شرط نماز خواندن برای ادامه

[ویدا@]

pk1365عزیز
ممنون که توجه کردی و نظرت دادی
سعی میکنم طبق حرفات کمتر فکر و خیال کنم
فقط بدون یه جورایی حرفات کمک کننذه بود
بازم تشکر از جواب و نظرت

pk1365عزیز
ممنون که توجه کردی و نظرت دادی
سعی میکنم طبق حرفات کمتر فکر و خیال کنم
فقط بدون یه جورایی حرفات کمک کننذه بود
بازم تشکر از جواب و نظرت

[مدیرهمدردی]

با سلام و احترام
در تکمیل پست به جا و دقیق hamed65 ، لطفا به موارد ذیل توجه فراوان کنید.
یکم:
ریشه مشکل شما در ایجاد ارتباط هست. یعنی همانطور که بارها قبلا در مقالات و پاسخها آورده ایم. وقتی اول ارتباط ، احساس و وابستگی پیش می آید و بعد دنبال تناسب معیارها می رویم با مشکل روبرو می شویم. شما وقتی وابسته کسی نباشید راحت روی معیارهایت می ایستی.
اما شما اکنون او به وابسته ای و باید یک طوری خودت را با او تناسب بدهی(نه اینکه ضرورتا تناسب داشته باشی)، نمونه اش همین تفاوت دیدگاهتان در مورد انجام نماز هست.

دوم:
قانونی در مشاوره ازدواج وجود دارد:
«شما با وضعیت فعلی و با ثبات شخص ازدواج می کنید، نه آنچه که او متعهد می شود در آینده آن گونه شود»، یعنی ملاک وضعیت موجود هست.
با این قانون آن آقا پسر با شما که اکنون نمازتان به این شکل هست ازدواج می کند. حتی اگر شما اکنون متعهد شوید که تغییر می کنید و به میل او نماز می خوانید و حتی اکنون هم به خواست او گوش کنید و عمل کنید، اینها همه انگیزه احساسی این ارتباط هست. پس از ازدواج این انرژی از بین رفته و شما می شوید همان ویدا سابق.
با این توضیح هم شما و هم آن آقا پسر باید بداند روی این تغییرها نباید حساب کند.

سوم:
این بند اختصاصی شماست و بسیار هم مهم هست.
شما در پست اول و دوم و بعضی پستهایتان اشاره مستقیم کردید به این موضوع:
«اینکه طرف مقابل باید شما را همین طور که هستید بپذیرد و ا ینکه خوب بودن و مسلمانی این نیست که حتما نماز را آنطور که ایشان و خانواده اشان می خواهد بخوانید»
این یک تفاوت دیگر بین شما و آن آقا هست.
به نظر می رسد ساختارفکری، نگرشی و خانوادگی این آقا با شما تفاوت اساسی دارد.
یعنی اینکه جو حاکم بر فضای ذهنی و خانواده آن آقا به مرزهای کمرنگ تر، صمیمی تر بهاء می دهند.(مثلا شاید بحث امر به معروف و نهی از منکر یکی از اساسی ترین چیزهایی باشد که ملاک عمل قرار بگیرد.) اما فضای ذهنی شما ، فضای شبه روشنفکری «عیسی به دین خود موسی به دین خود» و جملاتی از این قبیل هست:
« نظر هر کسی برای خودش محترم هست»
یا
« نباید در مورد دیگران قضاوت کرد.»
خلاصه این بند: این عدم تناسب پایه گذار مشکلات زیادی می تواند باشد. در حالیکه این آقا اگر با کسی مثل خودش و شما هم با کسی مثل خودت ازدواج کنید موفق خواهید بود و درگیری ایجاد نخواهد شد.
اما اکنون با اینکه هر کدامتان می توانید بر اساس تفکرات و نگرشتان درست زندگی کنید ، اما در کنار هم به خاطر نگرشهای متفاوت و فضای ذهنی متفاوت مرتب درگیر می شوید و مطمئنا نخواهید توانست همدیگر را قانع یا تابع سازید و سازش کردن هم منجر به ناراحتی های درونی در دراز مدت می شود.
(لطفا این تفاوت را خیلی جدی بگیرید)

