به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 66
  1. #31
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)

    سلام!

    آرش جان متاسفانه اطلاعی از جزئیات اختلافات شما و همسرتون ندارم، در حد مطالعه اولین تاپیکی که در این انجمن زدید در جریانم.


    از صحبتهای شما، همسرتون و نیز پستهای دیگر اعضا مشخص هست که هم شما و هم همسر بزرگوارتون تمایل به جدایی ندارید اما دو طرف برای حفظ وجه و ترس از رد شدن توسط دیگری تلاشی شایسته برای جلوگیری از طلاق نمیکنید. به عبارتی ترجیح میدید رابطه ای با هزینه ای هنگفت قربانی بشه اما آسیبی به غرورتون وارد نشه.


    آرش عزیزم قبول داری در آخرین پستهات کمی جبهه گرفتی؟ خوب طلاق تصمیم کوچکی نیست و زیر فشار روحی و روانی هستی بهت حق میدم برقراری تعادل برات مشکل باشه. شاید چون دوست داری بجای انتقاد شنیدن حمایت بشید لحن عزیزانی که در این تاپیک پست زدند براتون سنگین بوده و برای همین جبهه گرفتید. اما بدونید هدف آن بزرگواران تلنگر زدن به شما بوده بلکه به خودتون بیاید، چون فقط خوبی شما رو میخواهند. معلمی تعریف میکرد دست دختر پنج ساله اش در یک سانحه سوخت. در بیمارستان دکترها بلافاصله دست دخترک رو ضدعفونی کرده و با چیزی شبیه لیف قسمتهای سوخته رو میسائیدند. دختر بچه بیچاره هم طبیعتاً دردش میگرفت! در حالی که اشک میریزه از باباش خواهش میکنه جلوی دکترها رو بگیره... ایشون هم بالاخره پدر بودند، طاقت نداشتند ببینند دخترشون زجر میشکه پس میره جلو به آرامی دست دکتر رو میگیره میگه خواهش میکنم ادامه ندید! دکتره پدر رو هل میده و با لحنی جدی میگه: "آقا برو بیرون فرصت داره از دست میره!!! بذار الآن یکم زجر بکشه ولی پس فردا عیب دار نشه." آقا آرش گل، اینجا هم سخنهای تلخ رو بشنوید و اونها رو بدون جبهه گیری با جان و دل بپذیرید، قول میدهم اگر چنین کنید درهای خوشبختی هم به روی شما، هم به روی خانم بزرگوارتون و هم دختر نازنینتون باز میشه. این خط - این هم نشون ×.

    آرش جان، یک هفته تا جلسه دادگاه وقت زیادی نیست. قبول دارید؟
    فراموش نکنید همسر شما کسیه که بزرگترین هدیه رو بهت داده (دختر عزیزتون)، کسیه که زمانی مایه آرامش شما بودند، برای هم محرم اسرار بودید، برای هم پناهگاهی امن بودید. ایشون مادر دخترتون هستند و همین مسئله به تنهایی کافیه تا واجب باشه حرمتشون روی سر جا داشته باشه.
    آرش عزیزم شما مرد هستید و مسئولیت دارید رابطه رو هدایت کنید. برای خانمها آسان نیست که مثلاً از شوهرشون بخواهند از طلاق صرفنظر کنند حتی اگر با تمام وجود مایل به ادامه رابطه باشند. این خصلت خانمهاست، پس نگید "بچه که نیست...". حالا اگر بالاغیرتاً از ته دلتون دوست دارید همسرتون رو برگردونید یک بار برای همیشه غرورتون رو زیر پا بذارید، از ته دل ایشون رو با همه خوبی و بدیهایی که دارند دوست بدارید. به خدا ابراز احساسات چیزی از مردانگی شما کم نمیکنه. شاید اولش ابراز احساسات براتون سخت باشه اما بعداً به لذت و آرامشی میرسید که توصیف ناپذیره (سوره روم - آیه 21).

