آیا این فرد به درده من میخوره ؟!!

[دختر مهربون]

سلام آقا سبحان.

گفتی که:

در همین مدت من نکاتی رو از رفتار و عملکرد ایشون بهشون گوش زد کردم و همینطور از تفاوت هامون که 2 بار ایشون شروع به گریه کرده یعنی وقتی من طوری صحبت میکنم که امیدی نیست ایشون کاملا منقلب میشه و اشک میریزه .

این یه زنگ خطره. برای هر دوتون!
معلومه که دختر خانم خیلی احساسی داره برخورد میکنه.
دلیل قبول کردن تغییر هم همین احساسات زیاد میتونه باشه.
بعد از ازدواج، طبیعیه که از این احساسات کم میشه. و اگه تغییرات ایشون رو خسته کنه، دیر یا زود اونا رو کنار خواهد گذاشت.

اما از یک طرف همونطور که خودت هم اشاره کردی، فرهنگ خانواده پدریش به اونی که شما میخوای نزدیکه. شاید این نکته مفیدی برات باشه. اما خیلی نمیشه روش حساب باز کرد.

به این خاطر میگم برای هر دو تون زنگ خطره، که ممکنه دید احساسی ایشون به شما هم سرایت کنه و شما هم از یه وقتی به بعد احساسی به مساله نگاه کنی.(هر چند از الان خیلی مصمم داری میگی این اتفاق نمیفته اما نگران این موضوع باش)

با این حرف عشق خاموش هم موافقم:

به نظرم اگه از ابتدا با خانوادتون اقدام میکردید بهتر بود ، اینجوری همفکری اونا رو هم داشتید

من پیشنهاد میکنم حتماً به مشاور مراجعه کنید. با مشاوره ی حضوری مشکلات و اختلافات بهتر دیده میشه.

[m.mouod]

سلام آقا سبحان
امیدوارم از صحبتهای قبلی من ناراحت نشده باشید چون واقعاً قصد بدی نداشتم و لحن صحبتهام اصلا با کنایه یا ...نبود و کاملاً عادی بود چون تغییرات شما برام جالب بود.

خود من تا مدتی پیش از مخالفین سرسخت مسائلی مثل پیشنهاد ازدواج از طرف دختر و حتی اختلاف سنی بودم اما مدتیه که نظرم عوض شده و واقعاً در این زمینه نگرشم عوض شده.هم به دلیل نمونه ازدواجی که شما اشاره کردید (البته در موارد خاص نه هر موردی) و هم به دلیل " انگیزه " ای که خانم رو به این کار تشویق کنه که بسیار به نظرم مهمه و دیگه نوع شخصیت و میزان احساسی بودن خانم که در صورت پذیرفته نشدن از سمت آقا،راحت بتونه بپذیره و با قضیه کنار بیاد نه اینکه گریه و زاری کنه و ...
و از این بین انگیزه به نظر من خیلی خیلی مهمه و باید با دقت و تحقیق بهش پی برد.

به نظر من اشکالی نداره که خانمی بنا به دلایل و انگیزه های درست و نه احساسی اگر آقایی رو با خودش منطبق می بینه و واقعاً با قصد و نیت پاک بهش پیسنهاد ازدواج بده. چون اگر نفس عمل اشکال داشت هرگز در زندگی پیامبر اکرم(ص) چنین مسئله ای رخ نمیداد و از جانب شخص اول اسلام پذیرفته نمیشد.
انگیزه و نیت حضرت خدیجه (ص) از یک طرف و ویژگیها و شخصیت پیامبر(ص) که باعث این امر شده بود از طرف دیگه دلیل این پیشنهاد و قبول پیشنهاد شده بود.
پس باید دید انگیزه و دلیل اصلی پیشنهاد ازدواج از سمت خانم چیه نه اینکه به صرف بیان چنین مسئله ای و بدون توجه به اخلاق و شخصیت و نیت خانم،تنها به این دلیل که عرف نیست،بدبین شد و در اولین برخورد و بدون هیچ صحبتی پیشنهاد رو رد کرد.

در مورد شما و خانم مورد نظرتون هم اینکه من گفتم به درد شما نمیخوره به دلیل خصوصیاتی بود که توی تاپیک قبلی از خودتون و ایشون گفته بودید که خیلی متفاوت بودید (مثل اینکه شما معتقد هستید و حریم محرم و نامحر رو رعایت می کنید و ...اما ایشون برعکس با آقایون خیلی راحت هست و قضیه حجاب و ...) و شکی که خودتون بهش داشتید.