چهارم:
این آقا و ارتباطش با خانواده زیاد هست. می توان اینطور گفت که تقریبا شما نمی توانید شخصیت او را جدا از خانواده اش در نظر بگیرید. هم به یکدیگر اعتماد دارند و هم حرف شنوی دارند و هم یکپارچه هستند. برای ازدواج با چنین فردی باید، هنجارها و معیارهایشان را بپذیرید و در آنها به نوعی هضم شوید. بعد ممکن است طی سالها کم کم هویت جداگانه ای را به کمک همسرتان بسازید. اما حداقل در چندین ساله اول زندگی بیشتر رابطه اتان متاثر از روابط خانواده همسرتان هست.
شما چون اینها را می دانی و این آقا را انتخاب می کنید نباید بعدا اعتراض کنید که شوهرم وابسته هست!!، شوهرم بچه ننه هست!! شوهرم دهن بین هست!! و….
در واقع این آقا از اکنون هم این موضوعات را به لطایفی به شما منتقل می کند این شما هستید که باید پیام را کاملا واضح درک کنید و تصمیم بگیرید.

پنجم:
قبل از ازدواج در مورد موضوعات بسیار مهم زندگی ، شما تنها یک سرنخ کوچک می بینید. بعد از ازدواج دیگر فقط همین سرنخها نیست. این سرنخها بعد از ازدواج به انبار و معدنهایی می رسد که سرنخها شما را راهنمایی کرده اند.
ارتباط این آقا با خانواده اش، نحوه تفکرش، مسائل مذهبی اش، دیدگاهش در مورد ارتباط با همسر و اینکه باید او را طبق خواست خودش شکل دهد، و … هم اکنون سرنخهایش کاملا مشخص هست.
یعنی در آینده باید شما تابع همسرتان باشید حتی در مسائل شخصی اتان.
همانطور که هم اکنون حتی قبل از ازدواج او از شما می خواهد هنجارها و ارزشهای مذهبی و خانوادگی او را پذیرا باشید.


خلاصه:
- وابستگی شما آفت سنجش دقیق شماست ، لطفا مواظب باشید.
- بافت فکری، مذهبی و ارتباطی خانواده این آقا با شما کاملا متفاوت هست
- سرنخهایی در این رابطه وجود دارد که به عدم تناسب جدی شما اشاره دارد. و آنچه این آقا از شما می خواهد، بعد از ازدواج از نظر کمی و کیفی بیشتر هست. و شما باید بدانید که نمی توانید او را تغییر زیادی بدهید.
- بحث نماز تنها نیست. مشت نمونه خروار هست. به این تغییرات موقتی که به خاطر احساسات در شما یا ایشان پیش می آید دل نبند. بلکه ثبات شخصیتی که شما و او تا قبل از آشنایی داشته اید، باید ملاک تصمیم گیری باشد.
- برای یک انتخاب مطمئن باید قبل از ایجاد احساس(منظور علافه، وابستگی، عشق یا شیفتگی هست) به شناخت رسید، در غیر اینصورت با این احساس شناخت ما دچار تحریف می شود.
- در هر صورت اگر اصرار به ازدواج با این آقا دارید نیاز به جلسات مشاوره حضوری زیادی برای فهم بهتر این تفاوتها دارید(چون تمام این پست بنده معطوف به دو موری بود که شما گفته بودید یعنی نماز و ارتباط او با خانواده اش)

[ویدا@]

با سلام
از مدیریت سایت کمال تشکر را دارم و ممنون از راهنمایی جامعشون
در مورد رابطه هم بگم که دو هفته تمام شد و تنها دلیل قانع کننده که اورد نداشتن فرصت و مشغله بود
نمیدونم چی میشه ولی فکر کنم موقع تصمیم گیری جدی امده
اگه دوستان نظری دارن ممنون میشم بگن

[هم پرواز]

