینه که خوب به حرفهام گوش بدهی و تمام تلاشت برای اجرای راه کارها را به کار ببندی .


    لینک زیر را هم بخوان :


    http://www.hamdardi.net/thread-14220.html










  2. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    aqua_68 (دوشنبه 24 تیر 92), del (چهارشنبه 26 تیر 92), reihane_b (دوشنبه 24 تیر 92), sookoot (سه شنبه 25 تیر 92), tamanaye man (سه شنبه 25 تیر 92), taraneh89 (دوشنبه 24 تیر 92), گل آرا (سه شنبه 25 تیر 92), محیا92 (دوشنبه 24 تیر 92)

  3. #62
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آذر 95 [ 18:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-18
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    3,555
    سطح
    37
    Points: 3,555, Level: 37
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 61 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها


    خوشحالم که امید به بهبود مشکلات داری.

    آکوا تو این 7 سال زندگیت تو از زندگیت راضی بودی، درسته؟ یه دعواهایی داشتین که خیلی واست حاد نبوده.
    ولی زندگی دو کفه هست. چنار یه سری نقل قول از پژمان آورده که حتما خوندیش. باید سعی کنی شیوه ی زندگیت به سمتی بره که پژمان هم مثل تو از زندگیش در کنار شما کاملا لذت ببره. زندگی موفق هست که زن و شوهر هر دو راضی باشند نه فقط شما یا نه فقط پژمان.
    فکر کنم تو این تاپیک فهمیدی که پژمان از چه چیزایی ناراحته. درسته؟ می تونی لیستشون کنی؟ واسه هر کدوم هم یه راه حل یه خطی بنویس.


    تاپیک های دیگه رو خوندی؟ دیدی بقیه چه مشکلاتی دارند؟ دیدی که زندگی شما مشکل حادی نداره؟

    من اگه جای شما بودم از این به بعد قدر زندگیم رو بیشتر میدونستم و به هیچ کس و چیزی اجازه نمی دادم آرامش منو همسر و فرزندم رو به هم بزنه، اون فرد می خواد پدرم باشه پدرشوهرم یا هر کس دیگه ای.

    آکوا انرژی زیادی رو میگذاری رو اینکه از خودت دفاع کنی. خیلی مواقع لازم نیست اینقدر تقلا کنی همین که سکوت کنی بهترین دفاع هست.
    در حین سکوت اگه حق با تو باشه طرفت شرمنده میشه اگه نباشه هم تو فرصت بیشتری برای فکر کردن به راه حل های مناسب داری. (منظورم فقط این تاپیک نیست، کلی گفتم) مثلا بجای اینکه بری با جاریت دعوا کنی که دیگه پژمان خریدای شما رو نمیکنه. یه بار خیلی آروم به برادر شوهرت یا پدر شوهرت بگو و دیگه سکوت کن. هیچوقت هم اون کارهایی که جاریت میگه رو انجام ندین. سیاست داشته باش که با پنبه سر ببری تا نه با دعوا و بد و بیراه گفتن و تحقیر کردن
    بضیاشونو نمیدونم راه حل چیه اون بگه چی دوست داره یا دوست داره چطور رفتار کنم




    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط abi.bikaran نمایش پست ها
    شمااااااااااا به نظرم هیچ مشکلییییییی ندارین به قول یکی از دوستان خوشی زده زیر دلتون دارین با دست خودتون زندگی و خوشبختی و عشقتون رو نابود میکنید!
    امیدوارم یه خورده به اطرافتون نگاه کنید ببینید شما و زندگیتون نسبت به خیلی از زندگیها ی زنان و مردان اطرافتون چقدرررررررررررر خوشبخت هستید!!
    !
    من هیچوقت خودمو با پایینتر خودم مقایسه نمیکنم خیلی ببخشیدا خودم مشکل دارم اینجام

    - - - Updated - - -

    ریحانه جون. همه درکو شعوور شما رو ندارند مرسی

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    سلام aqua_68

    خوبی ؟

    پستم را خوب خوندی ؟ دقت کردی ؟ توی توی این مدت چیزی هم در راستای پست قبلم به عمل در آوردی ؟