اما باز هم تکرار میکنم که ایشون چون الان سن زیادی نداره و خیلی افراطی و احساسی هم به شما علاقمند شده بدون فکر و توجه به پیامدها و سخیتهایی که چنین تغییراتی به همراه داره، شما هر چی میگید قبول میکنه.
شما که بزرگترید و پخته تر و این مسائل هم برای خودتون و خانواده تون ارزش و هنجار و مهم هست، به راحتی از کنارشون رد نشید چون پس از ازدواج مسائل بسیار ریز حتی سلیقه ای هم بزرگ میشن چه برسه به تفاوتهای عقیدتی و باورهایی که از کودکی باهاشون زندگی کردیم.

شما فکر کنید ببینید چقدر سخته کسی که همیشه تو مجالس شادی و حتی گاهی بی مناسبت بعضیها عادت دارند در حضور نامحرم برقصند و آرایش کنند و ... بعد از مدتی به کل این رفتارها و حرکات رو بذاره کنار خصوصا در شرایطی که " بقیه همونطوری هستند که بودند و تنها ایشون باید خودش رو کنترل کنه و عوض بشه "!

امیدوارم با یاری خداوند بهترین تصمیم رو بگیرید و موفق باشید انشاء الله

[bahar.shadi]

سبحان جان ، برادر عزیز

در تاپیک قبلیت به شما گفتم که حواست باشد که در دوران دانشجویی گاهی دخترها برای اینکه

به دختران همکلاسیشان فخر بفروشند که دیدید بالاخره او را به چنگ آوردم؟ حاضرند به هر قیمتی

تن به ازدواج بدهند اما وقتی سالهای دانشجوییشان تمام شد و عقل بر احساس غلبه کرد تازه

چشمهایشان باز می شود و می بینند که چقدر معیارهایشان برای انتخاب همسر متفاوت شده

و همین می شود آفت زندگی...با حرفهای ملاحت1 عزیزم بسیار موافقم!...مبادا شما در این تب

قرار بگیری و گرفتار شوی!

نکته بعد در این خصوص است که اگر فهمیدی به درد شما نمی خورد ، آیا به این فکر کرده ای که

یک دختر احساسی ممکن است فکر کند با او بازی شده یا بگوید تو با احساسات من بازی کردی؟

آن موقع چطور می توانی آرامش کنی چون از ظواهر امر پیداست که تا کم می آورد با گریه

احساسات شما را تحریک می کند و این اصلا خوب نیست و نوید این را می دهد که اگر شما

به این نتیجه برسید که او را نمی خواهید ممکن است او با رفتارهای احساسی شما را وادار

به تصمیمی احساسی کند!

به هر ترتیب مسئله سر این است که او را به دور از این هیجانات بررسی کنید و بدانید که او

چند درصد معتقد و مقید است وگرنه نفس خواستگاری دختر از پسر ایرادی ندارد.

اما مراقب باشید تا احساس او لطمه نبیند...یک کلام اینکه او الان شما را شوهر خود می بیند

و دارد میان همکلاسی هایش با شوق و ذوق از اینکه شما را جذب کرده با افتخار صحبت

می کند غافل از اینکه زندگی جاده ای پر پیچ و خم است!

اگر می توانید به او راه درست را نشان بدهید و هدفتان کمک به رشد او باشد نه همسو کردن

او با اعتقاداتتان!!!...چون او الان فقط میخواهد شما را بدست بیاورد!

برای مثال من و نامزد سابقم با هم اختلاف سلیقه در اعتقادات مذهبی داشتیم و دائم مردد

بود در اندیشه های دینی اش...گرچه آشنایی ما به ازدواج ختم نشد اما کاری که کردم این

بود که او به خاطر من نماز نخواند یا روزه نگیرد بلکه با مطالعه کتب دینی و مراجعه به متخصصین

این موضوع به او دید بدهم که تا حدودی موفق شدم تا این اندیشه ها را در او ماندگار کنم و

به عنوان یک انسان که بسیار او را دوست داشتم و دارم به او در پاسخ به سوالاتش کمک کنم

و همین امر او را مشتاق به خداوند و دین مداری کرد!

پس سعی کن که او را به عنوان یک انسان راهنمایی کنی فقط برای رضای خدا!

امیدوارم که درست ترین تصمیم را بگیری و او را با فضایی معنوی و مطالعه آشنا کنی!

اگر انسان قابلی باشد راهش را پیدا می کند و آن موقع شما تشنه او می شوی.

آیا در خودت می بینی که به دور از احساسات چنین کاری برایش انجام دهی؟

خوشبخت و سعادتمند باشی

[sobhan17]

رئیس سرخ پوستان خدای خویش را این طور قسم میدهد؛ که ای خدای بزرگ به من کمک کن که هر وقت خواستم درباره راه رفتن فردی قضاوت کنم،کمی با کفشهای او راه بروم.

