به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23

Threaded View

  1. #1
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    من به جمع همدردی برگشتم

    سلام به همه دوستای قدیمی خودم
    دوستای خوب و نازنین مجازی که از هر دوست دنیای واقعی، واقعی تر بودن برام
    من بعد از شش سال دوری از تالار برگشتم ...
    اگر از احوالم بپرسید ....
    بعد از اون زندگی سخت و مشقت بار و ازدواج مجدد ، در حالیکه نزدیک بودم به گرفتن خوشبختی ، مثل پرنده پرید و رفت و دوباره سرآغاز سختی بود...گویا مقدر شده بود راه برام سخت باشه...سرطان درون من ریشه دواند و زندگی زیبای منو داغون کرد و بعد از بارداری و سقط و ......که حتی بازگو کردنشون برام کابوسه.....
    من خرد شدم و له شدم
    شونه هام توان این همه سختی و مشقت رو‌نداشت ...نابود شدم و دوباره یک انسان دیگه شدم...واقعا دوباره بلند شدم و گفتم مریم محکم باش قوی باش
    به راستی دست خدا رو توی لحظه لحظه زندگیم دیدم....
    لحظه ای که نه برای ارشدم و نه دکترام درس نخوندم و اما بهترین دانشگاه قبول شدم....
    لحظه ای که بهم گفتن مادر شدن برات محاله و معجزه باید بشه و من مادر شدم اونم دو بار...
    لحظه ای که همسر سابقم با هر مکر و حیله و تهمتی سعی کرد اذیتم کنه و خدا چنان رسواش کرد که شد مایه عبرت همه دوستان و اشناهای مشترک مون...

    اما از الآنم بگم براتون ....
    که سرشار از آرامش و خوشبختی هستم
    بدون اغراق خوشبخت ترینم زن دنیام
    همسرم و دو تا بچه های نازنینم کنارم هستن
    دخترم پنج ساله و پسرم پنج ماه است....
    شیرین زبونی و ناز بودن دخترم زبانزد دوست و آشناست...
    وقتی دخترم خوابه نگاهش میکنم و با خودم میگم خدایا برای کدوم صبرم در برابر سختی‌ها منو لایق همچین فرشته ای دونستی ‌.....

    خلاصه
    روزهای سخت تمام شده و زندگی بهم ثابت کرد اون جمله معروف رو که در همیشه رو یه پاشنه نمیچرخه ....یا اینکه بعد از شب ، روز هم میاد و ....نمی‌خوام دروغ بگم و بگم که همه چیز عالیه اما هشتاد درصد عمومی هست که همیشه میخواستم باشه و بقیه ش با مدارا و گذشت و صبر و ...میگذره
    وقتی امشب نام کاربری و رمزمو بازیابی کردم و پیامهایی که دوستانم گذاشته بودن دیدم بغضم گرفت واقعا
    می‌خوام برگردم کنارتون باشم
    واقعا دلم براتون تنگ شده
    برای روزهایی که خودم داغون بودم و می‌آمدم اینجا اما با دیدن گرفتاری های بقیه درد خودمو یادم می‌رفت ....
    شاید تجربه تلخ من و سختیهام نور کمی باشه در مسیر تاریک اعضایی که گرفتار هستن...
    یا علی و بسم الله....

    ضمنا ادمین محترم فرمودین اگر نتونستم داخل تجربه فردی تاپیک بزنم و جایی دیگه زدم شما زحمت انتقالش رو میکشید .ممنون میشم منتقل کنید
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  2. 12 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 17 آذر 02), Aram_577 (دوشنبه 03 مهر 02), dooo (شنبه 18 شهریور 02), Mvaz (شنبه 18 شهریور 02), paiize (چهارشنبه 22 شهریور 02), tavalode arezoo (یکشنبه 19 شهریور 02), فرشته مهربان (دوشنبه 27 شهریور 02), میس بیوتی (جمعه 07 مهر 02), مدیرهمدردی (یکشنبه 26 شهریور 02), zolal (جمعه 24 شهریور 02), باغبان (سه شنبه 11 مهر 02), سحر بهاری (شنبه 18 شهریور 02)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.