بچه ها ممنون که کمک میکنید و بهم جواب دادید. بله شما راست میگید ، حق با شماست .من هنوز به برگشتش دارم. تقریبا مطمئنم که بر میگرده. اینقدر که از الان تمام اس ام اس هایی که وقتی زنگ زد می خواهم بهش بدم را آماده کردم.هر شب می خونم و ویرایشش می کنم. هر شب پیش خودم میگم اگه برگشت چی بهش بگم؟ چه جوری باهاش حرف بزنم؟ اصلا جوابش را بدم یا نه؟
هر شب تمام رابطمون را مرور میکنم و پیش خودمم حرفاش را حلاجی می کنم.یک جاییش که میرسم میگم خیلی نامرد بود با من بد کرد. به یک جا دیگه که میرسم میگم دوستم داشت . مجبور بود .
نمیدونم . دلم می خواست یک روز بلند میشدم و کاملا از زندگیم می رفت
البته اینا باید بگم که هر چقدر که میگذره واسم عادی تر میشه. اما هنوز محبتش تو دلمه.
دلم می خواهد اینم می رفت. تا دیگه منتظرش نبودم و مطمئن بودم که اگه روزی بر گرده ،دیگه بهش فرصت نمیدم.
من یک اخلاق بدی دارم اونم اینه که زود می بخشم. یعنی زود همه چیز یادم میره. نه بگم حسام. کلا اینطورم. دیگه در مورد حسام که صد پله بدتر. میدونم اگه زنگ بزنه. اون لحظه تو دلم میگم حتما یک دلیلی واسه رفتنش داشته. همین طور که الان میگم. عقلم حرف شما را میزنه. اما این دلم.
دلم میگه به خاطر تجربه قبلش می ترسیده بیاد جلو بهش بگی نه. واسه همین خواست شرکت بزنه که تو زیر دستش بشی. واسه اینکه از تو بالاتر بشه. ولی 23 اردیبهش شد و نتونست شرکت بزنه. واسه همین روش نشده زنگ بزنه.
البته اینا بگم که آمارش را دارم که نتونسته شرکت بزنه. نتونسته مهیا کنه. خود شرکت زدن که کاری نداره . بعدش مهمه.
نمیدونم. کمکم کنید تا در مورد حسام دل سنگ بشم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)