باغ همدردی >>> بوستان آرامش و تلطیف روح >>> بفرمایید

[taraneh89]

ممنون آقای صابر
این هام نتیجه ی سرچ علمی من تو نت:)فقط ببخشید چون من نمیتونم رنگی بنویسم
.
امروز تو خیابون یکی گول ظاهرمو خورد ،
هیچی دیگه من الان دیگه گول ظاهر ندارم !!
.
یکی نیست به بعضیا بگه انقدر به اون تیپ و قیافت نناز ؛
ما به اون آدامس ۵۰ تومنیا هم میگیم شیـــــــــک …
.
از جمله سرگرمی های مادرم اینه که،
تو خونه بگرده و از این و اون بپرسه اگه اینو نمیخوای بندازم دور …
.
بَ رَ بَ بَ چیست؟
همون برو بابای خودمونه
اینو در پاره مواقع با دهنی کج، واسه تضعیف روحیه طرف بکار میبرن.
..
یکی از ترس ناک ترین جملات دوران مدرسه ،این بود که : “یه برگه از کیفتون بیارید بیرون”
.
ما که نه قیافه داریم نه پول ، دلمون خوشه اگه کسی بیاد سمتمون مارو واسه خودمون میخواد …
یه همچین دیدگاهی دارم نسبت به روابطم ! :)
..
داریم کم کم نزدیک میشیم به روزی که یه پسر از خودش عکس بزاره و زیرش بنویسه
“اینم من بدون آرایش”:D
.
به یارو میگن برو خبر مرگ پدر همسایه رو بده
طرف میره در خونه همسایه رو میزنه, میگه بابات هست ؟
پسره میگه نه, شب میاد
یارو میگه بشین تا بیاد
..
یکی از شیرین ترین لحظه های دوران مدرسه این بود که:
ناظم یا معلم پرورشی سر زنگ ریاضی میومد در کلاس
میگفت بچه های گروه سرود میتونن برن!
..
رفیقم از آلمان اومده، امروز بردمش استادیوم آزادی،
میگه اینجا اینترنت وایرلس نداره؟
بردم توالتها رو نشونش دادم،
تا آخر بازی به دوردستها خیره شد
..
نصفه شبی وسط کویر چادر زدیم دوستم بهم گفت به آسمون نگاه کن ببین چی می بینی؟ گفتم یه آسمون ستاره گفت خوب یعنی چی؟ من که نمیخواستم کم بیارم گفتم از چه جهتی؟ فلسفی، نجوم یا علمی؟ گفت احمق جان چادرمون و دزدیدن!!!
.
یه ماشین لوکس شاسی بلند دیدم که سانروفشو باز کرده بود،
و ۲ تا بچه سرشونو آورده بودن بیرون مث چی حال میکردن،
یاد بچگی های خودم افتادم همچنین حسی رو پشت وانت تجربه میکردیم!
.
یه بار نشد بریم تو صف عابر بانک و کند ذهن ترین آدم خاورمیانه جلوی ما نباشه
.
این که میگن خوشگلی وخوشتیپی دردسر داره ، واقعا حقیقت داره
خواستم تجربه شخصیم رو گفته باشم
.
دیشب اومدم خود کشی کنم رفتم از سوپر سره کوچمون تیغ خریدم
رفتم نشستم تو حموم، وقتی که اومدم تیغ رو بکشم رو رگم
یه هو دیدم که خودمون تو حموم تیغ داریم
اینقدر اعصابم خورد شد که هیچی دیگه، خود کشی نکردم
.
یکی مسیج داده
من عاشقتم
منم گفتم بزن قدش
گفت:یعنی تو هم منو دوست داری ؟
گفتم: نه دیگه،الان جفتمون منو دوست داریم
.
کی ﻣﯽﮔﻪ ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻧﺪﺍﺭﻥ؟ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ مردایی رو دیدم که ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﺸﻨﮕﯽ کردن
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻧﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮔﺸﻨﮕﯽ ﻫﻢ ﻣﯽ کنن
.
من هیچوقت نفهمیدم چرا آدما زیرِ پتو احساس امنیت میکنن
حالا گیریم یه قاتل اومد توی اتاق خواب، حتما میگه:
الان اومدم بکشمت… اَه لعنتی پتو داره نمیشه
.
توضیحات پروفایل بعضی از دخترا : آرومم ، صبورم ، مهربون ، دوست داشتنی ، خــــــانوم ، از دروغ بدم میاد ، وفادارم ،،،، یهو میگفتی زن زندگی ام و دنبال شوهر میگردم دیگه…. والا!
.
دین و ایمون که ندارن، میترسم لوازم آرایشی خانما رو هم تحریم کنن،
اون وقت فک کنین چه کابوسی هر روز جلو چشامونه:)

[صاعد]

کی ﻣﯽﮔﻪ ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻧﺪﺍﺭﻥ؟ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ مردایی رو دیدم که ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﺸﻨﮕﯽ کردن
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻧﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮔﺸﻨﮕﯽ ﻫﻢ ﻣﯽ کنن

اینو باورم نمی شه از بس آش نذری میارن سیر سیریم فقط تشنگی بلهههههههه اگه میشه یکی یه لیوان آب خنک بده دستم