    قبل از رفتن به دادگاه از همسرتون خواهش کنیدتا یک روز با شما به مکانی زیبا (مثلاً شمال) سفری کوتاه بیایند. در طول این یک روز طوری با ایشون رفتار کنید که گویی خدا فرشته ای رو برای شما فرستاده تا بندگی اش را بکنید. 9 ماه دختر نازنین شما رو حمل کردند، شیر دادند، تر و خشک کردند، به شما رسیدند و و و. یک روز نوبت شما که بابت همه خوبی هاشون مقداری جبران کنید.
    یک شاخه گل رز آماده کنید و وقتی ایشون سوار ماشین شدند گل رو بهشون هدیه بدید. دسته گل نخرید چون حالتی رسمی داره، یک شاخه گل محمدی کافیه تا احساس صمیمیت کنید. در طول سفر هر حرفی که همسرتون میزنند رو با دقت گوش کنید، گویی بزرگترین مقام قضایی کشور با شما صحبت میکنند. به او حق بدهید حتی اگر ته دلتون نظری متفاوت دارید، بگذارید احساس سبکی کند. برای ناهار یا شام خود شما غذا بپزید. اگر دستپخت خوبی ندارید تمرین کنید. مهم نیست غذا خوب میشود یا نه، مهم اینه که بجای رستوران رفتن شما اون رو تهیه میکنید و این برای همسرتون خیلی ارزش داره.

    اگه نمیتونید یا راحت نیستید حرف دلتون رو بزنید، نامه بنویسید. ببین آرش جان من نمیدونم دقیقاً مشکل شما و خانمتون چی بوده، نمیخوام هم بدونم چون مهمترین مسئله اینه که شما و همسرتون ته دلتون میخواید گذشته رو فراموش کنید و با هم فصل جدیدی رو شروع کنید. پس فقط به افکار مثبت فکر کنید و یک نامه شیک که بازتاب حرفهای دلتون هست رو آماده کنید. نامه رو با خودکار یا مداد و روی یک کاغذ رنگی یا کاغذ مخصوص بنویسید. بهتره نامه رو تایپ و پرینت نکنید، حتی اکر دست خط شما بد باشه، بهتره با دست نامه رو بنویسید.
    مثلاً یک نامه به شکل زیر (بجای واژه همسرم از اسم کوچک خانمتون استفاده کنید).

    سلام همسر عزیزم،
    در طول چندین سالی که رابطه زناشوئی داشته ایم آنطور که شایسته است شکرگزار نعمتِ همسر نبودم. در این نامه میخواهم درصدی کوچک از وظیفه ام را انجام دهم اما نمیدانم از کجا شروع کنم. دلم برای همه چیز تنگ شده... برای صدای قشنگت، برای صورت معصومانه ات، برای عطر موهایت، برای نگاه گرم و صمیمانه ات، برای حضور پربرکتت، برای دستان با آرامشت، برای صدای نفس هایت، برای مهر مادری بی نظیرت، برای وجود پرنورت، برای...
    از وقتی که این خانه حضور گرمت را احساس نمیکند انگار برکت بهش پشت کرده. در نبودت تمام دلخوشی و آرامشم به دخترمان و عکسهای توست . دخترمان بوی تو را میدهد، مرا یاد تو می اندازد و آرامشی عجیب به من میدهد برای همین او را عاشقانه دوست دارم. هرگز جای تو را نمیگیرد اما در نبودت تنها چیزی است که آرامم میکند. پس از تو، او بزرگترین هدیه در طول زندگیم بود و این هدیه را از همسر گلم دریافت کردم. از تو بینهایت ممنونم.
    همسر نازنینم من تصمیم خودم را گرفته ام. میخواهم تا پایان عمرم در کنار تو باشم، فقط برای تو و مال تو باشم. میخواهم از اول شروع کنیم، از صفر مطلق و با هم اوج بگیریم. میخواهم تلاش کنم برایت بهترین همسر دنیا باشم، آنچه تو را خوشنود سازد انجام دهم و برای رضایت و آرامشت کوتاهی نکنم. من به حضورت در این خانه نیاز دارم، دوست دارم مثل همیشه تنها ملکه قلبم باشی و در کنارت رشد کنم.
    از اینکه همسرم بودی از صمیم قلبم ممنونم. من از خدامه تا همیشه کنارت بمانم و برایت بهترین همسر دنیا شوم. میخواهم نظرت را در رابطه با شروع مجدد و مراجعه به مشاور خانواده بدانم. اگر تو هم موافق شروعی جدید باشی به خدا قسم هر روز نماز شکرگزاری به جا می آورم.
    ...
    ...
    ...
    دوست دار تو،
    آرش.


