به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 دی 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-3-06
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    3,792
    سطح
    38
    Points: 3,792, Level: 38
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اگر بخاطر بچم نبود آرزوی مرگ می کردم

    http://www.hamdardi.net/thread-2123.html

    سلام دوستاي خوبم
    نمي دونم از كجا شروع كنم ، منم مثل خيلي ها مشكلم خانواده همسرمه
    خواهش مي كنم راهنماييم كنيد ، فكرم به جايي نمي رسه ، بارها مشكلاتمو مطرح كردم و شما دوستاي گلم كمكم كردين
    توي اون تاپيك قبلي " سياستهاي موثر درباره شوشوها " بيشتر ميومدم و خدارو شكر خيلي از مشكلاتم كمتر شده بود ولي دوباره شروع شد

    هفت ساله كه ازدواج كردم و تا سه سال پيش با مادرشوهرم توي يك آپارتمان زندگي مي كرديم و خدا خواست و ما كمي از هم دورتر شديم و عمده مشكلاتم با اين دوري حل شد
    به دليل كار پدرشوهرم و شوهرم ما هردو مستاجر هستيم ، بعد از سه سال دوباره قراره بيان واحد روبرويي من
    خدااااااااااااااااا ، فكر كردنش هم برام سخته ، اينكه دوباره همه چي شروع ميشه
    با اين تفاوت كه حالا من يه پسر كوچولوي دوسالو نيمه دارم و تمام دلواپسي من پسرمه
    من كارمندم و تا حالا پسرمو صبح ها خونه مامانم مي زاشتم و مي دونم اولين چيزي كه مي گن اينه كه بزارمش اونجا
    اصلا اخلاقو رفتارشونو نمي پسندم ، تنها چيزي كه براشون مهم نيست اخلاقو تربيته
    ازم نخواين كه باهاشون صحبت كنم چون كافيه بدونن من روي يه چيزي حساسم بعد عكس اون رفتار مي كنن
    اصلا دلم نمي خواد نقصه ضعف دستشون بدم
    صحبت كردن با همسرم هم فايده اي نداره چون رفتارهاي اونا واسه همسرم عاديه

    سر همين قضيه با هم بحث كرديم ، پس روي اونم نمي تونم حساب كنم
    اينقدر توي اين چند وقت به اين قضيه فكر كردمو حرص خوردم ،چند شبه قفسه سينم درد مي كنه ، ديروز رفتم دكتر و نوار قلب ازم گرفت ، گفت مال استرسه

    به پسرم فحش ياد مي دن و مي خندن ، بهش مي گن فلانيو بزن ، تف كن
    پسرم هم اونا رو خيلي دوست داره و همش دلش مي خواد پيش اونا باشه ، يه برادرشوهر 14-15 ساله دارم كه خيلي شيطونو بي ادبه
    اگر بهشون بگم بدتر مي كنن و شوهرم هم اگه حرف منو قبول كنه بازم جرات نمي كنه چيزي به اونا بگه ، توي خوندشون به شدت زن سالاريه و مادرشوهرم زن بسيار خودخواهو زورگوييه

    زنگ زدم به اون خانوم مشاوري كه هميشه مي رم پيشش ، گفتن خارج از كشوره و تا يه ماه ديگه نمياد ، مي ترسم كار از كار بگذره
    نمي خوام باهاشون دربيوفتم چون فاتحه خودم خوندست

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 شهریور 92 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    236
    امتیاز
    1,733
    سطح
    24
    Points: 1,733, Level: 24
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    662

    تشکرشده 659 در 208 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اگر بخاطر بچم نبود آرزوی مرگ می کردم

    سلام arusak11
    شما الان مادر هستی و حق داری چیزی رو که صلاح میدونید برای فرزندتون بکار ببرید
    اگه می ترسید که رفتار غلط خانواده شوهرت روی پسرت تاثیر بدی بزاره می تونید از سپردنش به اونها با سیاست خودداری کنید ولی در عین حال احترامشون رو هم حفظ کنید

    یه نکته ای هم که من متوجه شدم انگار نسبت به خانواده شوهرت هم حساس هستی و این میتونه یه خورده بدبینی بیاره! (در بعضی ها از خانواده ها شنیدن فحش و یا چیزهای دیگه از زبان کودکانه فرزند میتونه براشون جالب باشه ولی اگه خانواده شوهرتون بدونن که نباید اینکار به صورت عادت دربیاد و همزمان با رشد کودک ادامه پیدا کنه فکر نمیکنم زیاد مسئله مهمی باشه که اینطور شما استرس پیدا کردید!)

    حالا عزیزم اون چیزی که مهمه شما الان در جایگاه مادر قرار دارید پس بهتره بیشتر از گذشته قوی باشید تا بتونید به خوبی از فرزندتون حمایت کنید
    از الان هم بخاطر شرایطی که هنوز پیش نیومده اینقدر به خودتون فشار نیارید و استرس نداشته باشید
    یه خورده بیشتر از گذشته خودتون رو به خانواده شوهرتون نزدیک کنید اینطوری بهتر میتونید از نگرانی هاتون در مورد فرزندتون براشون صحبت کنید.

  3. 2 کاربر از پست مفید سارا@ تشکرکرده اند .

    سارا@ (سه شنبه 03 مرداد 91)

  4. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array

    RE: اگر بخاطر بچم نبود آرزوی مرگ می کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط keyvan
    با سلام
    پیشنهاد میکنم عنوان فعلی تاپیک خود را تغییر دهید(در همین تاپیک اعلام کنید تغییر میدهیم)زیرا عنوان فعلی کلی هست، و مورد توجه قرار نمیگیرد،

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 31 فروردین 92 [ 19:02]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    158
    امتیاز
    898
    سطح
    15
    Points: 898, Level: 15
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    564

    تشکرشده 567 در 144 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اگر بخاطر بچم نبود آرزوی مرگ می کردم

    سلام arusak11
    خودتون رو دست کم نگیرید و فکر نکنید کار از کار گذشته،قضیه رو بزرگش نکنید.ان شا الله درست میشه.
    من در پست شما جواب خودتان رو هم دیدم.من فکر می کنم راحت ترین و شاید بهترین کار فعلا دوری شمااز اونهاست.پس اگر آنها تصمیم دارند به شما نزدیک بشن از اونجا که مستاجرید سعی کنید شما به جایی برید که دور از اونها باشه.و البته از این دوری استفاده کنید و سعی کنید اطلاعات و مهارتتون رو در اینکه چگونه با خانواده همسرتون ارتباط برقرار کنید بیشتر کنید

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 92 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1391-6-04
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    511
    سطح
    10
    Points: 511, Level: 10
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 24 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اگر بخاطر بچم نبود آرزوی مرگ می کردم

    سلام به نظرم میتونی بچه تو مهد بزاری.این بهترین راه.بگو تو مهد به بچه چیزای خوبی یاد میدن دوس دارم هوشیار بار بیاد البته اگه نمیتونی باهاشون کنار بیایی که مثل قبلنا بزاریش خونه مادرت.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آرزوی مرگ
    توسط mitra-1986 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 اردیبهشت 96, 16:51
  2. در ارزوی مرگ
    توسط p30v در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 08 شهریور 94, 10:29
  3. همسرم آرزوی مرگ مرا دارد
    توسط maadar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 بهمن 93, 11:55
  4. آرزوی من برای شما در سال جدید میلادی
    توسط elina در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 04 دی 87, 23:39

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.