ویدای عزیزم سلام
نمی دانم در جریان تاپیک من هستی یا نه و مشکلت به کجا رسید
دوست گلم اما این را دینی بر گردن خودم دیدم که حتی اگر دیر شده تجربه ی تلخم را برای تو هم بگویم تا تو هم مثل من به خاطر یک انتخاب اشتباه رنج نکشی...
ویدا جان شوهر من هم از خانواده ای مذهبی بود و من از خانواده ای روشن فکر و امروزی...با این تفاوت که من برای او شرط گذاشتم گفتم من نماز نمی خوانم...من پیغمبر و امام قبول ندارم ...در زندگی من مذهب هیچ نقشی بازی نمی کند و من فقط بر این اعتقادم که باید گفتار و رفتار و نیاتمان نیک باشد و به بکدیگر آزار نرسانیم...گفتم حجاب من همین است....همه را قبول کرد...من هم قبول کردم سر کار نروم و پیش پدر و مادرش زنذگی کنم...قبول کردم چون 3 ماه دوست بودیم...چون وابسته شده بودم...ذوق داشتم ازدواج کنم ...دوست داشتم حلقه دست کنم...دوست داشتم شوهر داشته باشم....اما 1 ماه از ازدواج نگذشته شرط و شروط ها یکی بعد از دیگری اضافه می شد و باور می کنی که روزی نبود با فکر جدایی از خواب بلند نشوم و با فکر آن نخوابم...این خانواده ها ویدا جان
وصله ی تن ما نیستند...موضوع نماز خواندن نیست موضوع اینست کسی که اعتقاداتش را به تو تحمیل می کند بعد از ازدواج هم چیزی بیشتر از این نماز را به عنوان شرط و شروط برای ادامه تعیی می کند...
ویدا جان این آدم برای تو یک عمر مایه ی عذاب خواهد شد...با همه ی وجودم دلم می خواست دستت را می گرفتم و از این پسر دورت می کردم چون دلم نمی خواهد تجریه ی تلخ من را تکرار کنی...این آقا با تو دوست شده آن هم 2 سال ...پس چندان هم به مذهب پایبند نیست ...پس چطور هرچه که به نقعش هست را از جامعه ی روشنفکری می گیرد و هرچه به نفعش هست از مذهب؟ و مطمئن باش بعد از ازدواج هم همین ادامه دارد...روشنفکری را از تو می گیرد و مذهب خودش را به تو می دهد! آزادی برای خودش و اسارت برای تو...می دانی در اینجور خانواده ها زن جایش در خانه است و مرد بیرون از خانه و آخرش گوشه ی خانه فسیل می شوی...اگر اعتقاداتش بر پایه ی درستی بود آن را به عنوان شرط و شروط به تو تحمبل نمی کرد...تو این ویدا هستی و همین خواهی ماند...نهایت زور بزنی و 2 ماه آن ویدایی باشی که او می خواهد اما بعد خفه خواهی شد...از آن چه هستی بیزار خواهی شد....اگر قرار است در زندگی تغییری در تو ایجاد شود باید به خواست خودت باشد نه به خاطر خواست دیگری...قرار است ازدواج کنی و خوشحال باشی....ولی تو با این آدم با این سیستم متفاوت اعتقادی خوشجال نخواهی بود...اعتقادات و باورها که متفاوت باشد فاصله ها هم زیاد می شود و صمیمیت ها کم رنگ می شود روز به روز ...یک آن جرات کن و بگو نه...اما یک عمر به خودت لطف کردی...تو باید با مردی از جنس خودت ازدواج کنی...خوشحال باشی ...سر کار بروی...درس بخوانی...تفریح کنی...از آزادی های معقولت لذت ببری...با کسی از جنس خودت که تو را همانگونه که هستی بپذیرد نه اینکه از تو بخواهد بیشتر مثل او باشی...چه کسی گفته خون او رنگین تر است...؟ چه کسی گفته تو باید همانطور زندگی کنی که او می خواهد؟ پس تو چی؟ تو باید آن طور زندگی کنی که خودت می خواهی...اگر ازدواج کردی با این آدم آن شب هایی که با بغض پشت به هم خوابیدید و نفرین می کنید سرنوشت را که چرا شما را سر راه هم قرار داد یادت بیاید که این سرنوشت نبود که شما را به هم رساند...تو می توانستی به این تقدیر نه بگویی....
امیدوارم خوشجال و خوشبخت باشی

و این را جا انداختم:
شاید 2 سال یا 3 سال دیرتر شد ازدواجت اما لاقل با کسی ازدواج کن که خوشحال باشی...که هنوز مهر شناسنامه ای خشک نشده پشیمان نشوی....
همه ی آنها که می گویند چرا شوهر نمی کنی بعد از ازدواجت می روند پی کارشان....دیگر از هیچ کدامشان خبری نمی شود و تو می مانی با مشکلاتت...امیدوارم من اگر قوی نبودم یک نه نگفتم تو آن نه [color=#000000] را بگویی...