    آرش جان وقتی نامه رو مینویسید تک تک خوبیهای ایشون رو یادآوری کنید. نمونه بالا یک نامه خوب نیست چون انگار در رابطه با فردی "مجهول!" نوشته شده. بعنوان مثال هیچ اشاره ای به نمونه هایی از آن خصلت ها و نشانه ها نشده. مثلاً اگر هر روز بعد از خستگی کار با دیدن همسرتون آرامش میگرفتید، خاطره ای کوتاه که اشاره بر صحت آن دارد را ذکر کنید تا هم یادآوری برای همسر شما باشد، هم نشان دهید که او برایتان اهمیت دارد.
    در نوشتن نامه سعی کنید واقعیت ها رو بنویسید. برای خانمها تشخیص واقعیت سخت نیست. در راه برگشت از سفر میتونید نامه رو بدید به خانمتون: "راستی، این نامه رو برای شما نوشتم." و نامه رو تقدیم کنید.

    آرش جون شاید این آخرین تلاش شما باشه، محکم برو جلو و برای به دست آوردن همسرتون بجنگید. یادتون باشه بزرگترین جهاد، جهاد و میارزه با نفسه. برو ببینم چکار میکنی!

    پی نوشت: در انتها اگر همسرتون هم صلح رو نپذیرفتند (که بعید میدونم!)، حداقل تلاشتون رو کردید! شما انتخاب کردید که مثل یک بزرگسال برای حل مشکلتون قدم بردارید. باید به خودتون تبریک هم بگید! یک قانون ساده: اگر دوست دارید همسرتون مثل پادشاه با شما رفتار کنند، اول سعی کنید با او مثل یک ملکه رفتار کنید. (پشیمان نمیشید!)

    به امید شنیدن خبرهای خوش از طرف شما.

  2. 8 کاربر از پست مفید Serok تشکرکرده اند .

    Serok (سه شنبه 04 مهر 91)

  3. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 فروردین 92 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-4-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    1,048
    سطح
    17
    Points: 1,048, Level: 17
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    559

    تشکرشده 569 در 163 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)

    آقای آرش خیلی دلم می خواد تمام چیزایی که فکر میکنم رو اینجا بنویسم اما واقعا الان کشش اینکارو ندارم
    فقط خواستم بگم کاملا احساس همسرتون رو درک میکنیم ! کاملا کاملا کاملا کاملا
    شاید ازم دلخور بشید اما به نظر من شما هیچی از احساسات زنانه نمی دونید ، همسر شما داره به شیوه زنانه نشون میده که دلش می خواد برگرده و دوست نداره از هم جدا بشید ، اما خوب اطمینان نداره که بازم اذیتش نکنید.
    اما شما همش خرابکاری میکنید و دیگه خستش کردید، هرچی هم بقیه اینجا راهنماییتون کردند اصلا اهمیت ندادید
    واقعا اگه جدا بشید شما مقصرید ، آخه از یه زن چه انتظاری دارید؟ باید چیکار کنه؟
    یعنی متوجه نمیشید که چرا در مورد مسافرت شمال لج کرده ؟؟ دلیلش کاملا واضحه!
    واسه اینکه شما اول گفتید قبل از طلاق حتما باید بریم شمال (طفلک چقدر تو دلش خوشحال شد و با خودش فکر کرد میخواید زمینه آشتی رو فراهم کنید و یه اقدام عملی انجام بدید و اصلا همچین شرطی گذاشتید که هرگز طلاق عملی نشه) ، اونهم غرورش رو کنار گذاشت و سریع گفت باشه! تا مبادا این فرصت از بین بره ، مطمئنا وقتی گفت باشه به بودنش با شما در یک اتاق هم فکر کرده و گفته باشه و اونهم مثل شما میدونسته که مدرسه ها باز شده!!
    اونوقت شما بخاطر یک چیر بیخود گفتید نه مدرسه ها باز شده پس نمیریم!
    یعنی بهش گفتید بودن تو در زندگیم اونقدر برام بی اهمیت و بی ارزشه که راحت واسه یه هفته مدرسه نرفتن بچه قربانیش میکنم و کلا قیدتو میزنم!! اونقدری هم برام ارزش نداری که حاضر باشم بخاطر بعد 2 سال کنارت بودن کار کوچیکی انجام بدم. کلا ارزششو نداری و بود و نبودت برام فرقی نداره.