(حتی خداوند هم به قضاوت نمی پردازد مگر آن که انسان عمر خود را به پایان برساند)


دوستان خوبم واقعا از همتون متشکرم نمیدونید امروز ک اومدم و دیدم چقدر لطف کردید و وقت گذاشتید برای حل مشکل من خوشحال شدم افتخارمیکنم که با شما آشنا شدم .
m.mouod من به هیچ عنوان ناراحت نشدم و نیستم شما اگر با بدترین ادبیات هم چیزی بگید من اونو رو حساب نگرانی شما برای خودم میذارم .

واقعا حرف های خوبی زدید و دل گرم شدم به راهی که انتخاب کردم اول از همه بگم که همین امروز صبح من با ایشون در دانشگاه صحبت داشتم و و ایشون در همون اول گفتند که تصمیم قطعی گرفتن که طبق خاسته من تغییر کنند ! و این که به این نتیجه رسیدن اون تغییر اساسی که دیگه مثلا کلا با نا محرم دست ندن ، کلا جلوی نامحرم با حجاب باشند ، یا کلا دیگه نرقصند رو همین الان یک دفعه نمیتونن انجام بدن ولی کم کم سعی میکنن به سمتش برن ولی از زمانی که ما رسما ازدواج کنیم به طور کامل همه چیز رو رعایت میکنه چون اون موقع به اطرافیانش میگه من ازدواج کردم و شوهرم این طوری میخواد و دیگه کسی حرفی برای گفتن نداره و همه اون رو به شکل جدید میپذیرن .

قبلا هم گفتم ایشون خیلی تاکید دارن که یکی از دختر خاله هاشون که کاملا شرایط ایشون رو داشته و حتی بدتر چندین ساله که با مردی ازدواج کرده که اون هم معتقده و الان دیگه کاملا همه چیز رو رعایت میکنه و در مجالس هم کلا کنار شوهرش میشینه و دیگه کلا عوض شده و خانواده هم اون رو پذیرفتن .

از طرف دیگه ایشون هم الان هم وقتی در مجالس سمت پدرشون شرکت میکنند کاملا حجاب دارن و همه مسائل دینی رو رعایت میکنند پس این نشون میده انعطاف پذیری داره ! ( این نتیجه ای هست که خودم گرفتم )

نکته دیگر که قبلا هم اشاره کردم ایشون جزو تعداد انگشت شمار از دختر های کلاس هستند که به هیچ عنوان کوچکترین آرایشی نمیکنند ! به هیچ عنوان ! و در نوع لباس پوشیدن هم کاملا مناسب هستند .

یکی از دوستان خیلی جالب اشاره کرد واقعا ایشون الان من رو دیگه تو ذهنش شوهر خودش میدونه و من کاملا این رو حس کردم والبته همیشه میگم بهشون که اصلا ما همو خواستیم فردا روز ممکنه خانواده ها با یک دلیل منطقی و درست ما رو از این وصلت منع کنند پس زیاد تو رویا نباشید !

من الان واقعا یک حسی پیدا کردم که میخوام ایشون رو کمک کنم چون وقعا از ته دل میگه میخواد عوض بشه بعضی اوقات تو حرفاش میگه با خودم فکر میکنم اگه یه روز ازدواج کنم کلا یه آدم دیگه میشم .

همین امروز برای ایشون یک کتاب به نام ( شانه های غول ، جملاتی که میتواند زندگی ما را تغییر دهد ) تهیه کردم و بهشون دادم تا بخونن واقعا کتاب فوق علاده ای است .

میگم وقعا دوست دارم کمکش کنم چون میبینم علاقه منده .
این رو هم بگم طبق همون جمله ای که ابتدای صحبتم نوشتم خودم رو جای ایشون گذاشتم و وقعا دیدم اگر منم جای ایشون بودم الان همین شرایط و همین اعتقادات رو داشتم چون محیط واقعا تاثیر گذاره و واقعا نتونیستم تو خودم ایشون رو محکوم کنم اصلا شما هم خودتون رو بزارید جای ایشو ن الان چه رفتار و چه کرداری داشتید ؟
خب طبیعی هست ایشون از زمانی که دختر بچه ای بوده رو بچه گی با بچه های دیگه فامیل میرفتن وسط میرقصیدند و کم کم این بچه بزرگ شده و همین طور شکل گرفته و براش عادی شده به خدا منم اگه جاش بودم همین وضعیت رو داشتم .
وقتی یک بچه تو جایی به دنیا میاد که زبونشون فارسی هست خود به خود فارسی رو یاد میگیره و فارسی حرف میزنه اما همین بچه وقتی بزرگ شد اگه بخواد میتونه چندین زبان دیگه رو هم یاد بگیره و به اون زبان ها صحبت کنه !

