1 - آیا کنشهای لذت طلبانه خود را می شناسید، آیا آنها شما را آزادانه کنترل می کنند؟
تا حد زیادی بله ، اما آزادنه کنترلم نمی کنند بلکه مقید به اصولی است که لب آن این است ، خلاف شرع و شأن عمل نشود.
مثلاً هر وقت احساس ناراحتی و غم می کنم به چیزی که برام لذت بخشه و شادم می کنه رو میارم که ممکنه بطور معمول سراغش نرم، مثل آهنگهای خیلی شاد سنتی و محلی ، یا یک فعالیت هنری ، یا گوش کردن به یک سخنرانی ، یا دیدن فیلم ،اما مقیدم که خلاف شرع و شأنم نباشه . ( در این مواقع هر چه خلاف شرع و شأن نباشد را برای خود مجاز می دانم )
2- آیا محدودیت های اخلاقی ، اجتماعی آموخته شده شما (وجدان)، موجب سرکوب خواسته های درونی اتان می شود؟ آیا این آموزه ها را به شفافیت می شناسید.
بله بسیاری از آموزه ها را می شناسم ، و گاهی و در مواردی فهمیدم موجب سرکوب بوده ، مثلاً تا چندین سال پیش ، شبها زودتر از ساعت 12 خوابیدن مرا آزار می داد و از اون لذت نمی بردم و خوابهای غیر رسمی ( اسمی که من روی خوابیدنهای غیر ارادی و از شدت خستگی گذاشتم) برام خیلی لذت بخش تر بود . یک بار این را با یکی از دوستان مشاورم مطرح کردم و افراطی عمل کردن سوپر ایگوی مرا باعث لذت نبردن از خواب رسمی دانست و از آن به بعد فقط به صرف فهمیدن علت ، این مشکل حل شد و من از خواب رسمی و ارادی در هر موقع که نیاز بود لذت می برم .
از آن وقت که عملکرد سوپر ایگو را دریافتم دقت می کنم که هر جا فهمیدم سرکوب گری دارد مهارش کرده و متعادل عمل کنم .
3 - تعامل این 2 بخش در شما به چه نحو است؟
محوریت و هدایت رفتار با بخش 2 است و از تنظیم روند و برنامه های زندگی بر محور لذت جویی پرهیز دارم و سعی می کنم تعادل باشد ، نه سرکوب نیازها باشد و نه لجام گسیختگی غرائز
علاقه مندی ها (Bookmarks)