[ایوب]

روشن فکری یعنی چه؟



"ویدا جان شوهر من هم از خانواده ای مذهبی بود و من از خانواده ای روشن فکر و امروزی."

شوهره شما اصلا انسان مذهبی نبودن!

حالا من نمی دونم دین شوهرتون چیه، اما اگه اسلام بوده که دیگه هیچ!!! اصلا ازدواجتون قبول نبوده، چون تو دین ما اصلا نمی شه با یه فرد بی دین ازدواج کرد! پس این همه علائم و نشونه که شوهرتون فقط اسم داشتن مذهب همراهش بوده!

یا انسان نباید دین داشته باشه، اگه داشته باشه ،نباید زیره سوالش ببره! اگه دین دینه، پس همه چیزش رو باید قبول داشته باشی!

و اما ویدا@ گرامی، با این یه تیکه صحبت های maryamp گرامی بسیار موافق هستم!

"موضوع نماز خواندن نیست موضوع اینست کسی که اعتقاداتش را به تو تحمیل می کند بعد از ازدواج هم چیزی بیشتر از این نماز را به عنوان شرط و شروط برای ادامه تعیی می کند..."

این آقا در ظاهر مذهبی هست و این چنین آدمی اصلا به درد نمی خوره! کسی که اصلا نمی دونه چی به چیه! کسی که از اون چه که دینش ازش منعش کرده دوری نمی کنه! ابن ها همه نشونست و کافی انسان عاقل باشه و چشماش رو باز کنه و قبل از ازدواج همه این چیز ها رو ببینه!

[برنابا]

سلام خانوم ویدا@
من ندیده بودم تاپیکتونو
اما دیدم که شما تاپیک منو خوندین تقریبا ام میدونید که کجا ها رفتم یا زندگیم چه جوری بوده
دیدم دوستان راهنمای های خوبی کردن مثل خانوم sisiliو...
راستش من نمی تونم فعلا در مورد شخصیت اون آقا چیزی بگم اما می خواستم بگم اگر قرار شما برای شرط اون آقا نماز بخونی که ارزشی نداره ببین باید برای کی ،برای چی نماز بخونی نمی دونم دوستان تا چه حد من و میشناسن اما یکی از اون چیزای که باعث شد من اون راه و برم این بود که امام رضا (ع): عبادت به زیادی نماز و روزه نیست بلکه به اندیشیدن در امر پروردگار متعال است
ببین خانوم ویدا اگر واقعا دنبال این حدیث بری خودت همه چیزو می فهمی لازم به شرط کسی یا امر کسی ندارین دیگه نماز با حال می خونی دیگه یه کسی مثل کوه پشت سرته منم برای همین رفتم دنبالش که خوندین
من با شرط گذاشتن مخالفم به جای این کار باید به شخص مقابلت درک درست و نشون بدی خودش میاد دنبال درستی
اما شما ام این بدون اون شخص مقابل شما از نظر من هنوز پخته نیست اینو از نوع بیانش میگم
اما در مورد گفتهای خانوم maryamp
من تو اون دو ماه که سایت و اعضاء رو بررسی میکرم فهمیدم ایشون انسان فهمیده ای هستن
ولی با خوندن پستشون یه کم جا خوردم
راستش مسلمون و مذهبی زیادن اما با ایمان نه یعنی به صرف دیدن کسی که میشه گفت مذهبیه نمیشه گفت پس دین اینه و همه رو تخطئه کنیم از خانوم maryamp تقاضا دارم به این قضیه خوب فکر کنن واقعا راه همونی که دارن میره یا اینکه هر چیزی که شو هرشون گفته همون گفته های دینه ما تو زندگیمون به همه چی فکر میکنیم الا راهی که داریم میریم
خانوم maryamp شما لطف خدا انسان فهمیده ای هستین حالا اگه تا الان نشده درست و حسابی رو این مسائل مهم فکر کنین دیگه وقتش فکر کنین اما بدونید روشن فکری اصیل یعنی هر کاری که می کنی یه دلیل منطقی براش داشته باشی اما وقتی نگاه میکنی می بینی قرآن قبل از همه اون موقع به هم میگه برید روشن فکر بشین اما روشن فکری که دلیل و منطق پشتش باشه نه کور فکری
ببخشید زیادی حرف زدم
نگفته هازیادتر از گفته هاست

