به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 25
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: از همه چیز خستم

    سلام سیسیلی عزیز

    این یه رفتار مشترک بین آقایونه عزیزم.مطمئن باش هرقدر هم که خانواده همسرت کم بذارن همسرت بروی خودش نخواهد آورد.مخصوصا اگه تو به زبون بیاری بدتر لج میکنه و باعث ناراحتیت میشه.حتی اگه حق با شما هم باشه به ضرر خودت میشه.
    پیشنهادم اینه که بری تو انجمن اختلاف با همسر و اختلاف با خانواده همسر مطالعه کنی.آدم وقتی میبینه همدردای زیادی داره و دردش مشترکه آروم میشه.مخصوصا" وقتی میبینی خیلی ها هستن که وضعیتشون از تو هم خرابتره.
    همچنین این بهت کمک میکنه بتونی راه درست برخورد با همسرت رو متوجه بشی.هر چی کمتر به روش بیاری بهتره.

    در ضمن،بهتره سعی کنی سطح توقعاتتو پایین بیاری.این یکی از چیزاییه که تو این تالار یاد گرفتم.من خودم خیلی توقع داشتم و الان هم دارم.اما کمی تو پایین آوردنش سعی کردم و دارم میکنم.آدم نباید از کسی انتظار داشته باشه.مطمئنا" وقتی خوبی میکنی ناخودآگاه انتظار داری طرف مقابل متوجه بشه و جبران کنه.اما اگه بخاطر خدا اینکارو بکنی از قدرنشناسی کسی اینقدر دلخور نمیشی.حتی همسرت.

  2. کاربر روبرو از پست مفید lvlahtab تشکرکرده است .

    lvlahtab (دوشنبه 25 مرداد 89)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اردیبهشت 92 [ 16:23]
    تاریخ عضویت
    1389-4-01
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    4,956
    سطح
    45
    Points: 4,956, Level: 45
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,162

    تشکرشده 2,174 در 573 پست

    Rep Power
    83
    Array

    RE: از همه چیز خستم

    سلام دوستای خوبم
    بله حق با شماست باید بتونم تواقعاتم و کم کنم و سعی هم خواهم کرد. مشکلات دوستان در بخش خانواده همسرو خوندم بله حق باشماس من دیگه کم کم یاد گرفتم به خاطر اعصاب خودمم که شده از خانواده همسر حرص نخورم کارایی که می کنن زیاده نا حقیایی که می کنن فراوونه. من دلم از همسرم شکستس خیلی قدر نشناسه خوبیها به چشمش نمیاد اما بدیها فوری اونم در اندازه بزرگ به چشمش میاد
    مثال: دیروز فکر می کردم نان داریم سر سفره افطار دیدم نان خیلی کمه برای خودم غذا گرم کردم و همه نان موجود رو به همسرم دادم اتفاقا سبزی خوردن هم تمام شده بود و من وقت نکرده بودم بخرم نمی دونید تا شب که بخوابیم چقدر به من خفت داد. گفتم دیروز که همه چی سر سفره بود تشکر نکردی اما حالا که یادم رفته این جوری می گی؟ گفت اصلا به حرفا و افکار تو اعتباری نیست من خودم باید صبح موقع رفتن چک می کردم که نان داریم یا نه این نهایت بی معرفتیه. اخه همیشه این جوری نیست به ندرت اتفاق میفته چیزی یادم بره. مثلا الان که پسرمون داره اذیت می کنه راه می ره می گه تقصیر توس تو بلد نیستی چجوری باید با این بچه رفتار کنی. با عرض معذرت از این قسمت که می خوام بگم : از نظر نیاز جنسی من هیشه تامینش می کنم حالا کافیه یه روز من حال نداشته باشم خوابم بیاد یا هر دلیل دیگه و فرضا 4-5 روزی هم باشه که ........ می گه من خرم که از تو می خوام این همه تو خیابون ریختن اونوقت من دارم التماس تو می کنم اون لحظه دلم میخواد بمیرم اما این حرف و نشونوم می دونم اهلش نیست اما از گفتشم عذاب می کشم. از این موارد زیاده نمی دونم اینا هم بین همه اقایون مشترکه یا فقط همسر من بی معرفته. ممنونم از شما خوبان.
    [size=medium][size=small]اگر قلوه سنگ های ته جوی نبود ، ترنّم زیبای آب را چگونه می شنیدیم و اگر سختیها ی زندگی نبود ، چگونه خوبیهای آنرا حس می کردیم [/size][/size]

