پارمیدا جان اول از هر چیز به شوهرت بگو این از همه مهمتره
تشکرشده 68 در 37 پست
پارمیدا جان اول از هر چیز به شوهرت بگو این از همه مهمتره
تشکرشده 10,678 در 2,786 پست
لطفن پای نفر سوم رو وسط نیار.ممکنه از طرف دو نفر مورد سواستفاده قرار بگیری.
اگر احیانن رابطه ت با اون پسر فراتر بوده بگو،تا راهکار مناسب تری دریافت کنی.کسی محکومت نمی کنه.
فرهنگ 27 (پنجشنبه 14 اردیبهشت 91)
تشکرشده 99 در 37 پست
دوستان عزیز اگر راه حل دقیق و تجربه شده ای دارید بگید و الا ممکنه با زندگی و سرنوشت یک نفر بازی کنید
این مساله ای نیست که بشه به این سادگی در موردش صحبت کرد
شوهر ایشون اگر ظرفیت فهمیدن چنین مساله ای رو داشت ، پیشنهاد شما کاملا درست و به جا بود و مساله میتونست از طریق همسر کاملا حل بشه
ولی لطفا به کلام خانوم پارمیداس توجه کنید که شوهر ایشون به هیچ عنوان ظرفیت پذیرش این مساله رو ندارند
باید طبق واقعیات موجود راه حل ارائه داد
من خواهش میکنم از خانومم پارمیداس و دوستان که به جمله من توجه کنن
از فردی درخواست کمک در این زمینه رو بکنید که حتما و حتما دارای قدرت بالای نظامی یا حقوقی باشه و به هیچ وجه این مساله رو با کسی که این شرایط رو نداره در میون نذارید
من بارها به این مطلب تاکید کردم
چنین فردی نه اهل سوء استفاده هست و نه ناشی ، این افراد تخصصشون برخورد با مجرمین هست و خوب بلدن که چطور و در کجا چه رفتار و گفتاری رو با اینطور آدما داشته باشن
ثانیا چنین فردی میتونه به عنوان یک پشتوانه خوب برای این خانوم باشه و در موقع لزوم از این خانوم حمایت کنه و
صداقت این خانوم رو به اثبات برسونه
این کجا و اینکه این خانوم بره مستقیم اشتباه بزرگ گذشته رو به همسری بگه که تحمل شنیدن این مطب رو نداره
بعضی از دوستان بارها و بارها نسبت به این خانوم دچار تردید شدند در حالی که هممون میدونیم که اینجا دلیلی برای مخفی کاری نیست
حالا شما میگید بره به همسرش بگه ؟ آیا اون دچار سوء ظن بیشتر نمیشه ؟
ولی با پیشنهادی که دادم حتی اگر همسرشون هم متوجه بشن ، این خانوم در شرایط بسیار بهتری هست
اول اینکه ثابت کرده که دیگه این داستان تمام شده
دوم اینکه کس یا کسانی هستند که از اون حمایت کنند
و سوم اینکه درصد اینکه داستان با خوبی و خوشی و در نهایت سکوت حل بشه بسیار بالا هست
موفق باشید
شما حتی برای اطمینان میتونید این کار رو به یکی از بستگانتون که با تجربه و قابل اعتماد هست بسپرید تا همچین فردی رو براتون پیدا کنه و پیگیر کاراتون باشه.و شما حضوری نخواین درگیر این مسئله بشید.
advent (پنجشنبه 14 اردیبهشت 91)
تشکرشده 8,998 در 1,493 پست
پارمیدا جان
عزیزم آرامش خودت رو حفظ کن و از خداوند مهربون کمک بخواه که کمکت کنه . آبروی بنده مومنش رو حفظ کنه و حتی
نذر کن واسه حفظ زندگیت و ازش آرامش و شجاعت و صلابت بخواه! خداوند مهربان مطمئنا به بنده های خوبش کمک
می کنه! ما هم برات دعا می کنیم که خداوند شر این خناس رو از زندگیت کم کنه گلم!
برای آرامشت قرآن زیاد بخون و این تعا رو همینطور :
" سبحان الله یا فارج الهم و یا کاشف الغم ، فرج همی و یسر امری وارحم ضعفی و قله حیاتی و ارزقنی من حیث
لا احتسب یارب العالمین "
بیا یک برآیند از صحبت دوستان داشته باشیم :
1- شما قرار است با حفظ آرامش و صبر فرآیندهای زیر را طی کنی!
2- از یک مشاور خوب وامین راهکار بخواهی!
3- از یک مقام قضایی اگر می شناسی کمک بگیری!
4- خودت رو برای گفتن حقیقت در صورت لزوم به همسرت آماده کنی به شیوه ای که مشاور به شما می گوید!
