سلام
این اولین مقاله ی آموزشی منه.امیدوارم که مفید واقع شود :
ازدواج چهارچوبی است که طی آن مردان و زنان با خروج از عالم مجرد بودن، در کنار به دست آوردن مزایای مختلف با محدودیتهای فراوانی مواجه میشوند. مثلا بعد از رسمیت یافتن ازدواج زن و مرد در قالب عقدنامه، زنان برخی از حقوق عادی خود را که در زمان مجرد بودن دارند از دست میدهند. مثلا زن بعد از ازدواج امکان ادامه تحصیل، رفتن به سفر، خروج از منزل، انتخاب شغل، داشتن گذرنامه و سفر به خارج از کشور را از دست میدهد و به دست آوردن چنین حقوقی تنها با رضایت همسر ممکن است (البته برخی از این حقوق قبل از ازدواج بر عهده پدر دختر بوده که با ازدواج از پدر به همسر منتقل می شوند). حال ممکن است برخی مردان با رضایت مقطعی و شفاهی امکان ادامه تحصیل به همسر خود را بدهند اما براساس تجربه مشخص شده که به محض وقوع اختلافی میان همسران، از آنجا که هر یک از طرفین تلاش میکنند از حقوق قانونی خود برای محدود کردن طرف مقابل استفاده کنند، به همان ترتیب که به اجرا گذاشتن مهریه و نفقه مورد توجه زنان قرار میگیرد، جلوگیری از تحصیل و اشتغال زنان نیز به عنوان اسلحهای موثر مورد توجه مردان قرار میگیرد.
از طرف دیگر برخی از افراد هنگام ازدواج در شرایط خاصی قرار دارند که ممکن است محدودیتهایی که طی ازدواج به آنها تحمیل میشود، مشکلاتی را برای آنها به وجود آورد. در چنین شرایطی شروط ضمن عقد میتواند تعدیل کننده این مشکلات برای آنها باشد.
اگر به صفحات عقدنامه دقت کرده باشید، با مواردی برخورد میکنید که بر مبنای آن زن میتواند حسب مورد از دادگاه تقاضای صدور اجازه طلاق نماید. این حقوق در ۱۲ بند ذکر شده است و موارد مختلفی را شامل میشود. در انتهای این ۱۲ بند، دو صفحه از عقدنامه خالی است که عنوان «سایر شرایط» بر بالای هر دو صفحه ذکر شده و زن و مرد در صورتی که شروط دیگری داشته باشند میتوانند آن را در این بخش از عقدنامه ذکر کنند. البته شروط ازدواج در صفحات ابتدایی عقدنامه و در جایی که در بالای صفحه عنوان شده: «سایر موارد از قبیل وکالت یا سابقه ازدواج زوجه و غیره» نیز قابل اضافه کردن است و اگر طرفین هیچ شرطی برای این مسائل نداشته باشند باید با ذکر عبارت «نداریم» زیر این بخش را امضا کنند. ذکر این نکته هم لازم است که از نظر دادگاه تنها حقوقی معتبر و قابل طرح در محضر قانون است که در عقدنامه ذکر شده باشد و حرفهای شفاهی و قول و قرارهایی از این دست و یا به کار بردن جملاتی غیر از آنچه قوه قضاییه اعلام کرده از نظر دادگاه موجه نیست.
قاضی حسن عمو زادی رئیس شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده شماره ۲ ونک درباره شروط ضمن عقد و چگونگی قرار دادن آن در عقدنامه به نکته مهمی اشاره میکند و میگوید: طبق قانون طرفین میتوانند هر نوع شرطی را در عقدنامه بگنجانند مشروط بر اینکه این شروط مخالف مقتضای عقد نباشد. مثلا اگر زن و مردی در عقدنامه شرط کنند که زن از مرد تمکین نکند، این شرط باطل است چون خلاف مقتضای عقد است.
