RE: مشکل یک مترسک
برادر گرامی خوش امدی به همدردی
لطفا عنوان بهتری برای تاپیکت قرار بده تا برای اعضا قابل فهم تر باشه(همینجا بگو میان برات عوض میکنن)
شما شدیدا دچار عشق بی معنای دچار نوجوونی شده بودید.فکرش رو بکنید شما عاشق یه دختر 10 ساله شده بودید.خودتونم که 15 سالتون بود
آخه دختر ده ساله از زندگی چی میدونه؟
پسر نوجوون پانزدده ساله چی؟
توقع داشتید برید خواستگار و اونا دخترشونو دو دستی بدین بهتون؟
به خاطر انتخاب غلط و یکسری افکار نادرست خدا رو زیر سوال میبرید؟
مگه ما هرچی میخوایم باید خدا همون موقع بندازه بغلمون؟
به یه دختر 15 ساله گفتید عاشقشی/؟اصلا به عواقب کار فکر نکردید؟
ما خودمون مسئول کارامون هستیم..چرا فکر نمیکنید هیچ کس به اندازه خدا صلاحمونو نمیخواد؟
باها شده افراد چند سال شب و روز دعا میکنن و به خواسته شون نمیرسن..چرا؟چون خدا خیر ماروبهتر از خودمو ن میدونه
برادر گرامی الان زن و مردهای گنده ! بهم ازدواج میکنن نتیجه اش میشه طلاق...وای به حال ازدواج دو تا نوجوون و جوون....
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)