سلام ؛
^^^^^^^^^^^^^^^^^
پرسش: اين جهان براي زندگي تا چه حد امن است؟
پاسخ بدگمان: جهان به هيچ وجه جاي امني نيست. بايد مراقب باشيد. به كسي اعتماد نكنيد. مردم دروغگو، دزد و كلاهبردارند، به مالتان چشم دارند. عزيزانتان را از راه به در ميكنند. حتي ممكن است به خودتان حملهور شوند. پس بايد در هر لحظه آماده باشيد تا از خودتان دفاع كنيد. از حالت دفاعي خارج نشويد.
بدگماني به معني ظنين بودن بيش از حد و بياعتمادي به ديگران است، يعني اطمينان به اين كه ديگران قصد آزار شما را دارند، بدون اين كه دليلي در دست داشته باشيد. البته توصيه نميكنيم كه كوركورانه به هر كسي اطمينان كنيد. اما بيشتر مردان و زنان داراي آن مقدار تشخيص هستند كه بدانند روي چه كسي ميتوان حساب كرد. ملاك اين تشخيص هم رفتار ديگران است. به كساني اعتماد ميكنند كه اعتمادشان را جلب ميكنند. به افراد نادرست غير مسوول، خطرناك يا گوشهگير اعتماد نميكنند.
اما دنياي افراد بدگمان، دنياي ديگري است. در اين دنيا، هيچ كس قابل اعتماد نيست، هر قدر هم كه در گذشته از او درستي ديده باشند. اعتماد افراد بدگمان را نميتوان جلب كرد. سالها پيش از اين، دريافتهاند كه جهان، آكنده از دشمن است. اكنون دائماً به دنبال دليلي ميگردند تا آن فرض را ثابت كند. بدبينان، در كشف نقشههايي كه عليه آنان كشيده شود استاد هستند. اگر ميتوانستند از سوء ظن خود هم چون ابزاري براي كشف منابع زيرزميني استفاده كنند، هر بار نفت پيدا ميكردند.
كلمه بدگماني از نظر ما شامل همه مواردي است كه شخص نسبت به اعمال و انگيزههاي ديگران، بيش از حد بدبين باشد. اما بدگماني نوعي خشم هم هست و معني سخن اين است كه بدگماني ممكن است به شيوهاي عادتي براي برخورد با اين جهان تبديل شود.
شايد هر كسي درجات خفيفي از بدبيني را در خود داشته باشد. پايهي عدم اعتماد، براي اين كه ديگران از ما استفاده يا سوء استفاده نكنند، مفيد واقع ميشود. كمي بدبيني به بقاي ما كمك ميكند. بهتر است اكنون كمي شكاك باشيم تا اين كه بعداً دچار تأسف فراوان شويم.
اگر حد اعتدال بدبيني را بررسي كنيم، مال بعضيها بيشتر از اين حد است. بياعتمادي بعضيها را بايد با سنگ كيلو اندازه گرفت. اينها كساني هستند كه هميشه منتظرند «لنگه ديگر كفش هم به زمين بيفتد.»
رفتارشان با ديگران، ظاهراً بد نيست، اما در زير دوستي ظاهري، لايهاي از ترديد هست. هرگز كاملاً خاطر جمع نيستند و سپر نمياندازند. هميشه از زخمهاي كهنهاي ميگويند كه هنوز، التيام نيافتهاند. دلشان ميخواهد اعتماد كنند، اما…
تازه كساني هم هستند كه ميزان بدبينيشان را بايد با تن سنجيد. اينها شكل ندارند، بلكه ميدانند كه هيچ كس قابل اعتماد نيست. يقين دارند كه ديگران آنها را تنها خواهند گذاشت، آبروشان را خواهند ريخت، آنها را ناديده خواهند گرفت، از آنها بهرهكشي خواهند كرد، و آزارشان خواهند داد. فقط تاريخش نامعلوم است.
اين دو دسته، يعني افراد شكاك و افراد بياعتماد، گرفتار خشم همراه با بدگماني هستند.
صورتك بيگناهي
خشم همراه با بدگماني هم از انواع خشم پوشيده است. افراد بدگمان نيز مانند خشم گريزان و رياكاران، قبول ندارند كه تا چه حد دچار خشم هستند. به جاي آن تصور ميكنند كه ديگران هميشه نسبت به آنان خشمگيناند؛ خودشان، قربانيان بيگناهي بيش نيستند.
با صورتك بدگماني، چگونه ميتوان خشم را پنهان كرد؟
ابتدا سعي كنيد نسبت به كسي خشمگين شويد. در واقع بسيار عصباني شويد. طوري خلقتان تنگ شود كه دلتان بخواهد آسيبي به طرف مقابل بزنيد. فكر كنيد سيلي زدن به او، يا نابود كردن اموالش، يا به هم زدن روابطش، چه لذتي دارد. تهاجم خيالي!
