وووای نازنین...نمیدونم چی بگم....ولی واقعا ناراحت شدم جملاتتو خوندم
آخه...چرا اون قدر بی تفاوت؟!ای بابا....شاید واقعا داره فیلم بازی میکنه....اخه یه جا هم اشاره کرده
کاملا درکت میکنم چه قدر اون شب واست سخت گذشته....امیدوارم زود زود این چیزی که پیش اومده به خوبی حل شه...این رو بدون این نیز بگذرد ...و این تصمیمات ما هست که فردا رو واسمون به ارمغان میاره
ازت خواهش میکنم بیا و ادامه بده تا خدای نکرده تصمیم اشتباه نگیری که بعدا پشیمون شی و بگی چرا این کار و کردم....این جا بیا و نظرات رو بخون...باز هم ممکنه یه چیزایی بهت گفته شه که اصلا ذهن خودت به سمتش کشیده نشه...
نازنین همه ی مهریتو ازت میخواد که ببخشی؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)