خدایا راست میگه فرانک تو در روح ما دمیدی میدونم اون صفات مخصوص خود خودت هست اما فقط یه ذره فقط یه ذره شو به ما بده یه کوچولو فقط
خدایا ممنونتم که به من کمک کردی که این تایپیک رو ایجاد کنم تا هرروز از تو بنویسم ای قادر
[/color][/size]خدارا شکرررر
تشکرشده 96 در 21 پست
خدایا راست میگه فرانک تو در روح ما دمیدی میدونم اون صفات مخصوص خود خودت هست اما فقط یه ذره فقط یه ذره شو به ما بده یه کوچولو فقط
خدایا ممنونتم که به من کمک کردی که این تایپیک رو ایجاد کنم تا هرروز از تو بنویسم ای قادر
[/color][/size]خدارا شکرررر
تشکرشده 12,542 در 2,269 پست
بار روی دوشش زیادی سنگین بود و سر بالایی زیادی سخت. دانه ی گندم روی شانه های نازکش سنگینی می کرد . نفس نفس می زد . اما کسی صدای نفس هایش را نمی شنید، کسی او را نمی دید. دانه از روی شانه های کوچکش سُر خورد و افتاد. خدا دانه ی گندم را فوت کرد. مورچه می دانست که نسیم، نَفَس خداست. مورچه دانه را دوباره بر دوشش گذاشت و به خدا گفت: «گاهی یادم می رود که هستی، کاشکی بیشتر می وزیدی.»
خدا گفت: «همیشه می وزم. نکند دیگر گمم کرده ای!»
مورچه گفت: «این منم که گم می شوم. بس که کوچکم. بس که ناچیز. بس که خُرد. نقطه ای که بود و نبودش را کسی نمی فهمد.»
خدا گفت: «اما نقطه سر آغاز هر خطی ست.»
مورچه زیر دانه ی گندمش گم شد و گفت: «من اما سر آغاز هیچم و ریزم و ندیدنی. من به هیچ چشمی نخواهم آمد.»
خدا گفت: «چشمی که سزاوار دیدن است می بیند. چشم های من همیشه بیناست.»
مورچه این را می دانست. اما شوق گفت و گو داشت. پس دوباره گفت: «زمینت بزرگ است و من ناچیزترینم. نبودنم را غمی نیست.»
خدا گفت: «اما اگر تو نباشی، پس چه کسی دانه ی کوچک گندم را بر دوش بکشد و راه رقصیدن نسیم را در سینه خاک باز کند؟ تو هستی و سهمی از بودن برای توست، در نبودنت کار این کارخانه ناتمام است.»
مورچه خندید و دانه ی گندم از دوشش دوباره افتاد. خدا دانه را به سمتش هل داد. هیچ کس اما نمی دانست که در گوشه ای از خاک، مورچه ای با خدا گرم گفت و گوست
baby (یکشنبه 26 دی 89)
تشکرشده 96 در 21 پست
ممنون baby عزیز فوق العاده بود
تشکرشده 96 در 21 پست
بچه ها کجایین .
نمرمو پاس کردم خداجونمخیلی دوست دارمممممممممم
nazi.juje (پنجشنبه 30 دی 89)
تشکرشده 795 در 162 پست
چقدر خوب ..nazi.jujeخیلی خوشحالم که پاس کردی...نوشته اصلی توسط nazi.juje
من هنوز نمره هامو ندیدم یعنی هم چنان دارم امتحان می دم...
منم دوستش دارممممممممممممم.نوشته اصلی توسط nazi.juje
raha (پنجشنبه 30 دی 89)
تشکرشده 743 در 207 پست
سلام دوستاي خوبم. nazi جان بهت تبريك ميگم. اميدوارم هميشه موفق باشي.... ولي من به خاطر شرايط خيلي بدي كه داشتم حذف ترم كردم. تورو خدا براي منم دعا كنيد تا از اين وضعيت خارج شم و درس بخونم، به اين اميد كه ترم بعد جبران كنم...