    آگوا جان ، یکی از چیزهایی که به تو و زندگیت و همسرت آسیب میزنه که اگر درست ازش استفاده کنی برعکس میشه ،
    تیزی

    احساسات
    ت هست . همنیجا و همین تالار فرصت خوبی و محل مناسبی برای تمرین هست . می دونم که بعضی پستها اذیتت

    میکنه . می دونم احساساتت جریحه دار میشه . دوستان واقعیتهایی را اما رک و تیز بیان می کنند و تو برآشفته می شوی و

    جبههمی گیری و .... چون ت
    رس از سرکوب شدن داری احساساتت میاد وسط و برات تصمیم میگیره . تصمیم می گیره

    که بزنه توی سر اونی که حرفی زده که خوشایندت نیست . حالا به نظر تو غیر از اینکه بزنی توی سرشون ( جوابشون بدی )

    و چند تا هم بارشون کنی ، چه راه دیگه ای هست . چطور می توانی با این چیزی که خوشایندت نیست برخورد کنی ،

    غیر از تندی و برخورد تند با اون فرد ؟

    دوست دارم راه و روشهای دیگه برخورد را اینجایی که از کسی یا پستی ناراحت می شوی را برایم لیست کنی .


    راستی این تاپیک طولانی و فرسایشی شده . من بزودی یک کپی از آن می گیرم و بعضی پستها را در آن نگه می دارم و

    بقیه را حذف می کنم و در آن تاپیک کپی شده و حذفیات انجام شده روند تخصصی مشاوره را ادامه می دهیم . اماشرطش

    اینه که خوب به حرفهام گوش بدهی و تمام تلاشت برای اجرای راه کارها را به کار ببندی .


    لینک زیر را هم بخوان :


    http://www.hamdardi.net/thread-14220.html





    فرشته جون. خوبم شما خوبی ؟ بله این چنروز درباره خونه باشووهرم حرف نزدم.دیروز مامانم خواس حرفو پیش بکشه گفتم مامان جون منو پژمان دوست نداریم بابقیه باشیم قصدمونه خونه ی جدا بگیریم شایدبخوایم با دوستی رفتو آمدکنیم یاحوصلم نشه نصف روز ظرفامو بشورم شاید یه روز تختخوابمون نامرتب باشه نمیخوام تو یه ساختمون باشیم زندگیمون توی نظر باشه.واسه این حرفائو زدم چونکه زنداداشامو خواهرام فضولند مامانم فهمید منظورم چی بود.ابروشو بالا انداخت گفت هرجورراحتید.
    راه حلای دیگه برخوردای اینجا اینه اگ ناراحت میشم سکوت کنم یا محترمانه جوابشو بدم خجالتش بدم.
    فرشته جون من حرفاتونو عمل میکنم شووهرم ازشما خعلییی تعریف کرد میخوام فقط شما و صبا و ترانه و کساییکه کمکم میکنند واسم بنویسند.

  4. 7 کاربر از پست مفید aqua_68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (سه شنبه 25 تیر 92), malakeh (سه شنبه 25 تیر 92), sookoot (سه شنبه 25 تیر 92), taraneh89 (دوشنبه 24 تیر 92), فرشته مهربان (دوشنبه 24 تیر 92), بی دل (دوشنبه 24 تیر 92), سان آی (سه شنبه 25 تیر 92)

  5. #63
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    سلام از دور دیدم دعواست، خودمو رسوندم (برره) خلاصه منم بازی بدین

    ولی از شوخی گذشته:

    چند روز پیش ها اول که این تاپیک (فقط همین تاپیک) را خوندم و اومدم جلو، چیزی نمانده بود که یکی از اون پستهای معروفم رو اینجا بزنم و حسابی از خجالت آکوا در بیام. گفتم یعنی چی که برام پژو خرید مگان نخرید! اصلا مگه پدر شوهر همچین وظیفه ای داره!
    یا مثلا بوفه نقره و این بند و بساطا چیه ....که چشمم افتاد به کت و شلوار یا پالتوی یک میلیون تومنی (هر چند که الان یک میلیون دیگه یه خروس قندی هم نمیدن) آقا پژمان!
    و بعد بیشتر که خوندم و نیز سری دوباره به تاپیک قبلی آقا پژمان که زدم به این نتیجه رسیدم:

    دو نفر آدم از یک فامیل با یک فرهنگ مشترک و همسان به لحاظ سطح مالی با هم ازدواج کرده اند. همونقدر که خانوم اهل پول خرج کردن و مادیات و دک و پز هست،
    خوب آقا هم هست!

