سلام از دور دیدم دعواست، خودمو رسوندم (برره) خلاصه منم بازی بدین
ولی از شوخی گذشته:
چند روز پیش ها اول که این تاپیک (فقط همین تاپیک) را خوندم و اومدم جلو، چیزی نمانده بود که یکی از اون پستهای معروفم رو اینجا بزنم و حسابی از خجالت آکوا در بیام. گفتم یعنی چی که برام پژو خرید مگان نخرید! اصلا مگه پدر شوهر همچین وظیفه ای داره!
یا مثلا بوفه نقره و این بند و بساطا چیه ....که چشمم افتاد به کت و شلوار یا پالتوی یک میلیون تومنی (هر چند که الان یک میلیون دیگه یه خروس قندی هم نمیدن) آقا پژمان!
و بعد بیشتر که خوندم و نیز سری دوباره به تاپیک قبلی آقا پژمان که زدم به این نتیجه رسیدم:
دو نفر آدم از یک فامیل با یک فرهنگ مشترک و همسان به لحاظ سطح مالی با هم ازدواج کرده اند. همونقدر که خانوم اهل پول خرج کردن و مادیات و دک و پز هست،
خوب آقا هم هست!
پس به خودم گفتم: تا اینجای کار حله و مشکلی متوجه خانوم نیست.
و بیشتر که خوندم متوجه شدم که خانوم وظیفه ای رو متوجه پدر شوهر ندونسته!
آکوا مقدار بسیار زیادی از مهریه اش رو بخشیده و اصلا خودش هم اگه شرط نمیکرد این وظیفه همسر (حالا پدر شوهر) بوده که در قبال بخشش اونهمه مبلغ از مهریه،یک هدیه ای در این حد بگیره.
منتها اشکال کار اینجا بوده که آکوا توی ذهنش مثلا مگان بوده ولی نوع ماشین رو ذکر نکرده و خانواده آقا پژمان به اختیار خودشون پژو خریدند. که از نظر ما اعضای سایت شاید پژو هم نه تنها هیچ اشکالی نداشته باشه خیلی هم خوب باشه ولی ۱. شرط بودن خرید ماشین و ۲. مقایسه با هم قطاران و جاریان ، یاعث دلخوری خانوم آکوا شد.
من میخوام از این تاپیک تا به اینجا به یک جمع بندی برسم که بشه روند تاپیک هدایت بشه:
من با همه وجودم آکوایی رو درک میکنم که
به شوهرش علاقه داره
شوهرش به ایشون علاقه داره
و هر کدام خواستار تغییراتی هستند
اشکالات آقا پژمان قبلا گفته شده و بعدا هم من باز خواهم گفت اما چون اینجا صحبت راجع به آکوا هست:
آکوای عزیز از عدم مهارت ارتباطی و نداشتن سیاست های لازم زنانه رنج میبره! چطور؟
برای رسیدن به خواسته مادی اش (که شاید اگر کمی صبر میکرد و با سیاست اونو دنبال میکرد، بهتر بهش میرسید)، زندگیش تا آستانه جدایی و آبروریزی و دلخوری خودش و همسرش و خانواده و فامیل پیش رفت،مجبور شد رقم زیادی از مهریه اش رو ببخشه،در آخر هنوز هم به خواسته اش نرسیده. آنچه که در این میان بدست آورد یک ۲۰۶ بود که شاید بدون هیچ کدام از این هزینه ها هم براحتی بدست میاورد. تازه بعد از برگشتش همچنان تنش و لج و لجبازی ها بوده!
حـــــالا! به همین دلایل خشم آکوا و تکه پرانیشهاش به راحتی قابل درکه! که منهم اگه اینهمه متضرر شده بودم الان حالم زیاد خوب نبود به زمین و زمان هم فحش میدادم.
حالا من معتقدم اگر آکوا با توجه به هم کفو بودن با همسرش (در کنار عشقولانگی و آرامش زندگیش) تا اونجایی که مادیات را در حد توان خودش و همسرش برای زینت زندگی اش و تامین رفاهیات ضروری اش نیاز داره طلب کند و یا تهیه کند، منطقی است. اما اشکال از جایی پیدا میشود که آکوا مادیات را هدف قرار داده.
آکوا رشد و تعالی خودش رو در تامین مادیات بیشتر می بینه و در این راه حاضره از همسرش و فرزندش و عشق اش و آرامش زندگی اش هزینه کنه تا به اون هدف برسه.