    حالا می خواید خیلی خوشحال باشه الان؟؟ بازم تندی بگه باشه میام؟؟ معلومه که میگه نه و اینطوری باهاتون لج میکنه و با این جملات که تو یه اتاق نمیام و بعد طلاق و . می خواد تلافی کنه خوب! منم بودم همینکارو میکردم دقیقا.

  4. 4 کاربر از پست مفید کبـود تشکرکرده اند .

    کبـود (جمعه 07 مهر 91)

  5. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 فروردین 92 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-4-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    1,048
    سطح
    17
    Points: 1,048, Level: 17
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    559

    تشکرشده 569 در 163 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)

    تازه همسر شما می خواد با این حرف به نوعی هم شرط شمارو واسه طلاق قبول نکرده باشه تا به نوعی طلاق رو عقب انداخته باشه ! اون از طلاق میترسه و نمیخواد که طلاق بگیره ، اگه میخواست تو این دو ساله طلاقشو گرفته بود! حالا که دیده یکهفته بیشتر به دادگاه نمونده و موضوع جدی شده ترسیده و میخواد با اینکارا عقبش بندازه ، غرور زنانش که هر زنی داره و همینطور ناراحتی هایی که رو دلش گذاشتید و همچنان هم دارید میذارید این اجازه رو بهش نمیده که بگه لطفا طلاقم نده یا لحظه آخر بگه من برمیگردم!! توروخدا اینو بفهمید
    هم نیاز داره شمایی که خیلی راحت زدید زیر مسافرت و باهم بودنتون اونهم بعد دو سال ، دوباره واسه شمال اصرار کنید تا ببینه که واقعا می خوایدش. اینها همه رفتارای زنانست که شما برعکس برداشت میکنید! شما ظاهرا خیلی واسه طلاق عجله دارید و به دادگاه هم مراجعه کردید ، واقا با این کارا قصد دارید زندگیتون رو بسازید؟؟ از یه طرف دم از آشتی میزنید و از طرف دیگه واسه طلاق و دادگاه حاضر و آماده اید؟
    دلم واقعا واسه خانومتون میسوزه ، تو چه بد شرایطی گیر کرده. آقا آرش در ازای اینهمه بار که هی گفتید
    من واسه طلاق آمادم ،شده یکبار بهش بگید اصلا من طلاقت نمیدم ، تو مال منی! زنمی ، دوستت دارم نمیتونم ازت جدا بشم؟ شده بگید من دادگاه بیا نیستم و میخوام باهات زندگی کنم؟ یا فقط در بیان جملات ناراحت کننده قدرت دارید؟ اصلا میدونید اینهمه ابراز همراهی شما در طلاق ، هیچ احترامی به اون محسوب نمیشه بلکه داغونش میکنه!؟

    به قول بهار زندگی دل اون زن بیچاره قشنگ روبرومه که چه حالی داره


    بابت لحنم معذرت میخوام که کمی تند شد اما واقعا ناراحت شدم. اینو بدونید که من و سای دوستان هیچ نیتی بجز کمک به شما و آشتی با همسرتون نداریم و واقعا احساسمون دلسوزی و ناراحتیه و اگه چیزی میگیم لطفا دلخور نشید.

  6. 5 کاربر از پست مفید کبـود تشکرکرده اند .

    کبـود (جمعه 07 مهر 91)

  7. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 14 فروردین 95 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-6-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    2,870
    سطح
    32
    Points: 2,870, Level: 32
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)

    فقط خواستم بگم کاملا با حرفای کبود عزیز موافقم.
    و به قول بهار زندگی.. دل اون زن قشنگ جلوی چشممه..

    شما پیشنهاد مسافرت دادین بنده خدا تندی قبول کرده.. بعد سر یه چیز بی اهمین زدین زیرش..
    خب اوند بنده خدا پیش خودش فکر کرده اگه واقعا دوسش داشتین که اینقد راحت نمیزدین زیر چیزی که ممکنه بود راهی باز کنه!
    منم بودم دفعه بعد که میگفتین اینقد راحت قبول نمیکردم..
    بعدشم شامو گفتین که خب سکوت کرد.. حق داره باز تندی نگه باشه.وقتی دفعه پیش اینقد راحت غرورش شکست.. رفتار شما بیشتر شبیه آدمی هستش که با طلاق مشکلی نداره فقط میخواد یه خاطره خوب از خودش و هسرش قبل از طلاق بمونه . با قهر تموم نشه..