ایول ممنون چه زود آب خنک آوردین
واقعا بلهههههههه
ممنون

[Royaye Sedaghat]

احتمالا اين آب رو هم يكي از اون هزاران دختري كه براتون آش نذري ميارن آوردن؟
عجبا

[صاعد]

نه اتفاقا کسی نبود مجبور شده بیدم به خرزوخان بگم بیاره
کیههههههههه کیههههههههههه
اهِ خرزوخان تویی؟ بیا گرد نخود بزنیم

رفتم دستشويي عمومي در ميزنم ميگم يكم سريع تر. ميگه شمام دستشويي داري؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببينم شما كم و كسري نداري ؟!
رفتم بچه خواهرمو از مهدكودك بيارم. مربيه ميگه بچه رو ميبريدش؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ همينجا ميخورمش
تو پارك رفتم دستشويي اومدم بيرون يكي جلومو گرفته! ميگم پوليه؟
مبگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ من اينجا نشستم پشه ها نيان تو حين كار براتون مزاحمت ايجاد كنند
يارو نشسته كنار خيابون نوك دماغش چسبيده به زمين. دوستم ميگه : معتاده؟!
ميگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ ميخواد انعطاف بدنشو به رخ بکشه
رفتم الكتريكي مي گم آقا سه راهي دارين؟ ميگه سه راه برق؟!!!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سه راه آذري، دربست
دارم میرم میگم بای دوستم میگه داری میری؟
گفتم پـَـ نـَـ پـَـ شلوارمو بر عکس پوشیدم دارم میام فکر می کنی دارم میرم

سوار قایق موتوری شدم , قایق به شدت تکون می خورد , از ترس دوستمو محکم گرفتم, میگه ترسیدی؟
میگم: پـَـ نـَـ پـَـ یهو احساس کردم خیلی دوست دارم گفتم محکم بغلت کنم
رفتم ساعت سازي به يارو ميگم ساعتم کار نميکنه، ميپرسه يعني درستش کنم؟
پـَـــ نــه پـَـــ باهاش صحبت کن دست از تنبلی برداره و صبح ها بره سر کارو یه روزی حلال دربیاره
یه مگس سقوط کرده تو آبگوشتم، مامانم میگه عوضش کنم برات؟
میگم پـَـــ نــه پـَـــ من همینو میخورم برو یکی تازه شو واسه مگسه بیار!
داشتم یه گربه رو تو سبد می بردم صدای میو میوش کل خیابون رو برداشته بود … دختره میگه گربس؟
پـَـــ نــه پـَـــ نهنگه اختلال ژنیتیکی پیدا کرده
دختره اومده واسه استخدام ، ميگم خانم اين فرم رو بگير . ميگه : پرش كنم ؟
ميگم : پـَـــ نــه پـَـــ روزي 3دفعه تو آب حل كن بخورش ، شايد بختت وا بشه
به بابام میگم تلویزیونو بزن کانال دو ... میگه روشنش کنم ؟
پَـــ نَ پَــــ تو بزن دو ... من هُل میدم روشن شه ....

دارم به خواهر زادم دیکته میگم ... رسیده آخر خط میگه دایی برم سر خط ؟!
پَ نـــ پَ بقیشو رو فرش بنویس


تو تاکسی تنها نشستم میخوام کرایه حساب کنم طرف میگه 1 نفر!!
میگم پـَـ نه پـَـ 2 نفر حساب کن خورزوخان هم هست!!

بچه داییم به دنیا اومده ..همه خوشحال و مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخواین براش اسم بذارین؟
پـَـ نه پـَـ میخوایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه:... نیو فولدر!!!


پسر همسایمون تو پارک داشت بریک دنس می کرد یکی اومده بعد نیم ساعت تماشا میگه ایشون داره میرقصه؟
گفتم: پـَـ نه پـَـ شربت خاکشیر خورده می خواد ته نشین نشه!!!!

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟
پـَـ نه پـَـ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم!!!!


تو حیاط دانشگاه تو انگلیس دارم با دوستم فارسی حرف میزنم ، یارو اومده میگه آقا شما ایرانی هستین؟
پـَـ نه پـَـ انگلیسی هستیم فارسی یاد گرفتیم بتونیم شماعی زاده گوش بدیم!!

نصفه شب یکی از بالا درمون پرید تو حیاط داداشم گفت صابر دزده؟
پـَـ نه پـَـ "زوروِ " داره از دست گروهبان گارسیادر میره!!!!!

اهنگ اندی تو ماشین گذاشتیم دوستم میگه اندیه ؟
پـَـ نه پـَـ داریوشه، داره خودشه لوس میکنه بخندیم!!!!

[shabe niloofari]

به بابام میگم تلویزیونو بزن کانال دو ... میگه روشنش کنم ؟
پَـــ نَ پَــــ تو بزن دو ... من هُل میدم روشن شه ....

دارم به خواهر زادم دیکته میگم ... رسیده آخر خط میگه دایی برم سر خط ؟!
پَ نـــ پَ بقیشو رو فرش بنویس

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟
پـَـ نه پـَـ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم!!!!

