سلام عزیزم .من همه مطالبی که نوشتی رو خوندم .تو تنها نیستی من خیلی ها رو میشناسم که مثل تو در دوران عقد هیچ علاقه ای به همسرشون ندارن و دارن عذاب می کشن .ولی خوب اون کسی موفق میشه که برای خوشبختیش تلاش کنه.
عزیزم تو باید سعی کنی که به همسرت علاقه مند شی .فکر اینکه از همسرت جدا شی رو به طور کل از سرت بکن بیرون ،چون باید اول به این درک برسی که تو و اون به هم عهد کردین که تا آخر عمر با هم زندگی کنین.
بعد از اینکه به این باور رسیدی که تو و اون همیشه در کنار هم هستید برای خوشبختی خودت و اون تلاش کن .
عزیزم من چند تا توصیه خواهرانه بهت می کنم :
اول اینکه اگر می خوای به همسرت علاقه مند بشی باید بهش محبت کنی ، سعی کن خودتو خوب تو دلش جا کنی بهت قول می دم که هر روز که میگذره خودت بهش علاقه مند میشی ،
به خدا همسرت خیلی خوبه که بهت گفته سعی می کنم ایده آل تو باشم ، حتی حتی حتی اگه نتونه .باید مردای دیگرو ببینی که به زناشون میگن من همینم که هستن می خوای بخواه، نمی خوای نخواه .
چقدر دوست داره که بعد از اینکه مشکلی پیش اومده میاد ازت معذرت خواهی می کنه ، آخه منم یک دوست داشتم که مشکل تو رو داشت یعنی شوهرشو دوست نداشت و شوهرش هم یک آدم مغرور بود خیلی کار اون سخت تر بود، قدر شوهرت رو بدون.و نزار کار به جایی برسه که دیگه اون نیاد ازت دلجویی کنه،سعی کن تو هم بهش محبت کنی.
عزیزم من فکر می کنم تو محبت های اون رو نادیده می گیری .تازه این چیزایی بود که از نوشته های خودت فهمیدم.
میشه بگی تو چه محبت هایی بهش کرده تا حالا؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)