چگونه شروط ضمن عقد را در عقدنامه بگنجانیم؟
ذکر کردن شروط ضمن عقد در عقدنامه توافقی است که میان همسران یا خانواده آنها ممکن است به وجود بیاید. بعد از این توافق آنها با مراجعه به محضری که قرار است ثبت ازدواج در آن صورت گیرد، شروط مورد نظر خود را اعلام میکنند و مقدمات ذکر این شروط در عقدنامه انجام میشود تا در روز ازدواج وقت کمتری صرف شود. دفاتر ثبت ازدواج نسبت به ثبت شروط ضمن عقد شیوه یکسانی ندارند و برخی از آنها ممکن است از ثبت شروط ازدواج شانه خالی کنند یا برخی از شروط خاص مانند « حق طلاق» را در عقدنامه ثبت نکنند که این کار آن ها غیر قانونی بوده و آن ها موظفند هر شرطی که مغایر قانون نباشد را ثبت کنند. ممکن است اصرار همسران به نتیجه برسد یا ممکن است آنها به این نتیجه برسند که بهتر است محضر دیگری را برای ثبت ازدواج انتخاب کنند. اما اگر همه این مراحل بخوبی و درستی سپری شد، میتوان شروط زیر را در عقدنامه قرار داد.
نکته قابل ذکر دیگر این است که برخی از زنان در مقابل دریافت حقوق خاص در زمان عقد از مهریه بالا چشم پوشی میکنند که به نظر کاری درست و اصولی است، اما برخی دیگر در کنار مهریه بالا خواهان حقوق دیگری هم هستند که دادن آن به زن از سوی مرد، مسالهای کاملا دلخواه است. شاید مطالعه شرایطی که اعطای هر یک از این حقوق به وجود میآورد، میتواند تصویر روشنی از این حقوق برای هر دو طرف ایجاد کند.
توجه به این نکته الزامی است که اگر این شروط در دفترخانه تنظیم و امضا نشوند فاقد اعتبار هستند . (به اصطلاع باید دفتر خانه ای باشند نه قول نامه ای ، دفترخانه خودش باید این شروط را نوشته و طرفین در دفتر خانه امضا کنند)
ابتدا به توضیح این شروط می پردازیم :
حق حضانت فرزند
یکی از مهمترین مشکلات و مسائل میان همسران هنگام جدایی وضعیت فرزندان است. بسیاری از مادران ممکن است تمام حق و حقوق خود را ببخشند تا در مقابل آن حضانت فرزند خود را به دست بیاورند. برخی از پدران هم ممکن است فرزند را وسیله تحت فشار قرار دادن مادر قرار دهند. از نظر قانون حضانت فرزند تا ۷ سالگی با مادر است و پس از آن این حق به پدر میرسد اما گنجاندن عبارتی مانند «اگر در آینده زوجین دارای فرزند شدند و طلاق اتفاق افتاد حضانت فرزندان به عهده زوجه باشد و در صورت خروج از کشور نیازی به اذن پدر ندارند.» میتواند این حق را برای مادر ایجاد کند که در زمان جدایی فرزند خود را به دست بیاورد. قاضی عموزادی به این نکته اشاره میکند که: به نظر من قرار دادن چنین حقی در عقدنامه مشکل ندارد، اما نکته این است که ممکن است زن و مرد هیچ گاه در طول زندگی مشترک صاحب فرزند نشوند و در چنین شرایطی اعمال چنین حقی ممکن نیست.
حق تحصیل
زن پس از ازدواج برای تحصیل نیاز به اجازه همسر خود دارد و همسر او میتواند مانع از تحصیل همسرش شود. البته اگر در زمان ازدواج زن در حال تحصیل بوده باشد و مثلا ترم سوم رشتهای دانشگاهی باشد، مرد نمیتواند بدون عذر موجه مانع از ادامه تحصیل همسرش شود، اما اگر زن در زمان ازدواج دیپلم داشته و بعد از ازدواج بخواهد تحصیل در دانشگاه را پیگیری کند، همسرش میتواند مانع از این مساله شود. ارائه «حق تحصیل تا مقاطع عالیه» در عقدنامه از سوی مرد به زن این امکان را فراهم میکند که زن بدون دغدغه به تحصیل بپردازد.
ذکر کردن شروط ضمن عقد در عقدنامه توافقی است که میان همسران یا خانواده آنها ممکن است بهوجود بیاید
هرچند به گفته قاضی عموزادی ارائه این حق به معنی تحصیل زن در هر رشتهای نیست و اگر زنی رشتهای را انتخاب کند که مخالف شوون خانوادگی مرد باشد، باز این حق برای مرد وجود دارد که با ارائه دادخواست به دادگاه خانواده، شرایط جلوگیری از ادامه تحصیل زن توسط دادگاه بررسی شود.