  4. کاربر روبرو از پست مفید sisili تشکرکرده است .

    sisili (دوشنبه 25 مرداد 89)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 آبان 89 [ 11:14]
    تاریخ عضویت
    1388-5-20
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    3,634
    سطح
    37
    Points: 3,634, Level: 37
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 190 در 107 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از همه چیز خستم

    سلام عزیزم
    شما خانه دار هستید؟
    اگر خانه دارید برای رسیدن به امور منزل و خرید مواد لازم فرصت کافی داری . ببین عزیزم باید طوری رفتار کنی که اجازه هیچ شکایت و بهانه ای برای شوهرت نزاری. مثلا هر روز صبح تمام مواد غذایی رو چک کن ببین چی کم داری و قبل از آمدن شوهرت آنها را تامین کن.شوهر شما بی معرفت نیست بلکه خیلی خیلی ریز بین هست و دلش میخواد همه چیز درست و صحیح انجام بشه چنین افرادی بیشتر روی کاستی ها تمرکز میکنن و اگر همه چیز مرتب باشه بهتر از خودشون پیدا نمیکنی.شما مثل شوهرت نباش و روی عیوبش کلیک نکن از همین الان شروع کن و سعی کن نزاری کم و کاستی باشه . در مورد مسائل جنسی هم بدون هر وقت شوهرت نیاز داشت باید سعی کنی نیازش برطرف کنی چون برطرف نشدن این نیاز روی اعصابشون اثر میزاره و این خودش رو توی مسائل دیگه نشون میده.هر مردی عاری ار عیب نیست شوهر من هم خیلی حساس هست و همه چیز باید دقیق و منظم باشه.تا الان که نهایت سعی خودم رو در همه زمینه ها کردم و نذاشتم کاستی باشه و خوشبختانه اون هم راضی هست. من مطمئنم از پسش برمیای. یاعلی

  6. کاربر روبرو از پست مفید همون شادزی تشکرکرده است .

    همون شادزی (سه شنبه 26 مرداد 89)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اردیبهشت 92 [ 16:23]
    تاریخ عضویت
    1389-4-01
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    4,956
    سطح
    45
    Points: 4,956, Level: 45
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,162

    تشکرشده 2,174 در 573 پست

    Rep Power
    83
    Array

    RE: از همه چیز خستم

    سلام دوستای خوب و بالاخص همون شادزی عزیز که وقت می گذاری برام. اومدن توی این سایت و حرف بزدن درباره مشکلاتمون ممکنه یه کم وقت دیگران و بگیره چون باید خیلی توضیح بدی تا طرف دستش بیاد که مشکل از کجا اب می خوره. من در نظافت و خرید منزل و مسایل جنسی و مهمون داری و غیره البته از دید شوهرم 98% کم نذاشتم و البته بچه داری و قبول نداره و همش می گه کم گذاشتی. مشکل در مسایل دیگه همون 2 % کم گذاشتن منه که اونم گاهی فراموش می شه. به همین خاطر می گم بی معرفت هست بله خانه دارم اما خیاطی می کنم و حسابی در خانه سرم شلوغه. اما تا حالا چیزی برای بچه یا شوهر کم نذاشتم. خونه ما همیشه تمیزه حتی یه لک روی دیوارها نیست یه کم خاک روی میزها نیست تقریبا همیشه خریدها به موقع انجام می شه.ولی شوهر من نیمه خالی لیوان و می بینه سعی در تغییر او هیچ فایده ای نداشته. [size=medium]و جالبه که همسر من خودش اصلا فرد منظمی نیست [/size]همیشه کشو های نا مرتب از بیرون که میایم لباسها رو می ذاره رو تخت که من سر جاش بذارم و...... . اگر من خونه و اسباب بازیهای پسرم و سر جاش نذارم می بینی خونه شده بازار شام و او اصلا براش اهمیتی نداره اصلا تغییرات رو متوجه نمی شه اگر من یه دفعه موی مشکیم و بولند کنم و یا برعکس متوجه نمی شه اگر تغیر تکوراسیون بدم نمی فهمه نظافت خونه خرید منزل و... را متوجه نمی شه اما کمیها به شدت به چشمش میاد. از به قول شما ریز بینیش خسته شدم. ممنون.
    [size=medium][size=small]اگر قلوه سنگ های ته جوی نبود ، ترنّم زیبای آب را چگونه می شنیدیم و اگر سختیها ی زندگی نبود ، چگونه خوبیهای آنرا حس می کردیم [/size][/size]

