دوست عزیز اگه بگی از کدام شهری بهتر میشه بهت کمک کرد.
تشکرشده 8,600 در 1,498 پست
دوست عزیز اگه بگی از کدام شهری بهتر میشه بهت کمک کرد.
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد
تشکرشده 37,121 در 7,019 پست
خواهش می کنم مطالبی را که برایتان قرار می دهم توجه ویژه بفرمایید.
حداقل به اندازه زمانی که من خرج نوشتن مطلب می کنم، شما خرج خواندن یا فکر کردن به آن بکنید. و بعد هم عملیاتی کنید.
من گفته ام:
- فعلا مدتی بی خیال این مشکل بشو
- روی خودت متمرکز باش
- احساساتت را کنترل کن
- صبور باش و عجله نکن
گفته ام که:
الف) مادرتان با پدرتان آشتی کند. و در ارتباط جنسی خود با پدرتان تجدید نظر با نظر مثبت داشته باشد
در مورد مشاوره رفتن گفتم این گام اساسی و دراز مدت هست و ربطی به مسئله اخیری که شما مطرح کردید ندارد. گامهایی که گفتم به مشاوره نیاز دارد باید در بستر زمانی و به مرور برای جلوگیری از عود مجدد مشکل انجام شود.
باز هم استدعا دارم با صبر و با دقت باشید. احساستون را تحت کنترل بیاورید.
یا حداقل برای یک هفته ای در این مورد پیگیری نداشته باشید، نه از خانواده نه از ما ....
خودت را بازسازی کن تا بتوانی برای خودت و برای خانواده ات مفید باشی.
abjirahele (دوشنبه 13 خرداد 92), Darkness (سه شنبه 08 مرداد 92), del (یکشنبه 19 خرداد 92), mohsenazizi (سه شنبه 08 مرداد 92), sookoot (شنبه 29 تیر 92), taraneh89 (جمعه 31 خرداد 92), فرشته مهربان (پنجشنبه 16 خرداد 92), بی دل (یکشنبه 12 خرداد 92), بهار.زندگی (شنبه 18 خرداد 92), رویای آرامش (یکشنبه 12 خرداد 92), شیدا. (یکشنبه 26 خرداد 92), صاعد (یکشنبه 12 خرداد 92)
تشکرشده 14 در 10 پست
از شهر تهران هستم
تشکرشده 47 در 26 پست
نمیتونی خواهرتو یه مدت ببری خونه خودت؟ به شوهرت بگو میخواد یه مدت بیاد پیش من یه بهونه ای جور کن. بعد بشینین با پدرتون صحبت کنین
تشکرشده 37,121 در 7,019 پست
با سلام و احترام
«کاش بمیرم» گرامی، به خاطر استفاده از ادبیات نامناسب در قسمتی که نقل قول کرده ام از شما معذرت می خواهم و امیدوارم مرا ببخشید.
اینگونه ادبیات ها به خاطر طعنه آمیز بودن، طلبکارانه بودن، و عدم عنصر صمیمیت در آنها آسیب رسان هست حتی اگر صاحب آن ادبیات با نیت خیر از آن استفاده کرده باشد.
ادبیات مذکور نشان می دهد هنگام استفاده از آن مشاور احساس مراجع را درک نکرده است.
خواهش می کنم به جای جمله بالا ، جمله زیر را از من بپذیرید.
من سعی کره ام به دقت وقت بگذارم و جوابی عملیاتی و دقیق به شما بدهم، از شما تقاضا دارم علیرغم فشار احساسی که دارید و نگران هستید با صبوری به دقت مطالبم را مطالعه کرده و روی آنها فکر کنید ، انشاء الله که بتوانید آنها را به کار بگیرد و موفق شوید.