نکته ظریفی که قاضی عمو زادی توضیح میدهد این است که اعطای حق تحصیل از سوی مرد به زن، برای زن این حق را ایجاد نمیکند که در هر رشتهای که تمایل داشت درس بخواند و مرد نیز موظف به تامین هزینههای تحصیل او باشد. مرد فقط موظف به تامین نفقه است و اگر خانم تمایل داشت در رشته ای تحصیل کند که مثلا هر ترم یک میلیون تومان شهریه آن است مرد موظف به پرداخت آن نیست مگر آنکه چنین شرطی با جزییات در عقدنامه قید شود.
حق کار در خارج از منزل
«از نظر قانون زن وظیفه ای برای کار در منزل همسر خود ندارد و اگر چنین فعالیتی انجام شود، در زمان طلاق زن میتواند از دادگاه تقاضای اجرت المثل کند. اما زن برای هر نوع فعالیتی در خارج از منزل نیاز به اجازه همسر خود دارد. البته اگر در زمان ازدواج زن شاغل باشد و در عقدنامه نیز شغل او قید شده باشد، مرد نمیتواند مانع اشتغال همسرش شود مگر اینکه با حضور در دادگاه و ارائه دادخواست منع اشتغال ثابت کند که همسرش به شغلی اشتغال دارد که به حیثیت خانوادگی او لطمه و خدشه وارد میکند.» قاضی عموزادی با بیان این مطلب میگوید: اگر زن بعد از ازدواج تمایل به کار در خارج از منزل داشته باشد، این مساله باید با اجازه رسمی همسر باشد. یکی از نکات مهمی که دادگاه هنگام بررسی شکایت مرد از همسر خود با موضوع «منع اشتغال زوجه» مورد توجه قرار میدهد، شأن اجتماعی مرد است. ممکن است اشتغال زن به شغلی خاص در یک خانواده مشکلی ایجاد نکند، اما اشتغال زنی به همان شغل در خانوادهای که مرد جایگاه اجتماعی خاصی دارد مشکلساز شود و به همین سبب دادگاه از اشتغال زن جلوگیری کند. اما اگر زنی تمایل به فعالیت خارج از منزل دارد و مرد نیز تمایل به دادن چنین حقی به او دارد، میتواند در عقدنامه عبارت «حق انتخاب شغل متناسب با شوون خانوادگی» را ذکر کند.
اجازه خروج از کشور
زنان پس از ازدواج برای خروج از کشور باید از همسر خود اجازه بگیرند و بدون اجازه رسمی از همسر که در محضر به شکل گواهی امضا ارائه میشود، زن امکان دریافت گذرنامه ندارد. حتی اگر زنی پیش از ازدواج اقدام به اخذ گذرنامه کرده باشد، باز مرد میتواند بعد از ازدواج مانع از خروج همسرش از کشور شود.
برخی مشاغل مانند میهماندار ان، تاجران، هنرمندان مطرح، ورزشکاران و... که مرتب در حال رفت و آمد به خارج از کشور هستند، بشدت به داشتن چنین حقی نیاز دارند. برخی از افراد هم که خانوادهای در خارج از کشور دارند نیازمند دریافت چنین حقی هستند. ذکر این نکته لازم است که زنان میتوانند بابت مهریه و از طریق ثبت همسر خود را ممنوع الخروج کنند و اگر خواننده احتمالی این مطلب، یکی از آن مردهایی است که چنین ویژگیهایی دارد، میتواند در عقدنامه این عبارت را قید کند که «زوجه متعهد شد بابت مهریه هیچگاه همسر خود را ممنوع الخروج نکند.» در نقطه مقابل برای زنان نیز این حق میتواند اینگونه در عقدنامه قید شود: «زوجه اجازه دارد از هم اکنون هرگاه خواست به خارج از کشور برود نیاز به اجازه مجدد زوج ندارد، چه برای اخذ یا تمدید یا تجدید گذرنامه و این اجازه دائمیاست.»
البته زن و شوهر میتوانند این حق را به شکل مشترک به هم در عقدنامه بدهند و مثلا این نکته را ذکر کنند که تنها با یکدیگر میتوانند از کشور خارج شوند و هیچ کدام حق خروج از کشور را به تنهایی ندارد.
شرط تقسیم اموال موجود میان شوهر و زن پس از جدایی
مشابه چنین شرطی در سندهای ازدواج کنونی وجود دارد. ولی تحقق آن منوط به عدم درخواست زن برای جدایی، یا تخلف نکردن زن از وظایف زناشوئی خود و یا نداشتن رفتار و اخلاق ناشایست بوده و احراز این موارد نیز بر عهده دادگاه است.