    شما که خیلی محکم بهش گفتین بره.. چرا الان حتی شده ی بار خیلی محکم نمیگین من طلاقت نمیدم.. برگرد خونه.به هم کمک میکنیم درست کنیم زندگیمونو..

    اگه واقعا واقعا واقعا دوسش دارین که من مطمئن نیستم. "لطفا یکم خودخواه باشین تو خواستنش"

  8. 5 کاربر از پست مفید S_H تشکرکرده اند .

    S_H (پنجشنبه 06 مهر 91)

  9. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آذر 91 [ 15:30]
    تاریخ عضویت
    1390-4-12
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    1,391
    سطح
    20
    Points: 1,391, Level: 20
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 31 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)

    سلام دوست عزیز
    اشتباه من رو مرتکب نشو که بعد به شدت پشیمون می شی تا الان اونو داری اما بعد از جدا شدن تازه متوجه می شی چه اشتباهی مرتکب شدی ؟ نمی دونم چه احساساتی بر شما حکم فرماست اما از من می شنوی برادر من برو دست زنتو ببوس ازش معذرت خواهی کن و تمام و کمال در خدمتش باش به خدا که اینو دوستانه بهت می گم پشیمون می شی بعد میای یه تایپک می ذاری به اسم پشیمانی بعد ا ز طلاق ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  10. 3 کاربر از پست مفید mahan31 تشکرکرده اند .

    mahan31 (جمعه 07 مهر 91)

  11. #36
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    68
    Array

    RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)

    نقل قول نوشته اصلی توسط arash1348
    الان باز با خانمم حرف زدم،
    حرفی زد که منو خیلی متاسف کرد، از خودم بیشتر بدم اومد، نکته ایی رو مطرح کرد که هیچ وقت بهش فکر نمیکردم، نقطه ضعفی داشتم که تا حالا نمیدونستم، شاید ریشه همه این مشکلات این بوده، من جور دیگه ایی فکر میکردم، اما ظاهرا قضیه طور دیگه ایی بوده، این هم از اون مواردی است که من باز در مورد خودم اشتباه کرده بودم، حقیقتش از خودم و از همه چیز های دیگه بدم اومده، احساس ضعف بزرگی میکنم، من اشتباه بزرگی کردم.
    سلام
    من مرتب مطالب ارسالی شما را پیگیری میکنم و امیدوارم یه روز اینجا بنویسید که با همسر و دخترتون زیر یه سقف با رضایت کامل زندگی میکنید
    چیزی که الان منو کنجکاو کرده اینه که
    این چه نکته ای بوده که شما را تا این حد ناراحت کرده و تا حالا هم اصلا نمیدونستید در حالی که مستقیم به خود شما ربط داشته و به قول خودتون نقطه ضعف شما بوده و شاید ریشه همه مشکلات
    میدونم اعتراف به ضعف ها واقعا سخته خود من هم در تاپیکم نتونستم به ضعف هام اعتراف کنم
    نمیدونم چطور بیان کنم که دلیل این پرسشم چیست اما به هر حال باعث شناخت من از جنس مخالف میشه (به هر حال زندگی همه انسانهابه جنس مخالفشون پیوند میخوره) دوست دارم بدونم چه نکته ای را یه زن میتونه درک کنه که شوهرش هیجوقت به این نکته نرسیده
    ببخشید اگه زیادی سوال خصوصی پرسیدم
    در مورد اینکه اگه خانمتون بخواد ازدواج کنه شما میخواهید حضانت دخترتون را بر عهده بگبرید به نظر من شرط کاملا منطقی و درستی هست اصلا از این شرط کوتاه نیایید و دخترتون برای داشتن چنین پدری باید افتخار کنه
    به هر حال همسر تون با خواست و پافشاری خودش تصمیم داره ازتون جدا شه و شما همه حقوق و هزینه های زندگی ایشون و دخترتون را متقبل شدید همسر شما باید درک کنه که همه شرایط و امکانات را برا راحتیشون محیا کرده اید و نمیتونید که قبول کنید که دخترتون زیر دست یه مرد دیگه بزرگ شه و این مسئله ربط نداره به اینکه شما برنامتون برا ازدواج چیه اگه قرار باشه هر دوتاتون ازدواج کنید بهتره که دخترتون بیاد پیش شما تا مادرش


    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  12. کاربر روبرو از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده است .