    پس به خودم گفتم: تا اینجای کار حله و مشکلی متوجه خانوم نیست.

    و بیشتر که خوندم متوجه شدم که خانوم وظیفه ای رو متوجه پدر شوهر ندونسته!
    آکوا مقدار بسیار زیادی از مهریه اش رو بخشیده و اصلا خودش هم اگه شرط نمیکرد این وظیفه همسر (حالا پدر شوهر) بوده که در قبال بخشش اونهمه مبلغ از مهریه،‌یک هدیه ای در این حد بگیره.

    منتها اشکال کار اینجا بوده که آکوا توی ذهنش مثلا مگان بوده ولی نوع ماشین رو ذکر نکرده و خانواده آقا پژمان به اختیار خودشون پژو خریدند. که از نظر ما اعضای سایت شاید پژو هم نه تنها هیچ اشکالی نداشته باشه خیلی هم خوب باشه ولی ۱. شرط بودن خرید ماشین و ۲. مقایسه با هم قطاران و جاریان ، یاعث دلخوری خانوم آکوا شد.

    من میخوام از این تاپیک تا به اینجا به یک جمع بندی برسم که بشه روند تاپیک هدایت بشه:

    من با همه وجودم آکوایی رو درک میکنم که

    به شوهرش علاقه داره
    شوهرش به ایشون علاقه داره
    و هر کدام خواستار تغییراتی هستند

    اشکالات آقا پژمان قبلا گفته شده و بعدا هم من باز خواهم گفت اما چون اینجا صحبت راجع به آکوا هست:

    آکوای عزیز از عدم مهارت ارتباطی و نداشتن سیاست های لازم زنانه رنج میبره! چطور؟

    برای رسیدن به خواسته مادی اش (که شاید اگر کمی صبر میکرد و با سیاست اونو دنبال میکرد، بهتر بهش میرسید)، زندگیش تا آستانه جدایی و آبروریزی و دلخوری خودش و همسرش و خانواده و فامیل پیش رفت،‌مجبور شد رقم زیادی از مهریه اش رو ببخشه،‌در آخر هنوز هم به خواسته اش نرسیده. آنچه که در این میان بدست آورد یک ۲۰۶ بود که شاید بدون هیچ کدام از این هزینه ها هم براحتی بدست میاورد. تازه بعد از برگشتش همچنان تنش و لج و لجبازی ها بوده!

    حـــــالا! به همین دلایل خشم آکوا و تکه پرانیشهاش به راحتی قابل درکه! که منهم اگه اینهمه متضرر شده بودم الان حالم زیاد خوب نبود به زمین و زمان هم فحش میدادم.

    حالا من معتقدم اگر آکوا با توجه به هم کفو بودن با همسرش (در کنار عشقولانگی و آرامش زندگیش) تا اونجایی که مادیات را در حد توان خودش و همسرش برای زینت زندگی اش و تامین رفاهیات ضروری اش نیاز داره طلب کند و یا تهیه کند، منطقی است. اما اشکال از جایی پیدا میشود که آکوا مادیات را هدف قرار داده.

    آکوا رشد و تعالی خودش رو در تامین مادیات بیشتر می بینه و در این راه حاضره از همسرش و فرزندش و عشق اش و آرامش زندگی اش هزینه کنه تا به اون هدف برسه.

    فکر میکنه اگر ماشینش یک مدل از جاری بالاتر باشه اونوقت به ارامش میرسه. در صورتی که همین جاری فردا ممکنه یک چیز دیگه بخره مثل طلا و جواهر، ویلا و...که باز آکوا احساس عقب افتادن از دور رقابت بکنه.

    این چرخه معیوب هیچگاه تمام نخواهد شد!

