سلام به همه دوستان
چیزای که می خوام الان بنویسم ربطی به مشکل قبلیم نداره اما حس کردم اینجا مخصوص منه و می تونم هر چی که دلم خواست و بنویسم. مشکل پسرم هنوز حل نشده دارم می برمش مشاوره و فعلا هر دو تحت درمان مشاور هستیم اما ای کاش همسرم قبول می کرد بیاد مشاور یا لااقل تغییری در رفتار و گفتارش ایجاد کنه. می دونید من هر سال چند بار خانواده همسرم و دعوت می کنم که یکی از این دعوتها در ماه مبارک رمضان هست حدود 18 نفرن و من تنها از اینا پذیرایی می کنم حتی گاهی ظرفها رو هم تنها می شویم گاهی به همسرم اعتراض می کنم چرا وقتی من براشون ارزش قایل می شم و دعوتشون می کنم یکیشون به روی خودش نمیاره که باید اونا هم ما رو دعوت کنن چرا واسه من وظیفه شده که باید دعوت کنم؟ تازگیا همسرم نوعی رفتار جدید با من پیش گرفته مثلا می گه تو بی لیاقتی یا می گه تو دعوتت بالاخص در ماه رمضان به خاطر خدا نیست اگه به خاطر خدا باشه نباید توقع دعوت داشته باشی گاهی می گه تو منت می ذاری در حالی که من فقط توقع دعوت دارم اونم نه در مقابل هر بار دعوت من بلکه حداقل هر 3-4 بار که میان یه بارم دعوت کنن. همسرم هیچ کدوم از مهمونیایی که من دادم به یادش نمی مونه اما کافیه فلان سال یکی از خواهراش ما رو دعوت کرده باشه همیشه اونو به رخ من می کشه. اشتباهات مامانش به چشمش نمیاد مثلا ماه رمضان پارسال ما کلا 2 بار رفتیم خونه مادر شوهرم وقتی ما رفتیم یه افطاری ساده و خالی بی شام بود اما بار دوم که برادر شوهرم و دعوت کرده بود و ما هم به خاطر اونا رفته بودیم هم شام و هم افطار اونم حسابی. می گه تو ناراحت شدی برو بگو من ناراحت نمی شم. و چندین بارم شده که ناراحت شده از کاراشون و به من گفته خودت بگو من نمی گم. البته بحث من در ارتباط با فامیل شوهر نیست می دونم این موضوعات باید در جای دیگه نوشته بشه مشکل من در مورد خود شوهرمه که برای من ارزش قایل نیست حتی گاهی وقتی پسرم با من بد رفتار می کنه با طعنه می گه حقته چون بی لیاقتی. یا یه بار موقع بد مینتون بازی کردن توی پارک پاشته کفشم شکست
جلوی همه گفت دلم خنک شد حقته. بی دلیل هم گفت که جاریم بهش گفت یعنی چی چرا دلت خنک شد مگه چیکارت کرده؟
امشب خیلی دلم گرفته از کاراش و حرفاش خوبیهای من و نمی بینه همش سر کوفت همش مقایسه با دیگران ای خدا خیلی خستم
شما فکر کنید تنهایی برنامه ریزی یه مهونی و بکنید و خرید کنید زحمت بکشید اخرش از یاد شوهرتون بره و بگه تو برکت و از خونه من بردی چون نمی ذاری مهون بیاد
خستم خدا خستم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)