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: از همه چیز خستم

    sisili جان
    میشه به سوالات من هم که در صفحه قبل پرسیدم جواب بدی؟

  9. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 22 آبان 89 [ 17:13]
    تاریخ عضویت
    1389-5-18
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    2,027
    سطح
    27
    Points: 2,027, Level: 27
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 123
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 37 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از همه چیز خستم

    سلام

    امیدوارم تا حالا راه حل مناسبی برا این مساله پیدا کرده باشید . پیشنهاد میدم بفرستیدش ورزش . ما اینو به چشم میبینیم که بچه های شلوغ و پر انرژی و حتی بچه های کم رو و خیلی آروم با اومدن به کلاسهای ورزشی تغییرات زیادی درشون رخ میده . خیلی وقتا پدر و مادرا مراجعه میکنن و میگن بچه ما کلا عوض شده . مثلا اجتماعی تر شده و یا اینکه آروم تر و سر به زیر تر شده و . . .
    در محیط ورزش هم انرژی فرزندتون تخلیه میشه و هم با هم سن هاش رابطه برقرار میکنه و دوست برا خودش پیدا میکنه و . . . شخصیت اجتماعی براش شکل میگیره و یاد میگیره خودشو با محیط هماهنگ کنه و . . .
    هر چقدر بنویسم بازم جا برا نوشتن در مورد تاثیر ورزش در کودکان هست . این تجربه چندین ساله من در محیط ورزشه . امتحان کنید نتیجه میگیرید

  10. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 مرداد 89 [ 10:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-24
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,991
    سطح
    26
    Points: 1,991, Level: 26
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از همه چیز خستم

    بله به نظر منم شما با همسرتون نیاز به یک مشاور دارید
    فشارهای روحی روی پسرتون اون رو عصبی ولجباز میکنه
    ---------

    راستی پسرخاله منم که 5 سالشه دقیقا مثل پسر شماس
    من یه بار با طناب به درخت بستمش 2 ساعت اسیر بود
    همش داد میزد
    ولی از اونوقت خیلی دیگه ازم حساب میبره!!!