وقتی این طور با خودم فکر میکنم میبینم واقعا بهش حق میدم و نمیتونم سرزنش کنم رفتارش رو و حالا این طوری که خودش تصمیم گرفته میخواد زبونه زندگیش رو عوض کنه طبق میل همسر آیندش !

شما بهش حق نمیدین ؟

اصلا خوده من تا همین 1 سال و نیم پیش روی نماز زیاد تاکید نداشتم یه روز میخوندم 6 ماه نمیخوندم ! ولی سربازی برام یک تلنگری شد که ارزشه نماز رو درک کنم و حالا همون آدم بی نماز کسی شده که واسه همسر آیندش شرط تعیین کرده که باید نماز بخونی !!!

قطعا همه ما رفتار های اشتباهی داشتیم که بر اثر جریانی اون ها رو ترک کردیم .
پدر بزرگ خوده من بیش از 35 سال روزی یک پاکت سیگار میکشید 9 سال پیش نوبت حج واجبش شد از همون موقع تصمیم گرفت دیگه نکشه و الان 9 ساله که حتی یک سیگار هم نکشیده !

پس نمیشه گفت بده که من تلنگری در زندگی این خانوم باشم .
اون روز با خودم فکر میکردم همین جریان حضرت یوسف و زلیخا مگر دیگه از زلیخا زنی پست تر و فاحشه تر بود که با وجود شوهر داشتن این طور عاشق یوسف شد و پیشنهاد بیشرمانه ای به او داد !
رفتار حضرت یوسف چه بود ؟ همه میدونیم که همون زلیخا تبدیل شد به یکی از با ایمان ترین زنان مصر و خود حضرت یوسف با او پیمان ازدواج بست !

حالا ایشون که که دیگه جای خود داره !

وقتی تمام این حرف ها رو تو ذهنم مرور میکنم میبینم که من چه خواسته مشکلی رو از ایشون درخواست کردم و برام خیلی با ارزشه که ایشون میخواد تغییر کنه البته اگر این تغییر فقط در حرف نباشه و احساسی گفته نشده باشه که روی همین جریان من به ایشون گفتم بهتره اصلا عجله نکنیم و فرصت بدیم که درسمون تموم بشه و تو این فاصله هم دورادور هم رو ارزیابی کنیم تا ببینم واقعا ایشون می تونه به هدفش برسه یا نه !

خدا میدونه هر روز سره نماز دعا میکنم خدایا اگر واقعا میخواد تغییر کنه کمکش کن .

به خودشم گفتم که میخوام کمکت کنم تا نمونه بشی و همه آرزوشون باشه که با تو باشن حتی خوده من !

مرسی .

[هم پرواز]

دوست عزیز سلام
1- برات متاسفم که تو نمی دونی الان اصلا آمادگی ازدواج رو نداری ! توی نوشتت خیلی جاها دیدم نوشتی خواهان تغییر در طرفت هستی و بارها هم به خود دختر خانم گفتی که مطمئن هست می خواد تغییر کنه یا نه؟!
و این نشون می ده شما اصلا آمادگی و دانش لازم برای ازدواج رو نداری و نمی دونی احترام به معنای پذیرش هر فردی ست همانگونه که هست نه اینکه از آنها بخواهیم بیشتر شبیه ما باشند...و ایجاد تغییر در آدمها استرس ایجاد می کنه و برای همینه آدمها معمولا در مقابلش مقاومت می کنند...
2- جای اینکه روی یک نفر دست بزاری و بخوای مدام دست کاریش کنی تا بشه ی آدم دیگه ....از اول ی راست برو طرف همون آدمی که تو ذهنته!
3-این دختر خانم اصلا به درد زندگی مشترک نمی خوره! می دونی چرا؟
چون فردی که از روابط گذشتش برای تو حرف می زنه هنوز داره تو هون گذشته سیر می کنه و آماد گی ساختن حال و آینده رو با تو نداره....گذشته از این که ی دختر عاقل از روابطش با مردهای دیگه با مردی که به قصد ازدواج داره باهاش جلو می ره صحبت نمی کنه...ایشون حتی ی ضریب هوشی متوسط رو هم نداره! چه برسه توانایی کنترل ی زندگی مشترک رو ! ی دختر زیرک جا نماز آب کشی نمی کنه ها اما گذشتش رو می بوسه می زاره کنار بعد فکر ازدواج رو می کنه و جلوی شوهر آینده اش از مردهای غریبه حرف نمی زنه!
4-ایشون سریع رفته تو مود اشک و آه ! ای بابا پس غرور این دختر کجاست؟ غروری که قراره از این زن واسه تو ی همسر جذاب و محکم بسازه کو؟ ایشون توانایی کنترل احساساتش رو نداره...
5-ایشون برای از دست ندادن شما به عنوان یک موقعیت ازدواج داره همه چی رو رد و پد می کنه ...به شما قول تغییر رو می ده....و انسانی که اونقدر عزت نفسش پایینه که می خواد به میل شمای تازه از راه رسیده تغییر کنه تا فقط باهاش ازدواج کنی به درد شما نخواهد خورد...
6-اگر توی آشنایی با فردی تو رو بیش از حد تایید کرد و بهت قول یک رابطه بدون تنش رو داد بدون اون فقط به از پل رد شدن فکر می کنه...اما رد که شد ؟؟؟!!! چی می شه؟ خدا عالمه