    به نظرم آکوا یا باید دست از چشم و هم چشمی بر دارد، یا اینکه در این چشم و هم چشمی به مهارتهایی که در اون براحتی بیشتری میتونه خودش رو بالا بکشه و برای خودش نفع و لذت بیشتری در دراز مدت دارد ، مجهز بکنه. مثل چی؟

    مثل عشقولانه تر کردن زندگیش با همسرش
    مثل بالا بردن تحصیلاتش در زمینه مورد علاقش
    مثل تربیت صحیح فرزندش و فراهم کردن امکانات تحصیلی و فرهنگی و ورزشی و هنری در جهت علاقه های فرزندش و با هدف ترقی و تربیت یک فرزند صالح و موفق
    و الی ما شالله که خودش میتونه به این لیست اضافه کنه.

    در پایان بقول خارجیها: لست بات نات لیست: دیدم خیلی ها از سادگی و صداقت کودکانه آکوا تعریف کردند.
    اما وقتی آکوا با همین سادگی و کم صبری و صداقت کودکانه،‌خشمش رو به طنز و تکه پرانی تبدیل کرد،‌ اعضای این سایت که نقش مشاور رو دارند بدتر از آکوا بهم ریختند!

    آکوا اگر ساده نبود، قطعا سعی میکرد در این تاپیک طوری حرف بزند که حد اقل ما را بپیچاند و یا ما به او حق بدهیم.
    آکوا اگر ساده و احساس مدار نبود، تا به اینجای کار اینهمه هزینه نمیکرد! و خودش رو اذیت نمیکرد!
    آکوا اگر اینقدر ساده و احساس مدار نبود قطعا سعی میکرد پاسخهای دوستان را یکطوری بدهد که اینقدر سرزنش نشود.

    آکوای عزیز! با این روش اگر پیش بروی خودت ضرر میکنی!
    فکر کن! تا دهن باز میکنی همه شما را متهم میکنند نه آقا پژمان را!

    اگر میخواهی حتی قواعد دعوا را هم یا د بگیری، و بدانی که طرفت را در دعوا چطور هشت هفت لکو کنی، باز هم این سایت جای خوبی است.
    چون حد اقل هر چند تا پست، خودت هم که نخواهی، یکی دو نفر برات شاخ میشن! و اینجاست که میتونی تمرین صبر و فرو خوردن خشم و یا کنده گیری و زیر یه خم دو خم رو یاد بگیری!

    اینجا و خیلی جاهای دیگه، مردم نگاه میکنند که شما چطور و با چه ادبیاتی مشکلتو مطرح میکنی.
    باور کن آدم بوده توی این سایت،‌ که از خودش غیر قابل تحمل تر و رو اعصاب تر و پر مدعا تر و لوس و ننر تر نبوده، اما چون بلد بوده با کلمات بازی کنه، ششصد نفرو برای مدتهای طولانی مچل خودش کرده. همه هی به به و چه چه اش کردن! و دست آخر هم...

    حالا من میگم: چه بخواهی یک مسئله را حل کنی چه بخواهی یک مسئله را چماق کنی و توی سر یکی بزنی!!! باید بتونی مسئله درست طرح کنی! که عقل سلیم (غیر از عقل سلیم مامانت ) اونو بپذیره.

    نگاه کن! اول که اومدی توی این تاپیک تا دهن باز کردی گفتی پدر شوهرم برام پزو خریده مگان نخریده! وای من ناراحتم و اینها چنین اند و چنانند،‌
    همونجا ترتیب خودت رو دادی! پرونده ات آماده شد برای صدجور حمله! و صدور قطعنامه!

    خلاصه اوصیکم به یاد گیری مهارت های ارتباطی و تمرین اون و سیاست ورزی!

    فعلا برای اینکه طولانی نشه تا همینجا بسه

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد

    ویرایش توسط بی دل : دوشنبه 24 تیر 92 در ساعت 18:43

  6. 9 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 24 تیر 92), aqua_68 (سه شنبه 25 تیر 92), del (چهارشنبه 26 تیر 92), reihane_b (دوشنبه 24 تیر 92), tamanaye man (سه شنبه 25 تیر 92), گل آرا (سه شنبه 25 تیر 92), بی نهایت (دوشنبه 24 تیر 92), دختری تنها (سه شنبه 25 تیر 92), شیدا. (دوشنبه 24 تیر 92)

  7. #64
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی دل نمایش پست ها

    برای رسیدن به خواسته مادی اش (که شاید اگر کمی صبر میکرد و با سیاست اونو دنبال میکرد، بهتر بهش میرسید)، زندگیش تا آستانه جدایی و آبروریزی و دلخوری خودش و همسرش و خانواده و فامیل پیش رفت،‌مجبور شد رقم زیادی از مهریه اش رو ببخشه،‌در آخر هنوز هم به خواسته اش نرسیده. آنچه که در این میان بدست آورد یک ۲۰۶ بود که شاید بدون هیچ کدام از این هزینه ها هم براحتی بدست میاورد. تازه بعد از برگشتش همچنان تنش و لج و لجبازی ها بوده!