    البته شما اصلا این کارو نکنی هااااا
    من محض شوخی اینکارو کردم

  11. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 اردیبهشت 90 [ 21:30]
    تاریخ عضویت
    1387-12-04
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    3,079
    سطح
    34
    Points: 3,079, Level: 34
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از همه چیز خستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط sisili
    سلام به همه دوستان
    چیزای که می خوام الان بنویسم ربطی به مشکل قبلیم نداره اما حس کردم اینجا مخصوص منه و می تونم هر چی که دلم خواست و بنویسم. مشکل پسرم هنوز حل نشده دارم می برمش مشاوره و فعلا هر دو تحت درمان مشاور هستیم اما ای کاش همسرم قبول می کرد بیاد مشاور یا لااقل تغییری در رفتار و گفتارش ایجاد کنه. می دونید من هر سال چند بار خانواده همسرم و دعوت می کنم که یکی از این دعوتها در ماه مبارک رمضان هست حدود 18 نفرن و من تنها از اینا پذیرایی می کنم حتی گاهی ظرفها رو هم تنها می شویم گاهی به همسرم اعتراض می کنم چرا وقتی من براشون ارزش قایل می شم و دعوتشون می کنم یکیشون به روی خودش نمیاره که باید اونا هم ما رو دعوت کنن چرا واسه من وظیفه شده که باید دعوت کنم؟ تازگیا همسرم نوعی رفتار جدید با من پیش گرفته مثلا می گه تو بی لیاقتی یا می گه تو دعوتت بالاخص در ماه رمضان به خاطر خدا نیست اگه به خاطر خدا باشه نباید توقع دعوت داشته باشی گاهی می گه تو منت می ذاری در حالی که من فقط توقع دعوت دارم اونم نه در مقابل هر بار دعوت من بلکه حداقل هر 3-4 بار که میان یه بارم دعوت کنن. همسرم هیچ کدوم از مهمونیایی که من دادم به یادش نمی مونه اما کافیه فلان سال یکی از خواهراش ما رو دعوت کرده باشه همیشه اونو به رخ من می کشه. اشتباهات مامانش به چشمش نمیاد مثلا ماه رمضان پارسال ما کلا 2 بار رفتیم خونه مادر شوهرم وقتی ما رفتیم یه افطاری ساده و خالی بی شام بود اما بار دوم که برادر شوهرم و دعوت کرده بود و ما هم به خاطر اونا رفته بودیم هم شام و هم افطار اونم حسابی. می گه تو ناراحت شدی برو بگو من ناراحت نمی شم. و چندین بارم شده که ناراحت شده از کاراشون و به من گفته خودت بگو من نمی گم. البته بحث من در ارتباط با فامیل شوهر نیست می دونم این موضوعات باید در جای دیگه نوشته بشه مشکل من در مورد خود شوهرمه که برای من ارزش قایل نیست حتی گاهی وقتی پسرم با من بد رفتار می کنه با طعنه می گه حقته چون بی لیاقتی. یا یه بار موقع بد مینتون بازی کردن توی پارک پاشته کفشم شکست جلوی همه گفت دلم خنک شد حقته. بی دلیل هم گفت که جاریم بهش گفت یعنی چی چرا دلت خنک شد مگه چیکارت کرده؟
    امشب خیلی دلم گرفته از کاراش و حرفاش خوبیهای من و نمی بینه همش سر کوفت همش مقایسه با دیگران ای خدا خیلی خستم
    شما فکر کنید تنهایی برنامه ریزی یه مهونی و بکنید و خرید کنید زحمت بکشید اخرش از یاد شوهرتون بره و بگه تو برکت و از خونه من بردی چون نمی ذاری مهون بیاد خستم خدا خستم.
    شاید حرف های من به نظرتون بچگانه بیاد قبول دارم شما سنتون از من خیلی بیشتر است ولی این کار را فکر کنید برادر کوچکتون داره بهتون پیشنهاد میکنه فقط یه پیشنهاد است