ازدواج دوست عزیز کانون اصلاح تربیت یا مرکز ترک اعتیاد یا بیمارستان نیست...شما به فکر کمک به اون دختر نباش که بهترین کمک به ایشون و خودت اینکه خودتون رو با یک تصمیم اشتباه به جمع مطلقه ها اضافه نکنید!
اینو یادت نره

[sobhan17]

دوست عزیز سلام
1- برات متاسفم که تو نمی دونی الان اصلا آمادگی ازدواج رو نداری ! توی نوشتت خیلی جاها دیدم نوشتی خواهان تغییر در طرفت هستی و بارها هم به خود دختر خانم گفتی که مطمئن هست می خواد تغییر کنه یا نه؟!
و این نشون می ده شما اصلا آمادگی و دانش لازم برای ازدواج رو نداری و نمی دونی احترام به معنای پذیرش هر فردی ست همانگونه که هست نه اینکه از آنها بخواهیم بیشتر شبیه ما باشند...و ایجاد تغییر در آدمها استرس ایجاد می کنه و برای همینه آدمها معمولا در مقابلش مقاومت می کنند...

سلام . شما خیلی گزنده و حماسی صحبت میکنید . البته که من تک تک حرف های شما رو با احترام به فال نیک میگیرم و با تمام وجود میخونم .
در باره این مورد که فرمودید باید بگم من بارها به ایشون گفتم بزرگترین اشتباه اینه که واسه دوست داشتن کسی بخوای اونو شبیه خودت بکنی و گفتم ما بدرد هم نمیخوریم ولی ایشون خودشون داوطلبانه خواستن که مثل من بشن !! والبته گفتم که ایشون تاکید کردن چون این تغییر در جهت مثبته حاضر به تغییر شدن !

2- جای اینکه روی یک نفر دست بزاری و بخوای مدام دست کاریش کنی تا بشه ی آدم دیگه ....از اول ی راست برو طرف همون آدمی که تو ذهنته!

نمیدونم شاید شما جریان من رو نمیدونید باید بگم من روی کسی دست نذاشتم و طرف کسی هم نرفتم ایشون روی من دست گذاشته و طرفم اومده !!!

3-این دختر خانم اصلا به درد زندگی مشترک نمی خوره! می دونی چرا؟
چون فردی که از روابط گذشتش برای تو حرف می زنه هنوز داره تو هون گذشته سیر می کنه و آماد گی ساختن حال و آینده رو با تو نداره....گذشته از این که ی دختر عاقل از روابطش با مردهای دیگه با مردی که به قصد ازدواج داره باهاش جلو می ره صحبت نمی کنه...ایشون حتی ی ضریب هوشی متوسط رو هم نداره! چه برسه توانایی کنترل ی زندگی مشترک رو ! ی دختر زیرک جا نماز آب کشی نمی کنه ها اما گذشتش رو می بوسه می زاره کنار بعد فکر ازدواج رو می کنه و جلوی شوهر آینده اش از مردهای غریبه حرف نمی زنه!

در این مورد باید بگم این کاملا یک نظر شخصی از سمته شما هست ! من ، این که ایشون خودشون گفتن که قبلا چه مسائلی داشتن رو میزارم به حساب صداقت نه ضریب هوشی کم !!!
چقدر خوبه که ما این قدر ناشیانه در مورد دیگران قضاوت نکنیم ، شما خیلی راحت انواع و اقسام توهین ها رو نسبت به کسی که حتی نمیدونین کی هست بیان کردید و این اصلا پسندیده نیست !
اون چیزی که شما اسمشو گذاشتید زیرکی از نظر من دورویی و خیانت نام داره !

4-ایشون سریع رفته تو مود اشک و آه ! ای بابا پس غرور این دختر کجاست؟ غروری که قراره از این زن واسه تو ی همسر جذاب و محکم بسازه کو؟ ایشون توانایی کنترل احساساتش رو نداره...