    حـــــالا! به همین دلایل خشم آکوا و تکه پرانیشهاش به راحتی قابل درکه! که منهم اگه اینهمه متضرر شده بودم الان حالم زیاد خوب نبود به زمین و زمان هم فحش میدادم.


  8. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 24 تیر 92), گل آرا (سه شنبه 25 تیر 92), الهه آذر (دوشنبه 24 تیر 92), بی دل (دوشنبه 24 تیر 92)

  9. #65
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    بابا این آقا پژمانی که ما دیدیم نیاز به اینهمه هارت و پورت نداره، باور کن مردها خودشون خیلی بیشتر دلشون میخواد خ...شون بکنی تا اینکه با دعوا و دادو بیداد ازشون چیزی بخوای.

    سیاست!

    برو تو کار مخ تلیط کنی!

    آقا پژمان گوشهاتو بگیر!

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد

    ویرایش توسط بی دل : دوشنبه 24 تیر 92 در ساعت 19:01

  10. 3 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    گل آرا (سه شنبه 25 تیر 92), بی نهایت (دوشنبه 24 تیر 92), دختری تنها (سه شنبه 25 تیر 92)

  11. #66
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    43
    Array
    سلام
    امروز بعد ازظهر وقتی خانه آمدم همسرم رو در حال گریه دیدم و بعد از خواندن بعضی از پست های تایپیک هنگ کردم.
    بنده برای محق بودن خود و حمایت خودم از سمت دوستان از همسرم نخواستم تایپیک ایجاد کنن برای اینکه ایشون بتونن از مشاورین سایت مشاوره درست بگیرن مایل بودم در این سایت حضور داشته باشن چون این سایت و مشاوره های جناب مدیر همدردی و خانم فرشته مهربان و تعدادی از دوستان بسیار به من کمک کردن و زیر و بم مشکلاتم برام رو شد.
    اگر در این تایپیک خواسته یا ناخواسته کسی رنجیده خاطر شده و حرفی زده شده و دوستان ناراحت شدند من معذرت میخواهم و امیدوارم تکرار نشه. سعی خودم رو انجام میدم تا با بازگو کردن شرایط سایت برا همسرم از تکرار دوباره این موضوع جلوگیری کنم.
    اما
    توهین به همسرم و خانواده ایشون توهین به من محسوب میشه و همان اندازه که ایشون ناراحت میشن من خیلی بیشتر رنجیده میشم .
    برا هر مردی دیدن اشک همسرش ناراحت کننده است دوستانی که متاهلن این مسئله رو کاملا درک میکنن.
    ایشون همسر من و مادر فرزند من و دخترعمه من هستن دشمن بنده که نیستن . توقع چنین برخوردی رو از بعضی دوستان نداشتم و ندارم.
    ایشون اگر یک سری مشکلات با من نداشتن اصلا صلاح نمیدیدم ایشون در این سایت حضور داشته باشن اصلا دلیل اصلی حضورشون در سایت همین بوده.
    مگر تا الان چند نفر مثل من چنین کاری رو انجام دادن و همسرشون رو در چنین جایی با خودشون رودر رو کردن؟
    من همه این مسائل رو به جون خریدم چون فکر میکنم شاید اینجا آخرین یا بهترین جایی هست که خانمم میتونن برا این مسئله تکانی به خودشون بدن و شرایط رو تغییر بدن.
    وقتی می بینن من همه حرفهای دلم رو در معرض دیدشون گذاشتم قطعا سعی میکنن تغییراتی درونشون ایجاد کنن. میدونم یه ریسکه که کمتر کسی انجامش میده اما تصمیم دارم تا ته این جریان پیش برم چون دیگه بدتر از این نخواهد شد.
    میدونم همه دوستان نگران من و زندگی ما هستن میدونم همه از روی دلسوزی و محبت مسائلی رو عنوان کردن و از همه ممنونم ولی همونطور که میدونیم از چاقو دو تا استفاده میشه کرد. یکی با چاقو میوه پوست میگیره و یکی چاقو رو درون بدن یکی دیگه فرو میکنه. بعضی راهنمایی ها هم در عین دلسوزی دقیقا حالت دوم رو داره.
    خاطرتون هست آخرین پستم رو در تایپیکم نوشته بودم حرمت همسرم رعایت بشه؟ من انتظار چنین چیزی رو داشتم که اون جمله رو نوشتم چون هم همسرم رو میشناسم و هم در این مدت با اخلاق برخی از دوستان در این سایت آشنایی پیدا کرده بودم.
    از فرشته مهریان عزیز صبای عزیز باران عزیز و چنار عزیز و همه دوستان عزیز برا راهنمایی های دلسوزانه همسرم تا الان و از این پس از جون و دلم تشکر میکنم. امیدوارم روزی آن قدر از خدا عمر بگیرم تا در جایی بتونم لطف همه تون رو جبران کنم.
    باز هم از دوستانی که ناراحت شدن بنده عذر میخوام من رو حلال کنین.