    نازنین2010 (جمعه 07 مهر 91)

  13. #37
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 تیر 92 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1389-11-07
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    2,964
    سطح
    33
    Points: 2,964, Level: 33
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,263

    تشکرشده 1,270 در 233 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)

    ای وای چرا انقدر لاغر و نحیف شدم؟
    آخرین بار که اینجا بودم یه شکل دیگه بودم

    1- دوستان همه مطالب رو خوندم، هر کسی از ظن خود شد یار من
    جناب serok من نامه نوشتم، اتفاقا به کمک یکی از دوستان همین تالار نوشتم، نامه خیلی خوبی شده بود، از احساساتم گفتم، از اینکه چقدر دلتنگم، از اینکه به اشتباهاتم پی بردم، از اینکه دارم سعی میکنم عوض بشم، از لحظه های قشنگ زندگی گفتم، و اینکه من هم در بروز اشتباهش به اندازه خودش مسئول هستم، کلا نامه ی خوبی بود.

    من بارها ازش خواستم برگرده، هم خودم رفتم جلو، هم وکیل رفت، هم حتی پدرم رفت و باهاش دو ساعت صحبت کرد، جلوش گریه کرد، ازش خواست برگرده، این صحبت مال خرداد پارسال هستش، البته گفتش بگید آرش خودش زنگ بزنه، و من باهاش تماس نگرفتم، چون به نظرم حرفامو زده بودم.

    روزی که اومده بود جهازش رو ببره ازش خواستم بمونه، خیلی خواستم، بهش گفتم که هر چی میخوای ببری ببر، بفروشش، من جایگزین میکنم اما حالا که به خونه برگشتی بمون.

    همین الان هم که بهش گفتم با طلاق موافقم گفتم که من منتظرم که هر وقت آروم شدی و دیگه عصبانی نبودی و احیانا پشیمون شدی برگردی، گفتم من همیشه منتظرت میمونم.

    امروز رفتیم دادگاه، دادخواست طلاق توافقی رو دادیم، اما قاضی نبود، فردا اگه قاضی بود میریم دادگاه تا مراحل انجام طلاق توافقی انجام بشه و حکم صادر بشه.

    3- از اواسط شهریور اتفاقات جالبی برای من افتاد،
    الان داشتم پست خانم زهره رو میخوندم، خوشحالم که ایشون خودشون رو پیدا کردند.
    برای منم اتفاقات خیلی خوبی افتاد، روحیه و غرور و اعتماد به نفسم رو پیدا کردم.
    دوستی هست که خیلی بهم کمک کرد، خیلی نگاهم رو عوض کرد، بهم انرژِی داد، ممنونم ازش
    از نظر شرایط کاری خیلی اوضاع خوب شده، خیلی مسائل برام حل شده، پیشرفت خوبی در کارم داشتم.

    کلا ایام قشنگی برام شروع شده، طلاق رو برای خودم حل کردم، هر چند از امروز کمی ترسیدم،
    نابودی یک زندگی قطعا سخت خواهد بود.
    فکر میکنم اون هم این سختی رو حس کرده، حالا که همه چیز داره جدیتر از گذشته میشه


  14. 5 کاربر از پست مفید arash1348 تشکرکرده اند .

    arash1348 (یکشنبه 14 آبان 91)

  15. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 فروردین 92 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1391-4-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    1,048
    سطح
    17
    Points: 1,048, Level: 17
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    559

    تشکرشده 569 در 163 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)

    سلام آقا آرش ، یعنی به طلاق رسیدید؟؟ مسافرت چی شد؟
    میشه یکم بیشتر تعریف کنید؟

  16. کاربر روبرو از پست مفید کبـود تشکرکرده است .

    کبـود (سه شنبه 18 مهر 91)

  17. #39
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 تیر 92 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1389-11-07
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    2,964
    سطح
    33
    Points: 2,964, Level: 33
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,263

    تشکرشده 1,270 در 233 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)

    مسافرت رو میگه بعد از جدایی،

    امروز رفتیم دادگاه
    گواهی طلاق توافقی صادر شد.

    هر دو خیلی خوب و آرام بودیم.
    فقط سر مهریه خانم عصبی شد.
    چون اول گفتم ماهی نیم سکه قبول کن اما من خودم بقیش رو میدم بدون اینکه زور قانون باشه قبول نکرد.
    گفتم پس هر دو ماه یک سکه، قبول نکرد.