[هم پرواز]

ممنون دوست عزیز
برنابا جان عزیز من اصلا بحثم و حرفم بر سر نقد دین و مذهب و اینکه روشنفکری رو لزوما نقد مذهب بدونم نیست...موضوع بر سر تفاوت هاست...تفاوت در شیوه ی زندگی...در سیستم باورهای این دو نفر...این ویدا بیست سال یا بیشتر به این شیوه زندگی کرده و اگر هر تغییری به خاطر فرد دیگه بخواد در زندگی در خودش ایجاد کنه این واسش استرس زا هست...این چه جور دوست داشتنی هست که توش از همین اول شرط و شروط باشه؟ این چه جور دوست داشتنی هست که می خواد مدام تو رو ویرایش کنه؟
عزیز دل ی موقع هست طرفت می گه من نماز می خونم تو می خونی یا نمی خونی به خودت مربوطه...به تو آزادی می ده...اونقدر مفتون خوبی ها و سعه ی صدر و پاکیش می شی که یهو به خودت می آی می گی بد نیست منم نماز بخونما...اون موقع خودت خواستی...خودت تصمیم گرفتی...
اما این طرف شما مذهبی نیست...درصد زیادی از جامعه ی ما رو این مردم فرا گرفتن...اینا از خانواده های سنتی هستند نه مذهبی...اینا رو استباه نگیر...ی آدم مذهبی دموکراتیک از اعتقاداتش چکش نمی سازه...شرط و شروط در نمی آره...اینها خانواده های سنتی هستند که زن رو حتی در اعتقاداتش تابع مرد می دونند...
عزیز دل من نه این رو قبول دارم که کسی هر ظاهر نامعقولی داشته باشه به اسم روشنفکری نه اینکه چادر و رو بنده به اسم اسلام...مگر نمی گن خیرالامور اوسطها...حد تعادل رو همیشه باید نگه داشت...این بد نیست آدم روزی 3 بار نماز بخونه و یادش بیفته خدایی هست و اون دنیا...اما مشکل تو با این آقا نماز خوندن نیست...این فقط یه سرنخ هست که بفهمی زندگی دموکراتیکی نخواهی داشت...قرار است به میل شوهرت زندگی کنی...قرار است یک زن حرف گوش کن تابع باشی...اینها عزیزم الان شاید آسان به چشم بیاید...6 ماه که گذشت و همه ی کشش های جنسی و رودر بایستی ها فروکش کرد و دیگر کسی هم به تو نگفت عروس خانوم و ذوقت هم خوابید تازه می فهمی چه کردی....
من این را می گویم....
وقتی کنار خانواده ی شوهر زندگی کنی هرگز نمی توانی زندگی مستقلی داشته باشی...این را من به عینه دیدم...
من از روی دلسوزی به تو این را می گویم...روی دوست داشتن آدمها حساب باز نکن که یک روز هست و روز دیگر نیست...فقط صلاح خود ت راببین...
گوشهایت را نبند...الان باید گوشها و چشمهایت بازتر از همیشه باشد...خودت را گول نزن و واقع بین باش...

دلم با هر طپش با هر شکستن داره می فهمه
که هر اندازه خوبه عشق همون اندازه بی رحمه
چه راهایی رو رفتم تا بفهمم جز تو راهی نیست
خلاصم کن از عشقایی که گاهی هست و گاهی نیست

[آتنــــــا25]

آدم مذهبی به معنای آدم بی هیچ اشتباه و عیب و ایراد نیست!
همونطور که آدم غیر مذهبی هم اشتباهاتی میکنه، هیچکس معصوم نیست نمیشه اگه یه نفر مذهبی بود و اشتباهی کرد نتیجه بگیریم همه دین و ایمانش الکی و ساختگیه یا رفته زیر سوال!
اما ویدا باید شرایط خودشو از همین الان مشخص کنه، مسئله حجابش، مسئله کارکردن بعد از ازدواج، و مسائل دیگه باید از همین الان بگه چطور هست و چی میخواد بگه که امکان تغییر بعدا نیست. حتی اگه لازمه اینارو جزو شرایط ضمن عقد ذکر کن که بعدا حرفی توش نباشه.