5- سعی کنی در همه این مراحل به خدا توکل کنی و اصلا ترس به دلت راه ندی!
این تاپیک رو هم مطالعه کن!
موفق باشی دوست عزیز
bahar.shadi (شنبه 16 اردیبهشت 91)
تشکرشده 1,571 در 419 پست
دارای قدرت بالای نظامی یا حقوقی!؟نوشته اصلی توسط advent
ببخشید دوست عزیز میشه بفرمایید چنین آدمی رو باید از کجا گیر بیارن!!؟
یعنی همه ما یه همچین فردی رو در خانواده داریم!؟
به فرض که همچین شخصی رو هم پیدا کنن و توصیه شمارو انجام بدن، این بازم پنهون کاری هست و شرایط رو بدتر میکنه..
mehrdad_m (پنجشنبه 14 اردیبهشت 91)
تشکرشده 3,519 در 509 پست
دوستان دقت کنید:
حتما یادتونه دختری که از جانب دوست پسرش باردارشده بود وسقط کرده بوده!بهش گفتیم برو پیش پلیس،رفت اما چی شد جناب پلیش بهش پیشنهاد داد!!!!
به نظرمن هم گزینه نفرسوم کنسل بشه ومستقیما به توسط خودتون به همسرتون گفته بشه بهتره.قوی باشید وبه خدا توکل کنید.
داملا (پنجشنبه 14 اردیبهشت 91)
سلام دوستای خوبم، مخصوصا بهار شادی عزیز که یادمه زمانی که خیلی درگیر مشکلاتم بودم خیلی بهم امیدواری میداد و کمکم کرد..
من همون Andiaaaa هستم که بهار شادی عزیز لینکش رو اینجا قرار دادن.خیلی دوست داشتم تو تایپیک خودم نتیجه رو میگفتم ولی نتونستم با نام کاربری قبلی وارد سایت شم، این بود که درخواست عضویت جدید دادم..
پارمیدای عزیزم من کاملا حالتو درک میکنم با اینکه شرایط ما خیلی باهم متفاوت بود، من مجرد بودم و ارتباطم باهاش فقط 3 ماه بود، ولی از این لحاظ درک میکنم که جفتمون قربانی محبت و مهربانی های بیش از حد خودمون شدیم..
من خیلی روزای سختی رو گذروندم و کاملا زندگیمو از دست رفته میدیدم با تهدید ها و توهین هایی که شاید ضربه سنگینی رو به شخصیتم و روح و روانم وارد کرد..
ولی فقط خدای مهربون بود که کمکم کرد، شاید باورتون نشه ولی بهار شادی عزیز پدرم تو این جریان خیلی از من حمایت کرد و شاید بدون اغراق بگم که محبتش دو برابر شد..
متاسفانه جریان ما به شکایت و گرفتن تعهد کشیده شد ولی مهمترین کاری که پدرم انجام داد این بود که اون پسر رو هم تنها نذاشت چون اونم شاید درگیر خشم و کینه ای شده بود که علتش فقط تنهاییش بود و بعدا که یکم از این جریان گذشت هنور گاهی با هم ارتباط دارن و میدونم که الان اونم خوشبخته..
ایشالا مشکل تو هم حل میشه..
ولی توکل داشته باش و به شوهرت بگو که خواستگار قبلیت مزاحمت میشه، اصلا نترس فکر نمیکنم همچین ادمای ضعیفی که فقط تهدید بلدن جرات داشته باشه که از عکسی که پیشش داری به شوهرت چیزی بگه! اصلا قرار نیست اونا همدیگرو ببینن، همین که مصمئن شه شوهرتم در جریان ماجراهست، دیگه جرات کاری نداره..
نگران نباش..
andiaaa (شنبه 16 اردیبهشت 91)
تشکرشده 36,015 در 7,406 پست
http://www.hamdardi.net/thread-20319-lastpost.html
فرشته مهربان (شنبه 16 اردیبهشت 91)
تشکرشده 17 در 6 پست
بچه ها واقعا از همتون ممنونم راستش امروز اون پسره دیگه زنگ نزده
به نظرتون ممکنه ازم نا امید شده باشه و رفته باشه پی کارش؟من امروز به مادرم جریانو گفتم قرار شد اگه بازم زنگید مادرم زنگ بزنه بهش یا به پدرش
به نظرتون اینکه مادرم به خانواده اون پسر بگه که پسرشون واسه خانوم متاهل مزاحمت درست میکنه میتونه چاره ساز باشه یا بازم دارم راهو اشتباه میرم؟
parmida000 (شنبه 16 اردیبهشت 91)
تشکرشده 1,247 در 437 پست
به نظر من فکر خوبیه .نوشته اصلی توسط parmida000
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)