اما خير، شما قادر به اين كار نيستيد، شما قرار نيست كه خشمگين شويد. قابل قبول نيست. ممكن است ادبتان كنند. اجازهي پرخاش نداريد.
علاوه بر اين، نبايد افكار بد را به خود راه دهيد. اين فكرها را از ذهنتان پاك كنيد. فكر آزار ديگران را ازسر بيرون كنيد. خيال تجاوز هم مانند خود تجاوز زشت است. مكافات خواهيد شد. به جهنم خواهيد رفت. در هنگام خشم، بايد احساس گناه كنيد.
اكنون چه بايد كرد؟ خشمگين هستيد، ولي نميتوانيد حمله كنيد. ناراحت هستيد، ولي نميتوانيد افكار خشم آلود را به مغز خود راه دهيد. بيش از آن جوش آوردهايد كه به شيوه خشم گريزان عصبانيت خود را سركوب كنيد. و بيش از آن هيجان داريد كه به شيوهي رياكاران، هيچ كاري نكنيد. پس تكليف اين خشم، چه ميشود؟
چرا خشم را اظهار نكنيد؟ چرا آن را هم چون غذايي كه دهنتان را سوخته است به سر و روي ديگران نپاشيد؟ به جاي اين كه بر آنها خشم بگيريد، بگذاريد آنها به شما خشم بگيرند.
افراد بدبين، به اين شكل است كه بر عواطف خود صورتك ميگذارند. آنها خشم خود را به ديگران ميبخشند. خشم را به بيرون منعكس ميكنند. انعكاس، به اين معني است كه خشم را در ديگران مشاهده ميكنند، و حال آن كه آن خشم، در خود آنهاست.
بدبينان، خشم را در چهره، گفتار و رفتار ديگران احساس ميكنند. به مثالي در اين مورد توجه كنيد.
چند هفته پيش فرد فرصت ارتقاء مقام را از دست داد. شغل مورد نظر او را به علي دادند. آيا فرد خشمگين است؟ بدون ترديد. آيا متوجه خشم خودش هست؟ خير. او فكر ميكند اين علي است كه نسبت به او عصباني است. «پسر، علي اين قدر عصباني است كه ميخواهد با نگاهش مرا تكه تكه كند.» در واقع او است كه دلش ميخواهد علي را خرد و خاكشير كند، ولي بر عكس فكر ميكند.
ترس فرد، غالباً غير واقعي و بيمنطق جلوه ميكند. به نظر نميرسد كه علي نسبت به كسي خشمگين باشد. رفتار او كاملاً عادي است. در واقع فرد بدبين خشم خود را به ديگران نسبت ميدهد. خود فرد متوجه موضوع نيست، ولي مثل اين است كه در آينه نگاه بكند. فرد خشم خودش را در علي ميبيند و او را خطرناك ميپندارد.
اكنون به بخش شگفتانگيزتر قضيه ميرسيم. رضا كه فردي بدگمان است. واقعاً فكر ميكند كه علي تهديدي براي او است. خود را قرباني بيگناهي مييابد. تا آن جا كه به رضا مربوط است، كاري در جهت آزار علي نكرده است. اما اگر زودتر دست به كار نشود، علي به آزار او خواهد پرداخت.
رضا فكر ميكند كه دفاع از خويشتن، حق او است. چنين هم ميكند. قدم زنان به علي ميگويد كه از توطئههاي او خبر دارد و اگر هر چه زودتر از كارهاي خود دست برندارد چنين و چنان خواهد كرد! علي تصور ميكند كه در حال حمايت از خويشتن است. به عبارتي، همين طور هم هست. او در برابر خشمي كه در علي ميبيند به دفاع برخاسته است؛ اما در واقع، خشم در خود اوست. سرانجام فرد پرخاش و تجاوز خود را اين گونه توجيه ميكند.
صورتك بدبيني، به طور خلاصه چنين است: افراد بدگمان ميل دارند كه به ديگران حملهور شوند، اما اين ميل، قابل قبول نيست. در نتيجه، خشم خود را منعكس ميكنند و ميپندارند كه ديگران از آنها كينه دارند. پس به حفظ خويشتن در برابر خشم ديگران ميپردازند. لذا هميشه در حالت دفاع، بدگماني، و دشمني نسبت به ديگران هستند. اما خود را گناهكار نميدانند، چرا كه فكر ميكنند كاري به جز حفظ و دفاع از خويشتن نكردهاند.
بدگماني، موضوعي پيچيده است. ولي ميتوان آن را به اين صورت خلاصه كرد: بدبينان تنها در صورتي ميتوانند خشم خود را بپذيرند كه احساس كنند بدون گناه، مورد حمله ديگران واقع شدهاند. لذا بدون احساس گناه به حمله و دفاع ميپردازند.
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
علاقه مندی ها (Bookmarks)