برای ایجاد شرایط مساوی تر میان زن و شوهر در این خصوص، گنجاندن عبارت زیر در سند ازدواج پیشنهاد می شود( یاد آوری این نکته ضروری است که برای رسیدن به توافق در خصوص این شرط، در نظر گرفتن حدود عادلانه برای تکالیف مالی مرد ـ همچون مهریه ـ از سوی زن موثر و منصفانه خواهد بود) :
زوج متعهد می شود هنگام جدایی ـ اعم از آن که به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن ـ نیمی از دارایی موجود خود را ـ اعم از منقول و غیر منقول که طی مدت ازدواج به دست آورده است ـ به زن منتقل نماید.
شرط وکالت مطلق زوجه در طلاق
مطابق قانون، زن تنها در موارد بسیار خاص می تواند از همسر خود جدا شود، این در حالی است که مرد هر زمان که بخواهد می تواند با پرداخت کلیه حقوق زن، او را طلاق دهد.
از آنجا که زن و شوهر حق انتخاب یکدیگر برای شروع و ادامه زندگی را دارند، منصفانه آن است که در صورت لزوم پایان دادن به زندگی مشترک نیز، این حق انتخاب برای هر دو وجود داشته باشد.
شرط وکالت مطلق زوجه در طلاق می تواند موجب ایجاد توازن در حق طلاق باشد. یادآوری این نکته ضروری است که برای حفظ توازن، زن نیز می تواند با گرفتن حق طلاق و همچنین تقسیم مساوی اموال، مهریه را تا حدود زیادی کاهش دهد.
درج شرط وکالت مطلقه زوجه در طلاق این شرط به صورت زیر مطلوب می باشد:
زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر می دهد تا زوجه در هر زمان و تحت هر شرایطی از جانب زوج اقدام به مطلقه نمودن خود از قید زوجیت زوج به هر قسم طلاق ـ اعم از بائن و رجعی و خلع یا مباراتـ به هر طریق اعم از اخذ یا بذل مهریه کند.
این اجبار قانونی که زن را مکلف به انجام کارها، تعیین حدود خواسته ها و انتظارات و تعیین وظایف خود و شوهرش می کند، نمی تواند تعهدی حاصل از یک ارتباط نزدیک و صمیمی باشد. متاسفانه در بسیاری از خانواده های کنونی، تعهد عشق، جای خود را به توانایی کنترل رابطه با سوی شوهر و تمکین زن از او داده است و این جبر تعیین شده قانونی، رابطه عاطفی بین آنان را تحت الشعاع قرار می دهد. بنابراین، لازم است برای داشتن یک خانواده برابر که در آن کرامت انسانی و حقوق ذاتی همه اعضای خانواده حفظ شده باشد، طرحی نو در اندازیم. این شرط ها می توانند تا حد زیادی آزادی اراده زن و شوهر را در تاسیس نهاد بنیادین خانواده تضمین کنند.
حقوق بالا باید با جملات مخصوص در عقدنامه ذکر شوند در غیر این صورت فاقد اعتبار می باشند.این جملات به ترتیب زیر:
* زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر میدهد تا زوجه در هر زمانی که بخواهد از جانب زوج اقدام به متارکه کرده و از قید زوجیت خود را رها کند، به هر طریق اعم از اخذ یا بذل مهریه.
* زوجه اجازه دارد از هم اکنون هرگاه خواست به خارج از کشور برود و نیاز به اجازه مجدد زوج ندارد، چه برای اخذ یا تمدید یا تجدید گذرنامه و این اجازه دائمی است.
* زوجه حق ادامه تحصیل تا هر مرحله یی که لازم بداند و در هر مکان و محلی که ایجاب کند مخیر است.
* زوج، زوجه را در انتخاب هر شغلی که مایل باشد و هر کجا که بتواند کار کند، مخیر میکند و اجازه میدهد که مشغول به کار شود.
* زوج و زوجه متعهد میشوند هنگام جدایی اعم از اینکه متارکه به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن کلیه دارایی که بعد از ازدواج دائم زوجین به دست میآورند بین آنها به مناصفه تقسیم شود.
* حق انتخاب مسکن و تعیین شهر یا محلی که زندگی مشترک در آنجا ادامه پیدا کند با زوجه خواهد بود.