    شما نباید هیچ وقت به طور مستقیم از خانواده همسرت به شوهرت انتقاد کنی چون هر چی باشه خانواده شوهرتون برای شوهر شما عزیز است و چون شما همسرشون هستید چیزی بهتون نمیگه ولی این یه جور زخم میشه در درون شوهرتان "که همسرم از خانوادم متنفر است و حتی حاضر نیست غذا هم جلوشون بذاره " یاد بگیرید به طور "غیر مستقیم " حرفهای باردار و لرزاننده را به شوهرتان بزنید من یه نمونش را بهتون میگم مثلا در نامه ای اول با لحن محبت آمیزی از خانواده شوهرتان تعریف کنید و بعد انتقادتان را هم انجام بدید و بعد در آخر نامه به شوهرتان بفمونید که دوستش دارید و چقدر اون برای شما مهم است و البته بهتره طرز حرفه ای نوشتن نامه هم یادبگیری و نامه را حالا یا در جیب کوتش یا در یه جایی که شوهرتون اون نامه را بینه و متوجه بشه بذارید این ها را من نمیگم علم روز داره میگه و صد البته تثبیت شده است
    معمولا وقتی بچه به دنیا میاد مرد فکر میکنه که تربیت فرزند فقط بر عهده مادر است و هر چی فرزند بشه از چشم زنش میبینه ولی این درست نیست و باید به مرد هم گوشزد زده بشه که در تربیت فرزندان زن و شوهر نقش داره درسته مرد همش سر کار است و زن خونه است ولی زمانی که مرد خونه است مرد نقش زیادی بازی میکنه
    و دیگه شما که به طور مستقیم به شوهرتون گفتید که : چرا اونا ما این همه دعوتشون کردیم یکبار هم ما را دعوت نکردند بذار بگم شوهر شما چه جور فکر میکنه اون فکر میکنه دلیلش کارهای شماست این را باید بدانید کسی که محبتی که به کسی میکنه توقع بازگشتش نباید داشته باشه ولی باید یاد بگیرید به همه میشود محبت کرد(البته بعضی ها میگند باید دید کی ارزش محبت داره ) ولی هر کسی و هر خانواده ای فرق داره خب خانواده شوهرتان چون هر ماه رمضان دعوتشون میکنید دیگه این براشون عادی شده بذار این طور بگم خانواده شوهرتان این کار را محبت از طرف شما نمیبینه بلکه یه جور وظیفه عروسشون میبینه اینم منشاء به خودتان برمیگردد که خودتان اینجور عادتشان دادید بهتره طرز رفتارتون را با خانواده شوهرتان عوض کنید و طرز رفتار زن برادر شوهرتان را پیشه بگیرید چون من از حرفاتون اینجور برداشت کردم که زن برادر شوهرتون خیلی با ارزش تر برای خانواده شوهرتان است (همیشه هر جا به مشکلی بر خوردید به گذشته رجوع کنید معمولا جواب در گذشته پنهان است )

    بازم میگم من فقط به عنوان برادر کوچکتر شما این پیشنهاد ها را به شما کردم

    راستی برای تربیت فرزندتان سیدی سمینار های روانشناسی تربیت با کودکان را بگیری خیلی مفید است و باید چندین بار نگاه کنید تا همه چیز دقیق اجرا کنید دلیلی هم که گفتم سیدی اینه که ما ایرانی ها حال و حوصله و وقت کافی برای خواندن کتاب نداریم .
    راستی شما باید با طرز رفتارتان شوهرتان را متعجب کنید تا به شما انگیزه نشون بده
    موفق باشید
    شما باید اول باید ببینید مشکل خودتون با خانواده شوهرتون چیه و یا مشکل خانواده شوهرتون با شما چیه و چرا ا خانواده برادر شوهرتان خوبند ولی با شما نخیر

  12. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اردیبهشت 92 [ 16:23]
    تاریخ عضویت
    1389-4-01
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    4,956
    سطح
    45
    Points: 4,956, Level: 45
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,162