    کسی حرف منو انگار نمیفهمه
    مرده زنده،خواب و بیدار نمی فهمه
    کسی تنهاییمو از من نمی دزده
    درد ما رو در و دیوار نمیفهمه
    واسه تنهایی خودم دلم میسوزه
    قلب امروزی من خالی تر از دیروزه
    ویرایش توسط پژمان : دوشنبه 24 تیر 92 در ساعت 22:37

  12. 14 کاربر از پست مفید پژمان تشکرکرده اند .

    aqua_68 (سه شنبه 25 تیر 92), baran.68 (سه شنبه 25 تیر 92), del (چهارشنبه 26 تیر 92), malakeh (سه شنبه 25 تیر 92), saraamini (دوشنبه 24 تیر 92), shabe niloofari (سه شنبه 25 تیر 92), sookoot (سه شنبه 25 تیر 92), taraneh89 (سه شنبه 25 تیر 92), فرشته مهربان (سه شنبه 25 تیر 92), گل آرا (سه شنبه 25 تیر 92), بی نهایت (دوشنبه 24 تیر 92), بالهای صداقت (سه شنبه 25 تیر 92), دختری تنها (سه شنبه 25 تیر 92), سان آی (سه شنبه 25 تیر 92)

  13. #67
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 شهریور 92 [ 22:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-06
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    575
    سطح
    11
    Points: 575, Level: 11
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    63

    تشکرشده 164 در 76 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام خانمaqua_68
    باور كنين اينجا همه قصد كمك دارن شما نبايد در مقابل همه جبهه بگيريد و ناراحت بشيد
    منم خودم جز اون كسايى هستم كه با شوهرم مشكل دارم و هنوز نتونستم بعضى از مشكلايى كه با شوهرم داشتم وازشون ناراحت ميشم حل كنم
    تاپيك شمارو هم دنبال ميكنم و تنها چيزى كه فهميدم اينه كه شوهرتون واقعاً شما و زندگيشو دوست داره
    بهت تبريك ميگم اميدوارم بتونين مشكلتونو حل كنين.

  14. 2 کاربر از پست مفید هم صحبت تشکرکرده اند .

    aqua_68 (سه شنبه 25 تیر 92), sookoot (سه شنبه 25 تیر 92)

  15. #68
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    .

