نمی دونم شاید درباره خودم بتونم بگم که قیافه م معمولیه
یعنی فکر نمی کنم خیلی زشت باشم به نظر خودم فقط معمولیم همین. بیست و هفت سالمه و تحصیلاتم کارشناسی ارشده
شاید بخاطر قیافه مه که هیچوقت نظر هیچ پسری رو جلب نکردم. هیچوقت پیشنهادی برای دوستی یا ازدواج نداشتم. دوستیهایی که قبلا داشتم همشون اول تو اینترنت شروع شد و چون همشون غیرمنطقی و نا متناسب بود به سرانجام نرسید.
یه روز فردی به اسم م منو سر کار دید باهام سر صحبتو باز کرد و از همون اول حرفامون گل کرد و یه عالمه حرف زدیم فرداشم باهم رفتیم بیرون و ارتباطمونو شروع کردیم. هفته اول یا دوم بود که یه روز اس ام اس زد و ازم خواست که دو یا سه میلیون یه جوری جور کنم و بهش بدم. منم با دیدن این اس ام اس باهاش دعوا کردم و گفتم که میخواد ازم سواستفاده کنه. رابطه تقریبا تموم شده بود که باز سر کارم اتفاقی هم دیدیم و دوباره آشتی کردیم. من تصمیم گرفتم باهاش ادامه بدم چون خیلی باهم بهمون خوش می گذشت و کلی جاها می رفتیم برای گردش و خوش میگذروندیم. البته همیشه اگه خرجی بود اعم از پول بنرین یا خوراکی من می دادم. می دونستم که فعلا کار نمی کنه و پولی دستش نیست. سه ماهی گذشت و رابطه ما نزدیکتر هم شد. بعد 4-5 ماه یبار وقتی رفته بود سری به ماشینش تو تعمیرگاه بزنه ازم خواست که 10 تومن بهش بدم و منم تو رودربایستی قبول کردم و طبق مرام خودم فکر کردم احتمالا در اولین فرصت پسش می ده. اما اون شروعی بود برای پول گرفتناش. ما با هم خیلی لحظه های خوبی داشتیم ولی به بهانه های مختلف ازم درخواست پول می کرد و من مبالغ مختلفی از 5-10 تومن تا 100 تومن و بیشتر بهش می دادم. پول گرفتناش منو نگران می کرد اما تو خیال خودم فکر می کردم خب دارم بهای لحظات خوشی رو می دم که باهاش میگذرونم. حدود شش ماهی گذشت و یک روز از اینکه برای تعمیر ماشینش ازم پول خواست معترض شدم و تصمیم گرفتم رابطه مو باهاش قطع کنم. اما دلتنگی من از یک طرف و تماسهای گاهگاه اون برای ادامه ارتباط باعث شد که باز هم ادامه بدم. مشکلات کوچکی هم بین ما وجود داشت مثلا بددهنیش بود که راحت حرفهای رکیک می زد و جدا از اینکه یکی دوبار به خودم تو دعواها توهین کرده بود تو ارتباط با دیگران هم زیاد اینو نشون می داد که باعث شرمندگی من می شد. اون شروع کرد به کار کردن البته پولی که می گرفت ناچیز بود و همچنان من در موارد مختلف بنا به درخواستش بهش مبالغی رو می دادم. این رابطه حقیقتا به همین سبک تا هفته پیش ادامه داشت. از بیرون ما دو دلباخته بودیم و خودم هم فکر می کنم که او هم تا حدی زیادی از نظر احساسی به این رابطه وابسته و دلبسته ست. تمام روزهایی که باهم بودیم با ماشین من و هزینه من می گشتیم و اگر کاری داشت باهم با ماشین انجام میدادیم.البته چندباری او هم با ماشینش منو تا شهر دیگه ای که کار داشتم برد. هفته گذشته بخاطر اینکه دقایق طولانی منو در ماشینم برای انجام کاری منتظر گذاشت با هم بحثمون شد. طی این بحث طبق اخلاقش حرف توهین آمیزی هم به من زد. این اتفاق باعث شد که من کمی به خودم بیام و به رابطه ای که باهاش درگیرم مجددا فکر کنم. من تو این رابطه هزینه زیادی کردم و وقت زیادی رو چه برای بودن باهاش و تفریح و چه برای رسیدگی به کاراش. او هم از نظر عاطفی می دونم که به این رابطه وابسته است اما بیکاریش و تند اخلاقیش باعث ایجاد مشکل می شه. اما من وقتی میبینم که باید گهگاه از نظر مالی کمکش کنم و در عین حال تنداخلاقیشو تحمل کنم خیلی آزرده می شم. ضمنا طبق حرفهایی که اخیرا زد فکر میکنه که من باید بی منت براش هزینه کنم اگه می خوام که تنها نمونم و اونم با من بمونه. لازم به ذکره که از نظر قیافه از من بهتره ولی از نظر ایجاد رابطه با دخترا تا اونجا که می دونم وفاداره.
راستش تصمیم گرفتم با همه سختی و دردی که این جدایی باعث خواهد شد بعد از ده ماه این رابطه رو قطع کنم. میخواستم ازتون خواهش کنم نظرتونو راجع به رابطه و درستی تصمیمم بگید
علاقه مندی ها (Bookmarks)