anahid(چهارشنبه 09 مرداد 92), aranbarkhuan (شنبه 18 خرداد 92), asemani (دوشنبه 13 خرداد 92), aysu (دوشنبه 13 خرداد 92), baranbanoo (جمعه 04 مرداد 92), Darkness (سه شنبه 08 مرداد 92), del (یکشنبه 19 خرداد 92), kamr (پنجشنبه 05 دی 92), mohammad6599 (جمعه 04 مرداد 92), mohsenazizi (سه شنبه 08 مرداد 92), roze sepid (دوشنبه 13 خرداد 92), sookoot (شنبه 29 تیر 92),tamanaye man(دوشنبه 13 خرداد 92), toojih (شنبه 18 خرداد 92), فرشته مهربان (دوشنبه 17 تیر 92), گل آرا (دوشنبه 13 خرداد 92), پدربزرگ (جمعه 17 خرداد 92), پریشون (سه شنبه 08 مرداد 92), یکی مثل شما (دوشنبه 13 خرداد 92), مارتا63 (یکشنبه 26 خرداد 92), آویژه (دوشنبه 13 خرداد 92), بی دل (شنبه 18 خرداد 92), بهار.زندگی (شنبه 18 خرداد 92), جوانه؟؟؟ (دوشنبه 13 خرداد 92), دلنشین (دوشنبه 13 خرداد 92), رویای آرامش (شنبه 25 خرداد 92), عشق آفرین (شنبه 12 تیر 95)
تشکرشده 202 در 91 پست
سلام خواهر خوب من . از خوندن مطلبی که گذاشتین خیلی ناراحت شدم . تنها چیزی که بعد از خوندن همه مطالب به ذهنم رسید و فکر میکنم بهترین راه باشه. تلفن و ادرس خانم دکتر مشاوری رو براتون میزارم که از سال 56 تا به امروز در کل دنیا در حال تحقیق بوده و به مسائل روانشناسی آگاه . مطمئن هستم راهنمایی خوبی خواهند کرد.ایشون حتی در رادیو در برنامه صدای مشاور فعالیت میکنن. حتما کمکتون میکنن و راه حل میدن . 88546150 / 88547041 سرکار خانم دکتر جعفری فشارکی . حتما به منشی تاکید کنید که موضوع فرسماژور هست. حتی شده تلفنی با دکتر صحبت کنید
asemani (پنجشنبه 16 خرداد 92), سنجاب بازیگوش (پنجشنبه 16 خرداد 92)
تشکرشده 14 در 10 پست
سلام خدمت همه مخصوصا آقای مدیر همدردی
با تشکر از توجه و پاسختان
راهنمایی شما را به مادرم انتقال دادم اما متوجه شدم که پدرم چند سال هست که قادر به برقراری رابطه جنسی نیست یعنی توانایی برقراری رابطه رو نداره،در ضمن به خواهرم هم گفته که چرا موضوع رو به مادرت گفتی حالا که اینکارو کردی دست از سرت بر نمی دارم
قلبم داره آتیش می گیره نمی دونم به کی پناه ببرم؟
خواهشا آقای مدیر همدردی کمکتون رو ازم دریغ نکنین
barani (شنبه 18 خرداد 92)
تشکرشده 164 در 76 پست
مراجعه كننده عزيز به نظر من هم فعلا تنها كارى كه ميتونيد بكنيد اينكه خواهر و مادرتون شبها در يك اتاق بخوابند ودر را هم قفل كنند و در موقع مناسب از راه دوستانه و بدون جبهه گيرى مادرتون با پدرتون صحبت كنند و از عواقب كارشون در آينده دخترشون صحبت كنند واز ايشون بخواهند به روانپزشك مراجعه كنند چون واقعاً مشكل پدرتون حاد هست و بايد با معالجه دقيق برطرف بشه .اين مشكل فقط با مراجعه به پزشك متخصص حل ميشه از دست كسى كارى بر نمياد ايشون حتما به مصرف دارو احتياج دارند.انشااله به يارى حق مشكلتون حل بشه
saraamini (شنبه 18 خرداد 92)
تشکرشده 699 در 298 پست
من هر وقت پست های شما رو میخونم منجمد میشم.
واقعا سخته راهکار داد. کاشکی باز هم مدیر همدردی یه راهی جلو پاتون بذارن.
نمیشه خواهر شما یه دانشگاهی قبول بشه تو یه شهرستان؟ یه جوری از اون خونه دور بشه؟ من به شدت نگران روح و روان خواهر شمام. بنده خدا چه جوری تحمل میکنه؟ نمیشه واسه
کار یا تحصیل از تهران دور بشه؟
barani (شنبه 18 خرداد 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)