خداي مهربونم! ميدنم كه اين پيروزي و شكست ها لازمه ي زندگيه. پس در روزهاي شكست بهم صبر عطا كن كه از لطفت نا اميد نشم و در پيروزي ها فروتني عطا كن تا به خودم مغرور نشم. من به تو اعتماد دارم و باور دارم اين شكست هاي پي در پي همه حكمت توست و همه ي اين ها به صلاح منه، چون به تو توكل كردم. اما خواهش ميكنم پيمانه ي صبرم رو لبريز نكن، چون تو از ضعف هاي من آگاهي....
در آخر، خدايا! همه ي افرادي كه تو اين تالار هستند، به نوبه ي خودشون گرفتاري هايي دارند. پس تنهاشون نذار و هميشه ياري شون كن. چرا كه خداي من! همه ي ما به تو محتاجيم...
تا كشف و شهود، رمز معنا شدن است
هر قطره پر از مجال دريا شدن است
درويش به خسله رفته ميداند و بس
هر گم شدني كليد پيدا شدن است.
پيروز باشين.
hamishetanha (جمعه 01 بهمن 89)
تشکرشده 96 در 21 پست
hamishetanha من چرا همیشه تنها .تو در کنار خودت یه معشوق داری که همیشه مواظبته مطمئن باش خدای مهربون کمکت می کنه.تو والاتر از اونی هستی که یادت بره یه مهربون پیشته
[color=#9400D3]بچه ها واسم دعا کنین یه حاجت دارم خداجون میدونم کمکم می کنی ولی به خدا صبرم کمه .ظرفیتم کمه خودت منو میشناسی کمکم کننننننننننننننننننن
nazi.juje (جمعه 01 بهمن 89)
تشکرشده 167 در 63 پست
مشکل من هم اگه خدا بخواد تا حدودی داره حل میشه
مشکل دیگه اینه که احتمالاً یه درسو میوفتم!!!!
____________________________
ربنا ظلمنا أنفسنا و ان لم تغفر لنا لنکونن من الخاسرین
خیلی تنها (جمعه 01 بهمن 89)
تشکرشده 795 در 162 پست
نازی جان می بینی چه تاپیکی ایجاد کردی..بســــــی مرسی...
خیلی دوستش دارم این تاپیک رو..
hamishetanha،nazi.juje انشاالله به هرچی می خواین برسین...رفیق ما بامعرفته..هیچ کس رو تنها نمی ذاره..عین آدمای این کره خاکی نیست که..آسمونیــــــه...
همیشه تنها چه دلی داری تو...چه چیزی از خدا خواستی......به منم یاد دادی فقط به فکر خودم نباشم..به دیگران هم فکر کنم و براشون بخوام.....
همین چیزی که همیشه تنها خواست..خدا جون منم ازت می خواما...
خیلی تنها خیلی خوشحالم که مشکلتون داره حل می شه.....نوشته اصلی توسط hamishetanha
در مورد نمره تون قانون پایستگی واحد رو شنیدین؟
عرضم به حضورتون که قانون پایستگی واحد می گه واحد ها نه از بین می روند و نه پاس می شوند بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال می یابند!!!!
جدا از شوخی ترم بعد امیدوارم جبران کنید...
با آرزوی بهترین ها برا همتون...
raha (جمعه 01 بهمن 89)
تشکرشده 167 در 63 پست
بله شنیدم البته نگران نباشین ، 1واحده! و " احتمالاً " میوفتمخیلی تنها خیلی خوشحالم که مشکلتون داره حل می شه.....
در مورد نمره تون قانون پایستگی واحد رو شنیدین؟
عرضم به حضورتون که قانون پایستگی واحد می گه واحد ها نه از بین می روند و نه پاس می شوند بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال می یابند!!!!
جدا از شوخی ترم بعد امیدوارم جبران کنید...
ممنون
خیلی تنها (شنبه 16 بهمن 89)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)