    تشکرشده 2,174 در 573 پست

    Rep Power
    83
    Array

    RE: از همه چیز خستم

    سلام دوستانی مهربون
    از همتون بی نهایت ممنونم ک وقت گذاشتید. با کلاس ورزش موافقم اما نزدیک ما کلاس برای کودکان نیست اما هم مهد گذاشتمش و هم کلاس نقاشی و سفال. هر چند که وقتی خونس اخلاقش بهتره اما اون دو روزی که مهد می ره غیر قابل تحمل می شه به زور میاد خونه وقتی می اد پرخاشگری می کنه همه چیز و به هم می کوبه حتی من و می زنه 2-3 ساعت بعد همه چیز به روال عادی بر می گرده عذر خواهی می کنه و حداقل قابل تحمل می شه.
    در مورد کتاب و سی دی باید بگم من یه قفسه کتابخانه فقط در ارتباط با رفتار با کودکان دارم و البته 8-9 تا هم در مورد رفتار با همسران که متاسفانه با وجودی که همه را مطالعه کردم و اجرا اما خیلی کم جواب داده
    همسرم من کلا ادم سرد و بی عاطفه ای هست یکی از دوستان که مشکل بارداری داشته به طرز معجزه اسایی بعد از 7 سال باردار شده و الان به شدت همه دارن لوسش می کنن دیروز به شوهرم گفتم همین دوست باردار به من گفته تو چرا اینقدر خشن باردار شدی هیچ کس نازت و نکشید شوهرم گفت وقتی مشکلی نداشتی واسه چی باید دیگران نازت و می کشیدن بهش گفتم بحث مشکل نیست الان همین دوست هم مشکلی نداره اما حس خوبی به زن می ده. مثلا هیچ کس برای من ویارونه نداد مادر شوهرم نزدیکم بود اما حتی یه شیشیه ترشی دستش نگرفت یه کوچه این ور تر بده به من. حتی همسرم خیلی عادی با من رفتار می کرد تازه در مورد سیسمونی چقدر به من فشار اورد وقتی اعتراض کوچکی کردم و گفتم در حاملگی بعدی این و جبران می کنم و به شدت ناز می کنم گفت تو ناز کن کیه که بکشه در ضمن من از این لوس بازیا خوشم میاد. بهش گفتم تو دوست داری من مثل مردا رفتار کنم. و او تایید کرد.
    خیلی دلم گرفته الان 2 روزه من مهمون دارم بعد از رفتن مهمونا چهره من خستگی و نشون داد همسرم اعتراض می کنه واسه چی خسته ای؟ و.....
    هم از همسرم هم خانواده همسرم و هم پسرم خستم و دلم شکسته . در مورد برادر شوهرمم باید بگم کلا همه فامیل همسرم بالاخص مامانش اون پسرشون و خیلی دوست دارن و علنا می گن که ما از اولم اونو بیشتر دوست داشتیم و داریم
    ممنون از همه.
    راستی lvlahtab عزیز من از شما سوالی دریافت نکردم که جواب بدم.
    [size=medium][size=small]اگر قلوه سنگ های ته جوی نبود ، ترنّم زیبای آب را چگونه می شنیدیم و اگر سختیها ی زندگی نبود ، چگونه خوبیهای آنرا حس می کردیم [/size][/size]

  13. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: از همه چیز خستم

    عزیزم میدونم خیلی برات سخت بوده و هست

    یه سوال>>>آیا همسرتون منظور خاصی از این رفتارشون(عدم توجه به نیاز های شما و...) دارن؟یعنی اینکه فقط با شما سرد هستن؟در مقابل رفتار شما جبهه میگیرن؟

    >>>یا اینکه نه،اصلا" تیپ شخصیتیشون اینطوریه؟
    این خیلی مهمه
    برخی از آقایون کلا" این تیپی هستن،یعنی به ناز کشی و توجه و روابط عاشقانه اعتقادی ندارن و براشون بیشتر مسخره س.فکر کنم همسرتون از این قبیل اقایون باشن،بهر حال شما بهتر میدونین

    درمورد سوال هام>>>یه معذرت خواهی به کیوان بدهکارم
    آقا کیوان ببخشید،من اون سوالاتو تو تاپیک دیگه ای مطرح کرده بودم (همون تاپیک مونا که شما تیترشو ویرایش کردین)
    به اشتباه فکر کردم این همون تاپیکه و شما وقتی ارسالهای بی ربط و اضافی رو حذف کردین،ارسال منم پاک کردین.

    بازم معذرت از اینکه دوباره زود قضاوت کردم.شرمنده


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خسته شدم از همه چیز - کم آوردم
    توسط time در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 آبان 92, 09:34
  2. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: یکشنبه 06 آذر 90, 13:11
  3. درگیری با خانوادم سر همه چیز و همینطور خواستگار
    توسط نرگس امامی در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 31 شهریور 90, 23:31
  4. همه چیز به ما بستگی دارد
    توسط Niloo55 در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 دی 88, 18:17
  5. +از همه چیز و همه کس خسته ام .............
    توسط ساغی در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 26 مرداد 87, 16:13

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.