فرمان بیست‌ و‌ پنجم:

امروز و فردا نکن (از جزیره، روزی خارج شو)

چرا آغاز نمی‌کنی؟
به آرامی آغاز به مردن می‌ کنی
اگر سفر نکنی، اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی
به آرامی آغاز به مردن می‌ کنی...
زمانی‌که خود باوری را در خودت بکشی
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند
به آرامی آغاز به مردن می‌ کنی
اگر برده عادات خود شوی
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرگی را تغییر ندهی
اگر رنگ‌ های متفاوت به تن نکنی
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی
تو به آرامی آغاز به مردن می‌ کنی...
اگر از شور و حرارت ، از احساسات سرکش و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا می‌ دارند و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند، دوری کنی…
تو به آرامی آغاز به مردن می‌ کنی...
اگر هنگامی‌ که با شغلت‌ شاد نیستی، آن‌ را عوض نکنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی
اگر ورای رویاها نروی
اگر به خودت اجازه ندهی
که دست‌ کم یک بار در تمام زندگی‌ ات
ورای مصلحت‌ اندیشی بروی…
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن…
آری، از جزیره روزی بیرون بیایید!

خـرگـوشـی وسـط جاده نشسته بود و در همان حال خودرویی به طرفش می‌ آمد. خرگوش تصمیم به فرار گرفت. ابتدا به قصد ‌پریدن به‌ طرف راست جاده جهت‌ گیری کرد؛ ولی بعد پشیمان شد و گفت: «سمت راست جاده دره است، بهتر است به‌ سمت چپ فرار کنم»، تمام نیروی خودش را به‌ طرف چپ جاده سوق داد،
ولی باز هم با خودش گفت؛ سمت چپ ‌هم خیلی دور است و تا آن زمان خودرو می‌ رسد. تصمیمش را عوض کرد و دوباره طرف راست جاده را نشانه ‌گرفت. دوباره تغییر عقیده داد و به‌ سوی چپ رفت. خلاصه آن‌ قدر این‌ دست و آن دست کرد تا ماشین سر ‌رسید و او را زیر‌ گرفت. خیلی از ما شبیه همین خرگوش هستیم و هر روز برای انجام کارهایمان امروز و فردا می‌کنیم.

چرا برخی افراد ‌در انجام کارها مدام امروز و فردا می‌کنند؟ برخی امروز و فردا کردن‌ های ما جنبه کما‌ل‌ طلبانه دارد. افرادی وجود دارند که مجدانه و مدام برای رسیدن به کمال ‌مطلوب به‌ طور عملی در کار خود، همکاران و کارمندان شان وقفه ایجاد می‌ کنند. هر چند انجام هر کاری تا حد توانایی‌ به‌ نظر پسندیده می‌ آید، در دنیای واقعیات، با کفایت بودن در صورتی‌ که برای دست یافتن به اهداف کافی باشد، ‌بهتر از کامل و بی‌ نقص بودن است.‌

یکی از عوامل متداول در به تأخیر انداختن کارها، احساس ملالت و بیزاری است.
کارهایی وجود دارد که ‌هر چند بسیار ضروری است، حتی از منتظر ماندن برای خشک شدن رنگ دیوار نیز کسالت‌ بارتر است. از آن‌ جا که طبیعت انسان او را به‌ سوی اموری می‌ کشد که انجام آن‌ ها برایش جالب باشد و به‌ همین نسبت از ‌کارهایی که انجام دادنش کسالت‌ بار است، دورش می‌ کند، در نتیجه این بیزاری اغلب کارها را به تعویق می‌ اندازد.‌

یکـی از دلایـل متداول به تأخیر انداختن کارها نشان دادن کینه و دشمنی با شخص یا شرکتی است که کاری را برعهده شما قرار داده است. کارمندی از این واقعیت که کاری به او تحمیل شده، دچار رنجش می‌شود. در نتیجه ‌اولین واکنش او، حرکت آهسته، مثل راه رفتن افراد بیمار خواهد بود. امروز و فردا کردن تا نزدیک شدن به آخرین ‌فرصت نیز از مواردی است که می‌توان به آن اشاره کرد. افرادی وجود دارند که کارها را به تأخیر می‌اندازند تا ‌به ضرب‌ الاجل‌های از پیش تعیین‌ شده برسند. آن‌ ها گمان می‌ کنند که زیر فشارهای باقی‌ مانده بهتر کار می‌ کنند.

به‌ هر حال این روش، هم برای سلامت آن‌ها زیانبار است و هم وقت زیادی از آن‌ها تلف می‌کند. این کار میزان فشـار روانـی ‌وارده بـر شخـص را افـزایـش می‌دهد و در زمان رو به‌ رو شدن با بحران‌ های حقیقی و اجتناب‌ ناپذیر، کار را بسیار ‌دشوار خواهد کرد.‌

مواردی نیز وجود دارد که تأخیر در آن‌ ها درست است. مانند هنگامی‌ که کار کم‌ ارزشی را به‌ خاطر کار ارزشمندی به تعویق می‌ اندازیم، زمانی‌ که احساس خستگی، عصبانیت، استرس و افسردگی می‌ کنیم؛ وقتی برای انجام موثر کارها از کمبود دانش یا مهارتی رنج می‌ بریم و زمانی‌که حالات جسمی و روانی ما ‌اجرای بهینه کاری را غیرممکن می‌کند، زیرا مغز خسته یا بدن بیمار آمادگی بیشتری برای خطا کردن و ‌قضاوت نادرست دارد.

نکته‌ای که در این ارتباط می‌ توان به‌ عنوان راهکار ارایه داد، این است که بکوشید وظایف خود را به‌ صورت روزانه ‌به اجرا درآورید تا در اثر تلنبار شدن آن‌ ها به وظیفه‌ای سنگین و اجباری تبدیل نشوند. به این موضوع فکر کنید که ‌این مسئولیت به‌هر حال باید توسط ما به اجرا درآید.
بنابراین بهتر است با ‌اجرای به‌موقع آن، هم کیفیت آن را ‌ارتقا بخشیم و هم خود را از استرس‌های به تعویق افتادنش رها کنیم. ‌