با سلام خدمت کاربران همدردی و مدیر محترم

من کاربر نشاط زندگی و بی کران هستم که قبلا خیلی از راهنمایی شما عزیزان استفاده کردم

من من چند ماهی هست که با روندی که در پیش گرفتم تقریبا خیلی بیشتر جلوی دعوا و مشاجره ها رو گرفتم نه اینکه همسرم خوب شده باشه و ... فقط با سکوت و بهانه ندادن به دستش و زندگی کردن به عشق دخترم تونستم زندگی رو ادامه بدم تا دخترمم هم کمتر آسیب ببینه

فقط یه مشکلی که درگیرم کرده اینه که من در مقابل خیلی از کارهای بی منطق همسرم سکوت میکنم و با اینکه خیلی وقتها سخته ولی با این روش حداقل دعوا کش پیدا نمیکنه و همسرم زود میاد معذرت خواهی ( هرچند که معذرت خواهیش چند ساعت طول نمیکشه و دوباره یه کار بدتر و دوباره معذرت خواهی و این روال ادامه داره ) ولی مشکل اصلیم اینه که همسرم تا خانوادش رو میبینه پیش اونا همش تحقیرم میکنه و یه جورایی می خواد به اونا ثابت کنه که به من رو نمیده و مرد سالار و ... حالا چه به شوخی و چه جدی و با دعوا این جور وقتها وقتی سکوت میکنم واقعا از درون داغون میشم مثلا حالش خوبه و با ما رفتار خوبی داره یه لحظه خانوادش میان خونه ما همسرم فورا تبدیل به یه آدم دیگه میشه پیش اونا با لحن خیلی بدی به من میگه زود باش از اونجا یه لیوان آب برای من بیار منم میرم میارم داد میزنه که این آب گرمه یا سرده تو عقل نداری و ... یا یاد بگیر یا یه دفعه برو طلاق بگیر منم راحت بشم و شروع میکنه پیش اونا به خانوادم بد وبیراه گفتن که تو کشیدی به مادرت اونم کلا هیچی بلد نیست صبح تا شب توی خیابون هاست ازش متنفرم یا بابات فلان کاره هست و ... یا مثلا خانوادش که میان به خودم میرسم و لباس شیک پیش خانوادش می پوشم قبل اومدن اونا میگه چه زیبا شدی من بهترین خانم دنیا رو دارم و ... به محض اینکه اون لحظه خانوادش میاد کلا آدم دیگه میشه پیش اونا میگه خودت رو چرا اینجوری کردی شبیه دراکولا شدی و شروع میکنه به مسخره کردن و خندیدن حس رضایت از چشمای خواهر شوهرم کاملا پیداست ولی به محض اینکه خانوادش میره میاد دوباره ازم تعریف میکنه که خیلی ناز شدی و ... اینجور وقتها واقعا وقتی سکوت میکنم می خوام بمیرم اونقدر حس حقارت دارم که وقتی حس رضایت رو توی چهره خانوادش میبینم آتیش میگیرم اگه اون لحظه هم در نقابل جواب بدم بدتر بی ادب میشه و موضوع های بد تری رو مطرح میکنه چند باری باهاش سر این موضوع سرسنگین شدم و بهش گفتم درست نیست جلوی خانوادت این مدلی با من رفتار کنی ولی مثل اینکه دست خودش نیست و این موضوع رو نقطه ضعف من کرده تا خواهرش رو میبینه می خواد به اون یه جوری ثابت کنه که مرد سالاره و منو نمی خواد و ... به نظرتون من چطوری در این مواقع رفتار کنم آخه خیلی اذیت میشم