    نقل قول نوشته اصلی توسط پژمان نمایش پست ها
    سلام
    امروز بعد ازظهر وقتی خانه آمدم همسرم رو در حال گریه دیدم و بعد از خواندن بعضی از پست های تایپیک هنگ کردم.
    بنده برای محق بودن خود و حمایت خودم از سمت دوستان از همسرم نخواستم تایپیک ایجاد کنن برای اینکه ایشون بتونن از مشاورین سایت مشاوره درست بگیرن مایل بودم در این سایت حضور داشته باشن چون این سایت و مشاوره های جناب مدیر همدردی و خانم فرشته مهربان و تعدادی از دوستان بسیار به من کمک کردن و زیر و بم مشکلاتم برام رو شد.
    اگر در این تایپیک خواسته یا ناخواسته کسی رنجیده خاطر شده و حرفی زده شده و دوستان ناراحت شدند من معذرت میخواهم و امیدوارم تکرار نشه. سعی خودم رو انجام میدم تا با بازگو کردن شرایط سایت برا همسرم از تکرار دوباره این موضوع جلوگیری کنم.
    اما
    توهین به همسرم و خانواده ایشون توهین به من محسوب میشه و همان اندازه که ایشون ناراحت میشن من خیلی بیشتر رنجیده میشم .
    برا هر مردی دیدن اشک همسرش ناراحت کننده است دوستانی که متاهلن این مسئله رو کاملا درک میکنن.
    ایشون همسر من و مادر فرزند من و دخترعمه من هستن دشمن بنده که نیستن . توقع چنین برخوردی رو از بعضی دوستان نداشتم و ندارم.
    ایشون اگر یک سری مشکلات با من نداشتن اصلا صلاح نمیدیدم ایشون در این سایت حضور داشته باشن اصلا دلیل اصلی حضورشون در سایت همین بوده.
    مگر تا الان چند نفر مثل من چنین کاری رو انجام دادن و همسرشون رو در چنین جایی با خودشون رودر رو کردن؟
    من همه این مسائل رو به جون خریدم چون فکر میکنم شاید اینجا آخرین یا بهترین جایی هست که خانمم میتونن برا این مسئله تکانی به خودشون بدن و شرایط رو تغییر بدن.
    وقتی می بینن من همه حرفهای دلم رو در معرض دیدشون گذاشتم قطعا سعی میکنن تغییراتی درونشون ایجاد کنن. میدونم یه ریسکه که کمتر کسی انجامش میده اما تصمیم دارم تا ته این جریان پیش برم چون دیگه بدتر از این نخواهد شد.
    میدونم همه دوستان نگران من و زندگی ما هستن میدونم همه از روی دلسوزی و محبت مسائلی رو عنوان کردن و از همه ممنونم ولی همونطور که میدونیم از چاقو دو تا استفاده میشه کرد. یکی با چاقو میوه پوست میگیره و یکی چاقو رو درون بدن یکی دیگه فرو میکنه. بعضی راهنمایی ها هم در عین دلسوزی دقیقا حالت دوم رو داره.
    خاطرتون هست آخرین پستم رو در تایپیکم نوشته بودم حرمت همسرم رعایت بشه؟ من انتظار چنین چیزی رو داشتم که اون جمله رو نوشتم چون هم همسرم رو میشناسم و هم در این مدت با اخلاق برخی از دوستان در این سایت آشنایی پیدا کرده بودم.
    از فرشته مهریان عزیز صبای عزیز باران عزیز و چنار عزیز و همه دوستان عزیز برا راهنمایی های دلسوزانه همسرم تا الان و از این پس از جون و دلم تشکر میکنم. امیدوارم روزی آن قدر از خدا عمر بگیرم تا در جایی بتونم لطف همه تون رو جبران کنم.
    باز هم از دوستانی که ناراحت شدن بنده عذر میخوام من رو حلال کنین.



    احسنت

    این پست حاوی نکات مهمی در همسر داری هست که هم توجه آگوای عزیز را به آن جلب می کنم هم توجه مردان دیگری که

    احیایناً از همسرانشان ناراشی هستند ، هم توجه خانمهایی که در میان اختلافات علاقه همسرانشون را باور ندارند .


    آکوای عزیز !