* اگر در آینده زوجین دارای فرزند شدند و طلاق اتفاق افتاد حضانت فرزندان به عهده زوجه باشد و در صورت خروج از کشور نیازی به اذن پدر ندارند.
قوه قضائیه ایران در کارگاه های آموزشی خود جملات شروط ضمن عقد را به شرح زیر اعلام کرده :
* زوج، زوجه را در ادامه تحصیل تا هر مرحله که زوجه لازم بداند و در هر کجا که شرایط ایجاب نماید مخیر میسازد.
* زوج، زوجه را در اشتغال به هر شغلی که مایل باشد، در هر کجا که شرایط ایجاب نماید مخیر میکند.
* زوج به زوجه، وکالت بلاعزل میدهد که با همه اختیارات قانونی بدون نیاز به اجازه شفاهی یا کتبی مجدد شوهر، از کشور خارج شود. تعیین مدت، مقصد و شرایط مربوط به مسافرت به خارج از کشور به صلاح دید خود زن است.
* زوج متعهد میشود هنگام جدایی - اعم از آن که به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن - نیمی از دارایی موجود خود را - اعم از منقول و غیر منقول که طی مدت ازدواج به دست آوردهاست - به زن منتقل نماید.
* زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر میدهد تا زوجه در هر زمان و تحت هر شرایطی از جانب زوج اقدام به مطلقه نمودن خود از قید زوجیت زوج به طلاق خلع کند
نکته ای که حتما باید به آن دقت شود چگونگی نوشتن این شروط است.این شروط باید دقیقا در جای مربوطه نوشته و امضای هر دو طرف ازدواج در زیر آن خورده باشد . همچنین جملات باید عینا همان طور که در بالا ذکر شد نوشته شوند و جملات با مضمون مشابه از درجه اعتبار خارج می باشند . توجه به این نکته الزامی است که اگر این شروط در دفترخانه تنظیم و امضا نشوند فاقد اعتبار هستند . (به اصطلاع باید دفتر خانه ای باشند نه قول نامه ای ، دفترخانه خودش باید این شروط را نوشته و طرفین در دفتر خانه امضا کنند)
در ادامه به توضیح برخی عبارات می پردازیم :
زوج : شوهر
زوجه :زن
مخیر : یعنی دارای اختیار
وکالت : از لحاظ قانونی زن دارای حق خروج از کشور ، طلاق و ... بدون اجازه همسر و یا کسانی که همسر به آن ها وکالت داده را ندارد . این قانون خانواده اسلامی است و غیر قابل تغییر است . بنابراین تنها راه چاره برای اینکه زن نیاز به اذن شوهر نداشته باشد این است که مرد ، زن را وکیل خود در دادن اجازه به خود برای خروج از کشور ، طلاق و ... بکند . یعنی اینکه مثلا زن می خواهد از کشور خارج شود . از او اجازه شوهر و یا وکیلان شوهر در این امر را می خواهند . حال اگر یکی از وکیلان شوهر خود خانوم باشد ، خودش به خودش اجازه خروج از کشور را می دهد و مشکل حل می شود . البته این قضیه کمی مشکل و راه در رو دارد . چراکه از لحاظ قانونی هر فرد می تواند هر وقت که بخواهد به کسی وکالت بدهد و یا وکیل خود را عزل کند . یعنی تبصره هایی هستند که با توصل به آن ها مرد می تواند این حق وکالت را از همسر خود گرفته و شرط ضمن عقد را باطل کند !
بلاعزل : یعنی اینکه توانایی فسخ آن را نداشته باشد . که طبق توضیح بالا کمی اشکال دارد . توجه کنید که اگر کلمه بلاعزل ذکر نشود مرد می تواند هر وقت که دلش بخواهد در عرض 10 دقیقه شروط ضمن عقد را باطل کند .
منقول : قابل انتقال مثل ماشین ، پول نقد و ...
غیر منقول : یعنی غیر قابل انتقال مثل خانه ، زمین و ...
