یک ثانیه ازعمرشب یلداباعث شده تاصبح به یادش بنشینیم ،ده قرن زعمرپسرفاطمه بگذشت یک شب نشدازهجرفراقش بنشینیم.
تشکرشده 1,872 در 398 پست
یک ثانیه ازعمرشب یلداباعث شده تاصبح به یادش بنشینیم ،ده قرن زعمرپسرفاطمه بگذشت یک شب نشدازهجرفراقش بنشینیم.
mahi91 (چهارشنبه 29 آذر 91)
تشکرشده 7,657 در 1,487 پست
بیاید تفأل های شب یلدای سال نود مون رو بذاریم اینجا.
این مال من:
طالع اگر مدد دهد، دامنش آورم به کف
گر بکشم زهی طرب، ور بکُشد زهی شرف
طرْف کَرَم ز کس نبست این دل پرامید من
گر چه سخن همیبرد قصهٔ من به هر طَرَف
از خم ابروی تواَم هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیالِ کج عمر عزیز شد تلف
ابروی دوست کِی شود دستکش خیال من
کس نزدهست از این کمان تیرِ مراد بر هدف
چند به ناز پرورم مِهر بتان سنگدل
یاد پدر نمیکنند این پسران ناخلف
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طُرفه آنک
مُغبچهای ز هر طرف میزندم به چنگ و دف
بی خبرند زاهدان، نقش بخوان و لا تقُل
مست ریاسْت مُحتسب، باده بده و لا تخف
صوفی شهر بین که چون لقمهٔ شُبهه میخورد
پاردُمش دراز باد آن حَیَوان خوش علف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقهٔ رهت شود همت شحنه نجف
میگن بعدیشم شاهدشه. زیاد نمیدونم یعنی چی. اینم شاهدش:
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
دریغ مدت عمرم که بر امید وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق
سری که بر سر گردون به فخر میسودم
به راستان که نهادم بر آستان فراق
چگونه باز کنم بال در هوای وصال
که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق
کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی
فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق
بسی نماند که کشتی عمر غرقه شود
ز موج شوق تو در بحر بیکران فراق
اگر به دست من افتد فراق را بکشم
که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق
رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب
قرین آتش هجران و هم قِران فراق
چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شدهست
تنم وکیل قضا و دلم ضمان فراق
ز سوز شوق دلم شد کباب دور از یار
مدام خون جگر میخورم ز خوان فراق
فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق
ببست گردن صبرم به ریسمان فراق
به پای شوق گر این ره به سر شدی حافظ
به دست هجر ندادی کسی عنان فراق
دختر مهربون (چهارشنبه 29 آذر 91)
تشکرشده 9,108 در 2,116 پست
شب یلدا نزدیک است پنج شنبه شب شب یلدا است طولانی ترین شب
محمدابراهیمی (چهارشنبه 29 آذر 91)
تشکرشده 15,106 در 3,401 پست
یلدا نام فرشته ای است، بالا بلند، با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره
یلدا نرم نرمک با مهر آمده بود
با اولین شب پاییز آمده بود
و هر شب ردای سیاهش را قدری بیشتر بر سر آسمان می کشید
تا آدمها زیر گنبد کبود آرامتر بخوابند
یلدا هر شب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت
و لا به لای خواب های زمین لالایی اش را زمزمه می کرد
گیسوانش در باد می وزید و شب به بوی او آغشته می شد
یلدا شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت
آتش که می دانی، همان عشق است
یلدا آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد
آتش در وجود یلدا بارور شد
فرشته ها به هم گفتند:
یلدا آبستن است. آبستن خورشید
و هر شب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد
و شبی که آخرین قطره را ببخشد
دیگر زنده نخواهد ماند
فرشته ها گفتند:
فردا که خورشید به دنیا بیاید یلدا خواهد مرد.....
ویدا@ (پنجشنبه 30 آذر 91)
تشکرشده 791 در 202 پست
ما منتظر صبح شب یلداییم ....
دستی به دعا تا فرج فرداییم....
....
میلاد امام موسی کاظم (ع) مبارکتون باشه همدردای نازنیم...
و شب یلدای قشنگی رو درکنار خانواده براتون آرزو میکنم....
سعی کنین امشب به همه کسانی که دوسشون دارین محبت هدیه کنید...
منم دوستتون دارم .... کاش بعد از این شب قشنگ صبح جمعه قشنگتری بیاد... آمین
shirin joon (شنبه 02 دی 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)