    اگر کسی پژمان شما را چه در دنیای مجازی چه غیر مجازی بخاطر شما زیر سئوال می برد و حتی دلسوزانه سرزنش می کرد ،

    چه حسی پیدا می کردی ؟ آیا خوشحال می شدی که از شما طرفداری شده و بخاطر شما شوهرت مورد سرزنش قرار گرفته ؟

    آیا مثل این کاری که پژمان انجام داده وناراحت شده و ازدوستان انتقاد کرده بخاطرشما و توصیه به رعایت حرمت شما کرده را

    انجام می دادی؟


    دلم میخواد بااون صداقت مثال زدنی و بی نظیرت که من واقعاً بخاطرش بهت تبریک میگم جواب این

    سئوالم را بدهی تا نکات مهمی را بعد از آن بهت بگم



    تاپیک بعد از جواب آگوا به این سئوال قفل می شود و روند مشاوره به آگو در تاپیک زیر ادامه پیدا میکند و از دوستان تقاضا دارم

    کمک کنند که روند تخصصی پیش برود



    مشاوره تخصصی فرشته مهربان با aqua_68








  16. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    aqua_68 (سه شنبه 25 تیر 92), baran.68 (سه شنبه 25 تیر 92), del (چهارشنبه 26 تیر 92), sookoot (سه شنبه 25 تیر 92), taraneh89 (سه شنبه 25 تیر 92), پژمان (سه شنبه 25 تیر 92)

  17. #69
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1392-2-29
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    790
    سطح
    14
    Points: 790, Level: 14
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    139

    تشکرشده 82 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم اکوا افرین بر شما شما قاطعانه کفتید که می خواید مستقل زندگی کنید دیگه از اینجا به بعدشو نوبت اقا پژمان ان شالله که شوهرتون بتونه سعیشو بکنه و خونه بگیره و دیگه از دست این همه جنگ اعصاب راحت بشید وقتی زن و شوهرا هر دو استقلال داشته باشن مشکلات کمتری گریبان گیرشون می شه همین که خونه رو جدا کنید تازه اون موقعه می دونید که زندگی چقدر قشنگه من به شما حق می دم اصلا درست نیست جاری و خونواده شوهر همه و همه تو یه ساختمان زندگی کنند همین طور برای شوهر شما هم جالب نیست با خونواده زنش زندگی کنه هیچی بهتر از این نیست دوری و دوستی اقا پژمان خواهشا سعیتون رو بکیند و هر چه سرعتر براش خونه بگیرید و قدر همسرتون رو بدونید شما همینو می خواستید که به مادرش بگه می خواد مستقل باشه و اینو هم بدست اورید پس بقیه راه رو شما باید ادامه بدید موفق باشید

  18. کاربر روبرو از پست مفید سان آی تشکرکرده است .

    aqua_68 (سه شنبه 25 تیر 92)

  19. #70
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مهر 92 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-2-29
    نوشته ها
    140
    امتیاز
    645
    سطح
    12
    Points: 645, Level: 12
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 202 در 91 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام اکوا جان. من واقعا نمی دونستم با اون شوخیم ناراحت میشی. واقعا عذر خاهی می کنم. واقعا واقعا. خدا شاهد که فقط خاستم شوخی کنم. اگه سهمی در اشکهات داشتم من رو ببخش. درموردم با پاسخت یه جاهایی اشتباه کردی ایرادی نداره. دوست من من گفتم مهارتی ندارم اگه بد گفتم بخشش از شما باشه. من نمی خاستم شما رو ناراحت کنم. فقط دوست دارم حداقل از این تاپیک یه چیزو خوب متوجه بشی که بودن در جایی که کسی حرف ادم رو نمی فهمه خ سخت. نظرت چیه. من برای همیشه از شما و این سایت خداحافظی می کنم. راتون ارزوی خوشبختی به معنای واقعی کلمه رو دارم. خدانگهدار
    هر قدیسی گذشته ای و هر گنهکاری آینده ای دارد.....اسکار جووون

  20. کاربر روبرو از پست مفید چنار تشکرکرده است .

    aqua_68 (سه شنبه 25 تیر 92)


 
صفحه 7 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا من مقصرم یا اون؟؟؟
    توسط bluee در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: جمعه 08 مرداد 95, 17:41
  2. امیدم به زندگی کم شده ( چرا من ؟؟؟ کمکم کنید)
    توسط ab96 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 شهریور 94, 13:47
  3. به اين احساس اوليه اعتماد كنم؟؟؟ ... به نظرتون من زود قضاوت ميكنم؟؟؟
    توسط rama25 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 شهریور 91, 09:00
  4. چطور بهش بگم ؟؟؟
    توسط amir_irani در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 دی 89, 19:33
  5. با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
    توسط sara62 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: شنبه 10 مهر 89, 12:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.