---------------------------------------------------------------------
ای حرف رو تا حدودی قبول دارم اما خودش میگه من اون چیزی که درونم باشه رو به طرفم میگم چون اگه نگم از درون خودم عذاب میکشم . البته که از نظر من ایشون جذاب و محکم هست چون دارم رفتارش رو هر روز میبینم که با چه صلابت و محکمی با دیگران رفتار میکنه و فقط در مقابل من این طوری هست !

5-ایشون برای از دست ندادن شما به عنوان یک موقعیت ازدواج داره همه چی رو رد و پد می کنه ...به شما قول تغییر رو می ده....و انسانی که اونقدر عزت نفسش پایینه که می خواد به میل شمای تازه از راه رسیده تغییر کنه تا فقط باهاش ازدواج کنی به درد شما نخواهد خورد.....

-------------------------------------------------------------------------------------

قضیه خیلی ساده هست یکی ، یکی دیگه رو پسندیده و بهش ابراز کرده طرفش هم که من باشم توقعات خودم از همسر آیندم رو گفتم در همه مورد و حالا ما فهمیدیم که در بعضی مسائل اعتقادی و رفتاری که ریشه ای مذهبی داره متفاوت هستیم . حالا ایشون به انتخاب خودش و با تصمیم خودش گفته که میخواد اونی بشه که من گفتم و منم هیچ تقصیری این وسط ندارم به خودشون هم گفتم اصلا لازم نیست که بخوای تغییر کنی میتونی با کسی ازدواج کنی که تو رو همین شکلی بخواد ولی خودش اصرار داره ! تواین قسمت باید عرض معذرت باید بگم من برای شما متاسفم که معنای عزت نفس رو نمیدونید شما به کسی که به دلیلی تصمیم گرفته در جهت مثبت خودش رو پیش ببره میگید عزت نفس پایین !! حتما کسی که به تعارف سیگار از سمت رفیقش جواب مثبت میده عزت نفس بالاست !
دوست من اینی که ما در زندگی تصمیم بگیریم بهتر از آنچه هستیم بشیم لازمش عزت نفس بالاست نه پایین !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

6-اگر توی آشنایی با فردی تو رو بیش از حد تایید کرد و بهت قول یک رابطه بدون تنش رو داد بدون اون فقط به از پل رد شدن فکر می کنه...اما رد که شد ؟؟؟!!! چی می شه؟ خدا عالمه

---------------------------------------------------------------------------------

اینو قبول دارم آدمایی که خیلی الکی تو همه چیزی فقط تایید میکنن اصلا قابل اطمینان نیستند . ولی خداییش من تا به حال هرچی گفتم به ایشون همش طبق اصول و انسانیت بوده پس دلیلی نداشته که تایید نکنه .
البته که اونطور نبوده که ایشون فقط منو تایید کنه خیلی وقت ها نظرش رو میده و در خیلی موارد توقعات خودش از همسرش رو به من گفته !

ازدواج دوست عزیز کانون اصلاح تربیت یا مرکز ترک اعتیاد یا بیمارستان نیست...شما به فکر کمک به اون دختر نباش که بهترین کمک به ایشون و خودت اینکه خودتون رو با یک تصمیم اشتباه به جمع مطلقه ها اضافه نکنید!
اینو یادت نره

با این حرفتون هم موافقم من هم نخواستم کسی رو اصلاح تربیتی کنم یا ترکش بدم من فقط توقعات و ایده آل های خودم رو گفتم و خود ایشون ، تاکید میکنم خود ایشون میخواد که مثل من بشه و خودش خواسته که کمکش کنم ، خودش خواسته دعا کنم ، حتی هر روز صدقه میندازه تو صندوق به اختیار خودش !!
فعلا هم تا اتمام درس قرار نیست هیچ ازدواجی انجام بشه !

مرسی .

maryamp عزیز عضو کوشا ! من در بالا به تک تک نکاتی که فرموده بودید پاسخ دادم اما این رو بدونید که من یا دیگران که میایم اینجا و مشکلاتمون رو مطرح میکنیم برای گرفتن مشاوره و هدایت است اما :

شما بجای هدایت قضاوت کردید و حکم هم صادر فرمودید فکر کنم اگر ما الان در خدمت شما بودیم حکم رو اجرا هم میکردید !
چرا به خودمون اجازه میدیم در مورد دیگران قضاوت کنیم و رای صادر کنیم باور کن من به هدایت شما نیازمندم .

با احترام .