[فکور]

از فکور به آقا صابر

بلههههههههههههههههههههههه

حذفش کردم چون به قول رویا گول مالیدی الانم به بقیه میگم تشکراشونو بردارن

بچه ها تشکراتونو از اون پست آقا صابر پاک کنید (همون که نوشته بود مردا فلان زنها بهمان)

خیلی موذی بازی کرده

ولی خوشبختانه تو همدردی در این زمینه جای جبران هست و ماهی رو همیشه میشه از آب گرفت

به قول آقا صابر:
بلهههههههههههههههههه بلهههههههههههههههههههه

راستی یکی از اون پیشنهادای فائزه یا همشونو عضو همدردی کن و بگو بیان تشکر بزنن پای پستهات

اونوقت تشکرات زیااااااااااااااااد میشه

صبا کلی به عکست خندیدم دلت شاد باشه همیشه

زهره هنوزم که بی رنگ و رویی

[صاعد]

بهلهههههههه بهلههههههههههههه
خانم فکور محترم
من که گفتم تو چشام نگاه کنید شما زنها که استاد زبان بدن هستید چرا گول خوردید
تازه هم من فقط زن ها تعریف نکردم یکی درباره زن گفتم یکی مرد پس گول نمالیدم بلهههههههههه
نکه می گن زنها زبان بدن رو بلد هستن فقط یه شایعه بود این یه هنر هم ندارید؟
لطفا جواب بدید واقعا راسه بلد نیستید؟
تازشم من عکس برداری کردم وهمه رو در رسانه ها منتشر می کنم تا همه بفهمند در حق من اجهاف شده و رای من گمشده و تازشم بعد ساعت 20 رای حذف شده و قبول نیست.

[Royaye Sedaghat]

آقا صابر
اصلا نيازي به ري(راي)گيري نيست!
اصلا ميدوني چي؟

زورمون زياده!

رسانه هم دست خودمونه !دستت به جايي نميرسه ، برو با بزرگترت بيا فسقل بچه

پدربزرگ كجايي؟
بيا اقرار كن خودت خوشحالي كه توي تيم ما باشي!

راستي صابر ما زبان بدن بزرگسالان رو ميفهميم ، پسر ٤ ساله كه body language نداره!

[صاعد]

امروز بی اندازه دلتنگم بیشتر از 36 روز رفت بی انکه خبری ازش داشته باشم
36 روز گذشت و...
با این همه دلتنگی چیکار کنم؟

امروز به اندازه تمام دلتنگی هایم
شاعر می شوم
پیراهن غصه هایم را به تن میکنم
و می نویسم
از تمام شمع های امیدی که در دالان قلبم
خاموش مانده اند
و از پروانه های بی وفای روزگار که با رفتنت ، آنها
مرا ترک گفته اند .
شاعر می شوم به اندازه ای
که رنگ چشمان تورا در قاب نوشته هایم
جای دهم و به آنها بگویم
امروز بی قرار تر از همیشه ام .
شاعر می شوم به اندازه ای
که لبخند تورا روی نوشته ها یم بیابم
و ببینم آنها با حضور نامت در صفحات دفترم
خوشحالند و از نبودنت در صفحه روزگار نالان.
از تمام غم های که
پیچک وار دیواره قلبم را
مچاله کرده اند
درمی بابم که
شاعران بی قرارند.
بی قرارو محزون.
درست مثل نی
و آن شاپرکی که دیروز
پیرزن تنهای قصه ها میگفت.
شاعران تنهایند.
این راامروز از باورهای فردا های گذشته
دانستم
از چشمان بی فروغشان که
در فردا خشکید.
پس من هم شاعرم.
از همان روزی که خانه خاکی را
بر گل ها و سنجاقک های روی زمین
ترجیح دادی.
از همان روزی که چشم هایت را
بستی و میهمان خاک های سرد گشتی.
آری من از همان روزی که
رخت بر بستی شاعر شدم.
و همه این ها یک بهانه دارد .
بهانه من رفتن توست.
تو مرا خیلی زود شاعر کردی ! خیلی زود

راستي صابر ما زبان بدن بزرگسالان رو ميفهميم ، پسر ٤ ساله كه body language نداره!

اشتباه همین جاست
پس مادر ها از کجا می فهمن هر گریه کودک برای چیه؟
بچه ها مثل من که صاف و زلال هستن که راحت تر میشه فکرشونو خوند تا بزرگسال ها (پر از نیرنگ و فریب)
بلهههههههههه بلهههههههههه

[پدربزرگ]

چرا حالادارید دعوا میکنید

پدر بزرگ آش دهنسوزی نیست .

من در تیم هردوتانون هستم. یه جورای نخدی هستم

..........
صابر جان ما یه فامیل داریم دم بخته شمارو بهش معرفی کردم

بخاطر شما رفته کلی تو خرج افتاده سیستم خریده کلی بهش اینترنت رو آموزش دادم

داره پست هاتو میخونه .

حالا این شکلی باش صابر جان بختت باز شد تابلو کائنات جواب داد . خوشحال باش

به زودی صابر تاهل میشود