باسلام. خسته نباشین.
خب مشکل من شاید مقداری خنده دار باشه، ولی چند روزیه ذهن من رو مشغول کرده (با اینکه درگیری و مشغله کم ندارم).
یه بنده خدایی هست که تقریبا ۶۰ سالشه، سرکارمون. بعضی وقتا میاد اتاق مون و شروع میکنه شوخی کردن. مشکلم اینه که وقتی شروع میکنه به شوخی کردن، من رو معمولا خطاب شوخیاشون قرار میدن، و من حقیقتش اصلا خوشم نمیاد از نوع صحبت کردنش. خب چون این بنده خدا میبینه که من میرم نماز میخونم و نمازامم اول وقته معمولا، پیش خودش یه سری فکرا کرده یحتمل. وقتی شوخی میکنه، رو میکنه به من و شوخی هایی هم با من در مورد مذهب میکنه با محوریت این که من انسان خیلی مذهبی و مسبب بدبختی ایشون هستم! در مورد انسانهای مذهبی یه مشت حرفای عجیب غریب میزنه و همینجور به من نگاه میکنه که منظورش من باشم. نوع صحبت کردنشون هم خاصه، و معمولا لبهاش رو کج میکنه و یه لبخند شرارت آمیز ریزی روی لباش هست، نوع شوخیهاش هم من حقیقتا نمی‌پسندم. البته بقیه همکاران اتاق با نوع شوخی ایشون مشکلی ندارن و حتی در شوخیهاشدن با من، سایر همکاران اتاق هم همراهی میکنن! چندین بار خواستم خیلی واضح بگم که بابا، سنت به من میخوره!؟ روحیاتت به من میخوره!؟ چرا با من شوخی میکنی؟ ولی خب متاسفانه یه مقدار عصبانی میشم این مواقع و نمیتونم درست حرفم رو بزنم. برام جالبه که با این سن و سال خودم، چنین چیزی دغدغه ذهنیم داشتم.

به نظرتون نوع برخورد درست چی هست!؟ قبول دارم که خب مشکلاتی دارم، مثه اینکه زود عصبانی میشم و نمیتونم رک حرفام رو بزنم و معمولا من هم شروع میکنم به مقابله به مثل و تیکه ميندازم با حالت عصبانیت.


جالبیش اینجاس که سایر هم اتاقیام هم با ایشون همراهی میکنن. من خودم هیچوقت توی شوخی هایی که یک درصد نفر مقابل نارحت بشه، به هیچ وجه شرکت نمیکنم