حق توکیل : با یک مثال ساده عرض می کنم . اگر مثلا خانوم حق توکیل به غیر را در طلاق داشته باشد می تواند به پدر خود هم وکالت طلاق مرد را منتقل کند و پدر طلاق را بگیرد . ولی اگر حق توکیل به غیر را نداشته باشد فقط خود شخصا باید برای طلاق اقدام کند و به هیچ وجه نمی تواند از سایرین کمک بگیرد . همان طور که می بینید این عبارت اگر هم ذکر نشود چندان اهمیتی ندارد . ولی آقایان دقت کنند که هیچ گاه کلمه "توکیل در توکیل" ذکر نشود . در این مورد در مثال بالا پدر نیز حق دارد هر کس دیگر را وکیل طلاق کند . به این ترتیب یک شهر می توانند حق طلاق زوجین را گرفته و تا تقی به توقی بخورد تهدید به طلاق کنند .
اخذ : گرفتن
بذل : بخشیدن
اذن : اجازه
متارکه : طلاق (شامل همه اقسام آن)
مناصفه : به طور مساوی
رجعی : نوعی طلاق است که در حقیقت فقط اسم آن طلاق است . طی آن زن و مرد طلاق گرفته ولی هنوز به هم محرم می مانند . مدت زمانی که دو نفر به هم محرم می مانند برابر عده (در زیر توضیح داده خواهد شد ) است . اگر عده بگذرد طلاق قطعی و در غیر این صورت هر وقت که مرد به سمت زن برگردد دوباره زن و شوهر حساب شده و زن موظف به تمکین (در زیر توضیح داده خواهد شد) می باشد. بطور کلی در عدهِٔ طلاق رجعی حقوق و تکالیف زن و شوهر نسبت به یکدیگر همچنان برقرار است؛مثلاً شوهر باید به زن نفقه بدهد، در صورت مرگ یکی ، دیگری از او ارث میبرد و اگر در زمان عده طلاق رجعی ، زن رابطه ی جنسی خارج از چارچوب ازدواج با شخصی از جنس مخالف برقرار کند به "حد زنای محصنه" یعنی سنگسار محکوم خواهد شد.
تمکین : زن باید به مرد اجازه داشتن رابطه ی جنسی با وی را در هر شرایطی بدهد . حق زن در تمکین در انتخاب جا و مکان انجام تمکین است و مرد موظف است جای مناسب را آن طور که زن خواسته فراهم آورد . ولی زن حق امتناع از تمکین را ندارد . این قانون خانواده اسلامی است و غیر قابل تغییر است . طی این شرایط اگر زن از تمکین سر باز بزند مرد قانونا حق کتک زدن زن را دارد .
عده : عِدِّه مدت زمانی است که زن پس از جدایی یا مرگ شوهرش باید از ازدواج خودداری کند. این مدت با توجه به نوع پایان ازدواج (مرگ همسر یا طلاق یا فسخ نکاح)، نوع ازدواج (دائم یا موقت ) و شرایط باروری زن یا بارداری او متغیر است. فلسفهٔ وضع عده جلوگیری از اختلاط نسل و احترام به رابطهٔ زناشویی سابق است.حدودا 3 ماه است.(سه دوره گذشتن قاعدگی).اصولا این قانون که یکی از قوانین خانواده اسلامی است باعث می شود که اگر زن در هنگام طلاق باردار شده و خود از آن اطلاعی ندارد بلافاصله بعد از طلاق ازدواج نکند . اگر چنین قانونی نمی بود مشخص نمی شد پدر فرزندی که در آن بین به دنیا آمده کیست .
بائن : مخالف طلاق رجعی است . یعنی از همان ابتدا دو نفر نامحرم می شوند .طلاق بائن فقط در شرایط زیر صورت می گیرد و غیر این ها همه طلاق رجعی هستند :
الف) طلاقي كه قبل از نزديكي زوجين صورت پذيرد.
ب) طلاق زن يائسه
ج) طلاق خلع و مبارات
د) سومين طلاق كه بعد از سه وصلت متوالی به عمل آيد.
نکات :
1) يائسه زنی را گويند كه به اقتضای سن، عادت زنانگی نشده و امكان بارداری ندارد.
2) طلاق خلع طلاقي است كه زن به لحاظ بيزاري از شوهر، با بخشيدن مالي به وی، طلاق می گيرد و مبارات طلاقی است كه اين بيزاری دوطرفه باشد.
3) سومين طلاق را در اصطلاح عرف سه طلاقه گويند.
با تشکر از توجه شما
منابع:
مردم نو
آفتاب نیوز
ویکیپدیا
جوانانه بلاگ
پی نوشت : این مطلب یک نسخه کپی از وبسایت www.javananeh.com می باشد و حق نشر و کپی برداری از این مطلب کاملا آزاد است
شاد باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)