از اول راه ِ صعــود به ایــن فکر میکـرد که چـرا او نتواند _ مثـل دیگـران _ اورسـت را فتح کند ،
حتـــما" می تواند ..
حلــزون مصمم بود !
تشکرشده 366 در 125 پست
از اول راه ِ صعــود به ایــن فکر میکـرد که چـرا او نتواند _ مثـل دیگـران _ اورسـت را فتح کند ،
حتـــما" می تواند ..
حلــزون مصمم بود !
پندار (پنجشنبه 29 بهمن 88)
تشکرشده 2,229 در 569 پست
دوست داشتن بهترین شکل مالکیت
و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است . . .
"؟"
طاهره (جمعه 30 بهمن 88)
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
سکوت آدمی ؛ فقدان جهان و خداست.
keyvan (شنبه 08 اسفند 88)
تشکرشده 3,584 در 906 پست
وابستگی:
از جایی ما را باز و به جای دیگر می بندد.
تا زمانی که کیفیت خویشتن پذیری و ایمان وجود نداشته باشد انسان در حال جایگزین کردن وابستگی هایش است.
به “خود” وابستهایم ـ و فکر میکنیم که این وابستگیها نیازمندیها است
setareh (یکشنبه 23 اسفند 88)
تشکرشده 419 در 163 پست
از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی محال، خود موفقیت و پیشرفت بزرگی است."شکسپیر"
Niloo55 (دوشنبه 28 شهریور 90)
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
به جهان چشم گشودن در دست ما نيست و از آن چشم
بستن هم در دست ما نيست ولي به جهان با چشم باز نگريستن چرا !
keyvan (جمعه 28 اسفند 88)
تشکرشده 2,229 در 569 پست
همیشه راست نایستید. گاهی خم شدن را بیاموزید. لازم است زمانی نفستان را زیر پا نهاده و تعظیم کردن را یاد بگیرید.
فراموش نكنید كه در مقابل بادهای توفنده، درختان میشكنند، ولی علفهای به ظاهر ناچیز بی هیچ ادعایی خم میشوند و با این حركت خود تمام هیبت طوفان را زیر سئوال برده و گرد و غبارشان را با آن پاك میكنند...
"?"
طاهره (یکشنبه 22 فروردین 89)
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
می دانی که چه وقت باید به انتقاد از دیگران لب گشود؟
آن گاه که دلت برای اصلاح شان بتپد.
keyvan (شنبه 21 فروردین 89)
تشکرشده 6,300 در 1,292 پست
بعضی وقت ها از کسانی که انتظارشو نداری بدی میبینی ،
نزدیک ترین فرد بهت توی زندگیت بی وفایی میکنه !
اون موقع خدا می خواد بهت بفهمونه ، حواست باشه که جز من کسی رو نداری ،
فقط منم که تا آخر کنارتم !
پس به کسی تو این دنیا دل نبند .
baran.68 (سه شنبه 07 اردیبهشت 89)
تشکرشده 4,202 در 1,430 پست
روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:آقای شاو ! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است برنارد شاو هم سریع جواب میدهد : بله ! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!
************************************************** ************
روزي نويسنده جواني از جرج برنارد شاو پرسيد:«شما براي چي مي نويسيد استاد؟» برنارد شاو جواب داد:«برای یک لقمه نان»نویسنده جوان برآشفت که:«متاسفم!برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم!»وبرنارد شاو گفت:«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم!»
parnian1 (چهارشنبه 08 اردیبهشت 89)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)