تشکرشده 1,600 در 571 پست
فرشته مهربان (یکشنبه 09 تیر 92)
تشکرشده 129 در 66 پست
فقط نوشتم که حرف مهم نیست عمل مهمه.اگه واقعامنومیخوایدحرفتون روثابت کنیدوپاپیش بذاریددرغیراینصورت بهتره قطع رابطه کنیم نه شمابامن تماس بگیریدنه من باشماتماس میگیرم ایشون هم هیچی نگفتندحتی یه پیام ندادندهمین
همونطوریکه قبلاهم خدمتتون عرض کردم بدکینه ای هستنداگه ازکسی کینه به دل بگیرندحتمازهرشون رومیریزندویه اسیبی به طرف مقابل میزنند
ولی من دل روبه دریازدم وبه توصیه وراهنمایی های دوستان عزیزباایشون تموم کردم فقط امیدوارم خداکمکم کنه ابروم حفظ بشه وایشون کاری نکنندکه ابروم توخطربیفته درکل امیدوارم به فکرانتقام نیفتند
اینکه نوشتیدمیخواسته کسی به طرفم نیادواقعاهم قصدش همین بودچون اگه همچین قصدی نداشت علاوه براداره خودشون تواداره ماجارنمیزدچون هرجامیره من رومعرفی میکنه ومیگه شیرینی خوردمه حتی کلاس اصلاجایی نمونده که من برم یاایشون برندومن رومعرفی نکننددروهمسایه هاشون همه وهمه
وقتی هم اعتراض میکردم میگفت من قصدبدی ندارم واسه خودم هم بدمیشه اگه توروبه دست نیارم دیگه کسی دخترشوبه من نمیده وازاین حرفابعدش من که تصمیمم جدیه شماهم که تصمیمتون جدیه چرابایدمخفی کنیم چرانبایدمادوتارودست دردست هم ببینندکه من قبول نکردم واصلاباایشون دست ندادم میگفتندخودت نمیخوای واسه خودت راه فرارمیذاری وازاین حرفا
چه راه فراری اگه منومیخواست حتماپاپیش میذاشت ورسماخواستگاری میکردنه اینکه توشهرجاربزنه شهرماهم شهرکوچیکیه وهمه براحتی میتونندهمدیگرروبشناسندیعن ی براحتی میشه فردی روکه میخوای پیداکنی وبشناسی
واسم دعاکنید
ویرایش توسط matinalone : سه شنبه 04 تیر 92 در ساعت 14:25
earth (چهارشنبه 05 تیر 92)
تشکرشده 935 در 360 پست
میتونستیم ازدیدمثبت هم به قضیه نگاه کنیم نه اینکه فقط منفی بافی کنیم
ایشون تصمیمشون روگرفتند
میتونستیم این رودرنظربگیریم که واقعاخانوادشون پاپیش نمیذارندوالااقاپسرمشکلی نداشته ونمیترسیده که به همه معرفیش میکرده
وقتی کسی توشمال باغ داره نیازبه رسیدگی داره پس لازم بوده که به شمال میرفته
اگه واقعاقصدشون جدی نبوده چرابه دیدن پدرومادرایشون اومدند
اماازدیدمنفی
پسری که دختری روبخوادهرطورشده خانوادش روراضی میکنه
وقتی دختره زنگ میزنه باجانودل جواب میده نه اینکه ردتماس بده یابگه حوصله نداشتم
سرقولی که داده میمونه
باابروش بازی نمیکنه تابگه به همه میگم حامله ای
ویرایش توسط فرشته مهربان : یکشنبه 09 تیر 92 در ساعت 05:14 دلیل: حذف قسمت تکراری
earth (چهارشنبه 05 تیر 92)
تشکرشده 129 در 66 پست
دیشب بهم پیام دادفکرمیکردم که نگرانم میشی ولی درحالیکه اینطورنبوده
بعدش به مامان ایناگفتم که توحامله ای الان همه فکرمیکنندتوحامله هستی وسرهمین باخانواده بحثم شد خیلی دوست داشتم واقعی باشه دیگه نیازی نبودتوضیح بدم خودت میومدی
بعدش گفت من روحرفم میمونم واگه لازم باشه برای ثابت کردن حرفم هرکاری میکنم
بهم گفت هرکی بودازش انتقام میگرفتم یامن میمردم یااون حالاتوبه من میگی بروگم شومن هم گفتم نه بهانه اوردم نه بی احترامی کردم گفتش مضمون حرفت همون بود
بااینکه این حرفارومیزنه ولی بازم جلونمیاد
توروخدادعام کنید
تشکرشده 5,967 در 1,568 پست
بازم منتظر جلو اومدنش هستی؟ فکر می کنی اصلا این ادم (که از الان ابرویی برات پیش خانوادش نذاشته) می تونه خوشبختت کنه؟ اگر برای خودت ارزش قائلی دیگه جواب اس هاشو نده. اون با این حرفها می خواد باز بکشد به یک بازی و هدفش دقیقا همینه که تو رو مجبور کنه رابطه رو ادامه بدی. من بهت اخطار می کنم وارد بازیش نشی. چون ممکنه ایندفعه بازی خطرناکتری رو باهات شروع کنه. به هیچ وجه جوابش رو نده نه تلفنی نه حضوری و نه اس ام اسی.
هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
del (سه شنبه 11 تیر 92), earth (پنجشنبه 06 تیر 92), matinalone (پنجشنبه 06 تیر 92), sanjab (چهارشنبه 05 تیر 92), فرانک بانو (پنجشنبه 06 تیر 92), فرشته مهربان (یکشنبه 09 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 05 تیر 92)
تشکرشده 569 در 244 پست
متین جون تو فقط تنهایی .فقط همین.حس میکنی یکی باید تنهاییتو پر کنه اما فکر کن این تاپیک منه وتو اومدی وداری راهکار میدی.اونوقت چی میگفتی؟لطفا جواب بده تا بدونم چی میگفتی؟
matinalone (پنجشنبه 06 تیر 92), فرشته مهربان (یکشنبه 09 تیر 92)
تشکرشده 129 در 66 پست
میدونی چرامنتظرم ؟چون میخوام بدونم کسی که این همه ادعاش میشه چندمرده حلاجه چون میگه سرم بره حرفم نمیره
نه عزیزم ازتنهایی نیست ازابروم میترسم چون گفتش اگه کسی بهم بی حرمتی کنه شده ازدیوارشون بالابرم میرم
بهت میگفتم پسری که دختری روبخوادپاپیش میذاره وبه خواستگاریت میادهمه این کارهابهونست برای اینکه تنهاییش روباهات پرکنه والاقصددیگه ای نداره چون پسری که این همه بی خیاله ارزش فکرکردن نداره چون اگه واقعاخواهانت بودمنتظرت نمیذاشت مودبانه وطبق رسم ورسوم به خواستگاریت میومدبعدازمحرمیت دستت رومیگرفت وبه همه معرفی میکرد
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
متین عزیز،
خوشحالم که تصمیم درستی گرفتی.
امیدوارم روی تصمیمت بمونی و نتونه با حرفهاش گولت بزنه و دوباره به دوران اضطراب و انتظار و تحقیر برت گردونه.
دیگه جواب اس ام اس ها و تماس هاش را نده. لزومی نداره توجیهش کنی یا توضیحی بدی.
کاملا ایگنورش کن.
earth (پنجشنبه 06 تیر 92), matinalone (پنجشنبه 06 تیر 92), فرشته مهربان (یکشنبه 09 تیر 92)
تشکرشده 129 در 66 پست
نمیدونم چه فکری توسرشه فقط اینومیدونم هرچی هست فکرهای شومیه
چون همش پیام میده خیلی دوست داشتم حرفی که به خانوادم زدم درست بود اینطوری هرطورشده بودبه دستت میاوردم چون خودت باپای خودت خونه من میومدی ازاین خیلی میترسم
میترسم بلایی سرم بیاره
امروزهم بهش زنگ زدم بگم دست ازسرم بردارفکرهای شومی که داری ازسرت بیرون کن دیدم گوشیش خاموشه
- - - Updated - - -
داره بازی میکنه میدونم ولی من که گناهی ندارم چرااین بازی روبامن شروع کرده وتمومش نمیکنه
به نظرخودم فکرمیکنم چون یه سال بهش بی محلی کردم وبعدش به خاطراصرارهاش اجازه دادم حرفهاش روبزنه ،بعدهم هرچی لازم بودگفتم،گفتم که من وعده ووعیدنداده بودم من نگفته بودم خانوادم روی حرف من حرف نمیزنندمن نگفته بودم یه هفته نشده میان این شمابودیدکه قول دادیدحالانمیتونیدروحرفتون بمونیدو....شایدایناباعث شدندبه فکرانتقام بیفته
- - - Updated - - -
عجب اشتباهی کردم که حالاخودم هم توش موندم نمیدونم چیکارکنم
اخه چرامن به رابطه قبل ازازدواج راضی شدم
چراناپخته عمل کردم ؟
چرافکرمیکردم هرکی اشنایی قبل ازازدواج داره راحتترطرف مقابل رومیشناسه؟
چراحرفهاش روباورکردم؟
چرااین همه قسم میخورد؟
من که دخترسربه زیری بودم چراباهام این بازی روشروع کرد؟
چرافکرمیکنه به همه فکرهاورفتارهای اون بایداحترام بذارم ومطیع امرش باشم ؟
چرافکرمیکنه چون میگه خواستگارتم بایستی باهاش راحت باشم واجازه بدم هرکاری دوست داره بکنه؟
چرااینطوری شده ؟فردی که یه کلمه ازحدوحدودخودش خارج نمیشدحالابراحتی حرف میزنه؟
چرافکرهای وقیحانه داره ؟
چرامیخوادباابروم بازی کنه؟
چراچراچرا
ویرایش توسط matinalone : پنجشنبه 06 تیر 92 در ساعت 12:12
فرشته مهربان (یکشنبه 09 تیر 92)
تشکرشده 569 در 244 پست
عزیزم هر چی بیشتر بترسی وترستو ببینه بیشتر اذیتت میکنه.
ترسی نداشته باش.بالاتر از خدا که کسی نیست.اگه با تمام وجود ازش بخوای کمکت میکنه.امادیگه باهاش هیچ تماسی نگیرچون بیشتر جریش میکنی.
del (سه شنبه 11 تیر 92), matinalone (پنجشنبه 06 تیر 92), sanjab (پنجشنبه 06 تیر 92), فرشته مهربان (یکشنبه 09 تیر 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)