[ایوب]

آدم مذهبی به معنای آدم بی هیچ اشتباه و عیب و ایراد نیست!
همونطور که آدم غیر مذهبی هم اشتباهاتی میکنه، هیچکس معصوم نیست نمیشه اگه یه نفر مذهبی بود و اشتباهی کرد نتیجه بگیریم همه دین و ایمانش الکی و ساختگیه یا رفته زیر سوال!

فرض: بنده یه آدم دین دار هستم ======> در نتیجه یه سری دستورات دینم می گه و باید انجامش بدم!

حالا:

- با دختره مردم دوست می شم، با این که دینم منعم کرده!
- با دختر خانومی که لائیکه می خوام ازدواج کنم، با این که دینم این ازدواج رو قبول نداره!
- و چیزای دیگه ای که احتمالا باشه، (دوستمون در همین حد اشاره کردن)

====>>> خب، به نظره شما این رفتار، چه چیزهایی رو نشون می ده؟؟؟ کسی که به اون چیزایی که اعتقاد داره عمل نمی کنه فقط به خاطره دلشششششششش، پس فردا که ازدواج صورت گرفت، شاید دلش یه چیزایی دیگه خواست و اینم که به عقایدش پای بند نیست، خب اون وقت چی جلو دلش رو بگیره؟

پس فردا شاید دلش یه دوست دختر دیگه خواست! اون وقت چی کار کنیم؟؟؟

من اصلا بحثم رو این نیست که چه دینی کامله و از این حرفا، من بحثم رو اینه که اگه لائیکی، درسته و حسابی لائیک باش، اگه مسلمونی درسته و حسابی مسلمون باش!

عقاید هر کی هم برا خودش محترمه!

والسلام!

[آتنــــــا25]

من اصلا بحثم رو این نیست که چه دینی کامله و از این حرفا، من بحثم رو اینه که اگه لائیکی، درسته و حسابی لائیک باش، اگه مسلمونی درسته و حسابی مسلمون باش!
عقاید هر کی هم برا خودش محترمه!

شدیدا موافقم
امــــــا
حرف اصلی من اینه که اگه کسی اشتباهی میکنه همه چیزشو نبریم زیر سوال.
درثانی این شرایطی که برای بعد از ازدواج ترسیم شد همش بر اساس حدسیات هست و هیچ تضمینی نیست که بعدا حتما اینجوری میشه یا نمیشه!
بعدم بنظر شما ما چند درصدمون به همه دستورات دینمون عمل میکنیم؟؟
کم کم کمش روزی 2 تا دروغ میگیم ، غیبت میکنیم ، تازه اینا چیزائیه که دیگه عادی شده ...! اون بی دینشم دروغو قبول نداره اما میگه ... اگه اینطوری بخواهی حساب کنی هیچکدوم ما ثبات اعتقادی نداریم! چه بی دین چه با دین.
اون مدینه فاضله ای که شما میگی قبول اما متاسفانه هیچوقت نبوده و نخواهد بود!
پس بهتره آدمارو با خوبیها و بدیهاشون قضاوت کنیم، نه اینکه فقط یه اشتباه رو ببینیم و چشممونو روی جنبه های دیگه ببندیم و همه چی رو با همون یه مورد قضاوت قرار بدیم!
نمیگم چشم پوشی کنیم به هیچ وجه میگم همه چیزو درکنار هم ببینیم، منم میگم اگه ویدا میخواد باید قلبا اینو بپذیره نه بعنوان یه شرط و باید اینم به طرفش بگه که اینو بعنوان یه شرط قبول نمیکنه.
راستی بچه ها دقت کردین ویدا اصلا مارو تحویل نمیگیره!؟؟؟؟؟ :)
اینهمه نظر دادیم اصلا نمیاد یه سر بزنه!