    گفت برای تو چه فرقی میکنه تو که میگی من خودم میدم، گفتم آره ترجیح میدم با میل و رغبت خودم بدم نه به عنوان یک محکوم که مجبورم.
    خلاصه قرار شد ماهی یک سکه و عند الاستطاعه پرداخت کنم، وقتی این پیشنهاد رو دادم قبول کرد، اما بعد قاضی ترس تو دلش انداخت که این کلمه عند الاستطاعه یعنی دیگه باید قید مهریه رو بزنی و پرداختش بر میگرده به وجدان و شرفش، چون تو دیگه دستت جایی بند نیست، خانمم انگار تازه متوجه شد خیلی اصرار کرد که من این قید رو بردارم، قبول نکردم، همه حق و حقوق دیگه مالی رو هم بخشید، البته حق و حقوقی هم غیر از همین مهریه نداشت و قبلا همه احکام به نفع من شده بود.

    اصرار داشت که مستقیم از دادگاه بریم دفتر خونه، بهش گفتم یه چند روزی به من فرصت بده، من باید خودم رو از نظر روحی برای طلاق کاملا آماده کنم.
    قاضی چند بار تاکید داشت که خانمت بر میگرده، گفتم بعد از طلاق دیگه راهی برای برگشت وچود نداره، قاضی گفت چرا من مطمئنم بر میگرده و پشیمون میشه.
    قاضی بهش گفت تو کجا بهتر از این مرد میتونی پیدا کنی؟هم خوشتیپه، هم مرد خوبیه، تو دیگه چی میخوای از یه مرد؟
    خانمم گفت من دیگه اصلا مرد نمیخوام تو زندگیم باشه.
    من دیگه هیچ تمایلی به این خانم ندارم، اصلا تمایلی به برگشتش هم ندارم.
    فکر میکنم همه راه ها رو رفتم که به اینجا نرسم، اما نشد.
    نابودی یک زندگی 12 ساله خیلی سخت میتونه باشه.
    شاید تا آخر این هفته یا هفته دیگه بریم برای ثبت طلاق.
    من خوشحالم که دوستی پیدا کردم که به من انرژی و نیرو میده تا این مرحله ی خیلی سخت از زندگی رو با روحیه بهتری پشت سر بذارم.

    از لطف همه دوستان هم ممنون
    از مدیریت این تالار هم ممنون که به من اجازه دادند مطالبم رو بیان کنم.

    شاد و تندرست باشید



  18. 3 کاربر از پست مفید arash1348 تشکرکرده اند .

    arash1348 (یکشنبه 23 مهر 91)

  19. #40
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 02:46]
    تاریخ عضویت
    1391-4-07
    نوشته ها
    487
    امتیاز
    1,771
    سطح
    24
    Points: 1,771, Level: 24
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3,685

    تشکرشده 3,700 در 587 پست

    Rep Power
    60
    Array

    RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)


    فقط ميتونم بگم متاسفم
    براي خودمون و همه اونايي كه دلشونو به يك روي قضيه خوش كردندو مرد مهربون و خوش تيپ و همه چي تموم قصه بالاخره مجبور شد خلاف ميلش عمل كنه!!!!!

    كاش چشمي بود كه اون روي سكه رو هم ببينه

    به هر حال اميدوارم اين تصميم براي خانمتون بهترين تصميم باشه و اينده براش تصوير بهتري رقم بزنه

    و اميدوارم مرد همه چي تموم قصه يادش نيفته يه جاي قصه رو اشتباه خوند

    اميدوارم خانم هم دوستاني داشته باشن كه بهشون روحيه بدن و اين مرحله رو با دخترتون راحت پشت سربزارن!!!

    خوبه كه عاقلتر ازينن كه به يك حرف بسنده كنن و سر حق و حقوقشون محكم ايستاده اند

    روايت قشنگيه از يك زندگي و پست من هم ممكنه حذف بشه
    و ممكنه فرياد تو نميفهمي و تو جاي من نيستي و ... بلند بشه
    اما اين ها كه من ديدم تلاش نبود و توجيه مرد خوب قصه بود

    كاش همه مون به انچه داريم قانع بوديم و درس ميگرفتيم

    اما افسوس...

  20. 6 کاربر از پست مفید z o h r e h تشکرکرده اند .

    z o h r e h (جمعه 28 مهر 91)


 
صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.