[هم پرواز]

دوست عزیز
تند نرو ! یواش تر تا با هم بریم! بنده اون دختر خانوم نیستما که عاشق و شیدای شما باشه ! پس تند نرو لطفا!
اولا اینکه شما انگار تصمیمت رو گرفتی و فقط دنبال تایید مایی...خوب به پای هم پیر بشین! پس همدردی می خوای چکار؟ نظر می خوای واسه چی؟ بگو هرکی موافقه یا علی بیاد بگه !
در کنار پست من چی نوشته؟! نوسته maryampدرسته؟ پس مسلمه که این نظر شخصیه منه! حالا این نظر یا به دردت می خوره یا نمی خوره! مباحثه که راه ننداختیم اینجا...
من مریم هستم...من قضاوت هم می کنم راجع به آدمها...حالا شما می گی متاسفی واسم ...خوب باش تا صبح دولتت بدمد دوست عزیز...حتی اینکه قضاوت می کنم یا نه هم به خودم بر می گرده...شما می تونی اون قضاوت رو به کار نگیری...فقط در همین حد
از کجا مطمئنی حرفایی که می زنی همه انسانی و درسته؟ از کجا می دونی اون تغییراتی که می خوای در ایشون ایجاد کنی و ایشونم داوطلبه به سمت مثبت هست؟ چون به سمت خواسته های تو هست؟ چون از همون پنجره ای که تو به دنیا نگاه می کنی باز شده؟ چون نه رو حرفت نیاورده می گی؟ کی گفته؟ خیلی از ماها ی مشت دری وری رو به عنوان ملاک و معیار سر هم می کنیم و به خورد هم می دیم ...خدا عالمه چقدرش حرف مفته و چقدرش حرف به درد بخور...اما اون چیزی که ما دنبالشیم می دونی چیه؟ ما هممون دنبال لذت بردن بیشتر از زندگی هستیم...و دنبال آدمایی می گردیم که بهمون در رسیدن به این لذت کمک بیشتری برسونن...
بار دیگه که خواستی دوست من نوشته های منو به باد انتقاد بگیری اول اسم کنار تاپیکم رو با دقت نگاه کن:
maryamp ؟ پس با من با متانت...آروم...دموکراتیک...من� �قی و محکم صحبت کن نه با هارت و پورت
مرسی

[keyvan]

با سلام

کاربران محترم ،لطفا" خارج از محتوای اصلی تاپیک پست ارسال نکنید،چنانچه پستی ارسال شود که خارج از قوانین همدردی باشد، پست حذف و با کاربر خاطی برخورد خواهد شد.

[Andiaaaa]

سلام
من فقط میگم میترسم از آینده این رابطه و دلبسته شدن این دختر خانوم
دقیقا مشابه مورد شما رو دیدم و خودم هم به نوعی تجربه برخورد با یه آدم احساسی رو داشتم که متاسفانه من قبول کردم در حد رابطه خواهر برادری با اصرار فراوان ایشون و ای کاش آینده این ارتباط محدود 3 ماه رو میدیدی..
زندگیم رو خراب کرد بخاطر وابستگیش..
وابستگی ای که منم توش مثل شما هیچ نقشی نداشتم...
دوستانه بهت گفتم که می ترسم....

[sobhan17]

دوست عزیز
تند نرو ! یواش تر تا با هم بریم! بنده اون دختر خانوم نیستما که عاشق و شیدای شما باشه ! پس تند نرو لطفا!
اولا اینکه شما انگار تصمیمت رو گرفتی و فقط دنبال تایید مایی...خوب به پای هم پیر بشین! پس همدردی می خوای چکار؟ نظر می خوای واسه چی؟ بگو هرکی موافقه یا علی بیاد بگه !
در کنار پست من چی نوشته؟! نوسته maryampدرسته؟ پس مسلمه که این نظر شخصیه منه! حالا این نظر یا به دردت می خوره یا نمی خوره! مباحثه که راه ننداختیم اینجا...
من مریم هستم...من قضاوت هم می کنم راجع به آدمها...حالا شما می گی متاسفی واسم ...خوب باش تا صبح دولتت بدمد دوست عزیز...حتی اینکه قضاوت می کنم یا نه هم به خودم بر می گرده...شما می تونی اون قضاوت رو به کار نگیری...فقط در همین حد
از کجا مطمئنی حرفایی که می زنی همه انسانی و درسته؟ از کجا می دونی اون تغییراتی که می خوای در ایشون ایجاد کنی و ایشونم داوطلبه به سمت مثبت هست؟ چون به سمت خواسته های تو هست؟ چون از همون پنجره ای که تو به دنیا نگاه می کنی باز شده؟ چون نه رو حرفت نیاورده می گی؟ کی گفته؟ خیلی از ماها ی مشت دری وری رو به عنوان ملاک و معیار سر هم می کنیم و به خورد هم می دیم ...خدا عالمه چقدرش حرف مفته و چقدرش حرف به درد بخور...اما اون چیزی که ما دنبالشیم می دونی چیه؟ ما هممون دنبال لذت بردن بیشتر از زندگی هستیم...و دنبال آدمایی می گردیم که بهمون در رسیدن به این لذت کمک بیشتری برسونن...
بار دیگه که خواستی دوست من نوشته های منو به باد انتقاد بگیری اول اسم کنار تاپیکم رو با دقت نگاه کن:
maryamp ؟ پس با من با متانت...آروم...دموکراتیک...من� �قی و محکم صحبت کن نه با هارت و پورت
مرسی