فکر میکنه اگر ماشینش یک مدل از جاری بالاتر باشه اونوقت به ارامش میرسه. در صورتی که همین جاری فردا ممکنه یک چیز دیگه بخره مثل طلا و جواهر، ویلا و...که باز آکوا احساس عقب افتادن از دور رقابت بکنه.
این چرخه معیوب هیچگاه تمام نخواهد شد!
به نظرم آکوا یا باید دست از چشم و هم چشمی بر دارد، یا اینکه در این چشم و هم چشمی به مهارتهایی که در اون براحتی بیشتری میتونه خودش رو بالا بکشه و برای خودش نفع و لذت بیشتری در دراز مدت دارد ، مجهز بکنه. مثل چی؟
مثل عشقولانه تر کردن زندگیش با همسرش
مثل بالا بردن تحصیلاتش در زمینه مورد علاقش
مثل تربیت صحیح فرزندش و فراهم کردن امکانات تحصیلی و فرهنگی و ورزشی و هنری در جهت علاقه های فرزندش و با هدف ترقی و تربیت یک فرزند صالح و موفق
و الی ما شالله که خودش میتونه به این لیست اضافه کنه.
در پایان بقول خارجیها: لست بات نات لیست: دیدم خیلی ها از سادگی و صداقت کودکانه آکوا تعریف کردند.
اما وقتی آکوا با همین سادگی و کم صبری و صداقت کودکانه،خشمش رو به طنز و تکه پرانی تبدیل کرد، اعضای این سایت که نقش مشاور رو دارند بدتر از آکوا بهم ریختند!
آکوا اگر ساده نبود، قطعا سعی میکرد در این تاپیک طوری حرف بزند که حد اقل ما را بپیچاند و یا ما به او حق بدهیم.
آکوا اگر ساده و احساس مدار نبود، تا به اینجای کار اینهمه هزینه نمیکرد! و خودش رو اذیت نمیکرد!
آکوا اگر اینقدر ساده و احساس مدار نبود قطعا سعی میکرد پاسخهای دوستان را یکطوری بدهد که اینقدر سرزنش نشود.
آکوای عزیز! با این روش اگر پیش بروی خودت ضرر میکنی!
فکر کن! تا دهن باز میکنی همه شما را متهم میکنند نه آقا پژمان را!
اگر میخواهی حتی قواعد دعوا را هم یا د بگیری، و بدانی که طرفت را در دعوا چطور هشت هفت لکو کنی، باز هم این سایت جای خوبی است.
چون حد اقل هر چند تا پست، خودت هم که نخواهی، یکی دو نفر برات شاخ میشن! و اینجاست که میتونی تمرین صبر و فرو خوردن خشم و یا کنده گیری و زیر یه خم دو خم رو یاد بگیری!
اینجا و خیلی جاهای دیگه، مردم نگاه میکنند که شما چطور و با چه ادبیاتی مشکلتو مطرح میکنی.
باور کن آدم بوده توی این سایت، که از خودش غیر قابل تحمل تر و رو اعصاب تر و پر مدعا تر و لوس و ننر تر نبوده، اما چون بلد بوده با کلمات بازی کنه، ششصد نفرو برای مدتهای طولانی مچل خودش کرده. همه هی به به و چه چه اش کردن! و دست آخر هم...
حالا من میگم: چه بخواهی یک مسئله را حل کنی چه بخواهی یک مسئله را چماق کنی و توی سر یکی بزنی!!! باید بتونی مسئله درست طرح کنی! که عقل سلیم (غیر از عقل سلیم مامانت ) اونو بپذیره.
نگاه کن! اول که اومدی توی این تاپیک تا دهن باز کردی گفتی پدر شوهرم برام پزو خریده مگان نخریده! وای من ناراحتم و اینها چنین اند و چنانند،
همونجا ترتیب خودت رو دادی! پرونده ات آماده شد برای صدجور حمله! و صدور قطعنامه!
خلاصه اوصیکم به یاد گیری مهارت های ارتباطی و تمرین اون و سیاست ورزی!
فعلا برای اینکه طولانی نشه تا همینجا بسه
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد
ویرایش توسط بی دل : دوشنبه 24 تیر 92 در ساعت 18:43
علاقه مندی ها (Bookmarks)