یک معلم خوب کسی نیست که بیاد سره جلسه امتحان جواب سوال ها رو به بچه ها بگه یک معلم خوب در طول سال اون قدر خوب به بچه ها درس رو آموزش میده که خوده بچه ها بتون به تنهایی به سوالات امتحان پاسخ بدن

من خیلی ممنونم از شما اما باور کنید شیوه مشاوره این نیست این همدردی کردن نیست من از این سایت انتظار دارم که مثل یک معلم خوب به من شیوه و روش درسته حل مشکلاتم رو بده و بعد خود من اون مشکل رو حل کنم ولی شما دارید یک دفه جواب سوالا رو به من میدید !

اینجا اسمش همدردیه یعنی یکی بیاد از درد هاش بگه و یک عده دیگه به اون آرامش بدن و کمک کنن که بتونه بر دردش غلبه کنه نه این که شما خودتون دست به کار بشید و درده منو درمان کنید شما باید شیوه درمان رو به من یاد بدین و بزارد خوده من کاره درمان رو انجام بدم .شما یک نگاه به معنای همدردی در لغت نامه بندازید اون میبینید که این روش مشاوره درست نیست و اصلا زیبنده نام این تالار نیست !

این همه دوستان دیگه اومدن و نظر دادن چرا حرفهاشون به دل من نشست ؟
چون منو نه تایید کردن و نه محکوم همه اومدن را حل به من دادن ولی شما شاید بدون اینکه خودتون بخواین به من حمله کردین !
بگذریم اصلا دوست ندارم باز بحث اصلی دور بشیم از مدیر محترم هم که تذکر دادن ممنونم

من اینجا دنبال تایید کسی نیستم ! دچار غرور کاذب و خود شیفتگی هم نیستم هیچ گونه تعلق خاطر شدیدی هم نسبت به این خانوم ندارم .
این که میگم همه چیزهایی که به ایشون گفتم درست بوده واسه اینه که مطمئن هستم مگه من چی گفتم :

1- متانت
2- نجابت
3- سنگین رنگین بودن
4- با وقار بودن

شما بگین این فکتور ها غلته ! آیا این ها یک مشت دری وری هست ؟
آیا من دارم از پنجره خودم به دنیا نگاه میکنم ؟

من هیچ چیز دیگه ای جز موارد بالا به ایشون نگفتم . آیا من حق ندارم ملاک ها مو به ایشون بگم و بعد ایشون خودش رو بسنجه ؟

من به ایشون گفتم خوشم نمیاد همسرم با نامحرم دست بده ، خوشم نمیاد جلوی نامحرم بی حجاب باشه ، خوشم نمیاد جلوی نامحرم برقصه . همین فقط !
که این موارد هم از نظر من ارتباط مستقیم داره با همون چهار فاکتور اصلی که گفتم مخصوصا سنگین رنگین بودن و با وقار بودن یک خانوم ( البته از نظر من ! )

خداییش این حرف ها در جهت مثبت نیست ؟

به ایشون هم گفتم من کاره ای نیستم که بخوام شما رو تایید کنم یا تکذیب اصلا به من ربطی نداره که شما چطور زندگی میکنید هر آدمی آزاده که با روش خودش زندگی کنه و به کسی هم مربوط نمیشه و این مبنای خلقت انسان هست .

حالا وقتی من این حرف ها رو به ایشون زدم و خودش میگه فکر کردم و میخوام یه جور دیگه بشم تقصیر من چیه ؟ نمیدونم شما منو به چه جرمی محکوم میکنید ؟

به خدا من کسی رو مجبور به کاری نکردم خوده ایشون پیشنهاد آشنایی برای ازدواج داده منم مثل همه معیار هامو گفتم کجای این مشکل داره ؟

من اگر اینجا این موضوع رو مطرح کردم واسه این بود که اگه کسی در این زمینه تجربه ای داره منو راهنمایی کنه که واقعا ایشون میتونه تغییر کنه آیا در اطرافیانتون کسی بوده که بعد از ازدواج از این نظر ها تغییر کرده باشه .

میخوام بدونم امکان چنین تغییری قطعا غیر ممکنه یا نه امکان داره اما به سختی ؟


خودم هم میترسم واسه همن سعی میکنم زیاد نزدیکش نشم زیاد صمیمیت ایجاد نشه چون هنوز به داره نه باره پس اشتباهه که این آشنایی از یک حدی بیشتر بشه .